ابن شاذان، ابومحمد
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
سه شنبه 20 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222952/ابن-شاذان،-ابومحمد
یکشنبه 19 اسفند 1403
چاپ شده
4
اِبْنِشاذان، ابومحمد فضل بن شاذان بن خلیل اَزْدی نیشابوری (د 260 ق / 874 م)، متکلم و فقیه امامی. در مورد زندگی او اطلاعات دقیقی به دست نرسیده و رفع تناقض بین اطلاعات پراکندۀ موجود نیز تاحدّی مشکل است. ظاهراً اصل او از نیشابور بود، اما نسب وی به قبیلۀ عرب اَزْد میرسید. پدرش شاذان بن خلیل خود از محدّثان امامیّه به شمار میآمد (نک : نجاشی، 306؛ طوسی، اختیار، جم ). آنگونه که از روایت کشّی بر میآید، او مدتی پس از وفات هارون عباسی (193 ق) به همراه پدرش به بغداد آمد و در حالی که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، در قطیعةالربیع بغداد نزد یکی از مقربان به نام اسماعیل بن عباد به آموختن قرآن پرداخت (نک : نجاشی، 34؛ طوسی، همان، 515، 591-592). او در بغداد از مشایخی چون محمد بن ابی عمیر (د 217 ق) بهره برد و با حسن بن علی بن فضّال آشنا گردید (همانجاها). بر اساس آنچه گذشت و خواهد آمد، حضور او در بغداد نمیتواند از 193-203 ق / 809- 818 م فراتر باشد. ابنشاذان سپس به کوفه رفت و در آنجا از مشایخی چون حسنبن علی بن فضّال، حسن بن محبوب، احمد بن محمد بن ابی نصر، صفوان بن یحیی و نصر بن مزاحم منقری بهره جست (همانجاها؛ ابنشاذان، مختصر، 208، 209، 213؛ طوسی، الغبیة، 271).با توجه به روایت او از داوود بن کثیر کوفی (نک : استرابادی، 1 / 19، به نقل از طوسی) که در حدود 203 ق وفات یافته و ظاهر حکایت کشی که دلالت بر حضور ابنشاذان در کوفه در زمان حیات طاهر ذوالیمین (د 207 ق) دارد (طوسی، اختیار، 516)، میتوان حداقل اقامت او در کوفه را در فاصلۀ 203-207 ق دانست. ابنشاذان به واسط نیز رفته است (طوسی، همان، 255). در میان مشایخ او برخی محدّثان بصری چون حمّاد ابن عیسی، محمد بن جمهور عمّی و ابوجعفر بصری دیده میشوند، ولی دلیلی بر اثبات حضور او در بصره در دست نداریم (نک : کلینی، 1 / 413؛ طوسی، همان، 411، 488؛ برای دیگر مشایخ وی، نک : همان، جم ؛ همو، الغیبة، جم ؛ ابنشاذان، مختصر، جم ). در عبارت مبهمی از نجاشی (ص 307) آمده که ابنشاذان صحبت امام جواد (ع) (امامت: 203-220 ق) را درک کرده و از آن حضرت روایت کرده است، ولی احتمال دارد این خبر مربوط به پدر فضل بوده باشد (قس: ابن شهرآشوب، 4 / 380، که پدر فضل را از اصحاب امام جواد (ع) شمرده است). طوسی در رجال (ص 420) ابن شاذان را در شمار اصحاب امام هادی(ع) (امامت: 220-254 ق) آورده است. با توجه به حضور ابن شاذان در عراق در ربع اول سدۀ 3 ق، احتمال روایت مستقیم او از این دو امام وجود دارد، اما اینکه در آثار ابن بابویه به احادیثی بر میخوریم که حاکی از استماع مستقیم ابنشاذان از امام رضا(ع) است و گاهی تصریح شده که این استماع در زمانی نسبتاً طولانی انجام گرفته، امری غریب است (نک : ابن بابویه، التوحید، 137، 270؛ همو، الخصال، 1 / 58؛ همو، عیون، 2 / 19، جم )، ولی صحبت او را با آن حضرت، برقی (صص 53-55)، طوسی ( الرجال، 385) و نجاشی (ص 37) تأیید نکردهاند و کشی به تکرار روایات با واسطۀ او را از امام رضا (ع) آورده است (نک : طوسی، اختیار، 203، 485، 488). با توجه به اینکه امام رضا (ع) تا 201 ق در مدینه بوده و از آن تاریخ تا 203 ق به عنوان ولی عهد مأمون از مدینه به سوی خراسان حرکت کرده و در آنجا سکنی گزیده است، استماع مستقیم ابنشاذان از آن حضرت آنهم برای مدتی قابل ملاحظه بعید مینماید.ابنشاذان پس از چندی از عراق به نیشابور بازگشت و در آنجا اقامت گزید و در زمان حکومت عبدالله بن طاهر بر خراسان (214-230 ق) به جهت تشییع مورد تفتیش عقاید قرار گرفت و از نیشابور نفی شد (طوسی، اختیار، 539-540). در زمان امام حسن عسکری (ع) (254-260ق) ابنشاذان یکی از معتبرترین عالمان امامی خراسان به شمار میرفت و کشی از ارتباط دورادور او با آن حضرت خبر داده است (طوسی، اختیار، 542-534؛ قس: طوسی، الرجال، 434، که ابنشاذان را در شمار اصحاب آن حضرت آورده است). یک روایت نیز از حضور او در بیهق در اواخر عمر گزارش میدهد (طوسی، اختیار، 543). ابنشاذان سرانجام در اواخر 259 ق در بستر بیماری افتاد و در اوایل 260 ق درگذشت (نک : همان، 538، 543) و مقبرۀ وی هم اکنون در نیشابور باقی است.برجستهترین جنبۀ علمی شخصیت ابنشاذان کلام اوست، چنانکه طوسی ( الفهرست، 124) از وی به عنوان متکلمی جلیل القدر یاد کرده است. بر پایۀ اطلاعات اندکی که در دست است، اساس تعالیم کلامی ابن شاذان، پس از شهادتین، اقرار به حجت خداوند و اقرار به «ماجاء من عندالله» است (ابنشاذان، العلل، 1؛ قس: طوسی اختیار، 539، سطر 2 و 3، 540، سطر 12 و بعد). کلیات عقیدۀ او در باب امامت با عقاید امامیه تطابق کامل دارد. زیرا او استحقاق امامت را به نص میداند و امام را مفترض الطاعة میشمرد (ابنشاذان، همان، 3) و این را که در زمان واحد بیش از یک امام بر روی زمین باشد، ناممکن میداند (همان، 4). او در کتاب العلل (صص 1-4) و در مناظراتی که از وی نقل شده (سید مرتضی، الفصول، 1 / 83-85، جم ؛ طوسی، اختیار، 539)، ادلۀ خود را بر اثبات امامت حضرت علی (ع) و نفی امامت شیخین و برخی دیگر از مسائل امامت بیان کرده است. او به اساس رجعت قائل بود (نک : ابن شاذان، مختصر، جم ) و در مسألهای چون ازدواج عمر با ام کلثوم با دختر امام علی (ع) معتقد بود که آن امکلثوم دیگری بوده است (نک : قمی، 193). با اینهمه گفتهاند که اودر برخی مسائل امامت نظرات ویژهای داشت. وی با این عقیده که امامان به بواطن امور آگاهند و علم الٰهی لاینقطع به ایشان میرسد، موافق نبود و معتقد بود پیامبر (ص) دین را به طور کامل آورده و امامان پس از او علم خود را از سرچشمۀ پیامبر (ص) فرا گرفتهاند (طوسی، اختیار، 540-541). گفته شده ابنشاذان وصیّ ابراهیم(ع) را برتر از وصیّ پیامبر(ص) میدانست و این به مفهوم تفضیل انبیاء بر ائمه است (همان، 538)، ولی یکی از هواداران معاصرش این سخن را اتهامی به وی دانسته است (همانجا). با مقایسۀ روایات کشّی با متن العلل چنین بر میآید که اقرار به «ما جاء عندالله» در کلام ابنشاذان از اعتبار خاصی برخوردار است. به عنوان مثال بر اسـاس روایـت کشـی او آیات مربوط به استوای بر عرش را در مورد خداوند به همان معنای ظاهری آن گرفته و به نوعی تجسیم قائل شده است؛ در عین حال صفات خداوند را برخلاف مفهوم عادی آن در مورد انسانها دانسته و بر اینکه هیچ یک از مخلوقات با خدواند شباهتی ندارد، تأکید کرده است (نک : طوسی، اختیار، 540، 542؛ ابن ابی الحدید، 3 / 228). البته میتوان در درک دقیق راویان از جزئیات سخن ابن شاذان تردید کرد، ولی اساس انتساب اینگونه مطالب را به وی نباید کاملاً مردود شمرد، به خصوص اینکه ابنشاذان خود را خلف هشام بن حکم، یونس بن عبدالرحمن و سکّاک خوانده است (طوسی، همان، 539)، بلکه باید در درک معنای تجسیم در عقیدۀ او و اسلافش دقّت به خرج داد (برای تفصیل در این باره، نک : ابن ابی الحدید، همانجا). به طور کلی عقیدۀ ابنشاذان در باب صفات الٰهی، آنگونه که نقل شده است، قرابت زیادی به عقاید سلفیان اهل سنّت دارد.در مورد رابطۀ ابنشاذان با دیگر مذاهب امامیّه باید گفت او در عراق با مشایخ فطحی و واقفی رابطۀ نزدیک داشته است. وی در مجالس مناظرۀ ابن فضال، بزرگ فطحیان، شرکت میجست و مورد علاقۀ وافر او بود (طوسی، اختیار، 516). در میان مشایخ او برخی دیگر از فطحیان چون علی بن اسباط دیده میشود (طوسی، الغیبة، 284). از مشایخ واقفی او نیز سیف بن عمیره، عثمان بن عیسى، عبدالله بن قاسم حضرمی و عبدالله بن جبله را میتوان یاد کرد (نک : همان، 28، 102، 271، 283). در مورد رابطۀ او با امام حسن عسکری (ع) روایات بر دو دسته است. در یک دسته سخنانی از آن حضرت در عتاب و سرزنش وی وارد شده (طوسی، اختیار، 541-543) و در برخی ترحم امام (ع) نسبت به وی و مدح او دیده میشود (همان، 538، 542، 543). فهرستی که نجاشی (ص 307) و طوسی ( الفهرست، همانجا) از آثار ابن شاذان ارائه میکنند، نشان میدهد که او با گروههای فکری گوناگونی درگیر بوده و بر آنان ردیهها نوشته است. از آن جمله میتوان از معتزله، معطّله، مرجئه، خوارج و غالیان شیعه یاد کرد. در این میان ردیۀ او بر کرّامیّه که مؤسس آن در 255 ق وفات یافته، به خصوص ردیۀ او بر قرامطه که تنها اندکی پیش از 264 ق پای گرفتهاند، نیازمند تأمل و مطالعه است. خود ابن شاذان نیز مورد نقض مخالفان قرار گرفته است (نک : نجاشی، 388؛ طوسی، الفهرست، 161). ابنجنید اسکافی متکلم امامی سدۀ 4 ق که از بعضی جهات به ابنشاذان نزدیک است، کتابی در دفاع از او تألیف کرده است (نک : نجاشی، 307؛ هد، ابن جنید). ابنشاذان به عنوان یک فقیه نیز شناخته میشد (طوسی، الفهرست، 124) و محقق حلّی (ص 7، سطر 11) او را در زمرۀ فقیهان درجۀ اول امامیّه شمرده است، با اینهمه اطلاعات باقی مانده از فقه او اندک است. بخشی از فقه ابنشاذان که مخالفت بارزی با نظرات مشهور امامیه ندارد، در کتاب العلل او قابل دسترسی است. ولی این کتاب تنها مباحث مربوط به عبادات را شامل میشود. چنانکه از تلویح ابن بابویه (من لایحضره الفقیه، 4 / 197) و تصریح سید مرتضى (بحرالعلوم، 3 / 215) برمیآید، ابنشاذان به حجیّت قیاس مستنبط العلّه قائل بوده است (قس: علامۀ حلّی، 5 / 179). برخورد علت گرایانۀ او با احکام شرعی در سراسر العلل نیز مؤیدی بر این امر است. به هر حال قول به حجیّت قیاس نزد فقیهان امامیّه کمنظیر بوده و تنها برخی چون یونس بن عبدالرحمن، که ابنشاذان خود را خلف او میدانست، بدان قائل بودهاند (نک : بحرالعلوم، همانجا). ابنشاذان به عنوان یک راوی در سلسله اسناد بسیاری از احادیث امامیه قرار گرفته و نجاشی (ص 307) به توثیق او تصریح کرده است. کشّی در مواضع بسیاری به نظرات و جرح و تعدیلهای او دربارۀ محدّثان استناد جسته است (نک : طوسی، اختیار، 446، جم )
آثار او را بالغ بر 180 عنوان دانستهاند که برخی از آنها را که در کلام و فقه است، نجاشی در رجال (همانجا) و طوسی در فهرست (صص 124-125) آورده است، از جمله: 1. اثبات الرجعة، که نجاشی آن را ذکر کرده (همانجا) و منتخبی از آن به کوشش باسم موسوی در مجلۀ تراثنا (شم 15، قم، 1409 ق) به چاپ رسیده است؛ 2. الطلاق، که نجاشی و طوسی (همانجاها) از آن یاد کردهاند و کلینی (6 / 93-96، جم ) قطعاتی از آن را نقل کرده که ظاهراً بر گرفته از همین کتاب او ست؛ 3. العلل، در علل مربوط به عبادات است که نجاشی و طوسی (همانجاها) آن را ذکر کردهاند؛ 4 و 5 و 6. الفرائض الکبیر و الفرائض الاوسط و الفرائض الصغیر (همانجاها)؛ 7. مسائل البلدان، که نجاشی (همانجا) بدان اشاره کرده است و طوسی در برخی از آثارش بخشهایی از آن را نقل کرده است (نک : استرآبادی، 1 / 236، جم )؛ 8. یوم و لیلة، که گفته شده به نظر امام حسن عسکری (ع) رسیده و مورد تأیید آن حضرت قرار گرفته است (نک : طوسی، اختیار، 538، 542)؛ کشی از برخی آثار رجالی ابنشاذان بهره گرفته است (نک : همان، 112، 520، جم ). شایان ذکر است که کتابی با عنوان الایضاح به کوشش جلالالدین محدث در تهران در 1351 ش به نام فضل بن شاذان (به عنوان مؤلف) منتشر شده و سپس در بیروت در 1402 ق / 1982 م تجدید چاپ شده است. هیچ یک از متقدّمان این کتاب را به ابنشاذان نسبت ندادهاند و این نسبت نخستین بار در سدۀ 11 ق در آثار فیض کاشانی به چشم میخورد (مثلاً نک : ص 5). مؤلف در الایضاح به نقض مخالفان امامیه به طور اعم و معتزله، جهمیه، مرجئه، خوارج و اصحاب حدیث به طور اخص پرداخته است. تنها سند موجود در این کتاب که میتواند در تشخیص طبقۀ مؤلف مفید باشد، عبارت «و حدّثنا ابن ابی شریح» است (ص 366) که اگر آن را تصحیف «ابن ابی سریج» (د بعد از 240 ق) بدانیم، چندان به اینکه مؤلف کتاب ابنشاذان باشد، کمک نمیکند. به هر حال با این عبارت میباید با احتیاط برخورد شود. شاهد دیگر موجود در کتاب (ص 341) این است که مؤلف گذاردن نام فرائض بر مبحث مواریث را از بر ساختههای اهل سنت میشمرد، حال آنکه ابنشاذان، چنانکه ذکر شد، سه کتاب با عنوان الفرائض تألیف کرده است. شاهد دیگر اینکه سید مرتضى در الشافی (ص 242، جم ) مطالبی را که احتمالاً از کتاب الایضاح گرفته، به ابنشاذان نسبت نداده است ( قس: الایضاح، 135- 139، جم ؛ برای توضیح بیشتر، نک : ه د، ابن رستم طبری). جلال الدین محدث در مقدمۀ الایضاح سعی کرده با ذکر شواهدی صحت انتساب کتاب را به ابنشاذان ثابت کند.
ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1379 ق / 1959 م؛ ابن بابویه، محمد بن علی، التوحید، به کوشش هاشم حسینی، تهران، 1387 ق؛ همو، الخصال، به کوشش علیاکبر غفاری، تهران، 1389 ق؛ همو، عیون الاخبار، نجف، 1390 ق؛ همو، من لایحضره الفقیه، نجف، 1376 ق؛ ابن شاذان، فضل، مختصر اثبات الرّجعة، به کوشش باسم موسوی، تراثنا، قم، 1409 ق، شم 15؛ همو، العلل، به کوشش احمد پاکتچی، منتشر نشده؛ ابن شهر آشوب، محمد بن علی، المناقب، قم، چاپخانۀ علمیّه؛ استرابادی، شرفالدین، تأویل الآیات، قم، 1407 ق؛ الیضاح، منسوب به ابن شاذان، به کوشش جلالالدین محدث، تهران، 1351 ش؛ بحرالعلوم، محمدمهدی، الرجال، تهران، 1363 ق؛ برقی، احمد بن ابی عبدالله، الرجال، تهران، 1342 ش؛ سید مرتضى، علی بن حسین، الشافی، ایران، 1301 ق؛ همو، الفصول المختارة، نجف، کتابخانۀ حیدریه؛ طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، 1348 ش؛ همو، الرجال، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف، 1380 ق / 1960 م؛ همو، الغیبة، تهران، 1398 ق؛ همو، الفهرست، به کوشش محمدصادق بحرالعلوم، نجف کتابخانۀ مرتضویه؛ علامۀ حلّی، حسن بن یوسف، مختلف الشیعة، ایران، 1324 ق؛ فیض کاشانی، محمدمحسن، الاصوال الاصلیة، به کوشش جلال الدین محدّث، تهران، 1349 ش؛ قمی، حسین بن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی قمی، به کوشش جلالالدین تهرانی، تهران، 1361 ش؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، 1377 ق؛ محقق حلّی، جعفر بن حسن، المعتبر، ایران، 1318 ق؛ نجاشی، احمد بن علی، الرجال، به کوشش موسى زنجانی، قم، 1407 ق.
احمد پاکتچی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید