فرهنگ مردم (فولکلور)

نمایش تا از مورد
نتیجه جستجو برای :
  • آبغوره | آبْغوره، نوعی افشرۀ حاصل از عصارۀ انگور نارس (غوره). از آبغوره به عنوان چاشنی در انواع آش، سالاد و خورشهای ایرانی استفاده می‌شود.
  • آبگوشت | آبْگوشْت، غذایی که از گوشت و حبوبات و چیزهای دیگر می‌پزند. رایج‌ترین نوع آن آبگوشت ساده است که با گوشت گوسفند، پیاز، نخود، لوبیا و سیب‌زمینی می‌پزند...
  • آبگرم | آبْگَرْم، چشمه‌ای كه گرمای آب آن بیشتر از اندازه‌های متعارف، و نوعاً دارای برخی نمكها و مواد معدنی است و گاه اثر درمانی دارد. این نوع آبها اغلب از اعماق زمین سرچشمه می‌گیرند و معمولاً از شكافهای سطح زمین با فشار به بیرون می‌تراوند.
  • آبله | آبِله، یا آبِلا، آبیلا، آبولا، آویلا، شهر و مركز استانی به همین نام، در اسپانیای مركزی (كاستیلِ1 كهن = قَشْتاله) كه در °40 و ´39 عرض شمالی و °4 و ´42 طول غربی، در فاصلۀ 87 كمـ غرب مادرید واقع شده است. از شمال به كوههای بلند سی‌یرا دگردوس2 و از شرق به كوههای سی‌یرا دِگواداراما3 محدود می‌گردد. ارتفاع آن از سطح ...
  • آب نبات | آبْ نَبات، گونه‌ای شیرینی که از شیرۀ قند تهیه می‌شود و طعمهای مختلف دارد.
  • آتش | آتَش، پدیده‌ای شیمیایی كه با گرمی و روشنایی و گاهی زبانه همراه است و عبارت است از تركیب اكسیژن با جسم سوزنده. از هنگامی كه آتش یافت شده یا راه پدید آوردن آن شناخته گشته، دگرگونیهای ژرف و پهناور در پرتو این پدیده در زندگی بشر پیش آمده است. اكنون نیز آتش یكی از عوامل بنیادی در زندگی انسانی در این كرۀ خاكی است. ...
  • آتش بازی | آتَشْ بازی، آتش زدن تیرتخشها (اسباب آتش‌زا) و بازی با آنها برای نمایش نور و صدا در فضا. در آتش‌بازی معمولاً دو نوع تیرتخشِ فشار و جرقه، و شعله یا شراره به‌کار می‌رود
  • آتشک | آتَشَک، نوعی بیماری مقاربتی مسری و سخت‌علاج. در باور مردم آنچه از آتشک برداشت می‌شود،
  • آخوند | آخوند، واژه‌ای فارسی به معنی دانشمند، پیشوای دینی و معلم. دربارۀ اشتقاق این كلمه آراء مختلف آورده‌اند: پاوْل هُرن در «اساس اشتقاق فارسی» آن را از پیشوند «آ» + «خواند» (از فعل خواندن) مركب دانسته (ص 3)؛ رَدْلُف «خوند» را در این كلمه، مخفف «خداوند» دانسته، مانند «خاوند» و جزء «خوند» در اسامی میرخوند و خوندمیر (...
  • آجیل | آجیل، تنقّل و مزه‌ای از مجموعۀ دانه‌ها و میوه‌های خشک (خشکبار) با پوست و بی‌پوست. اجزاء اصلی تشکیل‌دهندۀ آجیل بادام، پسته، فندق، نخودچی، تخمۀ کدو، تخمۀ هندوانه و گردو ست.
  • آب سنجی | آبْ‌سَنْجی، سنجش آب بر طبق مقررات عرفی مخصوص كه از روزگاران كهن در ایران به دو شكل سنجش حجمی و سنجش زمانی متداول است.
  • آجیده دوزی | آجیده‌دوزی، یا لایه‌دوزی، پنبه‌دوزی، از رودوزیهای کهن است که در آن لایه‌ای از پنبه میان دو لایۀ پارچه قرار می‌گیرد ...
  • آرایش | آرایِش، آراستن، پیراستن و زینت‌کردن چهره و موی و اندام با رنگها و زیورهای گوناگون.
  • آسمان | آسْمان، گنبدی ظاهری که مردم کرۀ زمین در همه‎جا بر بالای سر خود مشاهده می‎کنند. از دیرباز اقوام و پیروان ادیان و طوایف گوناگون را دربارۀ آن باورهای مختلف بوده است و هست. مقالۀ مربوط به آسمان دارای 3 بخش است: 1. آسمان در فرهنگ اسلامی، 2. آسمان در عقاید زردشتیان، 3. آسمان در عقاید مانویان.
  • آسیاب بچرخ | آسیابْ بِچَرْخ، از بازیهای گروهیِ رایج میان کودکان مناطق مختلف ایران.
  • آش | آش، هر نوع خوراک پختنی، و خوراک مخصوص و رقیقی که با بنشن و سبزی، و گاه نیز با آرد و گوشت می‌پزند و به آن چاشنیهای گوناگون می‌زنند.
  • آش پزان | آشْ‌پَزان، مراسم سالانۀ آش‌پزی مخصوص دربار قاجاریان. این آش چون به شاهان قاجار اختصاص داشت، به آش «قجرها» یا «قجری»، «شاهانه» و «نذری شاه»...
  • آشپزخانه | آشْپَزْخانه، محل آماده‌سازی و پختن غذا و یکی از مهم‌ترین اجزاء ساختمان در معماری سنتی ایران. این محل به واسطۀ نقش مهم روزمره‌ای که دارد، جایگاه چشمگیری در فرهنگ عامه یافته است.
  • آش رشته | آشِ رِشْته، از غذاهای ملی و آیینی ایرانیان. این غذا افزون بر مصرف غذایی به بهانه‌های مختلف که ریشه در باورها و اعتقادات مردم دارد، پخته می‌شود.
  • آفتاب مهتاب | آفْتابْ مَهْتاب، از وسایل آتش‌بازی و نیز نام گونه‌‌ای بازی، رایج در نقاط گوناگون ایران. برگزاری مراسم آتش‌بازی از سده‌های نخست هجری در ایران مرسوم بوده است
  • آفتابه لگن | آفْتابه لَگَن، وسیلۀ شستن دست، پیش و پس از صرف غذا، در مجالس میهمانی و خانواده‌های اعیان و اشراف که در گذشته رواج داشت.
  • آفرینش | آفَرینِش، آراء و باورهای کهن ایرانیان دربارۀ خلقت جهان و پیدایش انسان.
  • آل، خانواده | آل، خانواده، عائله، خاندان، تیره، اهل، عشیره، پیروان، وابستگان. این کلمه ظاهراً در بیشتر این معانی، از عصر جاهلی معروف بوده است. قریشیان، از آنجا که حفاظت خانۀ کعبه و متعلقات آن را به عهده داشته‎اند، خویشتن را «آل الله» می‎خواندند و عربان، در مقام دادخواهی، می‎گفتند: «یالَ الله»، یعنی ای قریشیان (ترکیب «آلَ ا...
  • آلو | آلو، از گیاهان و میوه‌های بومی و معروف در ایران با مصارف متعدد خوراکی، درمانی و فرهنگی. انواع درختان و درختچه‌های مرتبط با این جنس در ایران ...
  • آویشن |
  • آهک | ‌آهَک، ماده‌ای جامد، سفید و بی‌شکل با کاربردهای متفاوت در فرهنگ مردم. از حرارت دادن سنگ آهک در کوره ماده‌ای به‌دست می‌آید که به آن آهک زنده می‌گویند که در ساخت چینی، شیشه، تصفیۀ خاک و نیز به‌عنوان حشره‌کش استعمال می‌شود
  • آهنگری | آهَنْگَری، فرایند ذوب، ریخته‌گری و قالب‌گیری آهن و بالابردن مقاومت آن از طریق تفتن، فشردن و پتک‌زدن برای ساخت اشیاء و ابزار آهنی.
  • آهو | آهو، یا غزال، از چهارپایان علف‌خوار که به‌سبب ویژگیهای ظاهری بسیار مورد توجه انسان بوده است. در فرهنگ ایرانی به‌ویژه در امثال و حکم، داستانهای عامیانه، افسانه‌ها و ترانه‌ها آهو و ویژگیهای منسوب به آن از مضامین پربسامد به‌شمار می‌رود.
  • آی تو به باغ رفته بودی | آیْ تو به باغْ رَفْته بودی، از نمایشهای شاد رایج در بیشتر مناطق ایران. اگرچه این نمایش را بیشتر زنانه دانسته‌اند، اما به گواهی برخی منابع، نمونه‌هایی از اجرای آن در میان مردان و گردهماییهای خانوادگی نیز در دست است
  • آینه | آیِنه، صفحه‌ای صیقلی، و معمولاً از جنس شیشه که پشت آن را برای انعکاس تصویر، با روی، نقره و یا جیوه می‌پوشانند. آینه اهمیت ویژه‌ای در باور و فرهنگ ایرانی دارد.
  • آینه بینی | آیِنه‌بینی، یا آیینه‌بینی، گونه‌ای از جادوگری برای کسب اطلاع از عالم غیب. شخص آینه‌بین به کمک واسطه‌ای که معمولاً کودک خردسالی است
  • آیةالکرسی | آیَةُالْکُرْسی، آیۀ 255 از سورۀ بقره، دومین سورۀ قرآن کریم. برخی از مفسران، آیات 256 و 257 از همین سوره را نیز به سبب ارتباط مفاهیم آنها با مفاهیم آیۀ 255، جزو آیةالکرسی دانسته‌اند.
  • ابر | اَبْـر، تودۀ متراکم ذرات بخار آب معلق در جو. دربارۀ چگونگی تشکیل ابر، انواع و نامهای آن، باورها و اعتقادات مختلفی در فرهنگ عامۀ ایران موجود است که گاه در اندیشه‌های اسطوره‌ای ریشه دارد.
  • ابریشم | اَبْریشَم، الیاف به دست آمده از پیلۀ کرم ابریشم. کرم ابریشم پس از تغذیه از برگ درخت توت، به دور خود پیله‌ای می‌تند که تارهای آن از پروتئینی به نام فیبروئین تشکیل شده است
  • ابودردا، آش | اَبودَرْدا، آش، از آشهای نذری، منسوب به ابودردا، حکیمی عابد از صحابۀ برجستۀ حضرت رسول اکرم(ص).
  • ابوالفضل (ع) | ‌اَبوالْفَضْل (ع)، عباس بن علی بن ابی‌طالب (ع) و فرزند ام‌البنین، و برادر و همراه امام حسین (ع) در واقعۀ کربلا.
  • ابوالفضل(ع)، سفره | اَبوالْفَضْل (ع)، سُفْره، از نذریهای مشهور و زنانه در ایران. ابوالفضل یا عباس بن علی‌ (ع) از شخصیتهای بسیار معروف مذهبی است
  • اتل متل | اَتَلْ مَتَل، از بازیهای قدیمی و کودکانۀ ایرانی همراه ترانه‌ای آهنگین. برای اجرای این بازی ــ که شکلی نمایشی دارد ــ کودکان کنار هم می‌نشینند
  • اجاق | اُجاق، جایگاهی سنگی یا گلی که محل افروختن آتش در داخل خانه‌های سنتی است و برای پخت‌وپز، گرما و روشنایی از آن استفاده می‌شود.
  • احمدا | اَحْمَدا، نوعی شعر عامه‌پسند، بدیهه، متوسط و قافیه‌دار. دهخدا آن را شعر بد، بی‌معنی، بی‌وزن و بی‌قافیه، و «احمدا گفتن» را شعر سخیف و بی‌معنی گفتن می‌داند
  • احیا | اِحْیا، مراسم ویژۀ هر یک از شبهای 19، 21 و 23 ماه رمضان. در باور شیعیان احتمال داده شده که یکی از این 3 شب، «شب قدر» است.
  • ادبیات جاده ای | اَدَبیّاتِ جادّه‌ای، گونۀ خاصی از ادبیات شفاهی که به صورت دو بیتی، تک بیت، جملات کوتاه پندآمیز و کلمات قصارگونه با مفاهیم متفاوت در پشت یا درون خودروها، به‌ویژه خودروهای بیابانی نوشته می‌شود.
  • ادبیات داستانی عامیانه | اَدَبیّاتِ داسْتانیِ عامیانه، عنوان کلی برای همۀ روایتهای تخیلی، سرگرم‌کننده و آموزنده که در قالب نظم و نثر به صورت مکتوب یا شفاهی در کنار ادب رسمی در میان مردم رواج دارد.
  • ادبیات شفاهی | اَدَبیّاتِ شَفاهی، میراث معنوی و سنتهای داستانی، غیرداستانی و نمایشی مردم که عمدتاً به شکل شفاهی از نسلی به نسل دیگر منتقل می‌شود.
  • ادرار | ‌اِدْرار، شاش، پیشاب، زهراب یا بول، مایعی زرد رنگ، شور و کمی تلخ حاوی آب و اوره و املاح دفعی از کلیه‌ها.
  • اذان | اَذان، مجموعۀ اذکار مربوط به اوقات نماز که به‌عنوان یکی از شاخص‌ترین شعایر اسلامی در عرصه‌های دیگر فرهنگ و زندگی اجتماعی و معنوی مردم ایران نیز جلوه یافته است.
  • اربعین | اَرْبَعین، چهلمیـن روز پـس از مـرگِ شـخـصِ درگذشته، نیز چهلمین روز پس از سالروز شهادت امام حسین (ع) در هر سال قمری که مطابق با بیستم ماه صفر است.
  • ارخالق | اَرْخالُق، نوعی قبای کوتاه آستردار و پنبه‌دوزی شده با یقه‌ای گرد. ارخالق از اجزاء پوشاک سنتی است که زنان و مردان در گذشته آن را روی لباسهای دیگر خود می‌پوشیدند.
  • ارزن | اَرْزَن، از گیاهان شناخته‌شدۀ کهن و آیینی نزد ایرانیان. اگرچه امروزه از ارزن به‌عنوان خوراک دام و طیور استفاده می‌شود
  • ارسی | اُرُسی، یا اُرْسی، گونه‌ای پنجرۀ چوبی و مشبک که با قطعات شیشه‌‌های رنگین تزیین شده است.

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: