آیبک، قطب الدین
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
شنبه 10 خرداد 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/222487/آیبک،-قطب-الدین
یکشنبه 31 فروردین 1404
چاپ شده
2
آیبَکْ، یا آیبگ، اَیبك، قطبالدین (د 607 ق / 1210 م)، بنیانگذار سلسلۀ سلاطین مملوك دهلی. اصلاً از تركستان بود. در كودكی او را به غلامی به نیشابور بردند. در آنجا قاضی القضات فخرالدین عبدالعزیز كوفی (مق 582 ق / 1186 م) او را «بخرید و تربیت كرد» (قزوینی، 1 / 399). آیبك همراه فرزندان قاضی به تحصیل علم و آموزش فنون سواری و تیراندازی پرداخت (منهاج، 1 / 416) تا پس از درگذشت خداوندگارش، تاجری او را خرید و به غزنین نزد سلطان معزّالدّین (شهابالدین) محمد سام غوری برد و به بهای گزاف بفروخت (هندوشاه، 1 / 60). آیبك در خدمت سلطان چندان مبالغت كرد كه در اندك زمان ملازم خاص او شد و سپس به مقام «میرآخوری» ممتاز گشت و بهسبب همین نزدیكی به سلطان معزالدین، لقب «معزی» یافت (قزوینی، 1 / 396).چندی بعد كه سلاطین غور در تدارك جنگ با سلطان شاه خوارزمیبودند، آیبك غافلگیرانه در دام سپاه سلطان شاه افتاد و «جلادت بسیار نمود»، اما چون یارانش اندك بودند دستگیر شد. سپس كه غوریان بر سلطان شاه چیره شدند و آیبك رهایی یافت، سلطان محمد سام در اعزاز و اكرام او بیفزود و كُهرام را به اقطاع او داد (منهاج، 1 / 416-417). در 588 ق / 1192 م كه سلطان بر هند حمله برد، آیبك را در ركاب خود داشت. پس از شكست دادن فرمانروای دهلی، راجه پریتوی (حكمت، 46؛ نهرو، 1 / 422) و گریزاندن راجه گاندی (میرغلام محمد، 133)، هانسی و اَجْمیر و چند شهر دیگر را تصرف كرد و هنگام بازگشت به غزنین، آیبك را به سپهسالاری لشكر خود در هندوستان برگزید (لاهوری، 1 / 131) و بلادی را كه تصرف كرده بود، ازجمله اجمیر (ابن اثیر، 12 / 93) و سمانه (هندوشاه، 1 / 61) را به اقطاع او داد. آیبك پس از آن به توسعۀ قلمرو خود پرداخت. نخست میرت و سپس دهلی را گشود (منهاج، 1 / 417). سپس به گُجْرات تاخت و غنایمی به چنگ آورد، ولی به دهلی بازگشت و خطبه و سكّه به نام سلطان كرد و از همین تاریخ دهلی مركز دولتهای اسلامی هند شد (لاهوری، 1 / 131). در 590 ق / 1194 م دژ كول را تسخیر كرد و سپس در پیشاپیش سپاه سلطان شهابالدّین محمد، كه به تسخیر قنّوج و بنارس آمده بود، سپاه راجۀ بنارس را در هم شكست و از سوی سلطان «فرمان فرزندی» یافت (هندوشاه، 1 / 61). آیبك پس از این فتح، بختیار خلجی امیر سپاه خود را به تسخیر بهار و لكهنوتی فرستاد و او آن دو شهر را تصرف كرد (سلیم، 60، 64). آیبك در 591 ق / 1195 م بر تهنكر چیره شد و به نهرواله در گجرات تاخت و غنایم بسیار به چنگ آورد (هندوشاه، 1 / 62)، اما ظاهراً به فتح آن دیار توفیق نیافت، زیرا برخی 593 ق / 1197 م (منهاج، 1 / 417) و بعضی 598 ق / 1202 م (ابن اثیر، 12 / 169) را تاریخ فتح نهرواله دانستهاند. دور نیست كه دو بار آن دیار را گشوده باشد، چنانكه اجمیر را نیز دو بار گشود (هندوشاه، 1 / 62). در 599 ق / 1203 م كالنجر را فتح كرد (همو، 1 / 63) و در 602 ق / 1205 م كمی پیش از مرگ سلطان شهابالدین برای سركوبی كوكریها، یا دهقانان شورشی (میرغلام محمد، 133) كه در كوههای مابین لاهور و مولتان سكنی داشتند، لشكر به آن سامان برد و آنان را به سختی سركوب كرد (ابن اثیر، 12 / 209، 210).پس از مرگ سلطان غوری (602 ق / 1206 م)، جانشین و برادرزادۀ او سلطان غیاثالدین «چتر و امارت پادشاهی و خطاب سلطانی و خطّ آزادی» (هندوشاه، 1 / 63) به هندوستان به نزد آیبك فرستاد و در حقیقت حكومت مستقل او را به رسمّیت شناخت. پذیرش چتر كه نشانۀ سلطنت به شمار میرفت (همانجا) یا عدم پذیرش آن (ابن اثیر، 12 / 248) از سوی آیبك، در اصل مطلب كه تأسیس دولت سلاطین مستقل دهلی باشد تأثیری ندارد، زیرا اشارت رفته كه وی پس از مرگ سلطان شهابالدین، خطبه و سكه را به نام خود گردانید (لاهوری، 1 / 132). فرمان و خلعت سلطان غیاثالدین در حقیقت تأیید این عمل او بوده است، با این تفاوت كه منهاج و هندوشاه میگویند: آیبك پس از گرفتن خلعت و فرمان، به لاهور رفت و بر تخت پادشاهی نشست و سپس به دهلی، تخت گاه خود بازگشت.آخرین جنگ وی در 603 ق / 1207 م با تاجالدولّه یلدوز از ممالیك سلطان شهابالدّین كه در غزنین خود را شاه خوانده و طمع در لاهور بسته بود، روی داد. قطبالدّین آیبك، او را درهم شكست و به غزنین رفت و 40 روز به عشرت نشست. تاجالدّوله كه نخست از برابر او گریخته بود، فرصت را غنیمت شمرد و ظاهراً به دعوت مردم غزنین بازگشت و به ناگاه بر او تاخت. قطبالدین كه یارای پایداری نمیدید، غزنین را رها ساخت و به لاهور رفت و در همانجا روزگار میگذرانید تا در 607 ق / 1210 م در بازی چوگان از اسب به زیر افتاد و درگذشت (هندوشاه، 1 / 63). آیبك از فتح دهلی به بعد، حدود 20 سال بزیست و 4 سال و كسری از آن را در پادشاهی گذراند. قطبالدین آیبك، گذشته از جنگاوری، به عدل و داد نیز شهره بود و «لَكها انعام فرمودی و به مستحقان زیاده عطا نمودی» و به همین سبب به «لَك بخش» ملقب گردید («لك» در زبان هندی به معنی صد هزار است). با اینهمه، از ستم او هم یاد شده، چنانكه منهاج سراج تصریح میكند كه «بخشش او لكلك بود، كشتن او نیز همه لكلك بود» (1 / 415)، وانگهی از آثار او برمیآید كه به عمران و آبادی هم علاقهای داشته است. بنای مسجد قبة الاسلام در دهلی كه در 592 ق / 1169 م به پایان رسید و پس از وی توسط ایلتتمش و علاءالدین خلجی توسعه یافت و نیز «منار قطب» در همان مسجد كه از آثار تاریخی پرارزش هندوستان و معماری آن است، از آثار اوست.تاجالدین محمد نظامی نیز تاریخ معروف خود موسوم به تاج المآثر را كه در 602 ق / 1206 م پرداخته، به نام شهابالدین محمد سام و سردار او قطبالدین آیبك مصدّر ساخته است.
ابن اثیر، عزّالدین، الكامل، بیروت، 1402 ق؛ حكمت، علیاصغر، سرزمین هند، تهران، 1337 ش، صص 47، 96؛ سلیم، غلامحسین، ریاض السلاطین، به كوشش مولوی عبدالحق عابد، كلكته، 1890 م؛ سلیمان احمد سعید، تاریخ الدّول الاسلامیة، قاهره، 1 / 597، 598؛ قزوینی، محمد، تعلیقات بر لباب الالباب عوفی، تهران، 1361 ش؛ لاهوری، مفتی علیالدّین، عبرت نامه، به كوشش محمد جهانگیرخان صاحب، لاهور، 1853 م؛ منهاج سراج، طبقات ناصری، به كوشش عبدالحّی حبیبی، تهران، 1363 ش، 1 / 413، 414؛ میرغلام محمد (غبار)، افغانستان در مسیر تاریخ، قم، 1359 ش؛ نهرو، جواهر لعل، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمۀ محمود تفضلی، تهران، 1361 ش، 1 / 423؛ هندوشاه، ملامحمدقاسم، تاریخ فرشته، هند؛ نیز:
EI2; Elliat, Edawson, History of India, Studies in Indu-Muslim, A Critical Commentary, Lahore, 2nd ed. pp. 204-205.
صادق سجادی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید