ابن قزمان
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/224026/ابن-قزمان
چهارشنبه 3 اردیبهشت 1404
چاپ شده
4
اِبْنِ قُزْمان، عنوان چند تن از افراد خاندانی قرطبی كه در سدههای 4-6ق / 10-12م میزيستهاند. دربارۀ نام جد اعلای اين خاندان، «قزمان» نمیتوان اظهارنظر قاطع كرد. از طرفی اين احتمال داده شده است كه قزمان شكل عربی شدۀ نام اسپانيايی Guzman باشد كه خود ريشۀ ژرمنی دارد. حرف «ق» هر چند جايگزين عادی «g» نيست، ولی میتوان مواردی چون «سرقسطه» يافت كه در آن اينگونه تبديل صورت گرفته باشد. از طرف ديگر در سدۀ 1ق / 7م در جزيرة العرب نام قزمان به عنوان يك نام عربی، نمونه دارد (نك : ابن حجر، 3 / 235) كه مشتق از مادۀ «ق ز م » است. كودرا در يادداشتهايی كه در 1910م منتشر ساخته بود، احتمال عربی بودن اين نام را بر ژرمنی (ويزيگوتی) بودن آن ترجيح داده است (EI1). شايان ذكر است كه نسبت «زهری» برای افراد اين خاندان كه در نوشتۀ ابن عبدالملك (2 / 477) و ابن خطيب (2 / 494) ديده میشود ــ اگر چه آنگونه كه كولن ترجيح داده، ممكن است مربوط به نوعی رابطۀ غير نسبی باشد (EI2) ــ میتواند نسبتی اصيل بوده، بر انتساب آنان به عرب بنی زهره دلالت نمايد. به هر روی در اندلس كسان ديگری نيز میتوان يافت كه نام قزمان داشتهاند (نك : ابن حزم، 214؛ ابن بشكوال، چ 1955م، 1 / 73).خاندان بنی قزمان در سدههای 4 و 5ق / 10 و 11م در قرطبه از نفوذ و اعتبار بسزايی برخوردار بودند و از ميان آنان رجال علمی و سياسی، حتی وزير برخاست (نك : ابن سعيد، رايات، 73، المغرب، 1 / 205؛ ابن بسام، بخشهايی، 120)، ولی در پی تحولات ربع پايانی سدۀ 5ق اقتدار آنان رو به كاستی نهاد. معروفترين افراد اين خاندان اينانند:
(د ح 555ق / 1160م)، شاعر بلندآوازه و پيشوای زجل سرايان اندلس. با توجه به شعری از خود ابن قزمان (زجل 38 بند 9) میتوان گفت كه او در 479ق / 1086م (درگير و دار نبرد زلاقه) هنوز زاده نشده بود. ممكن است فروپاشی سلسلۀ افطسيان بطليوس در 487ق كه عموی ابن قزمان وزارت آنان را داشت و برچيده شدن ملوك الطوايفی و برقراری حكومت مرابطون در اندلس به دست يوسف بن تاشفين در 489ق، در دور شدن بنی قزمان از اقتدار سياسی مؤثر بوده باشد، ولی به هر دليل آنگاه كه ابن قزمان مديحههای زجلی خود را میسروده و به رجال سياسی تقديم میكرده، چندان به اقتدار خاندان خود دلخوش نبوده است. وی گاه بنی قزمان را بندگان ابن زهر اشبيلی خوانده (زجل 9 بند 41) و گاه بقای آنان را به بركت وجود ابوالوليد زجالی دانسته است (زجل 89 بند 10). هر چند ممكن است اين درجه از تذلل نوعی مبالغه در مدح تلقی شود، ولی میبايست ورای اين مبالغه حقيقتی نهفته باشد.ابن قزمان در دامان خاندانی اهل علم و ادب پرورش يافت و چنانكه از جای جای زجلهايش پيداست، اديبی برجسته شد كه اطلاعات عمومی و تاريخی فراوان داشت و از فن حديث نيز بیاطلاع نبود (نك : زجل 7 بند 17، زجل 13 بند 9، نيز: زجل 79؛ ابن سعيد، رايات، همانجا؛ ابن خطيب، همانجا). از نظر جايگاه سياسی گفتنی است كه ابن قزمان با سران قرطبه و ديگر شهرهای اندلس در رابطه بوده و شاهد آشكار بر اين روابط ديوان اوست. وی بارها به صاحبمنصبان دولت مرابطون پيشنهاد همكاری داده و توانايی خويش را برای تصدی منصب دبيری بدانان گوشزد كرده است (نك : زجل 2 بند 4، زجل 7 بند 17، زجل 9 بند 36، زجل 13 بند 9، زجلهای 22 و 95). اينكه بر صفحۀ عنوان نسخۀ منحصر به فرد ديوانش از او با عنوان «وزير» ياد شده است ــ اگرچه احتمال وقوع خلط بين سرايندۀ زجلها با عموی همنام و هم كنيهاش نيز وجود دارد ــ اين احتمال را به ذهن میآورد كه اعطای اين عنوان به او صرفاً جنبۀ تشريفاتی داشته و دلالت بر منصب خاصی نداشته باشد (نك : دوزی، EI1, S; II / 807).دوران زندگی ابن قزمان همواره با رو در رويی مسلمانان اندلس و مسيحيان همراه بوده است و انعكاس اين جو در شعر او به روشنی ديده میشود. وی نه تنها نسبت به سران ستيزهجوی مسيحيان ابراز تنفر میكند (نك : زجل 47، زجل 86 بند 5، زجل 130 بند 1) و مجاهدات مسلمانان برضد آنان را میستايد (نك : زجل 86 بند 7، جم )، بلكه اساساً نسبت به مردم مسيحی نيز ديد غير دوستانهای دارد (زجل 38 بند 14، زجل 86 بند 9، زجل 137 بند 5). ابن قزمان با سرودن مديحه برای رجال توانگر قرطبه چون بنی حمدين، ابوالوليد ابن رشد، ابويونس ابن مغيث و ابن ابی الخصال روزگار میگذرانيد، اما به خصوص به ابوالقاسم احمد بن حمدين قاضی قرطبه آن اندازه نزديك بود كه يكی از بليغترين مديحههای خود را در وصف او سروده (زجل 79) و تنها مرثيۀ ديوانش را در رثای او گفته است (زجل 83). ابن قزمان حتی مدتها پس از وفات او به يادش شعر سروده است (زجل 38 بندهای 36- 38).گويا عنايت سران قرطبه به ابن قزمان آن اندازه نبود كه نياز شاعر را برآورد و سختی زندگی او را بر آن میداشت كه بارها و بارها رنج سفر را بر خود هموار سازد. وی در سفرهايش به اشبيليه مورد حمايت ابوالعلاء ابن زهر و ابن قرشی زهری بود و در غرناطه كسانی چون وزير ابوعبدالله ابن سعاده، وزير ابوالحكم ابن ابی عيشون و ابوبكر محمد بن سعيد به او عنايت داشتند (نك : ابن قزمان، جم ). مجلس آشنايی او با شاعرهای به نام نزهون نزد همين ابوبكر بوده است (ابن سعيد، همان، 91، المغرب، 2 / 121؛ ابن خطيب، 2 / 504). ابن قزمان زجلی نيز در مدح يك وزير جيانی سروده و گويا برای تقديم آن به جيان رفته بود (نك : زجل 21 بند 14). احساس غربت و خستگی ابن قزمان از اين سفرهای پياپی در اشعار او منعكس شده است (مثلاً نك : زجلهای 78 و 124).با برافتادن سلسلۀ مرابطون به دست موحدون در مغرب در 539ق / 1145م دامنۀ سلسلۀ موحدون به اندلس نيز كشيده شد و اين انتقال قدرت موجب بروز پريشانی در اوضاع سياسی گشت. حتی پيش از اين انتقال خوف از تعقيب و حبس در مواضعی از ديوان ابن قزمان به چشم میخورد (نك : زجلهاي 39 و 137). گويا يكی از موارد گرفتاری او اين بوده است كه يكی از امرای بنی مناصف بدو بدگمان شده و وی را به اتهام «منافق» و «مخالف» بودن به زندان افكنده بود كه با وساطت امير محمد بن سير از كشته شدن رهايی يافت (نك : زجل 41).ابن قزمان سرانجام در موطن خود قرطبه در شب آخر رمضان 555 (ابن خطيب، 2 / 505) يا در 554 (ابن ابار، تحفة، 56) چشم از جهان فرو بست.
به طور كلی در منابع تاريخی عربی دربارۀ شرح حال ابن قزمان اطلاعات قابل توجهی ديده نمیشود. منبعی كه بيشترين اطلاع را در اين باره به دست میدهد، الاحاطۀ ابن خطيب است كه بين شخصيت ابن قزمان با عمويش، وزير ابوبكر محمد بن عبدالملك خلط كرده است. در آثار تحقيقی 100 سال اخير نيز تحت تأثير برخی منابع پيشين و عنوان ابهام برانگيز نسخۀ خطی ديوان، تا دهها سال خلط بين اين دو تن ديده میشود. نه تنها در مقالاتی كه زايبولد در چاپ اول «دائرةالمعارف اسلام»، نيكل در مقدمۀ ويرايش خود از ديوان و بايراكتارويچ در ذيل چاپ اول همان دائرةالمعارف نوشتهاند، بلكه در مقالهای كه نيكل در 1939م با عنوان «قطعاتی از شرح حال ابن قزمان» منتشر ساخت، اين خلط به وضوح ديده میشود. البته در همين اوان لوی پرووانسال و به دنبال او كولن و نيكل دريافته بودند كه اين دو شخصيت بايد از يكديگر متمايز شوند (نك : نيكل، «شعر ... »، 267-268). پنج سال بعد لوی پرووانسال با انتشار يافتههاي خود در مقالۀ «نكتهای تازه دربارۀ ابن قزمان» اين تمايز را ثابت كرد (347-369). برخی از محققان معاصر كوشيدهاند تا خلأ موجود در شرح حال ابن قزمان را با استفاده از سرودههای او جبران نمايند. ولی گاه برداشتی نادرست از يك كلمه يا دريافتی از يك جمله موجب داوری عجولانه شده است. از جمله، اين گفتۀ بروكلمان كه ابن قزمان در سفرهايش بوزينهای را با خود همراه داشته (GAL, S, I / 481)، ظاهراً برداشتی نادرست از كلمۀ «قرد» در زجل 7 (بند 2) و زجل 121 (بند 2) بوده كه در اين زجلها ــ چنانكه كولن گفته ــ اين كلمه به معنی نحس در مقابل سعد است (EI2). همچنين بايراكتارويچ و در پی او بروكلمان و كولن از زجل 145 (بند 10) و زجل 147 (بند 5) چنين استنباط كردهاند كه ابن قزمان «هرگز دريا را نديده» و «مدتی امام جماعت يك مسجد بوده است»، (GAL, S، همانجا؛ EI1, S; EI2)، اما اگر از ديدگاه شعرشناسی با همین ابیات برخورد شود، شاید برداشتهای مزبور سطحی به نظر آیند.
حجاری اشاره كرده است كه ابن قزمان در آغاز به گفتن اشعار سنتی (معرب) پرداخت، ولی چون احساس كرد كه توان همسنگی با شاعران چيرهدستی چون ابن خفاجه را در خود نمیبيند، به گفتن زجل روی آورد (ابن سعيد، المغرب، 1 / 100). ابن قزمان خود نيز نه تنها اشاراتی به شعر سنتی خويش دارد، بلكه در كنار ياد كردن از توانايیاش در سرودن زجل، بارها از موشحسرايی خود نيز سخن رانده است (نك : زجل 7 بند 17، زجل 24 بند 10، زجل 94 بند 17، جم ). نمونههای متعددی از اشعار غير زجلی ابن قزمان را میتوان در كتب ادبی چون تحفۀ ابن ابار (صص 56-57)، المغرب ابن سعيد (همانجا)، الاحاطۀ ابن خطيب (2 / 495-497) و نفح السحر تجيبی (ص 132) مشاهده كرد. بدون ترديد آنچه نام ابن قزمان را پاينده ساخت، زجلهای پرجاذبۀ او به گويش محلی بود. وی چندان در اين سبك شعری استاد بود كه پيشوای زجلسرايان اندلس (امامالزجالين) لقب گرفت (ابن خلدون، 1460؛ ابن سعيد، همان، 1 / 100، 167). البته همانطور كه ابن قزمان در مقدمۀ مسجع ديوان يادآور شده، وی نخستين زجلسرای ديار اندلس نيست و اين سبك مدتها پيش از او سابقه داشته است، اما او با نوآوريهای خود شيرينی و زيبايی زجل را هويدا ساخت (نك : ابن خلدون، همانجا؛ ابن ابار، همان، 56؛ ابن حجه، 52؛ نيز زجل 59 بندهای 9-10). برخی از اهل ادب توانايی ابن قزمان در زيباگزينی معانی را با اشعار متنبی در ادبيات سنتی قياس كردهاند (نك : مقری، 3 / 385). يكی از جلوههای هنر ابن قزمان در گزينش معانی، استادی او در به كارگيری تشبيهات است. او در كنار تشبيهات ملموس و روزمره (مثلاً زجل 136 بند 6) تشبيههايی ساخته كه در عين سادگی بسيار خيالپردازانه است (مثلاً زجل 142 بند 4، زجل 140 بند 5).زيبايی زجلهای ابن قزمان نه تنها در مغرب زمين بسياری از دوستداران ادب را جذب خود مینمود، بلكه حتی در مشرق كه گويش آن اشعار چندان آشنا نبود، هواداران زيادی يافته بود. به گزارش ابن سعيد در سدۀ 7ق / 13م در حالی كه هنوز دير زمانی از وفات شاعر نمیگذشت، ديوان او در مغرب و مشرق رواج داشته ( المغرب، 1 / 167) و در بغداد بسيار مورد توجه بوده است. شراب و زن در اشعار ابن قزمان جلوهای ويژه دارد. بايد توجه داشت كه شاعر در جوانی ازدواجی ناموفق داشته و شكست در آن تأثير انكارناپذيری بر روحيۀ او گذارده است (نك : زجل 2). ثمرۀ اين ازدواج فرزندانی بود كه ابن قزمان انديشۀ آيندۀ آنها را داشت (زجل 11 بند 10) و ثمرۀ ديگرش اين بود كه شاعر را نسبت به وفای زنان بدبين نمود. او نه تنها از همسرش، بلكه از خواهر خود نيز شكوه دارد و به جنس زن با ديدی ترديدآميز مینگرد (نك : زجل، 89).مقايسۀ اين بدبينی با ستايشهايی كه او از زيبايی زنان دارد، در بادی امر انسان را به شگفتی وا میدارد. معشوقههايی كه ابن قزمان با نامهای زهره، مريم، عايشه و... از آنان ياد میكند، ممكن است شخصيتهای تخيلی يا واقعی باشند كه شاعر عشق را در آنان جستوجو میكند. اما همواره از بیوفايی آنان شكايت دارد. او عشق را برای انسان خذلان میشمرد و از خواری خود در طول زندگی سخن میگويد (نك : زجل 4 بند 3). شاعر رابطۀ معشوق و عاشق را به مولا و بنده مانند كرده (زجل 130 بند 1) و معشوق خود را «ای بانوی من» (يا ستّی) خطاب میكند (زجل 145 بند 7).در كنار عشق به زن، عشق به مرد نيز در زجلهای ابن قزمان ديده میشود. عشق او به شخصيتی با نام ابراهيم وشكی كه در جای جای ديوان از او ياد كرده است، به گفتۀ خود شاعر فكر او را تسخير كرده و آتش در دلش افكنده است (زجل 108 بند 2). در اينجا بايد به اين نكته اشاره كرد كه برخی محققان چون بايراكتارويچ و در پی او بروكلمان چنين اظهار داشتهاند كه در اشعار ابن قزمان گرايش به عشق همجنس بر جنس مخالف غلبه دارد (GAL, S; EI1, S، همانجاها)، ولی بايد توجه داشت كه در زبان ابن قزمان پایبندی به تمايز مذكر و مؤنث در صرف افعال و ضماير ديده نمیشود و اين نكته را نبايد در تفسير زجلهای عشقی او از نظر دور داشت. اگر بخواهيم بر پايۀ شعر ابن قزمان دربارۀ شخصيت اخلاقی واقعی او داوری كنيم، همواره بايد عواملی چون مبالغه، تخيل و خواست مخاطبان از شاعر را در مدنظر داشته باشيم. اينكه او خود را بارها «نا اهل» (خليع) قلمداد كرده و در دو مورد خويشتن را «زانی» و در موردی «لوّاط» خوانده است (زجل 11 بند 10، زجل 30 بند 3)، نمیتواند به سادگی يك اعتراف جسورانه تلقی شود. اگر بايراكتارويچ و بعدها كولن اين تعبيرهای شاعرانه را به مثابۀ اعترافنامۀ ابن قزمان تلقی كرده و او را يك هرزۀ بیبندوبار و فاسق آشكار شمردهاند (EI1, S; EI2)، با نگرشی ديگر میتوان اين تعابير را نوعی تظاهر پنداشت. بسياری از صحنههای مغازلۀ او با زنان كه در زجلهای وی تصوير شده، میتواند تنها يك بازی با الفاظ و معانی باشد و تغزلی تلقی شود كه در مقدمۀ يك مدح مناسب مینمايد. به خصوص بايد در نظر داشت كه فضای شعر در زجلهای ابن قزمان فضای پردهدری و هرزگی نيست و به طور خاص در مورد عشق به مرد، شاعر آرزوی خود را ديدار و صحبت محبوب میشمارد (نك : زجل 108).گريزان بودن او از فقيهان و متشرعان كه بارها آن را پيش كشيده (نك : زجل 22 بند 4، زجل 23 بند 4) با به ياد داشتن اين حقيقت كه او با جمعی از فقيهان همچون ابوالوليد ابن رشد جد، رابطۀ نزديك داشته و بسياری از مديحههای خود را به آنان تقديم كرده، محل تأمل است. به هر حال اعترافات ابن قزمان در اشعار خود، اگرچه میتواند در واقع امر صادق يا كاذب باشد، ولی در زبان شعر هرگز نبايد آنها را بيش از اندازه جدی گرفت. چه بسا «عود»ی كه به عشق و شوق توصيه میكند و خود هرگز آن را درنيافته است، خود ابن قزمان باشد (نك : زجل 139 بندهای 4-5). شراب نيز در سرودههای ابن قزمان جايگاه ويژهای دارد و سراسر ديوان او مشحون از اشتياق شاعر به شرب است؛ حتی در جايی وی كسی را كه از شرب پرهيز كند، مورد اهانت شديدی قرار داده است (زجل 22 بند 4). او حب شراب را روزی خود از جانب خداوند شمرده (زجل 148 بند 5) و همان وصيت معروف را دارد كه به هنگام مرگ در تاكستانی به خاكش سپارند (زجل 90 بند 5). بايد افزود كه در الاحاطۀ ابن خطيب (2 / 505) روايتی است كه حكايت از شرابخواری ابن قزمان دارد. در كنار يار و شراب، در اشعار ابن قزمان شوق به موسيقی و مناظر طبيعی را نيز میتوان ديد (مثلاً نك : زجل 52 بند 8).تصوير ابن قزمان در زجلهايش، نشاندهندۀ مردی است كه مفهوم زندگی مرفه را دريافته است، اما همواره فقری كه او را شايسته نيست، آزارش میدهد. شكايت هميشگی او از غذای نامناسب، مسكن كرايهای و گرانی قيمتها (به ويژه نك : زجل 63 بند 2، زجل 68 بند 5، زجل 87 بند 5) و به ديگر سخن فقر در سراسر ديوان او ديده میشود. شايد اين تصور در ذهن ايجاد شود كه گويندۀ اين اشعار سعی داشته با يادآوری مشكلات خود، كرم ممدوح را برانگيزد يا تحمل سختی را بر خود آسان سازد، ولی با اين حال شاعر همواره در سرودههايش روحيۀ شاد خود را حفظ كرده و به مشكلات اجازه نمیدهد تا لذت زندگی را از او بگيرند.شاعر به آيندهای روشن اميد دارد و سخت به فرج بعد از شدت معتقد است (زجل 68 بند 2، زجل 130 بند آغازين). اگرچه گاهگاه ضرورت او را وا میدارد كه به چشمداشتِ صلهای، زجلی را به كريمی تقديم كند (زجل 51 بند 4)، ولی وی از حد رفع نياز در نمیگذرد و در اهدای اشعار خود افراط نمیورزد (زجل 42 بندهای 3-4). او درهم و دينار را برای نياز عاجل میخواهد و به آينده طمع نمیكند و خود اين خلق خويش را به شير تشبيه میكند (زجل 102 بند 8، زجل 105 بند 9). وی صله را حق خود میدانسته و گاه تفاخر بر ممدوح در شعر او ديده میشود (نك : زجل 8 بندهای 5-6، زجل 77 بند 8، زجل 105 بند 6). او خود را استاد مسلم زجل میداند و زجلهايش را سحر میشمرد (زجل 134 بند 10، زجل 148 بند 7، جم ). ابن قزمان با اينكه در غرب میزيسته، ولی فرهنگ غالب بر شعر او شرقی است. مضامينِ به خدمت گرفته شده در اشعار وی آشكارا اين نكته را مینماياند، حتی آشنايی او با شرق تا آنجاست كه به «شلوار اصفهانی» مثل زده است (زجل 103 بند 6) و نيز اينكه او طبع اشبيلی را طبع خست و طبع عراقی را طبع بخشندگی میشمارد، به گونهای دلبستگی او را به شرق نشان میدهد (زجل 93 بند 8).به طور كلی بايد گفت زجلهای ديوان بيشتر از اشعاری تشكيل شده كه به ديگران اهدا گرديده است، ولی برخی زجلها نيز به كسی اهدا نشده و موضوع آنها بيشتر وصف شراب و عيش است و چنانكه گفته شده، اينگونه زجلها از نظر قالب شعری به موشح نزديكتر است (نك : استرن، 171). مديحههای اهدا شده همچون مديحههای سنتی با يك تغزل آغاز شده و شاعر پس از تخلص به مدح اغراقآميز ممدوح میپردازد. مشخصات فنی زجلهای ابن قزمان از نظر عروض، قافيه و خرجه توجه جمعی از محققان را به خود جلب كرده است (نك : ه د، زجل).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید