ابن بطوطه
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
یکشنبه 18 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222835/ابن-بطوطه
پنج شنبه 23 اسفند 1403
چاپ شده
3
اِبْنِ بَطّوطه، ابوعبدالله محمد بن عبدالله بن محمد بن ابراهيم لواتی طنجی (ابن جزی، 9) و يا به صورتی كاملتر، ابوعبدالله محمد ابن عبدالله بن ابراهيم بن محمد بن ابراهيم بن يوسف (ابن حجر، 5/ 227)، جهانگرد معروف (703- 779 ق/ 1304-1377 م). لقب او به دو صورت شرفالدين (ابن جزی، همانجا) و شمسالدين (زبيدی، 5/ 109) آمده است. به نوشتۀ ابن جزی (ص 12) وی در بلاد مشرق به لقب شمسالدين شهرت داشته است. حرف «ط» در نام ابن بطوطه گاه مشدد و گاه مخفف ذكر شده است، اما صورت مشدد آن درستتر به نظر میرسد. اين نكته به صورتی قاطع از سوی فيشر در 1918 م عنوان شده است (ص 239). به نوشتۀ كراچكوفسكی (IV/ 417) اصل ابن بطوطه از قبيلۀ بربرهای لواته است كه در زبان بربری آن را الواتن میناميدند. گروههايی از اين قبيله در سراسر شمال افريقا از جمله مصر پراكنده بودند (ابن خلدون، العبر، 2(5)1002-1003؛ قس: EI2، ذيل لواته). نسبت لواتی نشانۀ تبار غيرعرب و طنجی بيانگر رابطۀ ابن بطوطه با زادگاهش طنجه است. ابن جزی مینويسد: «ابوعبدالله در شهر غرناطه به من گفت كه ولادتش دوشنبه 17 رجب 703 ق [24 فوريۀ 1304 م] در طنجه روی داده است» (ص 14). دربارۀ نخستين سالهای زندگی و شرح احوال ابنبطوطه جز آنچه در سفرنامۀ وی آمده است، چيزی نمیدانيم. چنين به نظر میرسد كه وی در زادگاه خويش به تحصيل پرداخت. تحصيل او در علوم دينی بر اساس تعاليم فرقۀ مالكی بود كه آن زمان در شمال افريقا صورتی گسترده و پيروانی بسيار داشت و بیگمان او در فقه مالكی دارای معلوماتی بود. زيرا از روزگار جوانی و حتی در سفرهای خود نيز به امر قضا میپرداخت (كراچكوفسكی، IV/ 417-418). ابنبطوطه، چنانكه خود گويد (ص 153)، در مكه با فقيهی از مردم طنجه به نام ابوالحسن علی بن رزقالله انجری آشنا شد كه با پدرش دوستی داشت و هرگاه اين فقيه به طنجه وارد میشد، در خانۀ آنان اقامت میگزيد. از اين گفتار چنين برمیآيد كه احتمالاً خانوادۀ او نيز با اهل فقه و قضا مرتبط بودهاند. ابن بطوطه هنگامی كه 22 ساله بود، راه سفر پيش گرفت و در پنجشنبه 2 رجب 725 ق/ 14 ژوئن 1325 م زادگاه خود طنجه را ترك گفت (همو، 14). قصد او از اين سفر به جا آوردن مراسم حج و زيارت تربت پيامبر (ص) بود. چه بسا گمان نمیكرد كه سفرش ساليان دراز به طول انجامد و پس از يك ربع قرن به موطن خود بازگردد (همو، 701). سفر ابنبطوطه مصادف با روزگار فرمانروايی ناصرالدين ابوسعيد (همو، 14) عثمان دوم فرزند يعقوب ابويوسف بن عبدالحق از سلاطين مرينی فاس بود (زامباور، 79). مسير وی از زمان حركت معلوم و مشخص است. او از طنجه به راه افتاد و نخست به شهر تلمسان در الجزيره رسيد. در اين شهر با دو سفير اعزامی از جانب سلطان ابويحيی پادشاه افريقيه به نامهای ابوعبدالله محمد بن ابی بكر بن علی بن ابراهيم نفزاوی و شيخ ابوعبدالله محمد بن حسين بن عبدالله قرشی زبيدی كه هر دو از قضات تونس بودند، آشنا شد و پس از چند روز در شهر ملياته به آنان ملحق گرديد و با آنان از شهر خارج شد. چند روز بعد قاضی محمد بن ابی بكر نفزاوی در راه وفات يافت و همراهان او ناگزير به مليانه بازگشتند. ابنبطوطه كه تنها مانده بود، همراه گروهی از بازرگانان تونسی به شهر الجزيره رفت. در آنجا زبيدی و فرزند قاضی متوفی به او ملحق شدند (ابنبطوطه، 15). وی پس از عبور از قسنطينه به تونس رفت و مدتی بعد با قافلهای كه سمت قضای آن راه يافته بود به سوسه و سپس به شهر صفاقس رسيد و در آنجا با دختر يكی از امنای آن سرزمين ازدواج كرد (همو، 16- 19) و سرانجام پس از گذر از طرابلس و ديگر نواحی شمال افريقا به اسكندريه و دمياط رفت و از طريق شط نيل به قاهره رسيد (همو، 20-36). شهر قاهره كه در آن زمان تحت فرمانروايی مماليك بود، روزگار شكوفايی خود را میگذرانيد. مصر عهد مماليك چندان اثری در او بر جای نهاد كه مصر عهد فاطميان در ناصر خسرو قباديانی. وی از قاهره در مسير نيل به راه افتاد و به آسوان رسيد و از آنجا از طريق صحرا راه مشرق و بنـدر عيـذاب ــ در كنـار دريای سرخ ــ را در پيش گرفت و خواست از آنجا با كشتی عازم جده شود، ولی معلوم شد كه به سبب جنگ ميان قبايل بجساه و مماليك، ناوهای مصری در دريا رفت و آمد نمیكنند. در نتيجه ابنبطوطه ناگزير به قاهره بازگشت (همو، 52 -53؛ كراچكوفسكی، IV/ 418). از اين رو در صدد برآمد راه شام را در پيش گيرد و به كاروانيانی كه همه ساله از دمشق به مكه میرفتند، ملحق شود. او با استفاده از فرصت به فلسطين رفت و از راه بيتالمقدس به بيروت، طرابلس، حلب، انطاكيه، لاذقيه، بعلبك و دمشق گام نهاد و مدتی در اين شهر اقامت گزيد و از آنجا با كاروان حجاج عازم مدينه و مكه شد و از اين دو شهر مطالب مبسوطی نيز در سفرنامۀ خويش آورده است (ص 60-174). پس از ترك مكه آهنگ عراق كرد و از راه قادسيه به نجف اشرف رفت و به حرم حضرت علی بن ابی طالب(ع) مشرف گرديد و پس از آن از راه بغداد و بصره با قافله عازم ايران شد و از آبادان، ماهشهر (معشور) و شوشتر ديدن كرد و در اين شهر بيمار شد (ابن بطوطه، 175-194). ابن بطوطه به اصفهان و شيراز نيز سفر كرد و در اين شهر با قاضی مجدالدين شيرازی ملاقات نمود و به زيارت آرامگاه شيخ سعدی رفت (همو، 199-216). وی پس آنگاه از راه كازرون به عراق بازگشت و پس از گذر از كربلا بار ديگر به بغداد رفت (همو، 218-221) و مدتی بعد در ملازمت امير علاءالدين محمد از اميران سلطان ابوسعيد بهادرخان عازم تبريز شد و از آنجا دوباره به بغداد بازگشت (همو، 232-233) و بار ديگر عزم سفر حج و زيارت حرمين كرد. اين بار ابن بطوطه، ميان سالهای 729-730 ق/ 1328- 1329 م، در مكه اقامت گزيد (همو، 241). در آنجا سخت بيمار شد و پس از بازيافتن سلامت خويش، با دانشمندان محل آشنا شد و سپس از طريق جده به سواحل شرقی افريقا و از آنجا به يمن، عدن و مگاديشو (مقديشو) رفت و از آنجا راه ظفار، سواحل شرقی عربستان، عمان و خليج فارس را در پيش گرفت تا به جزيرۀ هرمز رسيد و با سلطان قطبالدين تهتن (تهمتن) پادشاه هرمز ملاقات كرد. آنگاه به لارستان فارس، جزيرۀ كيش و بحرين عزيمت نمود و در 732 ق به مكه بازگشت و پس از گزاردن حج از راه دريای سرخ و عيذاب به غزه و از آنجا به آسيای صغير رفت (همو، 241-284) و در قونيه به زيارت تربت مولانا جلالالدين محمد بلخی شتافت (همو، 294). سفر به سوی شمال را دومين مرحلۀ سفر ابن بطوطه نوشتهاند كه خط سير آن تا اندازهای مبهم و آشفته به نظر میرسد. در اين سفر ابن بطوطه از آسيای صغير گذشت و از طريق سينوپ به دريای سياه رسيد و با گذر از شبه جزيرۀ كريمه به شهر كفا رفت كه همان فئودوسيای كنونی است. در اين شهر كه يكی از مراكز عمدۀ بازرگانی ميان شرق و غرب و در اختيار جنواييها بود، ابن بطوطه نخستين بار صدای ناقوس كليساها را شنيد، چندانكه به هراس افتاد (همو، 322-323). در آن زمان سوداك (سرداق، سوداق) بندر عمدۀ كريمه به شمار میرفت. ابن بطوطه اين شهر را پنجمين بندر مهم جهان و در رديف اسكندريۀ مصر، كولم (كيلون) و كالكوت (كاليكوت) در هند و زيتون (تسوئن ـ جئو ـ فو) در چين دانسته است (همو، 20). او سپس سراسر شبه جزيرۀ كريمه را درنورديد و از آنجا به جنوب روسيه رفت. چنين به نظر میرسد كه وی تا سرزمين بلغارها در كنار رود ولگا نيز سفر كرده باشد (كراچكوفسكی، همانجا). بروكلمان ضمن تأييد اين نكته كه ابن بطوطه به سرزمينهايی كه وصف كرده، رفته است. استثنا قايل شده و چنين اظهار نظر كرده كه وی ظاهراً در سرزمين بلغارها نبوده است، زيرا سفر به آن ديار دشوار بوده و دست كم 60 روز وقت میگرفته است، و بنابراين وصفی را كه از ارض ظلمات به دست میدهد، چنانكه نخستين بار ماركوارت بدان توجه كرده، از يك اثر ادبی گرفته است (GAL, S, II/ 365-366). ابن بطوطه سپس از حاجی ترخان (آستاراخان) با كاروانی كه متعلق به خاتون پيلون دختر فرمانروای يونان (روم) و همسر خان ازبك بود به قسطنطنيه رفت (ابن بطوطه، 343) و مدتی بعد به منطقۀ اردوی زرين (قزل اوردا) بازگشت و در منطقۀ خان اردوی زرين در شهر سرا كه احتمالاً سرای نو باشد، اقامت گزيد (كراچكوفسكی، همانجا) و بعد از طريق ولگا به خوارزم، بخارا، نخشب، سمرقند، بلخ، هرات، طوس، مشهد، سرخس، تربت حيدريه، نيشابور، بسطام، غزنه و كابل رفت (ابن بطوطه، 355-393). اول محرم 734 ق/ 12 سپتامبر 1333 م ابن بطوطه به درۀ سند رسيد كه معروف به پنجاب است (همو، 393). بخش ديگر سفرنامۀ وی از همين جا آغاز میگردد. وی ضمن سفر تا رسيدن به دهلی از شگفتيهای آن سرزمين و زنده سوزانيدن زنان ياد كرده است (همو، 411-414). ابن بطوطه در راه سفر از مولتان به دهلی، گرفتار حمله گروهی از هنديان شد و در اين ماجرا تيری به او اصابت كرد، اما جان به سلامت برد (همو، 410). در دهلی با ابوالمجاهد محمدشاه فرمانروای آن سرزمين ديدار كرد. يك ماه و نيم پس از ورود او به دهلی دختر ابن بطوطه كه كمتر از يك سال داشت، درگذشت (همو، 505). شخصيت وی چنان در سلطان مؤثر افتاد كه مدت چند سال سمت قضای آن ناحيه را به او واگذاشت (كراچكوفسكی، همانجا؛ ابنخلدون، مقدمه، 181). بخش بزرگی از سفرنامۀ ابن بطوطه دربارۀ هند و مشاهدات او در اين كشور است. هنگامی كه محمدشاه سفيرانی با هدايا به چين فرستاد، ابن بطوطه نيز از زمرۀ نمايندگان وی بود. كوشش اين هيأت برای گذر از خشكی و سفر از طريق قندهار با توفيق همراه نشد. وی در اين سفر با دشواريهايی چون جنگ با هندوان، اسارت در دست كفار و خطر دربهدری و گرسنگی مواجه گرديد (ابن بطوطه، 532 - 538)، ناچار راه دريا در پيش گرفت و از راه كاليكوت به جزاير مالديو رفت (همو، 562؛ كراچكوفسكی، همانجا). در آنجا ازدواج كرد و سمت قضا يافت (ابن بطوطه، 587 - 588) و بعد به جزيرۀ ملوك رفت و طی 70 روز اقامت در آن جزيره دوبار ازدواج كرد و در نيمۀ ربيعالثانی 745 ق آن جزيره را به مقصد سيلان ترك گفت (همو، 592 -593). ابنبطوطه دوباره به جزاير مالديو بازگشت و از آنجا به بنگاله، شمال هند و طوالسی رفت و در مسير چين به راه افتاد و 17 روز پس از ترك طوالسی به ساحل چين رسيد و به چين كلان (كانتون) رفت (همو، 609-635). در بازگشت از طريق جاوه به هندوستان و بندر كاليكوت رفت. در كاليكوت سوار كشتی شد و پس از 28 روز در محرم 748 ق به ظفار رسيد. از ظفار به مسقط و از آنجا به جزيرۀ هرمز و بعد به فسا، شيراز، اصفهان، شوشتر، بصره و نجف رفت و بار ديگر مرقد علی بن ابی طالب(ع) را زيارت كرد و از آنجا عازم كوفه، بغداد و شام شد و اوايل ربيعالاول 749 ق به حلب رسيد. از آنجا به دمشق، بيت المقدس، اسكندريه، قاهره و عيذاب رفت و در آنجا سوار كشتی شد تا به جده رسيد و آنگاه راه مكه در پيش گرفت و در 22 شعبان 749 ق چهارمين بار به زيارت بيتالله الحرام شتافت (همو، 654). وی پس از گزاردن مراسم حج به فلسطين رفت و شاهد شيوع بيماری دهشتناك وبا (749 ق) در آن سرزمين شد. اندكی بعد آرزوی بازگشت به ميهن در او قوت گرفت و در صفر 750 ق/ آوريل 1349 م با كشتی كوچكی ابتدا عازم تونس شد. در تونس اشتياق سفر به جزيره ساردنی در او پديد آمد (همو، 656 -657). وی در اين سفر دو بار در معرض هجوم دزدان دريايی قرار گرفت (گيب، 9)، ولی توانست جان به در برد و از شهرهای تنيس و تلمسان بگذرد. هنگامی كه به شهر تازی رسيد، به او خبر دادند كه مادرش از ابتلا به بيماری وبا درگذشته است (ابن بطوطه، 657). ابنبطوطه روز جمعه اواخر شعبان 750 ق وارد فاس شد و به دربار امير ابوعنان (749- 759 ق/ 1348- 1358 م) رفت و در آنجا استقرار يافت و مورد احترام وی قرار گرفت (همانجا). دوران آوارگی و سرگردانی ابن بطوطه بدين جا پايان نپذيرفت. زيرا هنوز دو سرزمين ديگر اسلامی را نديده بود. وی برای زيارت قبر مادر به زادگاه خود شهر طنجه رفت و از آنجا عازم سبته شد. در سبته مرضی گريبانگير وی گشت كه سه ماه به درازا كشيد و او ناگزير چند ماه در آن شهر بماند (همو، 664). سپس عازم اندلس شد. ابن بطوطه به جبل الفتح يا جبل الطارق رفت و در آنجا با ابوزكريا يحيی بن سراج الرندی ديدار كرد (ابن خطيب، 38). از آنجا به شهر رُنده و سپس به مالقه (مالاگا) رفت و سرانجام به غرناطه پايتخت اندلس رسيد (ابنبطوطه، 668-670). گمان میرود وی در اين شهر با كاتب سفرنامۀ خود محمد بن جزی آشنا شده باشد (كراچكوفسكی، IV/ 420). در بازگشت بار ديگر به جبل الطارق رفت. در اول محرم 753 ق به فرمان ابوعنان عازم سفری دشوار و طولانی به افريقای مركزی شد. وی از طريق سجلماسه به تمبوكتو و مالی رفت كه هنوز مدت درازی از نفوذ اسلام در اين ديار نمیگذشت (ابن بطوطه، 672 -694). ابنبطوطه در بازگشت به تكدّا (تگدا) رفت و از معادن مس آن سرزمين ديدن كرد (همو، 695- 698) و در 11 شعبان 754 ق با كاروانی از بردهفروشان راه دشواری را تا هكار طی كرد و سرانجام اواخر همان سال به فاس بازگشت (همو، 699-700). ابنبطوطه از آن پس ديگر به سير و سفر نپرداخت و حدود بيست و اندی سال از اواخر عمر خود را در آنجا به سر برد و در 779 ق/ 1377 م درگذشت (كراچكوفسكی، همانجا). شايد ابن بطوطه قصد داشت در اندلس اقامت گزيند و از فرمانروای غرناطه در تدوين سفرنامۀ خويش ياری طلبد، اما سلطان ابوالحجاج يوسف، شاه غرناطه به سبب بيماری او را نپذيرفت. تنها مادر پادشاه مقداری سكۀ طلا برای او فرستاد (ابنبطوطه، 671). ابنبطوطه در فاس به خلاف غرناطه مورد توجه امير ابوعنان مرينی قرار گرفت و چنانكه خود گفته است «چون به آنجا كه مقر مولای ما اميرالمؤمنين است، وارد شدم به دستبوس وی نايل آمدم و به زيارت و ديدار وی تبرك جستم و بعد از مسافرتهای دراز در كنف احسان وی بيارميدم» (ص 700). عصر مرينيان، به ويژه دوران فرمانروايی ابوالحسن علی بن عثمان (732- 749 ق/ 1332- 1348 م) و امير ابوعنان فارس المتوكل بن علی، دوران شكوفايی فرهنگ اسلامی در مغرب بود. بسياری از بزرگان علم و ادب در دستگاه اين دو سلطان گرد آمده بودند كه از آن جملهاند ابن خلدون و ابن خطيب كه هر دو از معاصران ابن بطوطه بودند. ابن خلدون خود به بار يافتن ابن بطوطه از مشايخ طنجه به بارگاه سلطان ابوعنان اشاره دارد (مقدمه، 181-182). به نظر میرسد كه نگارش ماجرای سفر ابن بطوطه به ابتكار ابوعنان بوده باشد. او برای ابن بطوطه اديبی چون ابنجزی را به عنوان كاتب و محرر برگزيد (كراچكوفسكی، همانجا). ابنجزی خود در اينباره اشارهای دارد مبنی بر اينكه تدارك سفرنامه به دستور ابوعنان بوده است (ص 12). عنوان سفرنامۀ ابن بطوطه تحفة النظار فی غرائب الامصار و العجايب الاسفار بوده است، ولی در نزد اهل دانش بيشتر با نام رحلۀ ابنبطوطه شناخته شده است. كتاب را ابنبطوطه خود ننوشته است. متن كتاب كه از زبان او نقل شده بود، توسط محمد بن محمد بن جزی الكلبی تحرير گرديد و هم اكنون بخشهايی از دستخط او در كتابخانۀ ملی پاريس موجود است. وی علاوه بر ماجرای سفر ابن بطوطه شرحی نيز پيرامون زندگی خود نوشته كه موجود است (GAL, S, II/ 366؛ دوسلان، شم 2287-2291). نگارش ماجرای سفر ابن بطوطه در مدتی كمتر از سه ماه با شتاب انجام پذيرفت. تقرير ابنبطوطه و املای كتاب در 3 ذيحجۀ 756 ق به پايان رسيد و ابنجزی كار تصحيح و تدارك آن را در صفر 757 ق به انجام رسانيد (ابن بطوطه، 700-701). ممكن است بسياری از نقايص سفرنامه ابن بطوطه متوجه ابن جزی باشد. پيش از هر چيز نقايص مزبور را بايد به صورت ظاهری سفرنامه مربوط دانست كه در اكثر موارد ناهمگون به نظر میرسد. ضمن توجه به بخشهايی از سفرنامه میتوان پيرامون ظرايف شيوۀ نگارش ابن جزی و كوشش او در آوردن عبارات مسجع و اطالۀ كلام كه ويژۀ عصر انحطاط است، داوری نمود، ولی خوشبختانه اين شيوۀ نگارش در همه جا مشهود نيست و اغلب در لابهلای آنها شرح سادۀ مطالب كه گاه گرايشی به زبان محاوره دارد، مشهود است. اين مطالب تا اندازهای صميمانه و جدی است كه معلوم میشود به ابنبطوطه تعلق دارد (كراچكوفسكی، IV/ 422). هنگامی كه ابن جزی میكوشد تا داستانهای جداگانۀ ابن بطوطه را به يكديگر متصل و آنها را با آب و تاب بيان كند، مطالب پر طمطراق، ولی خشك و فاقد محتوا به نظر میرسند. گاه اشعاری از شاعران نقل میكند كه با موضوع مورد بحث چندان ارتباطی ندارند. در شرح مربوط به شام و عربستان قطعات بسياری از نوشتۀ ابن جبير را میتوان در رحلۀ مشاهده كرد (ص 84 به بعد؛ ابن جبير، 234 به بعد). ابن بطوطه داستانهايی جدا از يكديگر را برای ديگران تقرير میكرد. از اين رو هنگامی كه نياز افتاد تا اين داستانها به صورتی منظم و در پيوند با يكديگر تدوين شوند، ابن جزی در كار تحرير مطالب كوشش بسيار كرد و چه بسا دريافتهای خود را در آن دخالت داد. حال آنكه خود آن سرزمينها را نمیشناخت. همين نكته سبب آشفتگيهايی در تحرير سفرنامه شده است (كراچكوفسكی، IV/ 423). مطالب سفرنامۀ ابن بطوطه دربارۀ هندوستان و چين گاه افسانههای «سفرهای سندباد» و عجائب الهند بزرگ بن شهريار رامهرمزی را در ذهن خواننده زنده میكند. با اين وصف نبايد از نظر دور داشت كه او از برجستهترين جهانگردان مسلمان بود. طول راهی را كه ابنبطوطه پيموده 000‘75 ميل تخمين زدهاند (گيب، 9). به تقريب اغلب آثاری كه دربارۀ اردوی زرين و آسيای ميانه نوشته شده، بینياز از سفرنامۀ ابن بطوطه نبودهاند. ابن بطوطه آخرين جهانگرد بزرگی است كه به سراسر جهان اسلام سفر كرد. او در واقع رقيب شايستهای برای ماركوپولو به شمارمیرفت كه بهتقريب همزمان وی بود (كراچكوفسكی، IV/ 417 به نقل از روسكا). در سفرنامۀ ماركوپولو نيز همانند رحلۀ ابن بطوطه كار عمده را محرر انجام داد. مطالب ابن دو سفرنامه دربارۀ آسيا مكمل يكديگرند، ولی ماركوپولو خاور دور را بهتر از ابنبطوطه میشناخت. گرچه مطالبی از سفرنامۀ ابن بطوطه از جمله شرح وی دربارۀ سرزمين توالسی (طوالسی) با افسانههايی در آميخته است، با اين وصف هر چه بررسی سفرنامۀ او عميقتر میشود، مراتب اعتماد نسبت به آن فزونی میگيرد.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید