ابن خالویه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/223035/ابن-خالویه
چهارشنبه 22 اسفند 1403
چاپ شده
3
اِبْنِ خالويه، ابوعبدالله حسين بن احمد بن خالويه، ملقب به ذوالنونين (د 370 ق/ 980 م)، شاعر، اديب و نحوی برجستۀ ايرانی تبار. ثعالبی (1/ 88) نام وی را حسن و ابنقفطی (1/ 324) نام پدر او را محمد آورده است. او در همدان به دنيا آمد. در هيچ يك از مآخذ به سال تولد او اشاره نشده است، اما گفتهاند كه در 314 ق/ 926 م، ظاهراً در آغاز جوانی برای تحصيل به بغداد رفت (ياقوت، 9/ 201) و نزد برجستهترين دانشمندان سدۀ 4 ق/ 10 م دانش آموخت. نحو و ادب را نزد ابن دريد (321 ق/ 933 م)، ابوبكر بن انباری (د 328 ق/ 940 م)، نفطويه (د 323 ق/ 935 م) و ابوسعيد سيرافی (د 368 ق/ 979 م) فراگرفت. علوم قرآنی را از قاری بزرگ، ابنمجاهد (د 324 ق/ 936 م) و لغت را از ابوعمر زاهد، معروف به غلام ثعلب (د 345 ق/ 956 م) آموخت (ياقوت، ابنقفطی، همانجاها) و از محمد بن مخلّد عطار (د 341 ق/ 943 م) و گروهی ديگر حديث شنيد (ياقوت، همانجا؛ ابن خلكان، 2/ 178؛ سيوطی، بغية، 1/ 529؛ نک : جاسم محمد، 16، كه ابوالعباس بن عقده را نيز در شمار استادان حديث او ذكر كرده است) و كتاب جمهرۀ ابن دريد و مختصر مزنی را از ابوبكر نيشابوری روايت كرد (سبكی، 3/ 270؛ سيوطی، مزهر، 1/ 95). گفتهاند در ادب از صولی نيز روايت كرده است (ابنقفطی، 1/ 326). وی از بغداد به شام و سپس به حلب رفت (ياقوت، همانجا). در حلب آوازۀ او بالا گرفت و بسياری از دانشدوستان از دور و نزديك به سوی او شتافتند (ثعالبی، ياقوت، همانجاها). آنگاه به دربار سيفالدولۀ حمدانی راه يافت و نزد او به مقامی رفيع رسيد، نديم وی و آموزگار فرزندانش گرديد (همانجاها؛ ابنكثير، 11/ 297) و تا پايان عمر در خدمت حمدانيان به سر برد (ابنقفطی، 1/ 325). گروهی نيز نزد وی دانش آموختند كه مشهورترين آنها اينانند: ابوبكر خوارزمی، معافی بن زكريا نهروانی و عبدالمنعم بن غليون (ياقوت، 9/ 201، 202، 204). نيز گفتهاند كه ابوالحسين نصيبی كتاب آل او را نزد خود وی خوانده است (نجاشی، 67) و قاضی حلب صالح بن جعفر بن عبدالوهاب و ابواحمد عبدالله بن عدی از وی روايت كردهاند (ابنقفطی، 1/ 326؛ ابنبدران، 6/ 367) و سعيد بن سعيد فارقی نحوی از وی حديث شنيده است (سيوطی، بغية، 1/ 584). چنانكه در فهرست استادان ابنخالويه ملاحظه میشود، وی در هر دو مكتب نحوی بصره و كوفه به تحصيل پرداخت، اما خود در شمار نسل بعدی نحويان بغداد كه دو مكتب را به هم آميختند و تا حدودی از يكسونگريهای نمايندگان دو مكتب فراتر رفتند، قرار دارد (ابننديم، 92). او كه در مركز تحولات و مجادلات ادبی سدۀ 4 ق جای داشت، به لحاظ گستردگی دانش خود در رشتههای گوناگون ادب (ثعالبی، همانجا) دارای اعتبار ويژهای بود، چندانكه ابن قارح (ه م) ــ كه میدانيم نامهاش به ابوالعلاء معری انگيزۀ تحرير رسالة الغفران گرديد ــ برای اثبات بزرگی خود به شاگردی نزد ابنخالويه باليده است (معری، 56). اين اعتبار علمی و ادبی تا قرنها پس از مرگ او نيز باقی ماند، چنانكه تقريباً همۀ منابع پس از وی چيرهدستی او را در نحو و ادب ستوده و او را يكی از نخبههای روزگار معرفی كردهاند (ثعالبی، ياقوت، همانجاها)، ذهبی او را «شيخ العربية» ناميده (3/ 959) و ابو عمرودانی وی را دانا به زبان عربی، حافظ لغت، بصير در قرائت و ثقه در حديث دانسته است (نک : ياقوت، 9/ 202؛ سيوطی، بغية، 1/ 529). ابنانباری (ص 214) او را از بزرگان لغت و ابنقفطی (1/ 326) و اسنوی (1/ 475) وی را يگانۀ زمان و پيشوا در علوم زبانی معرفی كردهاند، تنها دلجی (ص 133، به نقل از ابنمكتوم) او را در نحو ضعيف دانسته است. گر چه ابنانباری (همانجا) توانايی او را در نحو همانند دانش وی در لغت ندانسته، اما برخی از محققان معاصر اين گفته را نيز ستمی میدانند كه ابنانباری بر وی روا داشته است (سالم مكرم، 13). يكی از اسباب شهرت ابنخالويه در ميان اديبان، صرفنظر از وسعت دانش، همانا رقابت و درگيری او با دو تن از مشهورترين هم روزگارانش يعنی متنبی و ابوعلی فارسی بوده است. متنبی مردی متكبر و خودخواه بود (ابنقفطی، 1/ 327) و ابنخالويه را كه توانسته بود در سايۀ كوشش و استعداد خويش موفقيتی بزرگ به دست آورد، همواره به دليل غير عرب بودن، خوار میشمرد (بديعی، 87؛ بلاشر، 205)، اما ابنخالويه گويا میكوشيد با خردهگيريهای اديبانه بر وی پيروز گردد (خطيب، 4/ 104)، اگر چه گاه به دليل شتاب در اين خردهگيريها، چندان موفق نمیشود (دلجی، همانجا). اين دو هيچ فرصتی را برای خوار ساختن يكديگر از كف نمیدادند (ابنقفطی، بديعی، همانجاها؛ قس: علی بن محمد، 307- 308) و اين كينه كه گويا تنها خاستگاهی نژادی داشت، چندان دوام آورد تا سرانجام متنبی ناگزير دربار سيفالدوله را ترك كرد (ابنخلكان، 1/ 122، 123، 4/ 100). سيفالدوله كه همواره در اينگونه مشاجرات حضور داشت، با سكوت خويش از ابنخالويه جانبداری میكرد (همانجاها) و بدين سان بود كه هرگز از مقام او نزد سيفالدوله كاسته نشد. اما مناظرات ابنخالويه با ابوعلی فارسی بيشتر جنبۀ علمی و ادبی داشت. رقابت اين دو كه از مجلس درس ابوسعيد سيرافی آغاز گرديد (ابنقفطی، 1/ 326)، برپايۀ فضل فروشيهای رايج روزگار (ابنانباری، 215) و رقابت ميان دو حريف هماورد ادامه يافت، به خصوص كه سيفالدوله غالباً با بخششهای گزاف خود به اين فضل فروشيها دامن میزد (ابنقفطی، 1/ 327؛ ياقوت، 9/ 202-203). اينان، بارها با يكديگر به مناظره پرداختند و در ردّ نظريات يكديگر دست به تأليف زدند (دلجی، همانجا) و از هر فرصتی برای نفوذ در دل سيفالدوله سود میجستند (جاسم محمد، 28). ابنخالويه در شعر نيز دست داشت و ثعالبی (1/ 88) وی را در شمار شاعران ياد كرده است، اما اكنون تنها 10 بيت از سرودههای او در دست است: چهار بيت در وصف زادگاهش همدان (ثعالبی، همانجا) و 6 بيت شامل سه قطعه در معجم الادباء (ياقوت، 9/ 204- 205). دانش او در شعر و علوم مربوط به آن، چنان بود كه توانست چند ديوان را شرح كند (نک : آثار). دربارۀ مذهب ابنخالويه اتفاق نظر نيست. نجاشی (ص 67) وی را «آگاه به مذهب ما» يعنی تشيع دانسته و كتاب آل را كه دربارۀ امامت علی بن ابی طالب (ع) است به وی نسبت داده، اما ابننديم، كه نزديكترين منبع به زمان اوست، به اين كتاب اشارهای نكرده است. پس از نجاشی، نخستين كسی كه از آن نام برده، ابن شهر آشوب (ص 41) و سپس ياقوت (9/ 204) است و از آن پس در بسياری از منابع شيعی و غيرشيعی از اين كتاب نام برده شده است. ابنحجر (2/ 267) نيز وی را شيعه دانسته، اما گفته است كه او در برابر سيفالدوله به تسنن تظاهر میكرده است و برای تأييد نظر خود گفتۀ نجاشی را تكرار كرده است. افزون بر آن گفته است كه وی در كتاب ليس (نک : آثار) نيز مطالبی آورده كه دليل امامی بودن اوست، اما تظاهر وی به تسنن در برابر حمدانيان كه خود خاندانی شيعی بودهاند، اندكی بعيد مینمايد. برخی از محققين معاصر نيز بر امامی بودن او نظر دادهاند (كرنكوی، 246؛ امين، 5/ 420 و ديگران). با اينهمه سبكی (3/ 296) و اسنوی (1/ 475) وی را شافعی مذهب پنداشتهاند. از آنجا كه وی مختصر مزنی را از ابوبكر نيشابوری كه شافعی مذهب بود (ابننديم، 269) روايت كرده است، احتمال میرود كه داوری سبكی و اسنوی دربارۀ مذهب او برپايۀ همين كتاب بوده باشد. گرچه ابنخالويه بيشتر زندگانی خود را در حلب گذراند، اما گزارشهايی دربارۀ سفرهای او به بيتالمقدس، حمص و ميافارقين در دست است (ابنقفطی، 1/ 325-326). وی همچنين به يمن سفر كرد و در آنجا ضمن ديدار با ابن حائك به شرح ديوان او پرداخت (همو، 1/ 326). ابنخالويه سرانجام بر اثر يك بيماری (ابنكثير، 11/ 297) در حلب درگذشت (ابننديم، ياقوت، همانجاها). ابنحجر (2/ 267) مرگ او را در 371 ق دانسته است.
اشتقاق الشهور و الايام، كوتينگن، 1854 م؛ اعراب ثلاثين سورۀ من القرآن الكريم، حيدرآباد دكن؛ انتصار ابنخالويه لثعلب، حيدرآباد، 1317 ق، همراه با الاشباه و النظائر سيوطی؛ «كتاب الالفات»، در مجلۀ المورد، بغداد، 1982 م، شم 1/ 73- 88، 2/ 120-136، 3/ 130-150؛ البديع فی القراءات، به كوشش آربری، بوداپست، 1948 م در «يادنامۀ گلدزيهر»؛ الحجة فی القراءات السبع، بيروت، 1971 م (دربارۀ صحت انتساب اين كتاب به ابنخالويه، نک : سالم مكرم، 17-32؛ نيز صبحی، 345-371)؛ رسالة فی اسماء الريح، به كوشش كراچكوفسكی، مسكو، 1926 م؛ شرح ديوان ابی فراس الحمدانی، اين كتاب چندين بار به چاپ رسيده است، نخستين بار در 1895 م توسط رودلف دوژاك در ليدن و سپس در 1944 و 1959 م به كوشش سامی الدهان در بيروت؛ شرح مقصورۀ ابن دريد، به كوشش محمود جاسم محمد، بيروت، 1407 ق/ 1986 م، همراه با مقدمۀ مفصلی دربارۀ ابنخالويه و آثار او؛ ليس فی كلام العرب ... ، اين كتاب كه يكی از آثار مهم ابنخالويه است، نخستين بار در 1893-1894 م توسط درنبورگ در مجلۀ «تحقيقات عبری» و بار ديگر توسط همو در سالهای 1898-1901 م در «مجلۀ آمريكايی زبان و ادبيات سامی» و سومين بار توسط شِنقيطی در 1327 ق در قاهره به چاپ رسيد. دو چاپ نخست كه از روی نسخۀ موزۀ بريتانيا انجام گرفته است، دارای 111 باب است كه در چاپ شنقيطی، 77 باب ديگر بر آن افزوده شده است. در 1376 ق چاپ ديگری از اين كتاب به كوشش عبدالغفور عطار در قاهره منتشر گرديد، اما هيچ كدام از آنها حاوی تمام مطالب اين كتاب نيست و بخش بزرگی از آن را بايد از دست رفته تلقی كرد. چه ابنخلكان از آن به عنوان كتاب بزرگی كه دليل تسلط وی در ادب است، ياد كرده است (2/ 179) و نيز سيوطی ضمن نقل فقرات بسياری از ايـن كتاب (نک : مُزهِر، 1/ 253، 301، 303، 308، 2/ 72، 78، جم ) اشاره كرده است كه اين اثر در سه جلد بزرگ تأليف گرديده (همان، 2/ 3). مازن مبارك دو چاپ اخير را مورد بررسی و سنجش قرار داده است (ص 426- 435)؛ مختصر فی شواذ القراءات من كتاب البديع، به كوشش برگشترسر، قاهره، 1934 م، كه خود كتاب مستقلی نيست. بلكه مستخرجی است از كتاب البديع فی القراءات.
كتاب الاسد یا فی اسماء الاسد. به گفتۀ اسباث نسخهای از اين كتاب در حلب موجود بوده است (نک : GAS, VIII/ 80؛ الجمل فی النحو (مشهد 2، 2/ 994)؛ اعراب آيات من القرآن العظيم، نسخهای از اين كتاب در كتابخانۀ لالهلی موجود است (نک : GAL, S, I/ 190)؛ رسالة فی اصول الهمزات التی فی الاسماء و الافعال و الحروف، نسخهای از آن در خزانۀ تيموريه موجود است (نک : GAS, IX/ 170 )؛ رسالة فی ما جاء مثنی، نسخهای از اين اثر در بغداد موجود است (عواد، 105)؛ العشرات، نسخههايی از آن در كتابخانه مركزی دانشگاه تهران موجود است (نک : مركزی، 8/ 51).
كتاب آل (نجاشی، 67؛ ياقوت، 2/ 204)؛ الآفق (GAS, VIII/ 179؛ جاسم محمد، 35)؛ الاخبار فی الرياض؛ اسماء الحيّة؛ الالقاب (جاسم محمد، 34، 35)؛ الامالی (سيوطی، بغية، 1/ 530)؛ الامامة (جاسم محمد، 35) كه احتمالاً همان كتاب آل است؛ اسماء ساعات الليل (افندی، 2/ 26؛ جاسم محمد، همانجا)؛ اسماء الله الحسنی (ابن خالويه، اعراب ثلاثين سورة من القرآن الكريم، 14)؛ الاشتقاق (ابن نديم، 92)؛ اشتقاق خالويه (ياقوت، همانجا، كه كتاب الاشتقاق را نيز ذكر كرده است)؛ اطرغش و ابرغش يا اطرغش فی اللغة (ابن نديم، جاسم محمد، همانجاها)؛ الحشرات (GAS .VIII/ 180)؛ التذكرة (ابن قفطی، 1/ 325)؛ تصنيف فی الفراسة (امين، 5/ 422)؛ حسن فی اللغة (نجاشی، همانجا)؛ تقفية ما اختلف لفظه واتفق معناه لليزيدی (ابن قفطی، 325)؛ ربنا لك الحمد ملء السموات (جاسم محمد، 36)؛ رسالة مشكاة العين (همانجا)؛ زنبيل المدوّر يا زنبيل المدوّن (بغدادی، 1/ 306؛ جاسم محمد، 36)؛ شرح ديوان ابن حائك (ابن قفطی، 1/ 326)؛ شرح قصيدة فی غريب اللغة لنفطويه (جاسم محمد، 37)؛ شرح فصيح ثعلب (سيوطی، مزهر، 1/ 201، كه مطالب بسياری نيز از آن نقل كرده است، برای نمونه نک : 1/ 23، 225، 303)؛ شرح قصيده بانت سعاد (سزگين، 2/ 213)؛ شرح المقصور و الممدود لابن ولاّد (ابن نديم، 92؛ جاسم محمد، 37)؛ المبتدا فی النحو (ابن نديم، همانجا)؛ المجدول فی القراءات (ابن جزری، 237)؛ المذكر و المؤنث (ابن نديم، همانجا)؛ مستحسن فی القراءات و الشواذّ (نجاشی، همانجا)؛ الهاذور (جاسم محمد، همانجا).
ابن انباری، عبدالرحمن بن محمد، نزهة الالباء فی طبقات الادباء، به كوشش ابراهيم السامرائی، بغداد، 1959 م؛ ابن بدران، عبدالقادر بن احمد، تهذيب تاريخ ابن عساكر، دمشق، 1349 ق؛ ابن جزری، محمد بن محمد، غاية النهاية فی طبقات القراء، بيروت، 1402 ق/ 1982 م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، لسان الميزان، بيروت، 1390 ق؛ ابن خالويه، حسين بن احمد، اعراب ثلاثين سورة من القرآن الكريم، حيدرآباد دكن، دائرةالمعارف العثمانية؛ همو، الحجة فی القراءات السبع، به كوشش عبدالعال سالم مكرم، بيروت، 1971م؛ ابن خلكان، وفيات؛ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، نجف، 1380 ق/ 1961 م؛ ابن قفطی، علی بن یوسف، انباه الرواة علی انباء النحاة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1396 ق/ 1950 م؛ ابن كثير، البداية؛ ابن نديم، الفهرست؛ اسنوی، عبدالرحيم، طبقات الشافعية، به كوشش عبدالله جبوری، بغداد، 1390 ق؛ افندی، عبدالله، رياض العلماء و حياض الفضلاء، به كوشش احمد حسينی و محمود مرعشی، قم، 1401 ق؛ امين، محسن، اعيان الشيعة، بيروت، 1403 ق؛ بديعی، يوسف، الصبح المنبی، به كوشش مصطفی سقا و محمد شتا، قاهره، 1963 م؛ بغدادی، هدية؛ بلاشر، رژی، ابوالطيب المتنبی، ترجمۀ ابراهيم كيلانی، دمشق، 1405 ق/ 1985 م؛ ثعالبی، عبدالملك، يتيمة الدهر، به كوشش محمد اسماعيل صاوی، قاهره، 1352 ق / 1934م؛ جاسم محمد، محمود، ابن خالويه و جهوده فی اللغة، بيروت، مؤسسة الرسالة؛ خطيب بغدادی، احمد بن علی، تاريخ بغداد، قاهره، 1349 ق؛ دلجی، احمد بن علی، الفلاكة و المفلوكون، بغداد، 1385 ق؛ دانشنامه؛ ذهبی، محمد بن احمد، تذكرة الحفاظ، بيروت، 1377 ق؛ سالم مكرم، عبدالعال، مقدمه بر الحجة (نک : ابن خالويه در همين مآخذ)؛ سبكی، تقیالدين، طبقات الشافعية، به كوشش عبدالفتاح محمد الجلود و محمود محمد طناحی، قاهره، 1385 ق؛ سزگين، فؤاد، تاريخ التراث العربی، رياض، 1403 ق/ 1983 م؛ سيوطی، بغية الوعاة فی طبقات اللغويين و النحاة، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم، قاهره، 1384 ق؛ همو، المزهر، به كوشش ابوالفضل ابراهيم، بيروت، 1986 م؛ صبحی، عبدالمنعم سعيد، «نسبة الحجة الی ابن خالويه اقتراء عليه»، مجلة مجمع اللغة العربية بدمشق، شم 48، جزء 2، دمشق، 1993 ق/ 1973 م؛ علی بن محمد بن نصر كاتب، «كتاب المفاوضة»، شذرات من كتب مفقودة، به كوشش احسان عباس، بيروت، 1408 ق/ 1988 م؛ عواد، كوركيس، فهرست مخطوطات خزانة يعقوب سركيس، بغداد، 1385 ق/ 1966 م؛ كرنكوی، سالم، مؤخره بر اعراب ... (نک : ابن خالويه در همين مآخذ)؛ مبارك، مازن، «ليس فی كلام العرب لابن خالويه»، مجلة مجمع اللغة العربية بدمشق، شم 49؛ جزء 2، دمشق، 1394 ق/ 1974 م؛ مركزی، خطی؛ مشهد 2، خطی؛ معری، ابوالعلاء، رسالة الغفران، به كوشش عائشه بنت الشاطی، قاهره، دارالمعارف؛ نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، 1407 ق؛ ياقوت، ادبا؛ نيز:
GAL, GAS.محمّد سیدی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید