ثقة الاسلام تبریزی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 3 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/223613/ثقة-الاسلام-تبریزی
سه شنبه 5 فروردین 1404
چاپ شده
17
ثِقَةُ الْاِسْلامِ تَبْریزی، حاج میرزاعلی (7 رجب 1277-10 محرم 1330ق/ 19 ژانویۀ 1861-2 ژانویۀ 1912م)، از علمای مشروطهخواه و از شهدای این جنبش در آذربایجان، رهبر فرقۀ شیخیۀ تبریز و صاحب تألیفات و نوشتههای متعدد. او در تبریز دیده به جهان گشود (طاهرزاده بهزاد، 451). میرزاشفیع، جد ثقةالاسلام شاگرد سیدکاظم رشتی و مقتدای گروهی از شیخیه بود که در تبریز اقامت داشتند (مشکور، 130، 268). حاج میرزا موسى، پدر ثقةالاسلام هم از علمای طراز اول تبریز، و پیشوای شیخیۀ آذربایجان بود. اجداد ثقةالاسلام اصلاً خراسانی بودند؛ خود او چند بار به این نکته اشاره کرده است (فتحی، 14). بزرگان این خاندان سابقاً لقب صدرالعلماء داشتند و یکی از نیاکان ثقةالاسلام در دورۀ کریمخان زند و به فرمان وی مدتی منصب وکالت آذربایجان را عهدهدار بود (مجتهدی، 109). ثقةالاسلام در جوانی برای تحصیل به عتبات عالیات رفت و نزد کسانی چون فاضل اردکانی، شیخ زینالعابدین مازندرانی و شیخ علی یزدی (مدرس، 236) دانش آموخت و در 1308ق به تبریز بازگشت و در آنجا به نشر علوم دینی و حل و فصل امور مردم پرداخت (فتحی، 22). پس از آنکه پدرش در 1319ق/ 1901م درگذشت، لقب ثقةالاسلامی و پیشوایی فرقۀ شیخیۀ تبریز به او رسید (طاهرزاده بهزاد، همانجا؛ مشار، 4/ 419؛ تربیت، 156). دربارۀ ثقةالاسلام و وجوه گوناگون شخصیت سیاسی و علمی او تحقیقات متعددی صورت گرفته است. زندگینامۀ شهید نیکنام ثقةالاسلام تبریزی نوشتۀ نصرتالله فتحی، مفصلترین اثر دربارۀ زندگی و آثار او ست. همین نویسنده کتاب دیگری با عنوان مجموعۀ آثار قلمی ثقةالاسلام دارد و در آن تمام آثار و نوشتههای او را به تفصیل معرفی کرده است. زندگینامۀ کوتاه دیگر ثقةالاسلام را یکی از بستگان او به نام میرزامحمد ثقةالاسلام نوشته، و در 1312ش در تبریز به چاپ رسانده است. در میان مقالات متعددی که دربارۀ زندگی و احوال ثقةالاسلام نوشته شده، پژوهش کوتاه مهدی مجتهدی در رجال آذربایجان و گزارش وقایع مشروطۀ تبریز در تاریخ هیجده سالۀ آذربایجان، اثر احمد کسروی از اعتبار بیشتری برخوردار است. از مجموع این نوشتهها، اعتقاد راسخ ثقةالاسلام به جنبش مشروطه، هواداری او از تودههای مردم، پرهیز از اختلاف میان گروههای گوناگون و تشویق آنان به اتحاد در برابر محمدعلی شاه و مستبدان آشکار است (صفایی، 4). او موفق گردید نزاع طولانی میان دو گروه مذهبی شیخیه و متشرعه را با درایت حل و فصل کند و از بروز دشمنی بیشتر میان این دو دسته جلوگیری نماید (همانجا). ثقةالاسلام گذشته از مراتب علمی، سیاستمداری برجسته بود و در حوادث دشوار دوران مشروطهخواهی در تبریز از خود رشادت و درایت بسیار نشان داد. در دورۀ استبداد صغیر و تسلط مجدد محمدعلی شاه ــ که به سرکوب مشروطهخواهان منجر شد ــ اندکاندک هستههای مقاومت در گوشه و کنار ایران پدید آمد، و تبریز در این جنبش نقش بزرگتر و مؤثرتری داشت. ثقةالاسلام بهرغم سرسختی در مبارزه، در آغاز استیلای مجدد محمدعلی شاه، به جلوگیری از ایجاد خشونت برخاست و طرفین را به آرامش و مذاکره و اعادۀ دستاوردهای مشروطه دعوت کرد. وی تلگرافی به شاه مخابره نمود و از او خواست تا مشروطه را برگرداند و مجلس شورای ملی را تشکیل دهد. پاسخ محمدعلی شاه با نرمش و انعطاف همراه بود و قرار شد دو طرف در باسمنج، در نزدیکی تبریز به مذاکره بنشینند (امیرخیزی، 417-420؛ مجتهدی، همانجا). چندی نگذشت که قشون روس برای حمایت از شاه و مستبدان وارد تبریز شد و بیدرنگ در برابر مشروطهطلبان موضع گرفت. ثقةالاسلام که در اعلام مطالبات مردم نقشی اساسی داشت، نخست مدارا کرد و میانهروی پیش گرفت و از درگیری آشکار با روسها پرهیز نمود؛ اما نیروهای دموکرات و مجاهدان بر وی خُرده میگرفتند و میانهروی او را حمل بر محافظهکاری و بیم میکردند. چون روسها به نبرد با مردم تبریز و مشروطهخواهان دست زدند، ثقةالاسلام بیدرنگ آماده شد و همراه صفوف مردم در خانۀ ضیاءالدوله به مقابله با متجاوزان برخاست (کسروی، 316-317). قشون روس که اعلام کرده بود بدون درخواست دولت ایران وارد کارزار شده است و انقلابیون مشروطهخواه را به سختی سرکوب خواهد کرد (دولتآبادی، یحیى، 3/ 203)، به سرعت بخش اعظم تبریز را به تصرف در آورد؛ گروهی از مبارزان و بزرگان شهر گریختند، اما ثقةالاسلام در شهر ماند و مردم را به مقاومت تشویق کرد (کسروی، 305). این تکاپوها سبب شد تا روسها اندکی بعد ثقةالاسلام را دستگیر کنند. ماجرای آخرین روزهای زندگی ثقةالاسلام، دستگیری و سپس دار زدن او را منابع گوناگون با تفصیل نقل کردهاند. براساس این گزارشها، روسها از 29 ذیحجۀ 1329ق/ 8 دسامبر 1911م به خلع سلاح مجاهدان در تبریز دست زدند؛ اما تبریزیان به مقاومت برخاستند و شماری از روسها به قتل رسیدند. با آنکه ثقةالاسلام میکوشید نائرۀ فتنه را خاموش و طرفین را به مدارا دعوت کند، اما روسها گروهی را بهتدریج دستگیر کردند و به «باغ شمال»، محل استقرار خود بردند. عصر روز 9 محرم 1330ق/ 1 ژانویۀ 1912م مقارن با روز تاسوعا، ثقةالاسلام را نیز دستگیر کردند و به «باغ شمال» بردند و تحویل ژنرال وردنف فرمانده ارتش روس دادند (کسروی، 307؛ قاضی طباطبایی، 186-190). صاحبمنصبان روس به استنطاق از او پرداختند و ثقةالاسلام فعالیتهای خود را تأیید کرد. پس از پایان محاکمه او را به زندان بازگرداندند («شهدای مشروطیت»، 230-232)؛ سپس او را به باغ بردند و به سختی مضروب کردند (تقیزاده، 379). به گفتۀ کسروی، کنسول روس در وقت دستگیری، نامهها و تلگرافهای او به تهران را به وی نشان داد و ثقةالاسلام برخلاف تصور آنها، همه را تأیید و تصدیق کرد. سرانجام یکساعتونیم به غروب عاشورای 1330ق به دستور میلر افراد دستگیر شده را به میدان منتقل کردند و نخست شیخ سلیم و سپس ثقةالاسلام و ضیاءالعلما، و پس از اینان، صادقالملک و چند تن دیگر را به دار آویختند. جنازۀ ثقةالاسلام و دیگران تا غروب بر بالای دار بود؛ سپس آنها را پایین آوردند و کسانشان آنان را جمعآوری کردند و به خاک سپردند (ص 500). پس از شهادت ثقةالاسلام برادرش حاج میرزا محمد ثقةالاسلام رئیس شیخیۀ تبریز شد. او بیشتر اوقات خود را مصروف امور اجتماعی شیخیه میکرد و در منازعات سیاسی کمتر مداخله داشت (مجتهدی، 112). ثقةالاسلام از رجال بزرگ عصر مشروطه و از روحانیان روشنفکر وطنخواه بود و در شمار علمای طراز اول و خوشنام آذربایجان قرار داشت. وی به سبب صفات و اخلاق شایسته، در میان جوانان شهرت و اعتبار فراوان به دست آورده بود و بهراستی از او حرفشنوی داشتند. ثقةالاسلام در دورۀ اول مجلس شورای ملی به نمایندگی و هم به عنوان نمایندۀ انجمن تبریز انتخاب گردید، اما هیچکدام را نپذیرفت و نمایندۀ دیگری به تهران فرستاده شد (جورابچی، 41). وی با مردم حشر و نشر بسیار داشت و احوالشان را رعایت میکرد و با اخلاص تمام پیروان فقیر خود را تحت سرپرستی و حمایت میگرفت و از آنان پاسداری میکرد (فتحی، 24)؛ چنانکه وقتی در 1288ش تبریز دچار قحط سالی شد، او به کمک مردم محروم برخاست و تا جایی که توانست از آنان حمایت مالی کرد (کسروی، 316). ثقةالاسلام شخصاً مردی میانهرو بود و آزادی مطلق را هرگز نمیپسندید و عقل و علم را با هم درست میدانست. تسلیم شدن به عقاید عوام از نگاه او نادرست و بلکه خطرناک بود. به سبب صلحجوییاش گاه گروههای افراطی با او دشمنی میکردند (افشار، بیست و چهار)؛ چنانکه وقتی عینالدوله در باسمنج با مشروطهخواهان میجنگید، ثقةالاسلام در شهر به اصلاح ذاتالبین میکوشید. از اینرو انجمن تبریز که در تصرف آزادیخواهان افراطی بود، با وی مخالفت میکردند (آدمیت، 364). وقتی وی به عضویت در حزب «اتفاق و ترقی» دعوت شد، در نامهای چنین نوشت: «تند رفتن و شتابزدگی را موجب خسارت و زودخسته شدن و به منزل نرسیدن میدانم و کند کار کردن و به خواب رفتن را نیز مستوجب نرسیدن به مقصود» (اتحادیه، 25). او تندروی کسانی چون تقیزاده را هم نمیپسندید و یکبار گفته بود این افراطها خانۀ رعیت و مالک را خراب خواهد کرد (همو، 134؛ نیز نک : طاهرزاده بهزاد، 451).
ثقةالاسلام در علوم معقول و منقول متبحر بود. وی رسالۀ عملیه داشت و گروهی هم از او تقلید میکردند (فتحی، 23). ثقةالاسلام به سبب تسلط به زبان عربی رسالۀ بث الشکوى اثر عتبی را به فارسی روان ترجمه کرد (مجتهدی، 110). ماحصل کارها و نوشتههای او در عمر نسبتاً کوتاهش قابل توجه است: 1. مرآت الکتب، مهمترین اثر او و مشتمل بر کتابشناسی دانشمندان شیعه است و از این جهت بر الذریعه فضل تقدم دارد. ثقةالاسلام تألیف مرآت الکتب را از 1311ق/ 1893م آغاز کرد و تا اواخر عمر به تکمیل آن اشتغال داشت. در سبب تألیف آن آورده است که چون حاجی خلیفه در تدوین کشفالظنون بیشتر متمایل به شناساندن آثار دانشمندان اهل تسنن بوده، او به تدوین کتابشناسی شیعیان پرداخته است. مرآتالکتب تاکنون دوبار به طبع رسیده است: بار اول از 1363 تا 1369ش به صورت عکسی از روی خط مؤلف در 4 مجلد به کوشش عبدالله ثقةالاسلامی در تبریز، و سپس کتابخانۀ مرعشی به کوشش محمدعلی حائری از 1418ق به انتشار آن همت گماشته است. 2. ایضاح الانباء فی تعیین مولد خاتمالانبیاء و مقتل سیدالشهداء، که در 1329ق/ 1911م در تبریز به طبع رسید و بعد نیز تجدید چاپ شد. 3. تاریخ امکنۀ شریفه و رجال برجسته، رسالۀ کوتاهی دربارۀ بقعۀ سیدحمزه و بقعۀ عین علی و زین علی، از مقابر متبرکۀ تبریز است که ثقةالاسلام آن را در 1324ق/ 1906م به درخواست نظامالسلطنه پیشکار آذربایجان نوشت. این رساله در 1333ش در تبریز به چاپ رسید. 4. بث الشکوى، ترجمۀ بخشی از تاریخ یمینی ابونصر عتبی. این ترجمه را وی به خواهش حسنعلیخان امیرنظام گروسی در 1317ق/ 1899م فراهم آورد و در 1318ق در تبریز چاپ شد؛ بار دیگر این رساله به ضمیمۀ تاریخ یمینی در 1334ش به کوشش علی قویم انتشار یافت. 5. رسالۀ لالان، کتابچۀ کوچکی است حاوی مسائل سیاسی که ضمن آن دربارۀ قوای سهگانه و ضرورت تفکیک میان آنها مطالبی بیان شده است (اتحادیه، 25). رسالۀ لالان در 1326ق/ 1908م به نگارش درآمد و همانوقت در استانبول به طبع رسید و بار دیگر ضمن مجموعۀ آثار ثقةالاسلام تجدید چاپ شد. ضمناً یکی از ایرانشناسان ژاپنی به نام ماکوتوهاچی اوشی اخیراً آن را به زبان ژاپنی ترجمه کرده است (افشار، پانزده). 6. کتاب تسهیل زیج هندی، یا تسهیل زیج محمدشاه هندی، نسخهای از آن در کتابخانۀ مجلس موجود است (دولتآبادی، عزیز، 277؛ صفایی، 423). از ثقةالاسلام بهجز نوشتههای ادبی و علمی برخی آثار و مکتوبات سیاسی بر جای مانده است که دستهای از آنها با عنوان مجموعۀ آثار قلمی ثقةالاسلام تبریزی به کوشش نصرتالله فتحی، و شماری دیگر با عنوان نامههای تبریز به کوشش ایرج افشار منتشر شده است. این آثار قلمی و به خصوص نامههای تبریز که خطاب به مستشارالدولۀ صادق است، از منابع مهم برای بررسی انقلاب مشروطه در آذربایجان بهشمار میرود.
آدمیت، فریدون، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، تهران، 1355ش؛ اتحادیه، منصوره، پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت، تهران، 1361ش؛ افشار، ایرج، مقدمه بر نامههای تبریز، از ثقةالاسلام به مستشارالدوله، تهران، 1378ش؛ امیرخیزی، اسماعیل، قیام آذربایجان و ستارخان، تهران، 1356ش؛ تربیت، محمدعلی، دانشمندان آذربایجان، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1377ش؛ تقیزاده، حسن، اوراق تازهیاب مشروطیت، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1359ش؛ جورابچی، محمدتقی، حرفی از هزاران کاندر عبارت آمد، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران، 1363ش؛ دولتآبادی، عزیز، سخنوران آذربایجان، تبریز، 1355ش؛ دولتآبادی، یحیى، حیات یحیى، تهران، 1361ش؛ «شهدای مشروطیت»، یغما، تهران، 1333ش، س 7، شم 5؛ صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه، تهران، 1362ش؛ طاهرزاده بهزاد، کریم، قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران، تهران، 1334ش؛ فتحی، نصرتالله، زندگینامۀ شهید نیکنام ثقةالاسلام تبریزی، تهران، 1352ش؛ قاضی طباطبایی، حسن، «یک سند تازه و مهم دربارۀ قتل آقامیرزاعلی آقا ثقةالاسلام شهید»، نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریـز، تبریز، 1348ش، س 21، شم 2 و 3؛ کسروی، احمد، تاریخ هیجده سالۀ آذربایجان، تهران، 1333ش؛ مجتهدی، مهدی، رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، 1377ش؛ مدرس، محمدعلی، ریحانةالادب، تبریز، 1346ش؛ مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، 1342ش؛ مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، 1368ش.
علی آل داود
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید