ابتداء
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
چهارشنبه 14 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222526/ابتداء
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
2
اِبْتِداء، مصدرِ باب افتعال از ریشۀ بدء. فعلِ اِبتَدَأَ به معنی آغاز کردن به کاری یا چیزی است، اما مصدرِ آن در 5 مورد معانی اصطلاحی یافته است:1. ابتداء بهعنوان «امری عقلی و مفهومی کلّی» (که وجودش را خارج اعتباری است نه واقعی) بحثی است که ابوالبقاء (1 / 23) به آن پرداخته است. وی در این باره گوید: ابتداء بر سه نوع است: «حقیقی» یا ابتداء علیالاطلاق، مانند «بسمله»؛ دوم «اضافی» یا ابتداء به امر مورد نظر، و آن ابتدائی است که چیزی از امر مقصود بر آن پیشی نگرفته باشد، یعنی ممکن است چیزی غیر از امر مقصود بر آن مقدم باشد، مانند «حمدله» (پس از بسمله)؛ سوم ابتدای «عرفی» که در آن نوعی استمرار فرض شده است، یعنی از آغاز تا زمان پرداختن به موضوع مقصود امتداد مییابد، مانند «الفاتحه» در قرآن کریم (مثالها از ابوالبقاء است؛ نیز قس: جرجانی، بستانی ف و سجادی، ذیل ابتداء).2. ابتداء در زمینۀ حروف ابجد، نحوۀ آغاز کردن به نگارش آن حروف است، چنانکه باء و نظایر آن را با نقطه آغاز میکنند، ح و نظایر آن را با زایده، قاف و میم و فاء و واو را، با حلقه (شاید جلفة؟ نک : قلقشندی، 3 / 35-36).3. در نحو، حالت مبتدا بودن کلمه را ابتداء میخوانند. مبتدا خود غالباً با مسندٌالیه، موضوع و به اصطلاح امروز، «نهاد» معادل است، اما عکس این قضیه همیشه صادق نیست، یعنی مسندالیهِ جمله گاه مبتداست، گاه اسم حروف مشبهه بالفعل، گاه اسم افعال ناقصه و غیر آن ... بنابراین، مبتدا پیوسته (جز در یکی دو مورد) اسمی مرفوع است. در بیان این امر، نحوشناسان گفتهاند: «ابتداء، تهی بودن اسم از عوامل لفظی است». و نیز برای توجیه برخی ترکیبات، بر اصطلاح «عوامل لفظی»، قیدِ «غیرزائده و نظایر آن» را افزودهاند تا بتوانند در جملههای «بِحَسْبِکَ دِرْهمٌ»، یا «رُبَّ رَجُلٍ قائِمٌ»، «باء» را حرف زائده، و «رُبّ» را شبیه آن فرض کرده، دو اسم را پس از آنها مبتدا بخوانند. سپس از آنجا که همۀ نحوشناسان، بجز ابن مضاء قرطبی (در الرّدّ علی النّحاة، 85 به بعد) به وجود «عامل» در نحو اعتقاد تمام دارند، ناچار این پرسش پیش میآید که عامل رفع در ابتداء چیست. در این باب، از سیبویه به بعد، دو نظر ابراز داشتهاند: عامۀ نحویان گویند ابتداء خود عامل رفع و بنابراین، عامل معنوی است، و مراد از این سخن، مجرد بودن اسم از «عوامل لفظی غیرزائده» است (البته اختلاف نظر نیز فراوان است). کوفیان را عقیده بر آن است که مبتدا بهسبب خبر، مرفوع میگردد و بنابراین عامل آن لفظی است. همینکه سخن از ابتداء میرود، ناچار مبحث خبر و عامل رفع آن نیز مطرح میگردد. گروهی عامل رفع را در خبر، ابتداء (عامل معنوی) و گروهی، مبتدا (عامل لفظی) دانستهاند و گروهی دیگر، هر دو را، یعنی برای آن دو عامل لفظی و معنوی قائل شدهاند (قس: انباری، 1 / 44؛ زمخشری، 12-13؛ ابن یعیش، 1 / 83-84)، اما ابنجنّی که گویی این بحث را بیهوده میانگاشته است، همه را فرو نهاده، میگوید: عامل واقعی شخص متکلم است (نک : ابنعقیل، 1 / 201). ابن مضاء نیز سخن از ابنجنّی را دستمایۀ کار خود قرار داده و به شدت بر نظریۀ عامل تاخته آن را «عقلاً و شرعاً» نادرست خوانده است (نک: بهویژه، 85- 98).4. در علم عروض، ابتداء بر آن افاعیل عروضیِ واقع در آغاز بیت اطلاق میشود که اعتلالِ (تغییر) مجاز در آن، در حشو بیت جایز نباشد، مانند خَرْم در بحور طویل، وافر، هزج و متقارب (ابن منظور، ذیل بدأ؛ بستانی ب، ذیل ابتداء). لفظ ابتداء را بر نخستین پایه عروضی در عَجُزِ بیت نیز اطلاق کردهاند (EI1؛ دائرةالمعارف فارسی).5. در علم بلاغت ابتداء را عموماً بر چگونگی آغاز شعر یا نثر اطلاق میکنند. ظاهراً ابن معتز (د 296 ق / 909 م) نخستین کسی است که آن را در ترکیب «حسن الابتداءات» (ص 75) به کار برده است و بسیاری به تقدم او در به کار بردن این اصطلاح اذعان میکنند (مثلاً نک : ابن ابی اصبع، بدیع، 64؛ همو، تحریر، 168؛ نویری، 7 / 133). گویی مراد ابن معتز از ابتداء، نخستین بیت قصیده بوده است. از کتابهای دیگری که به این امر پرداختهاند، نیز همین معنی استنباط میشود، بنابراین، برخلاف نظر بنه باکر (EI1) «نسیب» یا «تشبیبِ» قصیده، ابتداء نام نداشته است، و حتی ضرورتی ندارد که ابتداء شامل نسیب باشد (قس: ابوهلال عسکری، 431-437 که از دهها نمونه، تنها بیت اول را آورده است؛ ابنابیاصبع، تحریر، 168-172؛ نویری، 7 / 133-134؛ ابنحجة، 3-20). همین اصطلاح است که در کتابهای فارسی، به «حسن مطلع» از آن تعبیر شده است، زیرا اهل فنّ به بیت اول قصیده استشهاد نموده، بر حسن مطلع یا ناپسند بودن آن حکم میکنند (قس: رادویانی، 54-57؛ شمس قیس، 407-412؛ رامی تبریزی، 37- 39). و شمس قیس مثالی برای ابتدائات ناپسندیده آورده است (ص 408).از حدود سده 6 ق / 12 م اصطلاح «براعة الاستهلال» با معنایی وسیع رایج شد که نمونۀ آن در تحریر آمده است (ابن ابی اصبع، 172). وی می نویسد که متأخران، این اصطلاح را از «ابتداءاتِ» ابن معتز منشعب ساختهاند و آن را بر نخستین بیت از دسته ابیاتی که به معنای تازهای میپردازد ــ حتی اگر در درون قصیده باشد ــ اطلاق کردهاند (همان، 168)، اما او خود باز همه جا لفظ ابتداء را به کار میبرد. نویری (د 733ق / 1333م) نیز عین الفاظ ابنابیاصبع را (بدون ذکر منبع) تکرار میکند و سخن از متأخران که معنای جدید را ساختهاند، میراند.مفهوم ابتداء در قرنهای گوناگون البته از تحول و تطور به دور نمانده است. مثلاً ابوهلال عسکری (د 395 ق / 1005 م) در شرح آن گوید: «ابتداء نخستین کلامی است که از سخن به گوش نشنید ... و ناچار بشاید که آن کلام برازنده باشد» (کتاب الصناعتین، 435)، نیز گوید خوب است نویسنده و شاعر با کلامی سخن آغاز کنند که شنونده از آن پریشان نگردد، مثلاً پسندیده نیست که شعر مدح و تهنیت را با ذکر اطلال و دمن آغاز کنیم، اما همین معانی در شعر رثا مقبول است. گویی مراد ابوهلال ایجاد نوعی تناسب میان آغاز و متن شعر و رساله بوده است. ابن اثیر (د 636 ق / 1238 م) و نویری که این تناسب را شدیدتر و استوارتر میخواستهاند، گفتهاند: بهتر است نویسنده و شاعر به سخنی آغاز کنند که مراد ایشان را از موضوع اصلی نثر یا شعر باز نماید (3 / 96؛ 7 / 133). ابن اثیر در باب این تناسب به نکات دقیقتر اشاره میکند و برای هریک از معانی شعری، ابتدائی خاص پیشنهاد مینماید. این دو مؤلف، در کنار لفظ «ابتداء»، لفظ «افتتاح» را نیز نهادهاند (مثلاً عنوان نوع 22 از المثل السائر). چنین به نظر میرسد که مراد ایشان از افتتاح، بیشتر مقدمۀ چند بیتی قصیده است نه بیت اول. ازاینرو بهتر است «نسیب و تشبیب» و معانی پندآمیز و غیر آنها را که در آغاز اکثر قصاید مذکور است، افتتاح بنامیم.پس از ابتداء، آنچه مورد بحث قرار میگیرد، «تخلص» (انتقال از نسیب یا نظایر آن به موضوع مورد نظر) و سپس «انتهاء» (نحوۀ پایان دادن به شعر و رساله) است.این موضوعها را که کتب ادب به تفصیل بیان کردهاند، در کتب درسی علوم بلاغت، به کرّات، با الفاظ و مثالهایی کاملاً مشابه و در عباراتی فشرده میتوان بازیافت. آنگاه این عبارات فشرده، دوباره به دست شارحان متعدد بسط و تفصیل یافته است. نمونۀ بارز این روش، کتاب تلخیص...، تألیف خطیب قزوینی (د 739 ق / 1338 م) است (موضوع ابتداء، صص 429 به بعد) که توسط تفتازانی شرح شده و سپس دهها شرح بر شرح او یا بر اصل تلخیص نوشته شده است (مثلاً نک : شروح التلخیص که شامل 4 شرح است).قواعدی که تاکنون دربارۀ ابتداء برشمردیم، البته به این نحو در آثار سدههای 2 و 3 ق / 8 و 9 م موجود نیست. اولاً بیان این معانی در آن آثار، ساده و بیپیرایه است، ثانیاً گویی نویسندگان آن دورهها، هنوز به تناسب میان مقدمۀ شعر (نسیب یا تشبیب) و غرض اصلی آن (مدح، هجا، رثا ... ) عنایتی نداشتهاند. ازاینرو، وقتی ابنقتیبه (د 276 ق / 889 م) به بیان ساختمان قصیده میپردازد، مینویسد که «قصیدهپرداز پیوسته قصیده را با ذکر دیار و ویرانهها آغاز کند و بگرید و زاری کند ... » (آذرنوش، 101) و تنها امری که مورد توجه او بوده، همانا تناسب کمّی میان اجزاء قصیده است (همو، 102). این قواعد را به نثر عربی نیز تطبیق دادهاند و دربارۀ ابتداء و افتتاح نظرات عالمانهای ابراز داشتهاند. از بررسی آثار کسانی که به این امر پرداختهاند، اساساً چنین استنباط میشود که در نثر خواستهاند میان «ابتداء» و «افتتاح» که در نظر اول مترادف مینمایند، تفاوتی قائل شوند و ابتداء را در درجۀ نخست، و افتتاح را در درجۀ دوم بنهند. این تفاوت در المثل السّائر تقریباً آشکار است (ابن اثیر، 3 / 69)، اما قلقشندی (6 / 5-274) میان آن دو تفاوت بارزی نمیدیده است. نمونۀ عالی ابتداء در نثر، آن است که در قرآن کریم آمده است. سرآغاز سورهها را خواه حروف مقطّعه باشد (الم، حم ... )، خواه ستایش خدا، خواه نداء و غیر آن، از این نوع شمردهاند (ابوهلال عسکری، 437؛ ابنابیاصبع، تحریر، 172؛ همو، بدیع، 64؛ ابناثیر، 3 / 98)، و این گونه ابتداء از آن جهت زیباست که از همان آغاز توجه شونده را جلب میکند، اما در رساله و خطبه و غیر آن، بهتر آن دیدهاند که افتتاح سخن بر مراد گوینده دلالت داشته باشد (قس: ابتداء در علم بلاغت، سطور پیشین)؛ پیداست که در این باب زیبایی کلمات و معانی شرط نخست است. این امر اهل ادب، خاصه ابن اثیر (3 / 69 به بعد) و قلقشندی (صص 274 به بعد) را برآن داشته است که انبوهی نمونه عرضه کنند تا روشن شود که اولاً هر سخن را چه ابتدائی شایستهتر است، و ثانیاً روش کاتبان گوناگون چه بوده است. بحث اخیر، اگرچه در کتابهای ایشان مفصل است، باز برای بررسی جامعی دربارۀ چگونگی ابتدائات از دورۀ جاهلی تا قرنهای اخیر کافی نیست.
آذرنوش، آذرتاش، مقدمۀ کتاب الشّعر و الشّعرای ابنقتیبه، تهران، 1363ش؛ ابن ابی اصبع، عبدالعظیم بن واحد، بدیع القرآن، به کوشش حفنی محمد شرف، قاهره، دار نهضة مصر للطبع و النشر؛ همو، تحریر التّحبیر، به کوشش حفنی محمد شرف، قاهره، 1383 ق / 1963 م؛ ابناثیر، ضیاءالدین، المثل السائر، به کوشش احمد الحوفی و بدوی طبانة، قاهره، 1381 ق / 1962 م؛ ابن حجة، تقیالدین، خزانة الادب، بیروت، 1304 ق / 1887 م؛ ابن عقیل، عبداللـه، شرح ابن عقیل علی الفیة ابن مالک، به کوشش محمد محییالدین عبدالحمید، بیروت، داراحیاء التراث العربی؛ ابنمضاء قرطبی، الرّدّ علی النحاة؛ به کوشش شوقی ضیف، قاهره، 1366ق / 1974م؛ ابن معتز، عبداللـه، کتاب البدیع، به کوشش کراچکوفسکی، لندن، 1935 م؛ ابنمنظور، لسان؛ ابن یعیش، موفقالدین علی، شرح المفصل، قاهره، ادارة الطباعة المنیریة؛ ابوالبقاء، ایوب بن موسی، الکلیات، به کوشش عدنان درویش و محمد المصری، دمشق، 1974 م؛ ابوهلال عسکری، حسن بن عبداللـه، کتاب الصناعتین، به کوشش علی محمد البجاوی و محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، 1371 ق / 1952 م؛ انباری، عبدالرحمن بن محمد، الانصاف فی مسائل الخلاف، قاهره، 1380ق / 1961م؛ بستانی ب؛ بستانی ف؛ جرجانی، علی بن محمد، التعریفات، قاهره، 1306 ق؛ خطیب قزوینی، محمدبن عبدالرحمن، التلخیص فی علوم البلاغة، به کوشش عبدالرحمن البرقوقی، قاهره، 1350 ق / 1932 م؛ دائرةالمعارف فارسی؛ رادویانی، محمدبن عمر، ترجمان البلاغة، به کوشش احمد آتش، تهران، 1362 ش؛ رامی تبریزی، حسن بن محمد، حقائق الحدائق، به کوشش محمد کاظم امام، تهران، 1341 ش؛ زمخشری، محمودبن عمر، المفصل فی النحو، به کوشش جی. پی. بروخ، لندن، 1879 م؛ سجادی، جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، 1362 ش؛ شروح التلخیص، قم، نشر ادب الحوزة؛ شمس قیس رازی، المعجم فی معاییر اشعار العجم، به کوشش محمد قزوینی و محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1338 ش؛ قلقشندی، احمد ابنعلی، صبح الاعشی، قاهره، 1383 ق / 1963 م؛ نویری، احمدبن عبدالوهاب، نهایة الارب، به کوشش احمد الزین، قاهره، وزارة الثقافة و الارشاد القومی، ج 7؛ نیز:
EI1.
آذرتاش آذرنوش
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید