1396/11/25 ۰۸:۱۰
عموما فرض میشود که علم امری رو به پیشرفت است و با پیشرفت آن، حقیقت آشکارتر میشود. تبیینهای جدیدتر از علم البته با این تلقی سازگار نیستند و یکی از کسانی که این تلقی از علم را به چالش کشیده و تلاش کرده سیر تحول علم را توضیح دهد، تامس کوهن است. کوهن برای نشان دادن تغییرات اساسی در سیر علم، واژه «انقلاب» را استعمال کرده است.
معرفی کتاب «پارادایم؛ افسانه یا واقعیت؟»
موضوع انقلابهای علمی خصوصا پس از تبیین تامس کوهن در کتاب ساختار انقلابهای علمی(1970) از نظر فلسفی اهمیت پیدا کرده است. این امر که آیا انقلابهایی در معنایی که کوهن مراد کرده، رخ دادهاند یا خیر، محل مناقشه است. این امر نیز که انقلاب کوهنی دقیقا چیست یا چه خواهد بود مورد مناقشه است. اما بیشتر تحلیلگران اتفاق نظر دارند که تحولات علمی دگرگونکنندهای از انواع مختلف - چه در معنای کوهنی و چه غیر از آن- روی دادهاند. وقوع انقلابهای علمی و چیستی آنها، موضوعی است که مجموعه بزرگی از پرسشهای بنیادین را در باب علوم و نحوه تفسیر از آنها پدید آورده است. عمده آن است که شرح کوهن از انقلابهای علمی، تصور دوره روشنگری از علم را که در آن علوم و تکنولوژی، جامعه را در پیشرفت به سوی حقیقت پیش میبرند، به چالش میکشد.
گرچه با تبیین کوهن از علم، شأن اساطیری و مرجعیت علم، متزلزل میشود اما این نسبیانگاری و عدم اطلاق، آیا فقط در علم است و آیا میتوان مبنای مطلقی در معرفت جستوجو کرد؟ طبعا با مرجع شدن علم و انحصار معرفت به «کارایی» و اهمیت ابزاری علم برای تصرف در عالم، فلسفه و سایر انحای معرفت از نظر دور افتاده و جایگاه سابق خود را از دست دادهاند، چرا که فلسفه شأن ابزاری نداشته و به تغییر و تصرف در جهان کمکی نمیکرده است. اما با تزلزل در ساختار علم و اختلاف بین تئوریهای علمی و خارج شدن تئوریها از شمول عام و محدود شدن تئوریها به قلمروهای خاص، طی همین مسیر، بعضی اهل فلسفه نیز بر آن شدهاند که فلسفه را در خدمت علم درآورند و به این ترتیب فلسفه به بحث از علم و روش علمی تحویل پیدا کرده است. به این ترتیب معرفت؛ چه در دوره علمی و چه در دوره تزلزل علم، مورد غفلت مضاعف قرار گرفت و پرداختن به پرسشهای معرفتی، به تبع کانت (که بحث از خدا، نفس و جهان را در مابعدالطبیعه و فلسفه، بیوجه و بینتیجه و احکام این سه را antinomy و جدلیالطرفین میدانست) بیخود و بیجهت اعلام میشد.
اما بالاخره تکلیف معرفت چیست و آیا با منتفی کردن معرفت، بهطور کلی باید قائل به نسبیت شد و هر نحو ادعای معرفتی را باید به رسمیت شناخت؟ کتاب «پارادایم، افسانه یا واقعیت» به این مطلب میپردازد. نویسنده بر آن است که مباحث فرامعرفتشناختی بر مباحث معرفتشناختی مقدم است و از این باب میتوان به بحث از پارادایم ورود کرد.
نویسنده ابتدا به معنای پارادایم میپردازد. کاربرد واژه پارادایم در کتاب ساختار انقلابهای علمی با ابهام همراه است. به روشنی مشخص نیست که مقصود کوهن از این واژه، الگو و سرمشق است یا اصول کلی و عام و همین ابهام منشأ نقدهای بسیاری بر او شده است. مارگارت مسترمن مدعی است که کوهن در کتاب ساختار انقلابهای علمی، پارادایم را در 22معنای متفاوت و متمایز به کار برده است. کوهن اما در واکنش به نقدها یادآور شد که پارادایم در بیشتر مواضع کتاب، تنها در دو معنای متفاوت به کار رفته است:
1- مجموعهای از اعتقادات، ارزشها، روشها و فنون و چیزهای دیگر مانند آنها که اعضای یک جامعه علمی در آن شریکند.
2- سرمشق یا الگو که بر جزئی از مجموعه پیشگفته اشاره دارد؛ جزئی که سرمشق است و میتواند به حل مسائل باقیمانده علم کمک کند.
از پینوشت کوهن بر کتاب «ساختار انقلابهای علمی» چنین برمیآید که معنای اول را میتوان جامعهشناختی و معنای دوم یعنی سرمشق و الگو را میتوان فلسفی به شمار آورد. کوهن بر آن است که سوءفهمهایی که کتاب ساختار انقلابهای علمی برانگیخته، از این معنای دوم ناشی شده است.
غیر از ابهام در مدلول لفظ «پارادایم» که کوهن سعی کرد با برشمردن دو دلالت آن را برطرف سازد، همچنان ابهامی در کار است. ابهام دیگر آن است که پارادایم در معنای نخست «ساختار ذهنی» و از لوازم ذات ذهن و فکر است یا «مبنا». آشکار است که میان «مبنا» یا «چارچوب ذهنی» بودن پارادایم، تفاوت فاحشی وجود دارد. اگر پارادایم را چارچوب ذهنی در نظر آوریم مراد آن است که قالبهایی بر فکر حاکم است که نمیتوان از آنها فراتر رفت و از تسلطشان خارج شد و آزاد از آن قالبها نمیشود تفکر و اندیشه داشت. اما چنانچه منظور از پارادایم را «مبنا» در نظر آوریم، نتیجه آن میشود که با مبانی مختلفی مواجهیم و این مبانی قابل اخذ و ترک هستند. اگر این معنا از پارادایم را بپذیریم، با این پرسش مواجه خواهیم شد که آیا برای اخذ یک مبنا، معیار و دلیلی داریم یا خیر. یعنی میتوان مبنایی را از میان مبانی مختلف برگزید. از آنجا که هیچ ترجیحی بیجهت و بیوجه نمیشود(یا به عبارت دیگر ترجیح بلامرجح محال است)، پس میان مبانی مختلف باید قائل به مرجعی برای قضاوت شد و در باب جهتهای مختلف ترجیح، داوری و قضاوت کرد. در اینجا شأن و مقام فلسفه مجددا آشکار و نیاز به آن احیا میشود، که از آن با عنوان «فرامعرفتشناسی» یاد شده است.
نویسنده بر آن است که گرچه در بادی امر و بر پایه شواهدی ممکن است به نظر برسد که پارادایم به معنای «چارچوبهای ذهنی»، «معرفت شناختی» و «هستی شناختی» و... نیست، با نگاهی فراگیر به دعاوی کوهن و سیری همهجانبه در گفتهها و اظهارات وی به این نتیجه دست مییابیم که چنین معنایی مورد نظر اوست. نویسنده بر آن است که اندیشه کوهن در باب پارادایم به معنای چارچوبهای ذهنی بر دیدگاه ویتگنشتاین متأخر مبتنی است و بلکه برگرفته از بازیهای زبانی است. از این باب نقدهایی که بر ویتگنشتاین و بازیهای زبانی وارد است را قابل تسری به نظر کوهن نیز میداند از جمله نقدهایی که بر این دیدگاه وارد است را چنین برمیشمرد:
1- بسته شدن باب گفتوگو، بحث، انتقال پیامها و اطلاعات.
2- انکار فهم مشترک به دلیل فقدان واژهها و مفاهیم مشترک و در نتیجه قائل شدن به بیفایدگی سخن گفتن، نوشتن، پیامرساندن و... .
واضح است که طبیعتا این امور را بیفایده و عبث تلقی نمیکنیم و کارکرد این امور نیز نشان میدهند که چنین مدعیاتی برخلاف واقعیتهای موجود است. افزون بر آن، نگرش مورد اشاره، خودشکن و خودمتناقض نیز هست و اصل بحث نظری و دفاع از موضع نظری را منتفی میکند.
به این ترتیب، کتاب بر آن است که نظر کوهن در باب علم را بهنحوی تصحیح شده میتوان پذیرفت؛ نه در کل. نویسنده در باب مناط صدق و ربط آن با علم، در باب تفاوت علوم انسانی و علوم طبیعت و ریاضی و نیز در باب مواجهات انتقادی یا تفسیری با کوهن و کتاب «ساختار انقلابهای علمی» مطالبی در خور توجه آورده است که خواندن آن برای اهل علم و متعاطیان فلسفه، اگر نه حل همه مسائل، لااقل راهگشای طرح دقیقتر مطالب مربوط به چیستی علم (به صورت کلی) و نظر کوهن در باب علم (به نحو خاص) خواهد بود.
کتاب «پارادایم؛ افسانه یا واقعیت» تالیف حجتالاسلام محمد حسینزاده به همت انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، در ۲۱۴ صفحه و با قیمت 96000ریال، منتشر و روانه بازار کتاب شده است.
نویسنده در فصل اول کتاب به «تحلیل معناشناختی، خاستگاه و ارزیابی» میپردازد. در فصل دوم؛ «پارادایم یا مبنا، امکان، گونهها و نقش آنها در معرفت» را تشریح میکند و «مبانی معرفتشناختی روش تحقیق از نگاه برگزیده» و «برآیند روشهای برآمده از آنها» را در بخش سوم تبیین میکند.
منبع: فرهنگیان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید