ابن جنی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 19 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222916/ابن-جنی
دوشنبه 1 اردیبهشت 1404
چاپ شده
3
اِبْنِ جِنّی، ابوالفتح عثمان بن جنی موصلی (ح 321- 28 صفر 392 ق/ 933- 16 ژانويۀ 1002 م)، عالم به صرف و نحو، لغت و ادب عرب. پدر او بردهای رومی از آن سليمان بن فهد ازدی موصلی بود (خطيب، 11/ 311) كه «جنی» نام داشت و جنی خود به گفتۀ سيوطی (بغيه، 2/ 132) معرب گنی است. بروكلمان احتمال داده است كه نام پدر او گنايوس بوده (GAL, II/ 131) و به معنی بزرگ و فاضل و نجيب است (نجار، 1/ 8)، اما احمد امين آن را معرب «جونا» دانسته است (1/ 68). به اين ترتيب بجاست كه ابن جنی از باليدن به اجداد خود چشم بپوشد و تبار خود را در قصيدهای بلند (64 بيت)، همانا دانش خويش بداند (خطيب، 11/ 311-312؛ ياقوت، 12/ 96-101). ابن جنی در موصل زاده شد (ابن خلكان، 3/ 248)، از دوران كودكی و نوجوانی او اطلاعی در دست نيست. جز اينكه در آغاز جوانی در جامع موصل، به تدريس صرف مشغول بوده است. در آن هنگام ابوعلی فارسی بر آن ديار گذشت و مدرس جوان را در مسألهای صرفی آزمود. چون ابنجنی از دادن پاسخ عاجز ماند، در سلك شاگردان ابوعلی درآمد و تا درگذشت استاد، يعنی 40 سال تمام در سفر و حضر، ملازم او شد (ابنانباری، 229؛ ياقوت، 12/ 90-91). به اعتبار اين 40 سال آغاز آشنايی او و ابوعلی را در 337 ق میتوان پنداشت (ابن اثير، 8/ 477). نيز چنين استنباط میشود كه آغاز زندگی و تحصيلات ابن جنی در موصل بوده و در خدمت احمد بن محمد ابوالعباس موصلی (اخفش دوم) علم نحو آموخته است (سيوطی، بغيه، 1/ 389). ابنجنی گر چه دست پروردۀ ابوعلی و برجستهترين شاگرد او بهشمار میآيد (خطيب، 7/ 275؛ ياقوت، 7/ 234)، اما استادان ديگری نيز در عراق و موصل و شام داشته و خود در اجازهنامهای كه به نام حسين بن احمد بن نصر، نوشته به اين امر تصريح كرده است (همو، 12/ 111). از جملۀ استادان او يكی متنبی است. بر خلاف يكی از روايات ياقوت (12/ 89) ــ كه مقام او را اجل از شعرخوانی نزد متنبی پنداشته ــ ابنجنی اشعار شاعر را نزد خود او خوانده است (ابنوردی، 1/ 478؛ ذهبی، 3/ 53؛ ابن خلكان، همانجا) و خود در موارد متعدد به اين امر تصريح كرده است (نک : ابن خلكان، 1/ 122؛ بديعی، 99، 288). مصاحبتهای اين دو بيشتر در حلب و در خلال سالهای 337 تا 346 ق بوده است (ياقوت، همانجا)، چه متنبی در آن هنگام در دربار امير سيفالدوله به سر میبرده است (ابن خلكان، همانجا). ابنجنی با آنكه تا پايان عمر ابوعلی عنوان شاگردی او را داشته، قبل از درگذشت او خود استادی بزرگ به شمار میآمده و شماری از كتابهای خود را در حيات استاد، تأليف كرده و مورد تحسين او واقع شده است (ابنقفطی، 2/ 336) و پس از درگذشت استاد به جانشينی او بر مسند تدريس در بغداد تكيه زده (ابن انباری، 229) و در عالم ادب رياست به وی منتهی شده است (ثعالبی، 1/ 89). ابنجنی شاگردان بسياری تربيت كرده كه بعدها خود از دانشمندان بنام در ادب عرب شدهاند. معروفترينشان اينانند: ابوالقاسم عمر بن ثابت ثمانينی، ابوالحسن علی بن عبيدالله سمسمی، ابو احمد عبدالسلام بصری، علی بن زيد قاشانی (كاشانی)، ثابت بن محمد جرجانی، ابوعبدالله حسین بن احمد بن نصر، محمد بن عبدالله ابن شاهويه، علی بن عمر بن محمد ابوالحسن بغدادی معروف به قزوينی و ابن وحشی (ابن انباری، 229-230؛ ياقوت، 12/ 109 و 13/ 218؛ ابنقاضی شهبه، طبقات، 1/ 240؛ سيوطی، بغية، 1/ 129). بسياری از نويسندگان متأخر، شريف رضی (خوانساری، 5/ 176؛ قمی، 1/ 246؛ امين، محسن، 8/ 138؛ متز، 1/ 506) و برخی ديگر برادر وی سيدمرتضی (مدرس، 7/ 450؛ آقابزرگ، 4/ 165) را نيز در زمرۀ شاگردان ابن جنی برشمرده، ولی مأخذی به دست ندادهاند. تنها دربارۀ شاگردی شريف رضی نزد وی اين قرينه به دست آمد كه او خود در حقائق التأويل (5/ 331) از ابن جنی با عنوان «شيخنا» نام میبرد. سه فرزند ابن جنی به نامهای علی، عالی و علاء را نيز كه تربيتی نيكو و خطی خوش داشتهاند، میتوان در شمار شاگردان او دانست (ياقوت، 12/ 91). ابنجنی با امرا، سلاطين و برخی از بزرگان عصر خود ارتباط و مراوده داشته است و به نقل ابن قفطی (2/ 340) در خاندان ديلميان: عضدالدوله (حك 338-372 ق/ 949-982 م) و فرزندانش صمصامالدوله (حك 382- 388 ق)، بهاءالدوله (حك 379-403 ق) و شرفالدوله (حك 372- 379 ق) را خدمت كرد و كتاب البشری و الظفر را نيز در تفسير بيتی از اشعار عضدالدوله برای همو نوشت (ياقوت، 12/ 112). ابن قفطی نوع خدمت ابن جنی را نزد اين شهرياران معلوم نكرده است. برخی به استناد نوشتۀ ياقوت، ابن جنی را كاتب انشاء دربار عضدالدوله و صمصامالدوله دانستهاند (EI2)، اما عبارات ياقوت (12/ 83-85) مطلقاً بر اين امر دلالت ندارد. ابن جنی چنانكه گذشت، ديرزمانی با متنبی همنشين بود (ثعالبی، 1/ 89)، و به او دلبستگی داشت و خردهگيريهای ديگران را نسبت به او برنمیتافت. هموست كه نظر نامساعد استاد خود ابوعلی را نسبت به شاعر تغيير داد و اسباب دوستی ميان اين دو را فراهم آورد (بديعی، 161-162) و در پاسخ ابنوكيع (د 393 ق/ 1003 م) كتابی نيز با عنوان النقض علی ابن وكيع فی شعر المتنبی در دفاع از او نوشت (ابنشاكر، 10/ 230) و به گفتۀ يافعی (2/ 445) ابن وكيع كتاب خود را در سرقات متنبی تأليف كرده بود. علاوه بر اين وی دو شرح بر ديوان متنبی دارد، يكی الفسر (ابننديم، 95) و ديگری تفسير معانی ديوان (ياقوت، 12/ 110) به نام الفتح الوهبی علی مشكلات المتنبی و اين دو به شرح كبير و صغير نيز شهرت يافتهاند (ابنشاكر، همانجا). بعضی او را نخستين شارح ديوان متنبی میدانند (بلاشر، 387؛ بديعی، 268)، اما میدانيم كه نخست سعد بن محمد ازدی معروف به وحيد كه معاصر متنبی بوده، ديوان او را شرح كرده است (حاجی خليفه، 1/ 812؛ ياقوت، 11/ 197- 198) و به قول سزگين (2(4)/ 31) ابنجنی در شرح خود آن را با رمز «حاء» مورد استفاده و هم انتقاد قرار داده است. متنبی نسبت به ذكاوت و دانايی ابن جنی اعتقادی تمام داشت و دربارة او گفته است: «اين مردی است كه بسياری از مردم قدر او را نمیدانند» (ياقوت، 12/ 89، 102) و وقتی در شيراز وی را از معنی يكی از ابياتش سؤال كردند، پاسخ داد: اگر دوستمان ابنجنی اينجا بود، آن را تفسير میكرد (همانجا) و جای ديگر گفته است: از ابن جنی سؤال كنيد و او خواهد گفت من چه اراده كردهام و چه اراده نكردهام (ابن نباته، 41) و شناخت او از شعر من بيش از خود من است (فيروزآبادی، 138). ابن فضلالله نيز به همين معنی اشاره كرده است (7/ 91). سپس چون متنبی درگذشت، ابنجنی قصيدهای بلند در رثای وی سرود (باخرزی، 3/ 1481- 1485). با وجود اينهمه روايت و تصريحات خود ابن جنی بر ديدارهايش با متنبی (نک: الخصائص، 1/ 239؛ ابن نباته، 40؛ ابن خلكان، 1/ 401)، ملاح (6(3)/ 141-150) كوشيده است ملاقات اين دو را منتفی و ناممكن جلوه دهد، اما او نه منابع را به نحو شايستهای بررسی كرده و نه استنباط صحيحی داشته است. ابنجنی با شريف رضی و سيد مرتضی دوستی داشت (ياقوت، 14/ 80)، دوستی او با شريف رضی بسيار استوار بود، چنانكه 4 قصيده از اشعار او را شرح كرد و در كتابی به نام تفسير مراثی الثلاثة و القصيدة الرائية للشريف الرضی گرد آورد (ابننديم، 95) و مراد او از «الثلاثة» همانا ابوطاهر ابراهيم بن نصرالدوله، صاحب بن عباد و صابی است (ياقوت، 12/ 112). در مقابل، شريف رضی نيز در قصيدهای مشتمل بر 35 بيت، ابن جنی را ستوده و از وی تشكر كرده است (ديوان، 2/ 640). وی قصيدهای 59 بيتی نيز در رثای ابن جنی سروده است (همان، 1/ 562 - 565) كه در آن بر مرگ دوست و برادر دانشمند خويش میگريد و مقام علمی و وفا و صداقت و فضايل اخلاقی او را میستايد. در مقدمۀ اين قصيده به دوستی استوار ميان آن دو و استفاده رضی از او اشاره شده و نيز آمده است كه شريف رضی بر جنازۀ او نماز گزارده است. همگان ابن جنی را مردی شريف و موقر و مورد اعتماد و دارای ديگر فضايل اخلاقی دانستهاند. واكنش ملايم او در قبال مزاح اهانت آميز ابوالحسين قمی (نک : ياقوت، 12/ 83-85) نشانۀ وقار و سعۀ صدر اوست. ابتكاری كه در رفع اختلاف ميان استادش ابوعلی و متنبی از خود نشان داد كه قبلاً به آن اشاره شد، از حسن نيت وی حكايت میكند. همچنين 40 سال ملازمت استاد و حفظ حرمت او و رعايت جانب امانت در نقل قول از وی (سيوطی، المزهر، 1/ 79)، دليل بر جوانمردی و بزرگمنشی اوست. ابنجنی مسلمانی معتقد بود و بر او گران میآمد كه متنبی به سستی در عقيده معرفی شود، لذا در شرح ابياتی كه چنين مفاهيمی در بردارد، اظهار اميدواری میكند كه «منظور متنبی اين نباشد، كه اين گفتۀ ملحدان است» (نک : بديعی، 387؛ غياض، 19، 20). بیشك ابنجنی مانند استاد خود ابوعلی فارسی (نک : سيوطی، همان، 1/ 10) به مذهب اعتزال میگراييد. او در بحث از برخی مسائل نحوی مطالبی آورده است كه بر مذهب او دلالت تمام دارد. از جمله در الخصائص خود (2/ 213) گويد: «بعضی گفتهاند فعل از خداوند صادر میگردد و بنده مكتسب آن است، و اين از نظر ما نادرست است» و در مورد ديگر (همان، 2/ 449) تصريح میكند كه آفرينش افعال ما از طرف خدا نيست و نيز گفته است (همانجا) ما علم را برای خدا اثبات نمیكنيم، چه او خود عالم است. ابن جنی در اين 3 جمله، اعتقاد خود را به چند اصل از عقايد معتزله بيان كرده است: 1. خداوند خالق افعال و اعمال بندگان نيست. 2. بندگان دارای اراده و اختيارند و خود موجد فعل خويشند. 3. خداوند بذاته عالم و قادر و ... است و افزودن صفت به ذات او صواب نيست (نک : اشعری، 164؛ شهرستانی، 1/ 55-56). با اينهمه، اثری (ص 77) معتقد است كه او چندان به اعتزال پایبند نبود و بيشتر بر اساس اجتهاد و نظر خود بر مذهب اهل سنت میرفت و به آيين ابوحنيفه متمايل بود (قس: نجار، 1/ 40-41). راست است كه ابنجنی در معنی لغوی تيمم، نظر ابوحنيفه و اصحاب او را در تأييد نظر خود نقل میكند (نک : ابن جنی، تفسير ارجوزه، 121)، اما اين دليل بر پيروی او از مذهب حنفی نيست. مؤلفان شيعی (صدر، 142؛ مدرس، 7/ 250؛ آقابزرگ، 165؛ امين، محسن، 8/ 138- 139) او را شيعی مذهب میدانند و ظاهراً چند عامل باعث چنين تصوری شده است: نخست آنكه وی با شريف رضی و سيد مرتضی بسيار نزديك بود؛ دوم آن كه طبق روايتی، حضرت علی (ع) به خواب يكی از شاگردان ابن جنی درآمد و امام در مجلسی ابن جنی را فرمود كه «هان، كتاب شواذ را به پايان ببر كه به ما خواهد رسيد» (ياقوت، 12/ 114)؛ سه ديگر آنكه ابن جنی بر امام علی و اهل بيت (ع) به روش شيعيان درود میفرستاد (نک : الخصائص، 2/ 135؛ ياقوت، 12/ 95). علاوه بر اينها وی در سفر واسط، در خانۀ ابوعی جوانی، نقيب علويان اقامت گزيد (ابن قفطی، 2/ 340). ابنجنی دانشمندی بنام و مبتكر در صرف و نحو، لغت، قرائت، ادب، بلاغت، شعر و عروض و قافيه به شمار آمده است و گواه، اينهمه آثار و تأليفات او در اين موارد و اظهار نظر دانشمندان و محققان دربارة اوست. ثعالبی (1/ 89) او را محور و قطب زبان عربی معرفی كرده و باخرزی (3/ 1481) او را در حل مشكلات و مسائل پيچيدۀ ادب و به خصوص اِعراب، قادرترين دانشمند دانسته است. ياقوت (12/ 81، 91) او را از حاذقترين و عالمترين مردان ادب و لغت و صرف و نحو برشمرده و معتقد است احدی در علم تصريف و اصول و فروع آن، عالمتر و استوارتر از او وجود ندارد. فيروزآبادی از وی به عنوان امام يگانه و صاحب تأليفات مهم و ابتكارات عجيب نام برده است (ص 137). البته از اينگونه تمجيدات در همۀ منابع آمده است و جدا از كتب تاريخ و ادب و تراجم و احوال، در اكثر قريب به اتفاق فرهنگها و كتب لغت و قرائت و صرف و نحو عرب كه پس از ابن جنی تأليف شده، اثری از اين دانشمند به چشم میخورد. آثار ابن جنی نشان میدهد كه وی تنها به نقل اقوال استادان خود اكتفا نمیكرد، بلكه ضمن حفظ حرمت آنان، به راه خود میرفت. مثلاً به رغم احترام بسيار نسبت به استاد خود ابوعلی (نک : الخصائص، 1/ 276-277)، به تبعيت صرف از او مقيد نبود و در مواردی نظرش را رد میكرد (همان، 1/ 231) و چه بسا كه استاد نظر او را میپذيرفت (همان، 1/ 365-366). او به اَعراب باديهنشينی كه لغت نزد آنان به فساد كشيده نشده بود، مراجعه میكرد و لغات و تركيبات سخن را از آنان میشنيد (نک : همان، 1/ 76) و آنها را در قالبهای منطقی قياس كه ويژگی مكتب بصره بود، میريخت. بیگمان ابن جنی آخرين فرد از سلسلۀ قياس گرايان مكتب بصره است. آن آيين منطقی را كه سيبويه پی ريخته بود، نخست مبرد و سپس نحويان بزرگ سدۀ 4 ق چون زجاج و مبرمان و درستويه و سيرافی در قالبهايی معقول و مفهوم ريختند و سپس ابوعلی فارسی و ابن جنی به آن كمال بخشيدند. پس از ابن جنی ديگر كسی نتوانست چيزی بر ساختمان قياس در نحو بيفزايد (نک : فليش، «رسالهای در زبانشناسی عرب»، I/ 34-36؛ همو، «طرحی از تاريخچۀ زبان عربی»، IV/ 12). محققان خاور زمين دربارۀ مكتب نحوی او اتفاق نظر ندارند: بسياری او را بصری (نک : GAL, S, I/ 191؛ نجار، 1/ 44)، برخی صاحب مكتبی مستقل (طلس، 30(4)/ 615) و گروهی نيز او را پيرو مكتب بغداد میدانند (ضيف، 268؛ محمود، 353). اين اختلاف نظرها از آنجا سرچشمه میگيرد كه در زمان او نزاعهای تند تعصبآلود در مورد دو مكتب فروكش كرده و مذهب مختلط بغدادی پديدار شده بود، و نحويان كمتر نسبت به مكتب خاصی تعصب میورزيدند. از سوی ديگر موازين دو مكتب، آنچنانكه در اذهان متصور است، در همۀ موارد تحديد و تبيين نشده بود و به همين جهت است كه دربارۀ «مكتب» بسياری از نحويان مباحثه درمیگيرد. اين امر در شيوۀ ابن جنی به خوبی متجلی است. او خود، تنها «حق» را سزاوار پيروی میداند و معتقد است كه اگر قياس كسی را به نظر رهنمون شد و سپس دريافت كه اهل زبان خلاف آن را استعمال میكنند، بهتر است از نظر خود سر بتابد (نک : سيوطی، الافتراح، 114). بدين سان وی هم قياس را متبع میداند و هم سماع را، استادش ابوعلی فارسی نيز گويی از همين روش پيروی میكرده و بارها به سماع روی آورده است، زيرا او خود گويد كه در 100 مسأله مبتنی بر سماع خطا كرده، اما در يك مسأله قياس هم به خطا نرفته است (ياقوت، 7/ 238؛ قس: محمود، 354، 375). با اينهمه بيشتر ابتكارات و نوآوريهای او بر پايۀ قياس استوار است و به همين جهت مدعی است كه بسياری از مسائل نحوی را بر اساس موازين اصول و كلام نهاده است و خود گويد كه هيچ يك از علمای بصره و كوفه پيش از او به اين امر توجه نكردهاند (نک : الخصائص، 1/ 2). او كتاب الخصائص را بر همين اساس تأليف كرده است و در ابواب مختلف آن: ادلۀ نحو، سماع و روايت و شرايط و موارد اعتماد به آن، قياس و موارد و شرايط اعتماد به آن، تعارض قياس و سماع، تعارض بين دو قیاس، تعارض بین روايات، اجماع و شرايط حجيت آن، استحسان و ... را با روشهای متبع در اصول فقه و كلام مورد بررسی و تحقيق قرار داده و نظريات خود را در هر مورد بيان كرده است. ابن جنی در هيچ رشتهای، در حد علم تصريف تبحر نداشته است. كتابهای او در تصريف (المنصف در شرح تصريف مازنی، سر الصناعة و التصريف الملوكی) مبين روش و اسلوب زيبا و محكم او در بحث و بررسی و تنظيم مباحث صرفی است، شايد هنر او در تبيين و تنظيم آثار پرپيچ و تاب گذشتگان يكی از دلايل اشتهار عظيم او باشد. به همين جهت است كه آثار پس از او نيز غالباً به همان شكل و خصوصيات آثار وی تأليف شده است (نک : باخرزی، همانجا؛ ياقوت، 12/ 82 -83؛ قس: طلس، 25(1)85، 86، 31(1)/ 110- 118). ابن جنی در اشتقاق لغت مبحث جديدی به نام اشتقاق اكبر مطرح كرده است كه به گفتۀ آدام متز (1/ 437) نتايج آن تا امروز ادامه دارد و هيچ يك از علمای لغت، توفيقی بزرگتر از اين بدست نياوردهاند، غالباً او را مؤسس و مبدع اين مبحث میدانند (نک : سيوطی، المزهر، 1/ 347؛ GAL, S, I/ 191). او خود در اول باب اشتقاق اكبر میگويد: هيچ يك از اصحاب ما اين اصطلاح را به كار نبرده، جز اينكه ابوعلی در مواردی، بدون اينكه نام ببرد، از آن بهره گرفته است (الخصائص، 2/ 133). در هر صورت ابن جنی بود كه آن را به عنوان بحثی مستقل در اشتقاق لغت مورد بررسی قرار داد و نام اشتقاق اكبر را، در مقابل اشتقاق اصغر و كبير، بر آن نهاد (نک : ه د، اشتقاق) ابن جنی نخستين كسی است كه به مبدأ و ريشۀ زبان نيز توجه كرده است. او میگويد: گروهی منشأ آن را وحی میدانند و به رأی استاد خود ابوعلی اشاره میكند كه با استناد به آيۀ كريمۀ وَعَلَّم آدَمَ الاْسْماءَ كُلَّها (بقره/ 2/ 31) خداوند را منشأ زبان دانسته است. او نظر استاد را توجيه كرده میگويد آن رأی با نظر اكثر اهل فن كه زبان را وضعی و قراردادی میدانند، منافی نيست، چه در تأويل آيه میتوان گفت كه خداوند آدم را به وضع لغات قادر ساخته است. وی آنگاه به پديد آمدن لغات و اسامی اشيا میپردازد و منشأ اجتماعی و قراردادی و نحوۀ پيدايی و گسترش آن را در جامعه نشان میدهد. او پديد آمدن لغات را ناشی از اصوات موجود در طبيعت و محيط، مانند آوای باد و آب و رعد و برق و حيوانات میداند و معتقد است كه وضع لغات تدريجی بوده است و نه در يك زمان، و گرچه گاهی دقت و زيباييهای زبان، او را بر آن میدارد كه منشأ آن را وحی بداند، ولی بلافاصله برخلاف آن استدلال میكند و در هر حال و در هر دو صورت، منشأاجتماعی آن را میپذيرد (نک : الخصائص، 1/ 40-47؛ فليش، «رسالهای ... »، I/ 37). او در زمينۀ آواشناسی و علم اصوات نيز بهتر و گستردهتر از پيشينيان خود بحث كرده است و آنچه را خليل بن احمد در نگارش العين و سيبويه در الكتاب آوردهاند در سرالصناعۀ خود گسترش داده و با توضيحات فراوان بيان كرده است. كتاب او به ترتيب حروف تهجی از الف تا ياء مرتب است و نه بر حسب مخارج حروف. وی مخارج حروف را نيز به دقت بيان كرده و موضع هر يك را در دستگاه صوتی انسان و عوارض و خصوصيات و احوال آنها را از قبيل اعلال، ابدال، ادغام و بسياری موضوعات ديگر بررسی كرده و با تشبيه دهان و حلق آدمی به آلات موسيقی، دربارۀ مخارج اصوات و اختلاف آنها سخن گفته است (قس: GAS, IX/ 174؛ ضيف، 267- 268).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید