ثقلین، حدیث
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 3 آذر 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/223612/ثقلین،-حدیث
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
17
ثَقَلَيْن، حَديث، حدیثی از پيامبر اسلام (ص) در يادکرد پايگاه ارزشی و استنادی کتاب خدا و «عترت» که براساس متن حدیث، پس از درگذشت آن حضرت راهگشای امت، و تمسک بدانها، اسباب دوری از گمراهی و ضلالت خواهد بود؛ این حدیث وصیتگونه از آخرین سخنان ایراد شده از سوی حضرت بود که به تواتر از سوی مسلمانان نقل شد. در اين حديث، مفهوم «عترت» موجد نقد و بررسيهای فراوانی از سوی فريقين بوده، و به ويژه در منظر شيعيان تدقيق تمام يافته است. التفات خاص متن اين حديث به مرتبۀ والای اهل بيت(ع)، و در پی آن، بازخوردی همگن با آراء و اعتقادات بنيادين شيعی، موجب گشته تا حديث ثقلين نزد شيعيان در کنار احاديثی چون حديث کسا جای يابد؛ و در پيوند با برخی اعتقادات مربوط به جايگاه اهل بيت و امامان بزرگوار، و نيز مبحث امامت و مهدويت بروزی آشکار يابد. همچنين تواتر روايت اين حديث، مخصوصاً سبب شده تا در گروهی از اصلیترين مجاميع حديثی وارد گردد.ريشۀ 3 حرفی «ث ق ل» در لغت عرب با دو صورت ثَقَل و ثِقل به معنای محموله و شیئی ارزشمند به کار رفته است (ابن دريد، 1/ 430؛ ابن منظور، ذیل ثقل). واژههایی از اين ريشه در اوزان مختلف با معانی و کاربردهای متنوع در قرآن کريم آمده است، اما در معنای نام برده، تنها به صورت اَثقال و ثَقَلان کاربرد يافته است (نک : نحل/ 16/ 7؛ عنکبوت/ 29/ 13؛ الرحمٰن/ 55/ 31؛ زلزال/ 99/ 2). اثقال قرآنی در کاربرد لغوی به کار رفته است، اما مفسران در ذيل آيۀ 31 سورۀ الرحمٰن، مصداق ثقلان را بررسی کرده، آن را به جن و انس معنا نمودهاند (مثلاً نک : ابن ابی شيبه، 7/ 48؛ طبری، 2/ 56، جم ؛ بغوی، 4/ 271؛ واحدی، 2/ 1054- 1055؛ ثعالبـی، 1/ 125؛ سيوطـی، 7/ 66، جم ؛ آلوسـی، 27/ 112). اين معنا در گسترهای وسيعتر به هر دوگان مهم و ارزشمندی همچون حرمين شريفين نيز اطلاق میگردد که مبنای نامگذاری تأليفی از سيدی محمد بن عراق تحت عنوان الثقلين فی فضل الحرمين (ابن عماد، 4/ 199) بوده است (نيز نک : ابن اثير، 1/ 216-217). اما از اين ريشه، واژۀ «ثقلين» در حديثی نبوی به مفهوم دو ثقلِ کتاب الله و عترت نبی بر کاربردهای دیگر غلبه دارد؛ در چرايی نامبری کتاب و عترت به عنوان «ثقل»، ، سختی و دشواری عمل کردن بدانها را ياد کردهاند (مثلاً شافعی، 1/ 253؛ ابن اثير، 1/ 216).ثقلين در آثار حديثی اهل سنت: در مبحث مستندات و طرق روايی اين حديث نخست بايد به دورۀ صحابه توجه نمود که بنا به برخی نقليات حدود 30 تن از آنان همچون علی بن ابی طالب (ع)، ابوسعيد خُدری، زيد بن اَرقَم، زيد بن ثابت، ام سلمه و حُذيفة بن اُسيد اين حديث را روايت کردهاند (ابن طاووس، الطرائف، 113 بب ؛ دحلان، 3/ 336). در پیجويی سلسلۀ اسانيد حديث، با رسيدن به دورۀ تابعين نام بسياری کسان مانند اَصبَغ بن نُباته، حارث هَمْدانی، قاسم بن حسّان، عامر بن واثله و مسلم بن صُبيح يادکردنی است که هر کدام به مثابۀ حلقه ای از زنجيرۀ روايی، برانگيزانندۀ چندين طريق روايی بودهاند. ادامۀ اين زنجيره با ورود به سدۀ 2ق عملاً به انتشار آن در سرزمينهای گوناگون اسلامی و در ميان پيروان مذاهب مختلف اهل سنت و شیعه منجر گشت؛ برای راويان حديث ثقلين در اين عصر میتوان به بزرگانی همچون ابواسحاق سبيعی، سليمان بن مهران اعمش، سعيد بن مسروق، ابوحيّان تميمی، زکریا بن ابی زائده، معروف بن خَرَّبوذ و ابوعَوانه وَضّاح یشکری اشاره کرد (برای روايات و اسانيد، نک : مرعشی، 9/ 309 بب ).با اين پيشينۀ روايی، از همان سدۀ نخست هجری، حديث ثقلين البته با اندک تفاوتهای لفظی در متن، به مجاميع حديثی و ديگر آثار نويسندگان راه يافت. اگرچه کمبود نوشتههای بازمانده از دو سدۀ نخست هجری تا حدی برداشتها از آن عصر را تيره ساخته، اما با توجه به همین داشتهها، در نگاهی تاريخی میتوان سير حضور اين حديث در منابع را دنبال کرد. در سدۀ 1 و 2ق به ترتيب باید به کتاب سليم بن قيس هلالی (ص 202، 300، 323)، مسند زید بن علی (ص 464) و الموطأ مالک بن انس (2/ 899، با قدری تفاوت در متن) به عنوان کهنترین منابع این حدیث اشاره کرد. واقعيت اين است که با تغييرات بنيادينی که در تدوين مجاميع حديثی به ویژه نزد اهل سنت در اين زمان روی داد، عملاً انباشتی از مدونهها را در جغرافيای مختلفی از جهان اسلام شاهديم. در بررسی لايهای از مهمترين نمونههای اين مجموعهها که به نحوی به ذکر اين حديث پرداختهاند، نخست در قالب مسندنويسی، افزون بر مسند احمد بن حنبل (3/ 14، 16، 26) بايد به برخی از کهنترين مسانيد و مصنفات در نيمۀ نخست سدۀ 3ق همچون مصنف ابن ابی شیبه (6/ 309)، مسند علی بن جعد (ص 397) و مسند عبد بن حميد (ص 114) اشاره کرد؛ روندی که تا پايان آن سده نيز مثلاً در مسند بزار (3/ 89) و مسند ابویعلى (2/ 297، 303) ادامه داشت. در گونهای ديگر، در متون متقدم «سنن»، چون سنن دارمی (2/ 524)، سنن ترمذی (5/ 662-663)، السنن الکبرى از نسايی (5/ 45، 51، جم ) و همچنين با چندی تأخر سنن بيهقی (7/ 30، 10/ 113-115) که در شمار معتبرترین آثار حدیثی اهل سنتاند، آمده است. در کنار این آثار، کتابهای «صحيح» به ويژه با توجه به شروط خاص در گزينش احاديث از ارزشمندی متفاوتی برخوردارند که برای نمونه بايد از یاد کرد این حدیث در صحيح مسلم (4/ 1873، 1874)، صحيح ابن خزيمه (4/ 63)، صحيح ابن حبان (15/ 236) و مستدرک حاکم (3/ 118) ياد کرد. در ميان آثار تحت عنوان کلی مصنف نيز میتوان از المصنف ابن ابی شيبه (همانجا) ياد کرد. بهجز اين، در متون حديثی دورههای پسين همچون معجم الکبير طبرانی (3/ 65 بب )، معجم الصغير همو (1/ 226، 232) و علل دارقطنی (6/ 236)، نيز اين حديث قابل پیجويی است. اما جزءهای حديثی، تکنگارها و مجموعههايی مانند فضائل الصحابۀ احمد بن حنبل (2/ 585-586، 779)، فتن نعيم بن حماد (1/ 58، 368-371)، نوادر الاصول حکيم ترمذی (1/ 258-259)، خصائص امير المؤمنين (ص 96) و نيز فضائل الصحابۀ نسايی (1/ 15)، السنن الواردة فی الفتن از ابوعمرو دانی (5/ 1057، 1061)، نور العين ابواسحاق اسفراينی (ص 35، 47)، النهاية ابن اثير (1/ 216، 3/ 177) و مجمع الزوائد هيثمی (1/ 88، 9/ 162-163)، از ديگر نمونههای منابع دربردارندۀ حديث ثقلين است. حتى شخصی چون ابن تيميه که به تندروی نيز اشتهار دارد، نه تنها در اصل اين حديث شبههای وارد نياورده، بلکه مصداق ثقل دوم و عترت را نيز به حسنين بازگردانده است (4/ 561).
با گذار از آثار حديثی بايد به منابع تاريخی، رجالی، فقهی و اصولی اشاره کرد که در انتشار حديث ثقلين دخيل بودهاند. نويسندگان منابع تاريخی هر کدام به فراخور موضوع، اين سخن نبی اکرم(ص) را ياد کردهاند؛ تنها برای نمونه يعقوبی در يادکرد از آخرين حج نبوی معروف به حجة الوداع این حدیث را آورده است (2/ 111، 112؛ نيز ابن کثير، 4/ 114) و ابن سعد در سخن از نزديکان و اقربای آن حضرت (2/ 194)، ابن حجر عسقلانی ( الاصابة، 4/ 287) و رافعی (1/ 89، 2/ 266) در مقام نقل سخنانی از صحابه و تابعين، بدان پرداختهاند؛ يا به مَثَل رجالیان و طبقات نويسانی چون خطيب بغدادی (8/ 442)، ذهبی (8/ 442) و ابن حجر عسقلانی ( لسان...، 6/ 240) آن را در شرح حال کسان آورده اند. واقعيت اين است که چون در برخی جوانب ريزترِ مربوط به حديث ثقلين از جمله زمان و مکان آن در ميان روايات اختلاف است، اين تنوع در اختصاص دادن آن به فصول و بخشهای مختلف در آثار هم بيشتر شده است (همانجاها؛ نيز مسلم، 4/ 1873؛ عياشی، 1/ 4،5؛ قمی، 1/ 173؛ ابن بابويه، محمد، کمالالدین، 234؛ ديلمی، 2/ 340؛ جوينی، 2/ 268). افزون بر آثار ياد شده مؤلفانِ کتابهايی در موضوعاتی چون اخلاق، زهد و عرفان هم به اين حديث توجه نشان دادهاند که آثار مهمی چون حلية الاولياء ابونعيم اصفهانی (1/ 355) و آداب الصحبة ابوعبدالرحمان سلمی (1/ 118) با رويکردی در اخلاق صوفيانه از اين دستاند. در میان نویسندگان مذاهب مختلف کلامی نیز توجه به این حدیث دیده میشود و به ویژه عالمان شیعی اعم از امامی (نک : ادامۀ مقاله) و زیدی (مثلاً ابن مرتضى، شرح...، 1/ 17) به آن توجه کردهاند.
در نگاهی کلی، متن حديث ثقلين با وصيت و پيامی از پيامبر اسلام(ص)، به آيندۀ مسلمانان نظر دارد و در آن به دو شاخص ارزشمند يعنی کتاب خدا و عترت آن حضرت برای تمسک امت اسلامی توجه داده شده است تا بدان وسيله از گمراهی در امان مانند. جداناشدنی بودن اين دو از يکديگر تا رسيدن به بهشت جاويدان و نزد پيامبر گرامی بر حوض کوثر از شاخصههايی است که در بيشتر روايات اين حديث ديده میشود (برای نمونه، نک : ابن بشکوال، 88؛ ابن ابی عاصم، 2/ 643؛ ابويعلى، 2/ 297؛ حکيم ترمذی، همانجا؛ هيثمی، 9/ 163)؛ چنان که حتى در روايتی آمده که پيامبر(ص) با کنارهم قرار دادن دستها و نزديک نمودن دوانگشت نشانه، ثقلين را اينگونه وصف کرده است. در اين روايات غالباً ثقل نخست يا ثقل اکبر يعنی قرآن کريم به ريسمانی کشيده ميان آسمان و زمين تشبيه شده، و دربارۀ ثقل دوم رسول گرامی اسلام با تبيين جايگاه عترت، نگرانی از آزار ايشان پس از خويش را مورد التفات قرار داده است (ابن طاووس، سعد...، 141). فارغ از همسانی روایات در کلیت معنا، واژگان کلیدی چون واژۀ ثقلین و واژۀ ناظر به ثقل دوم در متون مختلف حدیث با تنوع روبهرو ست؛ در حالی که در غالب ضبطها ثقلین، کتاب الله، و «عترتی اهل بیتی» دیده میشود، گاه گونههای دیگری نیز مضبوط گشته است؛ از جمله در معدودی از روایات به جای ثقلین، از کلمۀ خلیفتین استفاده شده است (ابن ابی عاصم، همانجا؛ ابن ابی شيبه، 6/ 309؛ ابن بشکوال، 137؛ ابن بطريق، 68؛ طبرسی، احمد، 2/ 253؛ هيثمی، 9/ 162؛ مناوی، 3/ 14) و برخی گونهها دارای واژههایی دیگر به عنوان جایگزین مانند «شیئین» یا «امرین» هستند (مثلاً حاکم، 1/ 172؛ مالک، 2/ 899). کاربرد خلیفتین میتواند مفهوم ثقلین را ــ به خصوص در ثقل دوم ــ با مفهوم خليفۀ الٰهی بر زمين پيوند زند (حسن بن سلیمان، 111). دربارۀ ثقل اول، اختلاف اندک است؛ تنها در برخی روايات صريح لفظ قرآن جايگزينِ کتاب الله گشته است (مثلاً نک : نوری، 3/ 355). اما در سخن از ثقل دوم، به جز صورت اصلیِ «عترتی اهل بيتی»، صورتهای گوناگون «عترتی» (به تنهایـی)، «اهل بيتـی» (به تنهایـی) و «اهل بيتـی عترتـی» (با جا به جایی) در روايات ديده میشود. اين گوناگونی البته بيشتر جنبۀ لفظی دارد و آنچه در طول تاريخ برانگيزانندۀ توجه کسان بوده، مصداق اين ثقل دوم است. اما ضبط ثقل دوم در برخی گونههای حدیث، اختلافی بیش از این با ضبط مشهور دارد. در اين ميان به کارگيری «سنتی» به عنوان ثقل دوم و جايگزينی برای عترتی (مثلاً حاکم، همانجا؛ بیهقی، السنن، 10/ 114) تا حدی مفهوم را از ضبط مشهور دور ساخته است (نیز ضبط «سنة نبیه»، مثلاً مالک، همانجا). در مقابل، برخی گونههای روایت، مصداق اجلای عترت، یعنی امام علی(ع) را به عنوان ثقل دوم آورده است (مثلاً ابن شاذان، 161).
در طول تاريخ سخن از ثقل اکبر کمترين شبهه را برای انديشمندان و عالمان به وجود آورده است؛ چه، ترکيب کتاب الله معنايی بهجز قرآن کريم را برنمیتابد. در مصداق يابی بخش دوم که گاه در تقابل با ثقل اکبر، از آن به ثقل اصغر ياد میشود، به رغم تصريح بيشتر روايات، از صدر اسلام اختلافاتی مشاهده میگردد (مثلاً ابن بابویه، محمد، کمالالدین، 241-242؛ ابن اثیر، 3/ 177؛ نیز شوکانی، 2/ 328). بروز این اختلاف را میتوان در پرسشهای قدیمِ صحابه و تابعان در کیستی عترت دریافت که از سویی به سبب ابهام موجود در ارزش معنایی عترت در واژگان عربی و از سوی دیگر در گسترۀ مصداق اهل بیت(ع) ریشه دارد. این دست اختلاف آراء در عصر تدوینهای کلامی نیز انگیزهای برای کسانی چون شیخ مفید بود که برای توضیح مطلب، خود را ناگزیر از تألیف آثاری مانند مسألة فی معنی قوله (ع) انی مخلف فیکم الثقلین (یا شرح حدیث انی مخلف فیکم الثقلین) (نجاشی، 402؛ آقابزرگ، 13/ 189، 20/ 394) میدانستند.لغویان عترت را در مفهوم خاندان و عشیره و خاصترین نزدیکان و خویشاوندان به فرد دانستهاند (زمخشری، 1/ 150؛ ابن اثیر، 3/ 177) و شاید بر همین اساس است که نویسندۀ دلائل الامامة، حضرت فاطمه (ع) را نزدیکترین کس به پیامبر(ص) و نمونۀ اعلای عترت دانسته است (ص 131). اما آنچه دربرگیرندۀ مفهومـی دقیق برای معنـای «اهل بیت» اسـت ــ کـه اصطلاحـی قرآنی نیز محسوب میشود (نک : احزاب/ 33/ 33) ــ با ابتنای بر دیگر احادیث رسول گرامی(ص) قابل تبیین تواند بود. بدین ترتیب حدیث ثقلین با برخی دیگر از احادیث همچون حدیث غدیر و حدیث کسا پیوندی تام یافته، هر کدام در حکمِ مفسر دیگری به کار می آیند. همچنین سیر روایت حدیث ثقلین، خود نیز دربر دارندۀ وصفی برای اهل بیت است؛ چه، بنا بر بیشتر روایات، پیامبر (ص) در حجة الوداع پس از خطبۀ غدیر خم، مسلمانان را به تمسک به کتاب خدا و عترت و اهل بیت خود خوانده، و سپس ولایت حضرت علی (ع) پس از خویش را مطرح ساخته است. در یک بررسی گذرا از مفهوم اصطلاح اهل بیت (ه م) در معنای عام خود و با در نظر داشتن تفسیر آیۀ تطهیر باید گفت حضرت علی، فاطمه و حسنین(ع)، فصل مشترکی برای غالب آراء هستند (مثلاً نک : طبری، 22/ 5-6؛ بخاری، 1/ 25-26؛ فرات کوفی، 121-127؛ ابن عربی، 3/ 571-572؛ طوسی، التبیان، 8/ 339-340؛ بغوی، 4/ 465؛ طبرسی، فضل، 7/ 559-560). در برخی منابع تفسیری اهل سنت، در بیان مصداق عترت از همسران پیامبر(ص) نیز یاد شده است (نک : قرطبی، 14/ 182؛ سیوطی، 6/ 602-603)، اما نه در کلام و نه در فقه اهل سنت هرگز جایگاه ویژۀ استنادی به همسران پیامبر(ص) نسبت داده نشده است و همین امر مصداقیابی یاد شده را حتى در فقه اهل سنت مورد تأمل قرار میدهد. با گذار از معنایابی عام برای این اصطلاح، عترت در مفهوم خاص به اقتضای پیوستگی این حدیث با جریان غدیرخم سمت و سوی تعیین مصداق ثقل دوم را مشخص میکند و در همان راستا، انبوهی از احادیث و روایات جانبی نیز در یاریرسانی به این مصداق یابی، نام علی (ع) را به مثابۀ نخستین شاخص از اهل بیت معرفی میکند. در این دست روایات، در تعریف اهل بیت و عترت پیامبر(ص)، از زبان پیامبر(ص) امام علی (ع) به عنوان شاخص و نمونۀ اجلا یاد میشود (مثلاً احمد بن حنبل، فضائل، 2/ 634؛ طبرانی، المعجم الکبیر، 3/ 53، المعجم الاوسط، 3/ 98). صدور همین مضمون از زبان خود امام علی (ع) نیز در منابع تکرر دارد (مثلاً نک : ابوحمزۀ ثمالی، 137، 421؛ ابن رستم، 561). در این میان برخی چون نسایی، از اصحاب صحاح سته در کتاب خصائص در ذیل بابی مربوط به غدیر خم که ارتباط مستقیم با ولایت آن امام دارد، حدیث ثقلین را به عنوان نخستین نمونه آورده که مبین رأی وی نسبت به مصداق ثقل دوم است (نک : ص 96). این نکتهای است که نُعیم بن حمّاد (1/ 369، 371) و ابن ابی عاصم (ص 631) با بیان سخن پیامبر(ص) که علی(ع) از ما و اهل بیت ما ست، آن را به گونهای دیگر مطرح کردهاند (نیز شریف رضی، 217؛ هندی، 13/ 105). اما واقعیت این است که جز اهل سنت، عالمان شیعی نیز در بسیاری موارد و در سطحی وسیع همین نظر را ابراز داشتهاند (برای نمونه، مثلاً محمد بن مثنى، 87؛ طبرسی، احمد، همانجا؛ طبرسی، فضل، 4/ 31؛ ابن طاووس، الطرائف، 114). نیز در برخی روایات با مفروض گرفتن امام علی (ع) به عنوان مصداق اهل بیت و عترت رسول (ص)، سویۀ سخن تنها به سمت موضوع افضلیت او بر دیگر اهل بیت است (مفید، المسائل...، 41). شاخص این دست، روایتی است که در آن ثقلین به تصریح، کتاب الله و علی بن ابی طالب نام برده شده است (ابن شاذان، همانجا). در ادامۀ سخن از تبیین مصداق ثقل دوم آنچه پیشتر به اشاره دربارۀ حدیث کسا بیان شد، وصفی از شاخص فرزند پیامبر(ص)، حضرت فاطمه (ع)، همسر آن بزرگوار، علی (ع) و فرزندان ایشان، امامان حسن و حسین (ع) است که آنان را با نام آشنای «5 تن آل عبا» می شناسیم. طبرانی در حدیثی از پیامبر(ص) چنین آورده است که وی با مشاهدۀ نگرانی حضرت فاطمه، ضمن دلداری وی، به نامبری برخی شخصیتهای عترت و اهل بیت میپردازد ( المعجم الکبیر، 3/ 57، المعجم الاوسط، 6/ 327-328). چنین مضامینی در روایاتی به نقل احمد بن حنبل ( فضائل، 2/ 779)، ترمذی (5/ 662) و ابن عدی (6/ 67) هم مشاهده میشود (نیز نک : ابن ابی شیبه، 6/ 370؛ هیثمی، 9/ 167؛ غزالی، 4/ 561). حال آنکه در برخی روایات از سوی خود امامان بزرگوار حسن و حسین (ع) نیز اشاراتی به این معنا دیده میشود (مثلاً نک : کتاب سلیم، 323؛ مفید، الامالی، 349؛ طوسی، الامالی، 121). قاضی نعمان مغربی از نویسندگان اسماعیلی نیز ضمن تبیین معنای عترت، حضرت علی، فاطمه و حسنین(ع) را نزدیکان و مصداق عترت پیامبر(ص) دانسته است (2/ 480). نمونۀ این روایات، خاصه در آثار امامی به مراتب بیشتر است (برای نمونه، نک : کلینی، 1/ 208-209، 2/ 293؛ صفار، 68-70؛ ابن بابویه، علی، 41-43؛ ابن قولویه، 148؛ کراجکی، 65؛ ابن طاووس، کشف...، 51-52؛ ابن نما، 8).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید