جاده ابریشم
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 3 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/223702/جاده-ابریشم
شنبه 30 فروردین 1404
چاپ شده
17
جادّۀ اَبْریشَم، مجموعهای از راههای بازرگانی و کاروانرو قدیمی که منطقۀ مدیترانه را با چین شرقی مرتبط میکرده است. کالاهای بسیاری از این راهها میان شرق و غرب آسیا و حوضۀ دریای مدیترانه مبادله میشد، اما چون ابریشم مهمترین و گرانبهاترین کالایی بود که از این راهها میگذشت، بعدها به جادۀ ابریشم شهرت یافت. ابریشم از راههای متعددی به حوضۀ دریای مدیترانه ارسال میشد. برخی از راهها از گذشتههای دور وجود داشتند که یکی از آنها به جادۀ شاهی شهرت داشت. این جاده در روزگار هخامنشیان و پیش از آن کشیده شده بود (رضا، «نقش ایران...»، 234-235). هرودت ضمن شرح مسیر جادۀ شاهی، مسافت میان فریگیا (فریگیه) و لیدیا را 5/ 94 فرسنگ (معادل 330میل) نوشته است که تا رود هالیس (قزل ایرماق کنونی) امتداد داشت (ص 282-283). وی سپس از جادههای کاپادوکیه به طول 104 فرسنگ، کیلیکیه 5/ 15 فرسنگ و همین ناحیه تا ارمنستان 5/ 56 فرسنگ، ماتیانی 137 فرسنگ، خطۀ کاسیها (کیسیا) در خوزستان 5/ 42 فرسنگ ــ که به رود کرخه و شهر شوش میرسید ـ یاد کرده است. هرودت طول جادۀ شاهی را 450 فرسنگ با 111 ایستگاه و مهمانسرا نوشته است که بنا بر معمول، گذر از آن 93 روز ادامه مییافت. دیگر راهها به این شرح بودند: 1. از تخت جمشید 5 راه به شوش کشیده شده بود که از پَرَیْتکان (فریدن)، کرمان، بندر دیلم و هرمز در کنار خلیج فارس میگذشت؛ 2. از هگمتانه (همدان)، شوش، بابل، ری، گنزک و آذربایجان؛ 3. از شوش به بابل، هگمتانه، تخت جمشید که شاخههای آن تا اصفهان و بندر دیلم در خلیج فارس امتداد داشت؛ 4. پنج راه از رگا (ری) به آذربایجان، همدان، هکاتوم پلیس (صد دروازه در جنوب غربی دامغان)، مازندران و پَرَیْ ـ تکان؛ 5. از دامغان و کومش (قومس)3 راه به استراباد (زادراکرت) ری و خراسان؛ 6. از باختر 3 راه به دامغان، سند و سغد که با رود سیحون و استراباد نیز مرتبط میشد؛ 7. از کرمان 5 راه تا تخت جمشید، پاسارگاد، هرمز، پتاله تا رود سند و باختر (باکتریا = بلخ) امتداد داشت (پیرنیا، 6/ 1489-1492). روابط بازرگانی ایران و هند سبب احداث راه دیگری از قبادیان بلخ تا راولپیندی در شبه قارۀ هند شد. گنجینههای مکشوفه در قبادیان مؤید این نکته است. محققان برآناند که راه مذکور بخارا را به راولپیندی پیوند میداد و از تخت قباد، وخش و مسیر علیای آمودریا میگذشت. وجود این راه بزرگ موجب احداث راههای کوچک دیگری شد. چنین برمیآید که شمار جادههای فرعی ایران بسیار بود. به عنوان نمونه میتوان از جادۀ سنگفرش شوش ـ تخت جمشید نام برد که نمونۀ آن در ناحیۀ بهبهان موجود است (رضا، همان، 236). هنوز آگاهی وسیعی دربارۀ راههای فرعی عهد هخامنشی در دست نیست؛ با این وصف در یک نکته نمیتوان تردید داشت و آن پیوستگی راههای فرعی در مجموعهای بزرگ و اصلی است. راه ابریشم را نمیتوان از راههای فرعی جدا دانست. به یقین جادۀ بزرگ ابریشم در برخی از نواحی با راههای فرعی پیوند داشته است (همو، «دو جاده...»، 592). از زمان کورش بزرگ گندارۀ شرقی (قندهار) سرزمینی بود که هخامنشیان گشوده بودند و تنها بخشی از هند بود. این شهر بعدها به باکتریا پیوسته شد و به گزکه (گنجه = غزنه) رسید (اُمستد، 195). از سوی دیگر دولت چین نیز برای مبادلۀ کالا با غرب در جست و جوی سود بود. از اینرو نمیتوانست نسبت به ایجاد ارتباط با غرب بیاعتنا بماند. در نتیجه راه کاروانی بزرگی از شرق به سوی غرب کشیده شد. این راه از چان ـ آن در مشرق چین آغاز میشد و از کوهستان نان ـ شان و دشتها و رودهای متعدد کوهستانی میگذشت. عبور کاروانیان از این نواحی چنداندشوار نبود، ولی از نان ـ شان تا واحههای ها ـ می و سپس لوکچین و تورفان به سبب وجود راههای خشک، دشوار مینمود. دو واحۀ یاد شده و نیز چند واحۀ همجوار به امیرنشین مستقل گائو ـ چان تعلق داشتند. مردم این نواحی از اخلاف سپاهیان چینی بودند که با گذشت زمان به سرزمین جدید خو گرفته، و به صورت بومی درآمده بودند (گومیلف، «ترکان...»، 42). راه بازرگانی که از چان ـ آن آغاز شده بود، در گائو ـ چان دو شاخه میشد. یک شاخه از دامنۀ کوههای پامیر، قراشهر، کوچا، آقسو و ساحل دریاچۀ ایسیق گول در طول رود چو میگذشت و از آنجا از طریق تلاس به دشت ایسفار میرسید. شاخۀ دیگر که شاخۀ شمالی بود، نیز از گائو ـ چان آغاز میشد و با گذر از جونگار، اورومچی، مَناس، کورقَرا ـ اوسو، کوه ایرِن، شابیرکان (شاپورگان) و دشت رود ایلی روانۀ جنوب میشد و به آسیای میانه میرسید. گذشته از آن راه دشوار دیگری نیز وجود داشت که از درههای رشته کوههای تیان ـ شان و از قراشهر و دشت اولدوز و دشت ایلی میگذشت. از این راه دشوار عبور و مرور کاروانیان کمتر صورت میگرفت (همانجا، حاشیۀ 1). کاروانیان در توقفگاههای آسیای مرکزی استراحت میکردند. یکی از این توقفگاهها شهر پایکند (بیکند) بود. از پایکند راه ادامه مییافت تا به خراسان، و از آنجا به ری و همدان و سپس به نصیبین در منطقۀ روم شرقی و از آنجا به سوریه و سپس به کنستانتینوپولیس (قسطنطنیه) منتهی میشد. از دریای چین تا مرز ایران 150 روز راه و از آنجا تا مرز روم شرقی در نصیبین 80 روز راه بود (همانجا، حاشیۀ 2).از سدۀ 1قم رفت و آمدکاروانیان از راه لولان بود. کاروانیان از لوبنور میگذشتند، ولی از سدۀ 2 م راه جدیدی از شمال تورفان گشوده شد که به عنوان راه اصلی تا مدتی دراز همچنان مورد استفاده بود (پیگولوسکایا، «بیزانس...»، 186، حاشیۀ 3 ). کاروانها با عبور از حوضۀ رود تاریم (طارم) و شهرهای عمدۀ سغد به مرز ایران میرسیدند. هر گاه کاروانیان میخواستند بدون گذر از مرز ایران و راههای درون این کشور، بیابانهای آسیای میانه را طی کنند، ناگریز بودند از شمال دریای کاسپی (خزر) بگذرند و خود را به کوههای قفقاز و از آنجا با عبور از کوههای بلند، گردنهها و درهها به سواحل دریای سیاه برسانند و از طریق طرابوزان رهسپار قسطنطنیه شوند. این راه بسیار دشوار و خطرناک بود و کاروانیان ناگزیر بودند از شورهزارها و دشتهای خشک و سپس رودهای بزرگ پرآب بگذرند که بسیار مخاطرهآمیز مینمود. تا سدۀ 3ق/ 9م عبور از این مسیر ناممکن بود (همان، 186-187). کاروانیان بنا بر معمول از دو راه شمالی و جنوبی عبور میکردند. راه شمالی از هکاتوم ـ پلیس میگذشت و راه جنوبی از مرو، سمرقند و گنداره به هند میرسید. این دو راه شمالی و جنوبی در هگمتانه به یکدیگر میپیوستند. از هگمتانه راهی به سوی شمال (ارمنستان) کشیده شده بود که تا آرتاکساتا (آرتاشات) در کرانۀ رود ارس امتداد داشت. راه سلوکیه به نصیبین از همه کوتاهتر بود. کالاهای خاور دور بنا بر معمول از راه خشکی به دو ناحیۀ آرتاشات و نصیبین میرسید و از این دو مرکز به روم شرقی فرستاده میشد. بر سر راه ارسال کالا، شهرهای دوین، طرابوزان، آنی، قارص و آرزنی واقع بودند. حفریات باستانشناسان در آنی نموداری از اهمیت این شهر به عنوان مرکز بازرگانان و پیشهوران بوده است (همان، 192).راه دریایی شامل اقیانوس هند و دریای اریتره بود. کشتیهای حامل کالا در سواحل هند، سیلان (تاپروبان) و لنگرگاههای ویژۀ حمل مروارید و سنگهای گرانبها پهلو میگرفتند. در اقیانوس هند و خلیجفارس دریانوردان ایرانی مسلط و قدرت فائقه بودند. اینان از طریق دریای اریتره در بنادر اتیوپی پهلو میگرفتند. تنها دریانوردان حبشی با ایرانیان رقابت میکردند. از این رو بازرگانان روم شرقی برای گریز از پرداخت حق گمرک به دولت ایران، میکوشیدند تا با حبشیان رابطه برقرار کنند (همان، 187).از آدولیس (عدولیه) که شهر عمدۀ اتیوپی بود، راهی به شبه جزیرۀ عربستان وجود داشت که از طریق دریا به یمن میرسید و از آن میگذشت (همانجا). پروکوپیوس قیصریهای (I/ 183, 185) به این شهر و راههایی که از آنجا به اَکسوم (اقسوم) و اِلفانتین مصر منتهی میشد، اشاره کرده است (نیز نک : پیگولوسکایا، «اعراب...»، 161). راه دریایی دیگری نیز بود که از طریق فلسطین به سوریه و پترا (حتره = الحضر) میرسید و از سواحل غربی شبه جزیرۀ عربستان میگذشت (همو، «بیزانس»، همانجا).داد و ستد میان بازرگانان ایران و چین بسیار سودآور بود. چینیها از ایران وسمه میگرفتند که وسیلهای برای آرایش زنان درباری و اشراف بود. ملکۀ چین همه ساله مقادیر قابل ملاحظهای از این کالای گرانبها را میخرید. از دیگر کالاهایی که به چین صادر میشد، رنگ، قالی و قالیچههای ایرانی و بابلی، سنگهای قیمتی و مروارید بود. منسوجات شام و مصر و مواد مخدر آسیای مقدم از ایران به چین صادر میشد (گومیلف، «ترکان»، 43؛ کریستن سن، 123). از سمرقند طلا، نوشادر، مروارید، قالی و پارچههای پشمینه به چین صادر میشد (اسمیرنووا، 151) و پارچههای نخی آسیای میانه که پنبه یکی از محصولات عمدۀ آن بود، به چین فرستاده میشد (همو، 152). سمرقند یکی از مراکز مبادلۀ کالا در جادۀ ابریشم بود (اصطخری، 317-318). پایکند یکی از واحههای بخارا نیز چنین موقعیتی داشت (اسمیرنووا، 126). یکی از دروازههای متعدد بخارا، دروازۀ مشک فروشان بود که محصول آن به چین صادر میشد (همو، 129-130). بازارهای اشتیخن، کرمینه، کش و جز آنها از جمله بازارهایی بودند که در آنها مبادلۀ کالا و خرید و فروش صورت میگرفت (همو، 132). اصطخری به بازار کش اشاره کرده، و محل آن را در ربض نوشته است (ص 388). ابنحوقل (ص 464) به وجود ستوران بسیار ماوراءالنهر که به قارلوق، غز و چین ارسال میشده، اشاره کرده است (نیز نک : مظاهری، 1/ 36-37).یکی از کالاهای عمدهای که به چین صادر میشد، اسبان ایرانی بود. در سالهای 145-162ق/ 762-779م اویغوران سالانه 100 هزار رأس اسب به چین صادر میکردند و در برابر هر یک رأس اسب 10 قواره پارچۀ ابریشمین میگرفتند. در 607 م، 3 هزار رأس اسب در برابر 13 هزار قواره پارچۀ ابریشم به چین فروخته شد. در سند A5 از مجموعۀ اسناد به دست آمده در کوه مغ معلوم شد که بهای هر رأس اسب 200 درهم، و بهای یک قواره پارچۀ ابریشم 20 درهم بوده است. بدینسان بهای هر رأس اسب معادل 10 قواره پارچۀ ابریشم محاسبه میشد. طبق پیمان سمرقند نیز بهای یک قواره پارچۀ ابریشم 28 درهم محاسبه شده بود (اسمیرنووا، 154-155). از دیگر کالاهای بازرگانی میتوان به کافور اشاره کرد که در عطرسازی و داروسازی کاربرد داشته است. هنگامی که تازیان تیسفون را غارت کردند، ذخایر مهمی از کافور در انبارهای ساسانیان یافتند. این واقعیت که آنان کافور را به جای نمک گرفتند، مینمایاند که در اوایل سدۀ 7 م این فراورده هنوز برای تازیان شناخته نبود (مظاهری، 2/ 778-779). دارچین که عربها به آن نام دارصینی دادهاند، از نام دارچینی عهد ساسانی گرفته شده که به معنای داروی چینی است. واژۀ دار به جز معنای درخت و گیاه، به معنای دارو نیز بوده است (همو، 2/ 799). زرچوبه، زنجبیل و ریوند چینی از دیگر کالاهایی بود که داد و ستد میشد (همو، 2/ 832، 850، 890). با این همه، گرانبهاترین کالایی که از چین وارد میشد، ابریشم بود که چگونگی تولید آن از اسرار عمدۀ حرفهای و بازرگانی پیشهوران و تجار آن کشور محسوب میشد. ابریشم در منطقۀ دریای مدیترانه همپایۀ زر بود. برصوما بهای یک قطعه ابریشم رنگآمیزی شده را معادل 6 واحد پول طلا نوشته است راسیکین هرپوند رومی ابریشم (معادل 5/ 327 گرم) را در 1948م حدود 40 دلار دانسته است (نک : رضا، «نقش ایران»، 234).
کالجْ دایرشدن جادۀ ابریشم را به اوایل دوران مهرداد دوم، شاه اشکانی (ح 123-124قم) مربوط میداند (ص 32-33)، ولی ظاهراً ابریشم نخستین بار در عهد آوگوستوس (اُگوست) امپراتور روم (27 قم-14م) به اروپا راه یافت (گومیلف، «ترکان»، همانجا؛ BSE3, I/ 50). از نوشتههای ارائه شده چنین برمیآید که ظهور ابریشم در اروپا با چند دهه تأخیر نسبت به ایران صورت گرفته، و چه بسا از طریق بازرگانان ایرانی به اروپا و حوضۀ دریای مدیترانه راه یافته است. در کتیبۀ هان ـ شو آمده است که امپراتور روم همواره خواستار اعزام سفیرانی به چین بود؛ اما «آن ـ هسی»ها (پارتیها؟) خواستار انحصار بازرگانی ابریشم چین بودند. از این رو پیوند آنان بریده شد. این وضع تا 166م ادامه یافت تا اینکه تسه ـ این، شاه روم (مقصود مارکوس آورلیوس: 121-180م) سفیرانی فرستاد. از آن زمان رابطۀ مستقیم با این کشور آغاز شد (کالج، 80). نیز آمده است که پارتیان از سود خویش غافل نبودند. آنها دومشتری بزرگ خود را جدا از هم نگاه میداشتند تا از بهای واقعی اجناس یکدیگر آگاه نشوند (همانجا). در چین طرز پرورش کرم ابریشم از اسرار دولتی محسوب میشد، زیرا انحصار تولید آن در دست پرورشدهندگان چینی بود و از آنجا ابریشم یا به صورت خام و یا به صورت حریر و دیبا صادر میشد. در روم شاهان و بزرگان گرایش بسیاری به ابریشم داشتند. بزرگان دین نیز برای زینت پرستشگاهها از پارچههای ابریشمین استفاده میکردند. بعدها دولت روم شرقی کوشید تا راه بازرگانی با چین را از نفوذ دیگر دولتها رها سازد و آن را در اختیار گیرد. دولتهای پترا و نبطیه در 106م، اُسروین و شهر بزرگ بازرگانی آن اِدِس (ادسا / الرها / اورفا) در 216م و سرانجام شهر زیبای پالمیر (تدمر) با محدودۀ وسیعی که داشت، در 273م یکی پس از دیگری در نتیجۀ حملۀ رومیان از پای درآمدند (پیگولوسکایا، «بیزانس»، 185). از سدۀ 4م امپراتوری روم شرقی با ایران در میانرودان (بینالنهرین) و قفقاز هم مرز شد. لشکرکشی ناموفق یولیانوس (ژولین)، امپراتور روم شرقی که میخواست از اسکندر مقدونی در جهانگشایی تقلید کند، با مرگ او در 363م پایان گرفت (همانجا). راه بازرگانی منتهی به روم شرقی که از دریا و خشکی از سرزمین ایران میگذشت، موجب موقعیت ممتازی برای دولت ساسانی شد (همان، 186).در سدۀ 3 م در دشتهای آسیای میانه و شرق دریای کاسپی خشکسالی بزرگی روی داد که تا سدۀ 4 م ادامه داشت. طی این زمان دراز بسیاری از اقوام ساکن دشت جابهجا شدند. این جابهجایی نمیتوانست با درگیری همراه نباشد. به عنوان نمونه سرمتها دشتهای شرقی دریای کاسپی را ترک گفتند و راه کرانههای رود ولگا را در پیش گرفتند. هونها نیز به سوی کرانۀ ولگا سرازیر شدند. خشکسالی و گرما دریاچۀ بالخاش را نیز دستخوش کمآبی و جمع شدن نمک در اطراف دریاچه کرد، چنان که اقوام ساکن دریاچه آنجا را ترک گفتند (گومیلف، «هزار سال...»، 109). در اواسط سدۀ 3م سیاست خارجی ایران با دشواریهایی همراه شد. پیکار با امپراتوری روم کار آسانی نبود. نخستین توفیق سیاسی ایران با اسارت والریانوس آغاز شد. از 260م دولت ساسانی سیاست دفاعی در پیش گرفت (همان، 109-110). رومیان پیدر پی دست به حمله میزدند. در 283م کنترل ارمنستان از دست ایران خارج شد. برای روم شرقی دریافت ابریشم از دست بازرگانان ایرانی سودآور نبود، زیرا موجب وابستگی اقتصادی و تبعیت از بهایی میشد که ایرانیان برای این کالا معین میکردند. ایران نیز با استفاده از فرصت، بهای ابریشم خام را بالا میبرد. طبق پیمانی که در 297م میان دیوکلتیانوس، امپراتور روم شرقی و نرسه (نرسی) شاه ایران منعقد شد، شهر مرزی نصیبین به عنوان مرکز مبادلۀ کالا میان دو کشور معین شد (پیگولوسکایا، همان، 187-188). بیش از یک قرن بعد در حدود سالهای 408-409م 3 پست گمرکی میان دو کشور ایجاد شد که نصیبین، کالینیکا (کالینیکوس = رقه) در ساحل چپ رود فرات، و آرتاکساتا در کنار مسیر وسطای رود ارس بودند. به جز این 3 ناحیه، مبادلۀ کالا در دیگر نواحی ممنوع بود (همانجا). شاپور دوم شاه ساسانی (309-379م) در نیمۀ نخست دوران پادشاهی، ناگزیر شد نیرو و هزینۀ بسیاری را صرف خیونان کند (گومیلف، همان، 110؛ کریستن سن، 231). وی در 361م سپاه روم شرقی را مغلوب کرد (همانجاها). در 383م هپتالیان در کنار مرز شرقی ایران پدیدار شدند. در آن زمان بلخ و دشت اطراف کوههای پامیر مرز شرقی ایران بود. چنین به نظر میرسد که در آن زمان فشار خیونان قطع شده بود. در اواسط نیمۀ دوم سدۀ 4م هپتالیان به صورت مانعی میان ایران و اقوام آسیای مرکزی درآمدند. این امر سبب شد که دولت ساسانی برای جلوگیری از دستیابی روم شرقی به ابریشم چین، توجه خود را به گذرگاههای قفقاز معطوف دارد (گوملیف، همانجا). با وجود مراقبتهای دولت چین، اهالی ختن در نیمۀ دوم سدۀ 4م با تولید ابریشم آشنا شدند. سپس در سدۀ 5م اهالی سغد نیز توانستند به راز تولید ابریشم دست یابند (همان، 111).بعدها امپراتوری روم شرقی از راه خرید ابریشم متحدان بسیاری در اروپا به دست آورد و نیز گروه کثیری سپاهی مزدور در اختیار گرفت. یوستینیانوس، امپراتور روم شرقی (حک 527 -565 م) در نتیجۀ گسترش بازرگانی، قدرت فراوان کسب کرد و توانست اقوام ساکن اطراف دریای مدیترانه را با خود همراه سازد (همو، «ترکان»، 43). دولت ساسانی ایران نیز هیچگاه کنترل بر تجارت ابریشم را از دست نمیداد و همواره راه بازرگانی با چین را زیرنظر داشت. ایرانیان با در اختیار گرفتن مقادیر معتنابهی ابریشم خام برای تولید پارچههای زیبا و زربفت، همواره امکان داشتند که کالاهای ابریشم خود را به بهای دلخواه به کشورهای غربی بفروشند (کریستنسن، 123). دولت ساسانی برای تضعیف امپراتوری بیزانس، به گردش کالا در آن کشور اعتنایی نداشت، بلکه همواره میکوشید بهای ابریشم را فزونتر کند، طلای بیشتری از روم شرقی به دست آورد و از این رهگذر امپراتوری بیزانس را از دیدگاه سیاسی و نظامی ضعیفتر سازد و مانع سلطۀ آن بر اروپا و گردآوردن لشکریان مزدور شود. از این رو صدور ابریشم به روم شرقی همواره کمتر و بهای آن بیشتر میشد (گومیلف، همانجا، نیز حاشیۀ 7).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید