ابن ماجد
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/224086/ابن-ماجد
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
4
اِبْنِ ماجِد، دريانورد مشهور عرب در سدۀ 9ق / 15م. نام كامل او شهاب الدنيا و الدين احمد بن ماجد بن محمد بن عمرو بن فضل بن دويك بن يوسف بن حسن بن حسين بن ابی معلق السعدی بن ابی الركائب النجدی است (شوموفسكی، «سه راهنامه»، 80). در نوشتهها او را شهابالدين احمد بن ماجد السعدی النجدی، شيخ ماجد و ابن ابی الركائب نيز ناميدهاند. از عنوان سعدی نجدی چنين برمیآيد كه او را منسوب به نجد دانستهاند. حال آنكه به نوشتۀ كراچكوفسكی، عضو فرهنگستان شوروی، وی در جلفار بر كرانهای عربی از خليج عمان پا به عرصۀ وجود نهاد («ادب جغرافيايی عرب»، 560). در مآخذ پرتغالی او را «موری از گجرات» نوشتهاند (همانجا). «مور» اصطلاحی بود كه اروپاييان در روزگار باستان و سدههای ميانه اهالی غير مصری شمال افريقا و اعراب ساكن اين نواحی و نيز مردم بعضی جزاير طوفانی جنوب اقيانوس هند را بدان میناميدند (BSE3 ,XV / 145). چه بسا اين عنوان با سفرهای دريايی او به هند و آگاهيهای وی از اين ديار مرتبط بوده است.
از تاريخ صحيح تولد و درگذشت ابن ماجد اطلاع دقيقی در دست نيست، ولی از تاريخ نوشتهها و آثارش میتوان دريافت كه وی در سدۀ 9ق / 15م میزيسته است (فران، «درآمدی بر ستارهشناسی و دريانوردی عرب»، 220). چون او در يكی از تأليفات خود به تجارب چهل سالۀ خويش در زمينۀ دريانوردی اشاره كرده است، گابريل فران تولد او را در دهۀ سوم سدۀ 15م دانسته است. كراچكوفسكی نيز تولد او را حدود 1430م نوشته است («ادب جغرافيايی عرب»، همانجا). ابن ماجد در خانوادهای از دريانوردان مشهور پا به عرصۀ وجود نهاد. پدر و جدش حرفۀ ناخدايی داشتند و استاد و «معلم» دريانوردی بودند و نامهايشان در مآخذ و افسانههای مربوط به دريانوردی آمده است (همانجا). وی نسلاً بعد نسل اين حرفه را از پدر و اجداد خود آموخته بود (شوموفسكی، «جزاير بزرگ در دائرةالمعارف بحری احمد بن ماجد»، 173)، ولی در اين كار از پدر و جدش پيشی گرفت. او در اثر مشهور خود با عنوان الفوائد فی اصول علم البحر و القواعد از سه معلم بزرگ دريانوردی عهد عباسيان: محمد بن شاذان، سهل بن ابان و ليث بن كهلان نيز با احترام ياد كرده و آنان را اسلاف خود ناميده و از علم و تأليفاتشان ـ ضمن انتقاد ـ سخن گفته است. متأسفانه از آثار اين سه دريانورد چيزی برجا نمانده است، ولی از نوشتههای ابن ماجد چنين برمیآيد كه تأليفات آنان تا سدۀ 9ق / 15م موجود بوده و مؤلف گرچه آنها را به ديدۀ انتقاد مینگريسته، ولی از آنها بهرۀ فراوان برده است. ابن ماجد خود را چهارمين استاد و برتر از آن سه دانسته و در اين باره چنين آورده است: «علم و تأليفاتشان را ـ رحمةالله عليهم ـ با نوشتههای خود گرامی داريم و قدر شناسيم و گوييم كه من چهارمين آن سه تن هستم و چه بسا يك برگ از اكتشافات ما در علم دريانوردی به رسايی، درستی، فايده، هدايت و دلالت از اكثر تأليفات آنان برتر است ... آنان اهل نگارش بودند، نه اهل تجربه. من كسی را جز خود برای احراز مقام چهارمين نمیشناسم. از اين رو آنان را عزيز میدارم كه تنها حق تقدم داشتند. پس از مرگ من زمانی فراخواهد رسيد و مردانی خواهند آمد كه پايگاه هر يك از ما را معلوم و مشخص خواهند كرد ... چون آثارشان را خواندم، ديدم كه ضعيف، بینظم، تنقيح نيافته و نادرستند. از اين رو مطالب درست آنان را منقح و تهذيب كردم و اكتشافات مدلل گشتۀ خويش را سال به سال بر ارجوزهها و قصيدهها افزودم» (فران، «عناصر ايرانی در متون دريانوردی عرب»، 197). از نوشتۀ ابن ماجد دو نكته معلوم میشود: نخست آنكه چنانكه گفته شد سه دريانورد عهد عباسيان دارای تأليفاتی بودهاند كه تا سدۀ 9ق موجود بوده و ابن ماجد آنها را مورد مطالعه و بررسی قرار داده بوده است. ديگر آنكه وی آثار خود را نه تنها به نثر، بلكه به گونهای منظوم نيز ارائه میكرد. پدرش ماجد شعر میگفت و تجارب دريانوردی خود را در ارجوزۀ مفصلی با عنوان الارجوزة الحجازية فراهم آورده بود كه بيش از 000‘1 بيت داشت و در باب كشتيرانی در كرانههای دريای سرخ بود (همان، 205، به نقل از ابن ماجد). ابن ماجد برپايۀ تجارب خويش مطالب نادرست مندرج در ارجوزۀ پدر را اصلاح و تكميل كرد (كراچكوفسكی، همان، 560)، ولی با خودستايی، خويشتن را «شاعر دو قبلۀ مكه و بيتالمقدس (ناظم القبلتين)، حاج الحرمين الشريفين، از نسل شيران، معلم عرب، چهارمين پس از سه و شير چهارم» ناميد (همان، 561؛ فران، «درآمدی بر ستارهشناسی»، 224). به روزگار او دريانوردان صخرهای را كه بر كرانۀ شرقی دريای سرخ نزديك جزيرۀ مَرْما قرار داشت، به يكديگر مینمودند و آن را «صخرۀ ماجد» میناميدند، زيرا پدرش كشتی خويش را بدان صخره میبرد و در آنجا توقف میكرد. ماجد عنوان ناخدای دو كرانۀ دريای سرخ «ربان البرّين» داشت (همو، «عناصر ايرانی»، 205). ابن ماجد نقل كرده است كه در 890ق / 1485م هنگام دريانوردی بر دريای سرخ نزديك كرانۀ غربی از خطر رهايی يافت، چون وصيت پدر را به كار بسته بود. پدرش برخلاف ديگر ناخدايان مدعی بود كه ميان جزاير اسما و مسند (در جنوب مدار 17 درجه) گذرگاهی وجود ندارد (كراچكوفسكی، همان، 560).قطبالدين مكی نهروالی (917-990ق / 1511-1582م) در كتاب البرق اليمانی فی الفتح العثمانی كه در 981ق / 1573م نگارش آن را به پايان رسانيد (IA, I / 197)، مطالبی دربارۀ ظهور پرتغاليان در اقيانوس هند و درآمدن آنان به جزيرۀ هرمز، آورده كه با دريانوردی ابن ماجد مرتبط است. وی اشاره كرده است كه پرتغاليان از تنگۀ سبته (جبل الطارق) به دريا نشستند و از منطقهای كه پشت سرشان سرچشمۀ رود نيل بود، گذشتند و در شرق به تنگهای پرموج رسيدند كه يك سوی آن كوه و سوی ديگر ظلمات بود و كشتيهايشان بر اثر موج شكسته میشد و غرق شدگان نجات نمیيافتند و كسی از آنان به دريای هند راه نداشت تا اينكه يك «غراب» (كشتی كوچك) از آنها به دريای هند رسيد (كراچكوفسكی، همان، 556). شوموفسكی نوشتۀ قطبالدين مكی نهروالی را كه همراه با ابراز نفرت فراوان نسبت به ورود پرتغاليان و اقدام ابن ماجد بوده، چنين ذكر كرده است: «از حوادث مصيبتبار اوايل سدۀ 10ق ورود شياطين پرتغالی، يكی از قبايل فرنگيان ملعون به نواحی هندوستان بود. واحدهای آنان با كشتی از تنگۀ سئوتا يا سبته (جبل الطارق) به دريای ظلمات (اقيانوس اطلس) روان شدند و از كنار كوههای القُمْر (ماداگاسكار) گذشتند و به جايی رسيدند كه سرچشمۀ رود نيل است. آنها كه راه شرق را گم كرده بودند، خود را در تنگهای نزديك ساحلی يافتند كه يك سوی آن كوه و سوی ديگر آن دريای ظلمت بود. در اين ناحيه آبها سخت متلاطم بود. كشتيهای آنان چون قدرت شكافتن امواج را نداشت، در هم میشكست و كسی از آنان زنده نمیماند، ولی آنان با سماجت همواره اين راه را طی میكردند و غرق میشدند و كسی نمیتوانست به اقيانوس هند راه يابد، تا اينكه يك غراب توانست از آنجا بگذرد... آنها با جديت به كسب آگاهی از اين دريا پرداختند و سرانجام ملاح با تجربهای به نام ابن ماجد راه به آنان نمود. رئيس فرنگان الاميلاندی با او از در دوستی درآمد و به بادهگساری پرداختند و ملاح در حال مستی به آنان راه نمود («سه راهنامه»، 75-76). در نوشتهها عنوان الاميلاندی به صورت المندی نيز آمده است. گابريل فران آن را تلفظ عربی واژۀ پرتغالی «الميرانت» (= آدميرال) میداند كه عنوان فرمانده ناوگان است. آدميرال مذكور واسكودگامای مشهور بود («راهنمای عرب واسكودگاما»، 290). قطبالدين پس از شرح ماجرا چنين نتيجه میگيرد كه پرتغاليان به دريای هند راه يافتند و جزيرۀ هرمز را متصرف شدند و پيوسته به آنان كمك رسيد و راه را بر مسلمانان گرفتند و آنان را غارت و اسير كردند و ستم بسيار روا داشتند (همو، «درآمدی بر ستارهشناسی»، 190-125). كراچكوفسكی مستی ناخدای مسلمان، ابن ماجد، را شوخی میشمارد. وی معتقد است كه اين نظر را بايد به يك سو افكند، زيرا مؤلف (قطبالدين) خواسته است از اين رهگذر موافقت ابن ماجد را در امر راهنمايی كشتی فرنگان به گونهای توجيه كند (همان، 557). شوموفسكی نوشتههای مآخذ پرتغالی را در اين زمينه معقولتر میشمارد و معتقد است كه ابن ماجد موافقت كرد تا راهنمايی كشتی واسكودگاما را در قبال مزدي قابل ملاحظه برعهده گيرد («سه راهنامه»، 109). وی با استناد به مآخذپرتغالی ماجرای رابطۀ ابن ماجد با واسكودگاما را به تفصيل شرح داده است. هنگامی كه هيأت دريانوردان پرتغالی به فرماندهی واسكودگاما از دماغۀ اميدنيك گذشتند، اقيانوس ديگری را برابر خود ديدند. واسكودگاما حاضر نشد دل به دريا زند و مستقلاً راهی را در پيش گيرد كه پايانی بر آن متصور نبود. او در طول كرانههای شرقی افريقا پيش رفت تا به ملندی رسيد و در آنجا به جستوجوی راهنمايی خارجی پرداخت. شاه ملندی كه نسبت به بيگانگان مهربان بود، ابن ماجد را معرفی نمود. واسكودگاما اين راهنمای برجسته را به كشتی خود دعوت كرد. باروس، مورخ پرتغالی سدۀ 16م، در اثر خود با عنوان «آسيای پرتغالی» دربارۀ اين ماجرا نوشته است كه به هنگام اقامت واسكودگاما در ملندی، گروهی از بزرگان هندوان به كشتی درياسالار درآمدند. ميان آنان «موری» از گجرات با عنوان مالموكانا بود (همان، 74).
كراچكوفسكی ورود واسكودگاما با ملندی را 15 مارس 1498م نوشته است («ادب جغرافيايی عرب»، 555). وی در مورد عنوان مالموكانا مینويسد كه در بعضی روايات به صورت كاناكا نيز آمده است. كراچكوفسكی با تكيه به تحقيقات گابريل فران چنين اظهارنظر كرده است كه مالمو در زبان سواحلی رايج در شرق افريقا صورت تحريف شدۀ واژۀ معلم است كه جزء اصطلاحات دريانوردی و به شكل ماليم به زبان مردم مالايا و سراسر اقيانوس هند راه يافت. و اما كاناكا واژهای از زبان مردم مالابار (ملبار) است كه در زبان تاميلها از واژۀ سانسكريت گانيكا اقتباس شده و به معنای منجم و اهل محاسبه است. كاناكاهای ملبار كارشان منجمی و اختر شماری بود (همانجا). ابن ماجد در اجرای خواست شاه ملندی موافقت خود را در همكاری و همراهی با گروه واسكودگاما اعلام داشت. وی نقشهای از كليه سواحل هند را به واسكودگاما ارائه كرد كه دارای نصفالنهارات و مدارات بسيار دقيق، اما فاقد جهت باد بود. اين نصفالنهارات و مدارات گرچه بسيار كوچك به نظر میرسيدند، ولی نقشه از دقت فراوان برخوردار بود (شوموفسكی، «سه راهنامه»، 74). شوموفسكی ضمن ارائۀ نوشتۀ باروس، يادآورد میشود كه واسكودگاما تخته اسطرلاب بزرگی را كه با خود آورده بود، همراه با دستگاههای فلزی برای تعيين اوج خورشيد و ستارگان، به ابن ماجد عرضه كرد. ابن ماجد گفت راهنمايان عرب در دريای سرخ از ادوات سه گوشه و چهار گوشه برای اندازهگيری نقطۀ اوج خورشيد، به ويژه ستارۀ قطبی كه برای دريانوردان حائز اهميت فراوان است، بهره میجويند. وی افزود كه دريانوردان هند و نيز خود او از وسايل مذكور با در نظر گرفتن محل ستارگان در شمال، جنوب، شرق و غرب برای ادامۀ دريانوردی استفاده میكنند. ابن ماجد اين وسيله را ارائه كرد. واسكودگاما پس از اين گفتوگو دريافت كه مخاطبش مردی كاردان است. وی كه نمیخواست چنين راهنمای با ارزشی را از دست دهد، پيشنهاد كرد، هر چه زودتر آمادۀ حركت به سوی هند شود (همانجا). فران بر پايۀ يادداشتهای روزانۀ فرمانده كشتی در 1498م مطالبی ذكر كرده است. وی ضمن بيان موافقت ابن ماجد در همراهی با واسكودگاما نكتهای را كه پيش از حركت به سوی هند اظهار داشته بود، چنين نقل كرده است: «به ساحل اين تنگه نزديك نشويد [مقصود ساحل شرقی افريقا در شمال ملندی است]، به سوی دريای آزاد حركت كنيد. در آن صورت به سواحل [هند] نزديك خواهيد شد و از امواج سهمگين محفوظ خواهيد ماند» («راهنمای عرب واسكودگاما»، 290). آنها به گوآ در ساحل دكن رسيدند. بعدها پرتغاليان جزيرۀ هرمز را تصرف كردند و پايگاهی مستحكم در آن جزيره پديد آوردند و راه را بر مسلمانان بستند. چند سال بعد سلطان مظفرشاه بن محمودشاه بن محمدشاه، سلطان گجرات (917-932ق / 1511-1525م) نامهاي به سلطان اشرف غوری (906-922ق / 1051-1516م) نوشت و در پيكار با فرنگان از او ياری طلبيد (فران، «درآمدی بر ستارهشناسی»، 185-190).تاريخ حركت كشتی واسكودگاما به راهنمايی ابن ماجد را 24 آوريل 1498 حدود يك ماه و چند روز پس از ورود پرتغاليان به ملندی نوشتهاند. چنين به نظر میرسد كه بيستم ماه مۀ همان سال، آنها در كاليكوت (از ايالت كرالا) واقع در سواحل غربی هندوستان پياده شدند. بدين روال برای نخستين بار دريایی اروپا به خاورميانۀ ثروتمند توسط يك راهنمای عرب گشوده شد. شوموفسكی ورود پرتغاليان به اقيانوس هند را بشرح آورده و چنين نوشته است: «اين حوادث در شرق عكسالعملی منفی پديد آورد. ساكنان حوضۀ اقيانوس هند اندكی بعد دهشتزده با مهاجمات دزدان دريايی و غارت وحشيانۀ ثروتهای خويش از سوی بيگانگان مواجه شدند كه با سلطۀ پرتغاليان همراه بود» («سه راهنامه»، 75).از تاريخ درگذشت ابن ماجد اطلاع دقيقی در دست نيست. كراچكوفسكی با اتكا به نظريات فران چنين اظهار عقيده كرده است كه احتمالاً هدايت كشتی واسكودگاما يكی از آخرين سفرهای دريايی عمدۀ او بوده است («ادب جغرافيايی عرب»، 560).از نوشتههای ابن ماجد میتوان ارادت او را نسبت به خاندان نبوت و امامت دريافت. دليل اين مدعا ارجوزۀ مندرج در كتاب حاوية الاختصار فی اصول علم البحار است. ابن ماجد اين منظومۀ نجومی را به «وصی رسولالله اسدالله الغالب علی بن ابیطالب (ع)» تقديم داشته است (شوموفسكی، همان، 78). تئودور شوموفسكی با اتكا به نظر فران از اعتقاد ابن ماجد به تشيع ياد كرده است (همان، 110، حاشيۀ 58). كراچكوفسكی نيز همين عقيده را ابراز داشته مینويسد: «چنين به نظر میرسد كه از جهت معتقدات مذهبی، شيعی بود. اين نكته با توجه به رابطۀ او با ايرانيان قابل پذيرش مینمايد» (همانجا).
نام احمد بن ماجد با انتشار كتاب «جغرافيای دريانوردی» تأليف سيدی علی رئيس درياسالار ترك از آغاز سدۀ 19م به محافل علمی اروپا راه يافت. ولی كشف متون عربی تأليفات او تا 1912م به تأخير افتاد (كراچكوفسكی، همان، 755).پژوهش و تحقيق دربارۀ آثار ابن ماجد در درجۀ نخست مرهون كوششهای فران، دانشمند فرانسوی است. وی پيرامون دو دريانورد بزرگ، ابن ماجد و سليمان مهری مطالبی به رشتۀ تحرير كشيد كه در آثار متعدد او از جمله اثر دو جلدی «بررسيهايی پيرامون جغرافيای عربی و اسلامی»، كتاب «سفرنامهها و متون جغرافياي عربی، فارسی و تركی دربارۀ خاور دور از سدۀ 8 تا 18» [ميلادی]، كتاب «درآمدی بر ستارهشناسی دريانوردی عرب» و ديگر آثار او منعكس است. به نوشتۀ كراچكوفسكی كشفيات فران به آسانی صورت نپذيرفت. به ويژه تعيين شخصيت ابن ماجد نيازمند تحقيقات بغرنج و جالبی بود كه تنها با مقايسۀ مآخذ پرتغالی، عربی و تركی ميسر گرديد (همان، 555). كشف آثار ابن ماجد با حادثهای آغاز گرديد كه تا اندازهای در خور توجه است. گودفروا دمونبين، عربشناس مشهور فرانسوی كه همكار فران بود، ضمن مطالعه در كتابخانۀ ملی پاريس دو نسخۀ خطی به دست آورد كه شامل تأليفات ابن ماجد و سليمان مهری بود (فران، «سفرنامهها»، 485، حاشيۀ 2؛ همو، «درآمدي بر ستارهشناسی»، 255، حاشيۀ 1). كشف اين دو نسخۀ خطی كه در آغاز منحصر به فرد مینمود، به تدريج مایۀ كشف نسخههای ديگر و مطالبی همانند آن شد. در اوايل دهۀ سوم سدۀ 20م نسخۀ خطی موجود در دمشق شناخته شد كه نظر فران را به خود معطوف داشت (همان، 199-200). بعد معلوم شد كه نسخۀ خطی ديگری در جده هست. متعاقب آن تأليفات ديگری از ابن ماجد در موصل و مؤسسه مطالعات شرقی لنينگراد به دست آمد كه در مجموعۀ پاريس وجود نداشت (كراچكوفسكی، همان، 558). متأسفانه اجل به فران مهلت نداد تا كشفيات اخير را مورد بررسی قرار دهد. با اين وصف بايد افزود كه حاصل كار وی تحقيقات مبسوطی است كه در «دائرة المعارف اسلام» و نيز در كتاب «درآمدی بر ستارهشناسی دريانوردی عرب» آمده است. اين كتاب نخستين بار در 1928م در پاريس انتشار يافت. نسخۀ خطی پاريس كه برگرفته از متن اوليه است، تاريخ 984ق / 1576م دارد. نسخۀ دمشق در 1001ق / 1592م نوشته شده است (كراچكوفسكی، همان، 561). نسخۀ خطی پاريس در 181 برگ و شامل 19 رسالۀ بحری است كه به سفرهای دريايی ابن ماجد در دريای سرخ، خليج فارس و اقيانوس هند اختصاص يافته و به صورت منظوم به ويژه «ارجوزه» است. تاريخ رسالههای اين نسخۀ خطی كه با شمارۀ 2292 در كتابخانۀ ملی پاريس به ثبت رسيده، سال 866ق / 1461-1462م تا سال 900ق / 1494-1495م است (شوموفسكی، «سه راهنامه»، 64).
كراچكوفسكی در موزۀ آسيايی لنينگراد، نسخهای خطی به زبانهای تركی و عربی مشاهده كرد. وی در آغاز توجه كافی بدان معطوف نداشت. زيرا متن عربی كه به خط خوبی نوشته نشده و به صورت ارجوزه بود، در نظرش فاقد جلوه و بیرنگ مینمود. چنانكه او خود نوشت: «اشعار از شخصی به نام احمد بن ماجد بود كه خستهكننده به نظر میرسيد و مربوط به گذرگاههای دريايی حوالی عربستان بود» («راهنمای واسكودگاما»، 76). پس از جنگ جهانی اول در دهۀ سوم سدۀ 20م مجدداً رابطۀ علمی ميان دانشمندان روسيه و اروپا وسعت گرفت. در اين زمان كراچكوفسكی با فعاليتهای علمی فران در زمينۀ جغرافيايی دريايی سدۀ 15م آشنا شد. وی ضمن تجليل از فعاليت فران نوشت: «تنها با آگاهی و احاطه به زبانهای خاور نزديك، مالايايی، هندی و زبانهای خاور دور و ارتباط دادن آنها با زبانهای اروپايی و مآخذ شرقی بود كه او توانست به نتايج ارزشمندی دست يابد». سپس افزود: «از بیاعتنايی خويش نسبت به اين نسخۀ خطی احساس شرم كردم» (همانجا). متعاقب اين ماجرا وی با فران رابطه برقرار كرد. معلوم شد ارجوزۀ موجود در موزۀ آسيايی شامل خط سير دريايی و اطلاعات مربوط به آن است. بخشی از آن با دريانوردی در دريای سرخ، بخشی ديگر با اقيانوس هند و بخش سوم با سفر به شرق افريقا ارتباط داشت. معلوم شد كه اين نسخه در كتابخانۀ ملی پاريس موجود نبود. پاسخ فران به كراچكوفسكی اين نكته را تأييد كرد. فران درصدد برآمد اين نسخه را نيز مورد تحليل و بررسی قرار دهد، ولی اجل مهلت چنين كاری را به او نداد و در 31 ژانويۀ 1935 درگذشت. كراچكوفسكی در ادامۀ مطلب مینويسد: متعاقب اين امر یکی از شاگردان دقیق و با استعدادم عهدهدار این مهم شد (همانجا). این شخص تئودور شوموفسکی بود که کارهای استاد را دنبال كرد و به بررسی چند نسخۀ خطی از آثار ابن ماجد پرداخت. شوموفسكی مینويسد: در بهار 1937م هنگامی كه در دانشگاه دولتی لنينگراد به تحصيل اشتغال داشتم، زير نظر كراچكوفسكی به تحليل و بررسی انتقادی نسخ خطی عربی پرداختم و از همان آغاز ارجوزههای ابن ماجد را مورد توجه قرار دادم («سه راهنامه»، 67). از آن پس بررسی آثار ابن ماجد به كوشش اين دانشمند وسعت گرفت و ادامه يافت. يكی از پژوهشهای وی مربوط به سه راهنامۀ مجهول ابن ماجد، راهنمای سفر دريايی واسكودگاما است كه در 1957م همراه با ترجمه و تفسير از سوی انستيتوی خاورشناسی فرهنگستان علوم اتحاد شوروی در مسكو و لنينگراد به چاپ رسيده است.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید