1395/2/4 ۱۳:۲۳
تبیین و تفهم آرای فکری و سیاسی کانت و بررسی نسبت بین این آرا و فلسفه عملی موضوعی است که به تأمل و تدقیق جدی نیاز دارد،با این وصف، در این مقال اهتمام بر آن است تا تصویری از منظومه نظری و عملی کانت و نسبت آن با امر سیاسی به دست داده شود.از این حیث، نظام سیاسی کانت نتیجه مطالعه و تفکر فلسفی او در باب امر سیاسی است.کانت بر آن است که طبیعت دارای طرح پنهانی است که غایت طبیعت ومعنای کلی تاریخ را شکل میدهد. انسانشناسی فلسفی و سیاسی کانت و اعمال و پراکسیس نوع انسان را میبایستی بر این اساس فهمید. امر سیاسی مستلزم رویکرد عقلانی-اخلاقی و الزامات آن در زندگی عمومی و گستره جامعه است.
مبانی عقلانی واخلاقی امر سیاسی
لازمه فهم ماهیت امر سیاسی نزد کانت فهم دوگانگی ذاتی در وجود نوع انسان در مقیاس بزرگ است.از یک سو انسان ساحتی عقلانی و غیر عقلانی دارد و از یک منظر انسان موجودی اجتماعی است که در عین حال اجتماعگریز و ضد نظم و خواستار قانونگریزی و انفرادگرایی است،از سوی دیگر وجود انسان دارای سرشتی خیر و شر است و خیر و شر بخشی از نهاد و طبیعت انسان است.از این دیدگاه،ساحت عقلانی،اجتماعی و خیر انسان با ساحت غیرعقلانی، اجتماعناپذیری و شرارت در تقابل و تضاد با یکدیگر قرار میگیرند. امر سیاسی نتیجه منازعه تاریخی میان این دو ساحت انسانی است که در نهایت با پیروزی و حاکمیت عقل، نوع انسان به سعادت و کمالی میرسد که غایت طبیعت است، و این معنای کلی تاریخ است.لذا تاریخ عرصه نبرد وجدال میان این دو بعد انسان و در نهایت سروری عقل است.در اندیشههای فلسفی و سیاسی کانت وجود عقل و اخلاق مبتنی بر آن دایرمدار امر سیاسی است.
انسانشناسی فلسفی
کانت در مقام فیلسوف روشنگری معتقد است که هرگونه شناخت ناشی از انسان و توانمندی اوست.به عبارتی،شناختی بیرون از انسان و توسل به منابع و مراجع غیر انسانی ضرورتی ندارد و انسان ناگزیر است به خود رجوع نماید و با کشف خودبنیادی خویش بایستی از نابالغی و طفولیت به درآید و جسارت اندیشیدن بیابد. تنها مرجع مقتدر شناخت وضعیت سوبژکتیویته انسان در مقام شناسنده است و عنصر اصلی، که به نوعی بیانگر ماهیت انسان است عقل (noes) است.لذا هر نظریهای در باب ماهیت و معنای نوع انسان نیازمند بررسی عقل انسانی و ذات و کارکرد آن است.انسان خودبنیاد و خودمختار انسانی است که بر حسب معنای کلی تاریخ و ضرورت طبیعت عقل را بکار میگیرد و با تکامل و تحقق تمامیت عقلانیت به کمال و تمامیت خود در عالم زندگی دست مییازد. ذات انسان دوساحتی است؛ ساحتی عقلانی و ساحتی غیرعقلانی (امیال، احساس و غرایز) دارد. وجود آنتاگونیستی وجه مشخصه ذاتی انسان است؛ و تحقق طرح پنهان طبیعت در تاریخ و تحقق تمامیت انسان در زمین از لوازم وجودی تضاد در ذات انسان است.هدف نهایی جهانوطنی عبور از این تضاد و ممنوعیت جنگ (کاهش تضاد فردی و بینافردی) و تأمین صلح دایم است. تنها رشد عقل و ظهور و بروز نهایی عقلانیت و استقرار آن ناظر بر این تضاد هستیشناختی و تضمین این صلح است.
جامعه مدنی جهانی
جامعه مدنی جهانی یا نظام سیاسی جهان شهری کانتی در نتیجه رشد عقل انسانی واستقرار نهایی عقلانیت ظهور پیدا میکند.این کل جهان شهری،یعنی نظام مبتنی بر روابط عقلانی و اخلاقی افراد و دولتها به مثابه افراد در شرایط صلح پایدار است.مفهوم صلح کانتی با صلح جاویدان آگوستینی که صورتی الهی دارد و نیز با مفهوم آرامش روحی اپیکوریان تفاوت بنیادین دارد.صلح در اندیشه کانت و صورتبندی بدیع او استقرار ملتها در شرایط ایدهآلی از گفتوگوی اخلاقی و عقلانی است؛ صلح نزدکانت تنها عبارت است از نوع خاصی از تمشیت و سامان بخشیدن به منازعات انسانی. بنابراین، صلح ساماندهی امر سیاسی،یعنی تنازع، بر مبنای اخلاقی و عقلایی در میان ملتها و دولتها در یک وضعیت مدنی و آرمانی است.
به نظر هوفه انگاره صلح در آرا و اندیشههای کانت مفهومی عمیقاً سیاسی است.فلسفه سیاسی کانت بر سه صورت متجلی میشود:
مناسبت میان افراد در درون مرزهای یک جامعه حقوقی یا دولت منفرد(حقوق دولتی).
مناسبات میان دولتهای منفرد در جامعه حقوقی که در میان و بر فراز دولتهای جداگانه برقرار است(حقوق بینالملل).
مناسبات و تعاملات میان افراد و دولتهای منفرد و بیگانه(حقوق جهان وطنی).
طبیعت راهبرد انسان به سوی یک نظام حقوقی فراگیر در جامعه مدنی است.یک نظام مدنی قانونمند کامل یا قانون مدنی عادلانه عالیترین کار طبیعت برای نوع انسان است.زیرا طبیعت فقط به واسطه انسان میتواند اهداف و غایات خود را به مرحله شکوفایی و اجرا درآورد.انسان که در حالت طبیعی شیفته آزادی بیحد و مرز است به موجب یک ضرورت اجتناب ناپذیر ملزم به ورود به وضعیت مدنی است.این وضعیت ضرورتی است که از ذات خود انسان و استلزامات آن برخاسته است. چراکه انسان نمیتواند برای همیشه در توحش زندگی کند.طبیعت با اعطای قوهی عقل و اختیار به نوع انسان وسیله تحقق غایت خود را فراهم ساخته است.رشد وتکامل عقل و تحقق غایت طبیعت لاجرم همان غایت نوع انسان نیز خواهد بود.لذا جامعه حقوقی و نظام جهان وطنی بر اساس غایت طبیعت و توانمندیهای آن قراردارد.به عبارتی، جامعه مدنی جهانی و صلح پایدار بر بنیاد طبیعی استقرار پیدا میکند.
ملت و مدنیت
مدنیت از رهگذر افراد و سپس ملتها به دست میآید.مدنیت غایی مستلزم عبور از تفرد و ملیت و تعلقات آن است.به تعبیر صانعی تکامل مدنیت مستلزم عبور از حقوق ملی و وصول به حقوق بینالملل است که وضعیتی جهان وطنی است.با این حال تحقق غایت ملتها در خود ونیز ارتقای این غایات در سطح فراملی و جهان شهری مد نظر است. کانت در مقام یک فیلسوف سیاسی، با به رسمیت شناختن اتحاد گروهی از مردم،در یک وضعیت حقانی، در صورت ملت و تأسیس دولت،ونیزحق حکومت وحق ملی و استیفای آن راه را برای اتحاد همه ملتها در یک وضعیت آرمانی عقلایی و اخلاقی هموار میسازد که همان وضعیت مدنیت غایی، یا جامعه جهان وطنی است.جامعهای که بر مبنای اصول متافیزیکی و عقلانی اخلاق قرار دارد،و حصول تمامی حقوق نوع انسان بر مبنای قانون ممکن است.وی بر آن است که ملتها همچون افراد ناچار به تأسیس و پذیرش یک اتحادیه جهانی،یا جامعه مدنی جهانی با یک قانون جهانشمول و فراگیر هستند.این الزام ناشی از غایت طبیعت است.قصوای غایی آن پرورش انسان و رساندن نوع او به اوج عقلانیت و روابط سیاسی در صورت ملتهای آزاد است که به نوعی بیانگر حیث اجتماعی شدن انسان و حرکت تکاملی و تاریخی نوع انسان از توحش به مدنیت است.
کانت همچون اغلب فیلسوفان و متفکران حوزه قارهای جنگ را به رسمیت میشناسد و آسیبها و مخاطرات و پیامدهای ناخواسته و احتمالی آن را در راستای استقرار تدریجی جامعه مدنی جهانی و برقراری صلح دایمی ارزیابی میکند.جنگها وفجایع موردی تاریخی از استلزامات و نتایج رشد عقل در تاریخ و استقرار عقلانیت به شمار میروند که بر طبق قاعده غایی طبیعت، گریزی از آن نخواهد بود.جنگ از استلزامات عقلایی و اخلاقی صلح است.با علم به اینکه جنگ نوعی مخاطره وچالش مشکوک و احتمالی است، جنگها همه،کوششهایی طبیعی است(به عنوان اهداف طبیعت نه اهداف انسان)برای ایجاد روابط جدید بین ملتها و دولتها از طریق انهدام و تجزیه عناصر و صورتهای کهنه و دست یافتن به شاکلهها و سازمانهای جدیدی که چه در درون خود و چه در کنار یکدیگر نمیتوانند به بقای خود ادامه بدهند تا اینکه در نهایت تا حدودی به موجب نظم درونی مطلوب ساختار قانون مدنی و تا حدودی به موجب نظم عمومی و قانونی خارجی،بتوانند به صورت یک جامعه مدنی همگانی به طور خود به خودی خود را حفظ کنند.بدون تردید با اینکه جنگ امتداد صلح است با این وصف کانت با نظامپردازی جنگ و بروز شرارتها موافق نیست بلکه، تنها و تنها،جنگ ضرورت طبیعت و ناشی از نقص عقلانی و اخلاقی نوع انسان و امکان رشد و تکامل آن است که در نهایت بایستی متوقف گردد. این تأیید و توجیه عقلانی و اخلاقی(و نه احساسی) جنگ توسط کانت توسط اندیشمندان ومتفکران معاصر به شدت نقد شده است و خوشبینی مفرط کانت از دیدگاه پستمدرنیستها با ابطال خودبسندگی کلان روایت عقل روشنگری و کلیت محوری مدرنیته و حصول آزادی در یک شرایط اتوپیایی دمکراتیک به چالش کشیده شده است.
صلح دایمی
تاریخ و معنای کلی آن نتیجه نزاع میان دو ساحت متضاد در نوع انسان است.در نظام جهانی یا جمهوری کانتی(به تعبیری نظام پادشاهی) حاکمیت از آن عقل است.در چنین نظامی تضاد فروکش کرده است و ابعاد غیرعقلانی و شریر انسان،و لذا نوع او، در زمین بر حسب طرح پنهان طبیعت تابع عقلانیت و سروری عقل گردیده است.تجلی عقل انسانی و استلزامات آن بر روی زمین غایتی است که کانت صلح پایدار و دایم را بر آن استوار ساخته است.صلح دایم ضرورتاً به معنای نبود جنگ نیست بلکه رشد عقل و تحقق تمامیت عقلانیت و استقرار آن است. صلح دایم هنگامی تحقق میپذیرد که طبیعت غایت خود را متحقق ساخته باشد؛یعنی عقلانیت به تمامی مستقر شده باشد و اخلاق در یک گستره فراگیر بر اساس اصول عقلانیت وادای تکلیف در معنای کانتی آن اعمال شده باشد.از این منظر صلح حاکمیت عقل بر امیال و احساسات، و رفع دوگانگی هستیشناختی و معرفتشناختی است.
طبیعت از طریق اصل تضاد در جامعه بشری(و نهاد انسان)قوای طبیعی خود را به کار میگیرد و گسترش میدهد.به باور کانت این فرایند تدریجی علت اصلی تحقق نظم قانونی و فراهم ساختن صلح دایمی در جامعه است.
بحث پایانی
شأن کانت به عنوان یک فیلسوف سیاسی با ابتنای امر سیاسی بر مبنای اخلاق و عقلانیت، و صورتبندی عقلانی-اخلاقی امر سیاسی در عالم زندگی نمایان است.بر اساس عقل عملی انجام وظیفه بر اساس اصول اخلاقی نوعی کنش است که گویی به یک قاعده وقانون عام تبدیل میشود.بنابراین قانون ریشه در ذات وساحت عقلانی او دارد.این مبحث در منظومه فلسفی کانت حایز اهمیت است.استوار ساختن امر سیاسی بر بنیاد عقلانی و اخلاقی درنهایت در راستای تحقق غایت طبیعت و طرح پنهان آن قرار میگیرد. عقل واجد این پایه و بنیاد طبیعی است.در فلسفه عملی کانت نوع انسان تنها به واسطه عقل و تکیه بر عقلانیت و استقرار آن است که در تمامیت خودش حاصل آن جامعه و وضعیتی خواهد بود که در آن صلح دایم و پایدار مستقر خواهد شد ونوع انسان به غایت خود،که همان غایت طبیعت است،دست مییابد و این وضعیت دستیافتنی است و ضرورت طبیعت، نوع انسان را بدان سو هدایت و ملزم میسازد. چنین مینماید که کار تاریخ و غایت طبیعت مطلوب عقل است و ماهیت و کارویژه عقل و رشد آن موافق طبیعت باشد،از این حیث نسبتی دیالکتیکی برقرار است.کار تاریخ،فلسفه تاریخ کانتی،توضیح وتبیین تجلیات آزادی اراده انسان و کردار اوست که طبق قوانین کلی و غایی طبیعت تشخص و تعین مییابد.صورتبندی امر سیاسی با توجه به ذات دوگانه و متضاد نهاد انسان، و معنای کلی تاریخ و غایت طبیعت بیانگر ماهیت امر سیاسی و شأن فلسفی آن در نزد کانت است.امر سیاسی بر اساس نزاع دایمی میان خیر و شر در وجود آدمی و تجلی برونی آن در عرصه عمومی ساماندهی میشود که در نهایت بر اساس مبادی و اصول اخلاق و رشد تدریجی عقلانیت در یک جامعه مدنی جهانی استوار میگردد. جامعه مدنی جهانی و نظام سیاسی جهان وطنی نیز نتیجه پیروزی خیر بر شر درعالم انسانی و جهان طبیعی و حاکمیت عقل است. و این همان کاربست عقل عملی در حوزه فلسفه عملی است.
منبع: هفته نامه آسمان شماره 77
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید