سوگند
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 11 فروردین 1399
https://cgie.org.ir/fa/article/257756/سوگند
دوشنبه 13 اسفند 1403
چاپ شده
5
انواع ور گرم در ادبیات این مناطق نیز بازتاب یافته است: در منظومۀ عاشقانۀ «شهداد و مهناز»، از داستانهای شفاهی بلوچی، هنگامی که در توطئهای، مهناز را متهم به خیانت به همسرش میکنند، او برای دفاع از پاکی و شرافت خود به برادرانش میگوید حاضر است در حضور همۀ همسایگان و آشنایان از میان شعلههای آتش عبور کند، یا انگشتر را از دیگ پر از روغن جوشان درآورد، یا نعل تفتیده را در دست بگیرد. وی همچنین از برادرانش میخواهد که هنگام اجرای مراسم، با شمشیر حضور یابند و در صورت گناهکاربودنش، وی را به قتل برسانند (نک : یادگاری، 155-157؛ جهاندیده، 186 بب ). در رمان تاریک ماه که جغرافیای آن حوزۀ جنوب کرمان است، برخی از آزمایشهای گرم مانند چالۀ آتش و نیز روغن جوشیده بازتاب یافته است و در آن متهمی برای اثبات بیگناهی خود این آزمایشها را از سر میگذراند (علیمرادی، 123-130). در برخی از منابع آمده که در نزدیکی کرمان، غاری وجود داشته است که برای آزمایشهای آتش به آن مراجعه میکردهاند. هرگاه، دو نفر باهم دربارۀ موضوعی اختلاف داشتند، به در غار میرفتند و حال خود را شرح میدادند. همان دم، شعلۀ آتش از غار بیرون میآمد و جامۀ کسی را که بر باطل بود، میسوزاند (پیشاوری، 88). ور سرد نیز بهصورتهای مختلف در این مناطق رایج است: در شهر گُشت بلوچستان، در تپهای نمکی، چالهای به اندازۀ پا وجود دارد. برای تشخیص گناهکار، شخص متهم باید پایش را در آن بگذارد و پس از مدتی درآورد. گناهکاران نمیتوانند پایشان را بیرون آورند. این ور بیشتر در ارتباط با تشخیص دزد به کار میرود (جانباللٰهی، بش ). در جنوب استان کرمان، چند نوع ور سرد رایج است. یکی از آنها لقمهنویسی است. اگر مالی از کسی دزدیده شود، مظنونها را جمع میکنند، ملا آیهای را بر لقمههایی از نان میخواند و اشخاص مظنون باید آن لقمهها را بهنوبت بخورند؛ چنانچه لقمه در گلوی کسی گیر بکند، او مجرم است. نوع دیگر، فروکردن سوزن به دست متهم است؛ بهاینترتیب که ملایی کاربلد بر سوزنی سورۀ یس میخواند، بعد سوزن را بهنوبت به کف دست متهمان فرومیکند؛ به دست هرکس که فرورفت، او مجرم است. سرانجام، نوع شاشبندکردن است که متداولترین روش برای تشخیص دزد است. ملایی سورۀ یس بر شاخهای تر از خرما یا بر تخممرغی مینویسد و سپس در حضور متهمان آن را به آتش نزدیک میکند؛ مجرم به بیضهدرد، سپس به شاشبند دچار میشود (علیمرادی، گفتوگو). دربارۀ راستیآزمایی با آب، گزارشی در دست نیست، اما در یکی از داستانهای ادب عامه نمونهای از این آزمایش به این صورت آمده است: در دریا، عمودی نصب کردهاند و بر سر عمود، ترازویی؛ در یک کفۀ آن سنگی از آهن قرار دادهاند، در کفۀ دیگر، شخص متهم را گذاشتهاند. چنانچه او گناهکار باشد، دریا به جوش میآید و ارتفاع آب بالا میرود و گناهکار را در خود غرق میکند و پس از مدتی، استخوانهایش روی آب ظاهر میشود، اما اگر بیگناه باشد، به طریقی نجات مییابد (جامع الحکایات ... ، چ جعفری، 164- 166). در روایتی دیگر از این ترازو با عنوان ترازوی عدل یاد شده است که «حق را از ناحق جدا میکند» (همان، نسخۀ خطی، 668 ر بب ).ب ـ افزونبر اینگونه سوگندها، که بهطور مستقیم ریشه در فرهنگ ایران پیش از اسلام دارند، انواع دیگری نیز رایج است که همراه با آیین و آدابی خاص اجرا میشوند و اگرچه در برخی از وجوه، متأثر از فرهنگ ایران باستاناند، اما در بیشتر وجوه، ازجمله به آنچه سوگند میخورند، با دورۀ پیش از اسلام تفاوت دارند. بهطور معمول، مدعی و مدعىعلیه برای حل مشکل خود نزد اشخاصی میروند که در حلوفصل مسائل و دعواهای مختلف صاحبتجربهاند و هر دو او را قبول دارند. چنانچه استدلالهای طرفین برای اثبات گناه یا بیگناهی کفایت نکند، مدعی خواستار سوگندخوردن مدعىعلیه میشود. گاه نیز در اتهاماتی مانند دزدی، مدعىعلیه برای تبریجستن خود، میپذیرد که سوگند بخورد. در هر دو حالت، شخص میانجی از دو طرف میخواهد که سوگند نخورند و کراهت این موضوع را برایشان تا حد امکان توضیح میدهد و گاه حتى به آنها وقت میدهد که دربارۀ موضوع بیشتر فکر کنند؛ چنانچه یکی از دو طرف، بهویژه مدعی، اصرار کند، آنگاه مراسم سوگند اجرا میشود (قس: بخش پیشین مقاله؛ نیز ه د، فصل). اما سوگندخوردن شروطی دارد؛ ازجمله اینکه کسیکه سوگند میخورد، باید عاقل و بالغ باشد؛ ازاینرو، سوگند شخص دیوانه یا کودک صحیح نیست. همچنین، باید آگاهانه سوگند بخورد؛ بنابراین، سوگند شخص مست یا فرد خواب و بیهوش نیز درست نیست (شیخبهایی، جامع، 194). در سمک عیار آمده است: «عهد کودکان درست نباشد ... ، و اگر عهد کند، بشکند، و اگر سوگند خورد، خلاف کند» (ارجانی، 5 / 80). کسیکه شرایط سوگندخوردن را داشته باشد، غسل میکند، وضو میگیرد و لباس پاک میپوشد و آمادۀ سوگندخوردن میشود. در برخی از مناطق مانند خوزستان، گاه پیش میآید که اشخاص دغلباز، ناپاک و نجس برای اجرای مراسم سوگند حاضر میشوند؛ مثلاً موی سگ یا گربه در لباس خود میگذارند، زیرا این باور وجود دارد که اشخاص نجس «قسمگیر» نمیشوند، یعنی دچار عواقب سوگند دروغ نمیشوند (جعفری، تحقیقات ... ). این موضوع را فقط میانجیهای «روشنضمیر و باکرامت» متوجه میشوند. در این موارد، میانجی برای حفظ آبروی آن شخص، از وی میخواهد که محل سوگند را ترک کند و پس از مدتی، دوباره وارد جلسه شود؛ یا اینکه میانجی به بهانهای او را بیرون میبرد و از او میخواهد که طاهر و پاک وارد جلسه شود. در این وضعیت، معمولاً حتى اشخاص دغلباز نیز دچار ترس میشوند و اگر گناهکار باشند، از سوگندخوردن صرفنظر میکنند. در برخی از مناطق خوزستان، هنگام اجرای مراسم سوگند، دستکم باید دو تن شاهد حاضر باشند (همان). براساس گزارشهای ثبتشده دربارۀ مقدمات سوگند، مردم پیرامون دریاچۀ پریشان و منطقۀ فامور، اندکی متفاوت عمل میکنند. در این مناطق، وقتی بخواهند دزد را قسم بدهند، نخست او را با آب سرد غسل میدهند؛ سپس به وی ماست میخورانند، زیرا ماست نیز طبع سرد دارد؛ آنگاه او را به داخل امامزاده میبرند. در آنجا، متهم باید دست روی قرآن بگذارد و بگوید که دزدی نکرده است. به باور مردم، اگر کسی دزدی کرده باشد و با این حال سوگند بخورد، حتماً عواقب آن را میبیند و اگر سوگند دروغ روی او تأثیر نگذاشت، میگویند رگ حلال در بدنش نیست و حرامزاده است. برخی از دزدان برای آنکه از عواقب سوگند دروغ در امان باشند، پس از غسلکردن، در مسیر رفتن به امامزاده، پای خود را در کثافتی آلوده میکنند تا نجس شوند (ثواقب، 443). بههرحال، پس از انجام مقدمات، مراسم سوگند اجرا میشود. در برخی از مناطق خراسان مانند اسفراین و بیرجند، متهم را به مسجد محل میبرند و درحالیکه اسپند میسوزانند، از متهم میپرسند آیا حاضری قسم بخوری؟ بهطور معمول، اگر او گناهکار باشد، قسم نمیخورد، اما اگر به خود مطمئن باشد، 10 قدم به سوی قبله برمیدارد، سپس دست بر قرآنی که در دست روحانی است، میگذارد و میگوید: «من به کلامالله مجید قسم میخورم که این گناه را نکردهام. اگر کردهام، نفرین میکنم که بچههایم بمیرند و چه و چه و چه شود». پس از این مراسم، اتهام از او رفع میشود (رسولی، 89-90). در حسینآباد ناظم ملایر، قسم سختی به نام «هفتگام» به قمر بنیهاشم داشتند که اجرای آن برای مردم رعبآور و وحشتانگیز بود؛ ازاینرو، بهندرت آن را اجرا میکردند. هنگامیکه اتهامی سخت و ناپسند به کسی زده میشد، آن شخص در حضور مدعی یا مدعیان و چند شاهد، مراسم این قسم را به جا میآورد. متهم پیش از مراسم به حمام میرفت، وضو میگرفت و بعدازظهر روز پنچشنبه در مکانی که از پیش معین شده بود، 7 کُپه خاک روبهقبله درست میکرد. هریک از این کپهها با کپۀ پیش از خود یک گام فاصله داشتند. متهم روبهقبله میایستاد، بهگونهایکه پنجۀ پای چپش در موازات خاک قرار گیرد و بعد با برداشتن هر یک قدم، به سمت جلو خم میشد و ضمن گفتن «این یک» با دو دست، کپۀ خاک را به اطراف پخش میکرد و دوباره میایستاد. سپس بهترتیب قدمهای دیگر را برمیداشت و هربار همین کار را میکرد تا به کپۀ هفتم میرسید و درحالیکه دستهایش را روبهقبله گرفته بود، میگفت: «این هفتگام، به این ابوالفضل، من مدیون فلانی نیستم، اگر دروغ بگویم مثل این کپۀ خاک خانهام از هم متلاشی شود و فلانی هم که آبروی مرا برده است، خانمانش به باد رود». سپس با پنجۀ پا کپۀ هفتم را نیز خراب، و خاکش را به اطراف پخش میکرد (عبدلی، «قسم ... »، 77- 78). در سروستان نیز سوگند کِلَۀ حضرت عباس (ع) متداول است و مـردم سخت بـه آن بـاور دارنـد. آنـان چند سنگ ــ دستکـم 3 سنگ ــ را روی هم میگذارند و به آن کلۀ حضرت عباس (ع) میگویند. باغدارانی که نمیتوانند از باغ خود مراقبت کنند، در منظر عام و روی دیوار باغ یا حاشیۀ آن این کار را میکنند و دیگر کسی جرأت دستبرد به باغ را به خود نمیدهد. به باور مردم، اگر کسی کلۀ حضرت عباس (ع) را خراب، یا به آن بیتوجهی کند، دیر یا زود دچار بلا میشود. هنگامیکه کسی به دزدی متهم شود، یکی از راههای اثبات یا تبرئه، سوگند کله است؛ بدین صورت که صاحب مال روی زمین کلهای درست میکند و متهم باید در برابر جمع با نوک پا کله را خراب کند و بگوید: به این کله که کار من نیست. معمولاً کسی که واقعاً دزدی کرده باشد، حاضر به اجرای این سوگند نمیشود (همایونی، فرهنگ ... ، 201-202). سوگند یادشده، در لرستان نیز با اندکی تفاوت، اجرا، و «سهشیک عباس» نامیده میشود؛ بهاینترتیب که به هنگام طلوع و غروب خورشید، متهم به همراه مدعی و گروهی از همسایگان به مکانی دور و پاک، مانند خرمنجا میروند. متهم رو به آفتاب میایستد و برای «دلپاکی» 3 گام برمیدارد و میگوید: یک گام، دو گام، سه گام، به این سهشیک عباس قسم از مال فلانکس هیچ اطلاعی ندارم؛ اگر داشته باشم، حضرت عباس مرا آواره کند (عسکریعالم، 2 / 94). در کهگیلویه و بویراحمد، ابتدا با قراردادن چند سنگ روی هم، «گره عباس» درست میکنند. سپس، متهم که غسل کرده است، به این سنگها سوگند میخورد که فلان کار را نکرده است (مجیدی، 578). مردم منطقۀ فامور و پیرامون دریاچۀ پریشان اینگونه سنگچیدن را قلعۀ حضرت عباس (ع) مینامند و برای آن احترامی فراوان قائلاند؛ بهگونهایکه به آن سوگند نیز میخورند (ثواقب، 439). عشایر قشقایی قسم یادشده را قسم «کَرّه حضرت عباس» میگویند و برای فراهمآوردن آن، 5 سنگ را روی هم میگذارند (صالحی، بش ). در مناطق مختلف لرستان، چند قرآن خطی وجود دارد که مردم در برخی مواقع که موضوع اهمیت فراوان داشته باشد، به آنها قسم میخورند. این قرآنها به جلد سِیه (سیاه)، جلد سُویر (سرخ) و خط وشا (خط گشاد) معروفاند. قرآن خط وشا بهسبب اینکه فاصلۀ خطوط و واژگان آن نسبت به قرآنهای معمولی بیشتر است، به این اسم خوانده میشود. این قرآن در روستای دکاموند طایفۀ یوسفوند در الیشتر وجود دارد و آن را در گذشته، یکی از ملایان منطقه از نجف آورده است. آنها برای حلوفصل اختلافات میان اشخاص یا مظنونینِ به کارهای خلاف، در مقابل این قرآن قسم میخورند. حرمت این قرآن چنان است که معمولاً اشخاص گناهکار حاضر نمیشوند به آن قسم بخورند و بهاینترتیب به عمل خود اعتراف میکنند (عسکریعالم، 2 / 98- 99). در حسینآباد ناظم ملایر سوگند به قرآن در حضور روحانی یا ملا صورت میگیرد. ملا پس از 3 بار بوسیدن قرآن، آن را مقابل شخص قرار میدهد. وی نیز باید 3 بار با صدای رسا بگوید به حق این قرآن من بدهکار فلانی نیستم و هر بار که میگوید به حق این قرآن، باید کف هر دو دست خود را روی آن بکشد. در این منطقه، ممکن است طلبکار نیز همین قسم را بخورد. در این حالت، بدهکار باید ابتدا میزان پول مورد مناقشه را آماده کند. در همین منطقه، قسم دیگری به نام قسم تکیۀ ابوالفضل (ع) رایج است؛ بهاینترتیب که بدهکار به تکیه میرود و درحالیکه هر دو دست را مقابل صورت گرفته است، 3 مرتبه میگوید: به این تکیۀ ابوالفضل (ع)، بدهکار تو نیستم (عبدلی، گزارش ... ، بش ). در لایبید میمۀ اصفهان، یکی از قسمهای مهم به این صورت است که شخص به مسجدی میرود و ابتدا 7 گام به سوی قبله برمیدارد، سپس دست خود را به عَلَم حضرت ابوالفضل (ع) میگیرد و به آن علم قسم میخورد. اگر علم در مسجد نباشد، به قرآن یا به خانۀ خدا قسم میخورد (جعفری، تحقیقات). در یزدانآباد زرند کرمان، اگر دربارۀ مالکیت گوسفند یا برهای اختلاف نظر پیش بیاید، کسی که حیوان در اختیارش است، آن را میآورد و از جای حیوان، 7 گام به سوی قبله برمیدارد و در آنجا میخی میکوبد و حیوان را با طناب به میخ میبندد؛ سپس به مدعی میگوید: اگر مال تو است، باز کن و ببر، حوالهات به خداوند. مدعی نیز چنانچه مطمئن باشد، طناب را باز میکند و حیوان را میبرد (پورسیفالدینی، بش ). در میان کردان، سختترین سوگند، که معمولاً کمتر هم اجرا میشود، به این صورت است که متهم کف دستش را پر از خاک میکند و سپس آن را بر باد میدهد و در همان حال میگوید: اگر دروغ بگویم یا اگر اینطور و آنطور باشد، آبرو و حیثیتم مثل این خاک بر باد رود. به باور مردم، اگر کسی به دروغ این سوگند را به جا بیاورد، میمیرد (افندی، 131). در بسیاری از مناطق، برای رفع اتهام یا اثبات آن به امامزادههای محل میروند و در آنجا سوگند میخورند. اگرچه همۀ بقاع متبرک مورد احترام مردم است، اما مراسم سوگند در برخی از امامزادهها بیشتر اجرا میشود. برای نمونه، مردم پیرامون ماسوله به بقعۀ امامزاده عون بن علی میروند و به این امامزاده اعتقاد راسخ دارند. کسیکه متهم به دزدی شده باشد، به همراه مدعی و گروهی از مردم به این بقعه میرود. وی پس از غسلکردن، همراه دیگران مرقد امامزاده را زیارت میکند، سپس دست بر ضریح میگذارد و روبهقبله میایستد و میگوید: قسم به این امامزاده که دزدی نکردهام. اگر مال دزدیدهشده بزرگ باشد، متهم در حضور مردم در صحن امامزاده یا بر پشتبامی که مشرف به امامزاده است، روبهقبله، 7 گام به سمت امامزاده برمیدارد و درحالیکه دستش را به سوی بقعه دراز میکند، سوگند خود را بر زبان میآورد (پوراحمد، 77- 78). در لرستان، یکی از امامزادههایی که برای اجرای مراسم سوگند به آن میروند، شاهمحمد مراددهنده است (عسکریعالم، 2 / 96). در ماهشهر و برخی از روستاهای پیرامون آن برای رفع اتهام دزدی، متهم به همراه چند معتمد و نیز مدعی به یکی از بقاع متبرک میرود و در آنجا دست روی قرآن میگذارد و این جمله را بر زبان میآورد: به این قرآن که فلان کار را نکردهام. پس از برگشت او، خانوادهاش مقداری پول به فقیران صدقه میدهند و مرغی نیز قربانی میکنند، با این نیت که «قضا و بلای قسمخوردن» را دفع کنند (جعفری، تحقیقات). در لرستان نیز صدقهدادن پس از مراسم سوگند به قرآن رایج است. این صدقه که «راه قسم» نامیده میشود، بسیار اهمیت دارد. پیش از اجرای مراسم، قسمدهنده حتماً و باید برای راه قسم مقداری وجه نقد روی سینی یا بقچهای که قرآن در آن قرار دارد، بگذارد تا پس از اجرای مراسم، آن وجه را به فقیران و مستمندان بدهد. این موضوع به اندازهای مهم است که چنانچه پول راه قسم نداشته باشند، تا تهیۀ آن، از اجرای مراسم قسم خودداری میکنند (عسکریعالم، 2 / 212). در اهواز و آبادان، هرگاه کسی متهم به دزدی یا اتهامی دیگر شود، ابتدا نزد شخص باتجربهای که توان داوری دارد و در عشایر «فریضه» نامیده میشود، میروند. وی از آنها میخواهد که موضوع را حل کنند و با نصیحت و پند و اندرز آنها را از قسمخوردن و قسمدادن منع میکند؛ اما اگر هر دو و بهویژه مدعی، اصرار داشته باشند، به امامزاده سید عباس در اهواز یا سید غریب در آبادان میروند و مراسم سوگند را آنجا اجرا میکنند و هزینۀ رفتوآمد با شخص مدعی است. در گذشته، چنانچه پس از مدتی معین، مثلاً یک هفته یا یک ماه، اتفاقی برای شخص سوگندخورده یا خانوادهاش پیش نمیآمد، او ادعای حیثیت میکرد؛ ازاینرو، آیین فصل برگزار میشد و خانوادۀ مدعی نخست باید رضایت شخص سوگندخورده را جلب میکرد. در برخی از موارد، چنانچه متهم حاضر میشد که سوگند بخورد، مدعی رضایت خود را اعلام میکرد و مانع قسمخوردن او میشد (جعفری، تحقیقات). در برخی از مناطق بختیاری، اجرای آیین سوگند در بقعۀ شاهزاده عبدالله برگزار میشود. هنگام رفتن به بقعه، اگر در میان راه معجزهای رخ بدهد که به زیان متهم باشد، یقین حاصل میکنند که وی گناهکار است. در مواردی، بهسبب طولانیبودن مسیر شاهزاده عبدالله، ممکـن است حـاکم محـل پیشنهـاد کند کـه در طـول راه 3 نقطه را انتخاب کنند که اگر در این نقاط اتفاقی نیفتاد، متهم در آخرین نقطه سوگند بخورد و برگردند (خسروی، 136). در ایل بختیاری، گاه مراسم سوگند در خانۀ ریشسفیدان برگزار میشود. درحالیکه گروهی از ریشسفیدان و مردان در دو طرف مجلس نشستهاند، متهم در مقابل بزرگ مجلس مینشیند و دستهایش را روی قرآن میگذارد و جملههای مورد نظر را پس از سوگنددهنده تکرار میکند (قنبری، ز شیر ... ، 304). هنگام سوگند، معمولاً میگویند: «من، فلانی، به کتاب خدا قسم میخورم که فلان کار را نکردهام و هیچ اطلاعی ندارم»؛ گاه نیز به جای قرآن به برکت و نعمت خدا سوگند میخورند (جعفری، تحقیقات). در روستای درتوجان بندرعباس، ملای محل اهالی را جمع میکند، قرآن را در دستمال بزرگی میگذارد و از متهم میخواهد که دست روی قرآن بگذارد و سوگند بخورد. در همین منطقه، اگر کسی در تعیین حدود ملکش با کسی دیگر اختلاف پیدا کند، شخصی که خود را محق میداند، در مقابل ریشسفیدان کفن میپوشد، قرآن را روی سینهاش میگذارد، اطراف زمینش میگردد و حدود آن را مشخص میکند. همچنین اگر دربارۀ مالکیت گوسفندی میان دو فرد اختلافی پیش بیاید، قرآن را در دستمالی میگذارند و به گردن حیوان میآویزند. هر یک از آن دو جرأت کند و قرآن را از گردن حیوان باز کند، او گوسفند را صاحب میشود (پیشدادفر، 6 / 41-42). 2. افزونبر این آیینها که برای اجرای سوگند برگزار میشوند، آیینهایی وجود دارند که اگرچه اساس آنها بر سوگند استوار نیست، اما در آنها سوگند نیز خورده میشود. در اجرای مراسم صیغۀ خواهرخواندگی (ه م) که در یکی از امامزادهها اجرا میشد، یکی از دو طرف میگفت: به حق شاه خیبرگیر، و دیگری جواب میداد: خدایا مطلب ما را برآورده پذیر (هدایت، 48). در گیلان، به نوعی از میگرن، درد نیمسر میگویند. در گذشته، اگر کسی به این درد دچار میشد، پیش از طلوع آفتاب برمیخاست و در دیگی کوچک پلو میریخت، هنگامیکه آفتاب طلوع میکرد، مشتی از این پلو را دور سر میگردانید و رو به آفتاب میایستاد و خطاب به آن میگفت: ای آفتاب شمس و قمر که بر کوه و کمر تابیدهای، قسم به سر پدر و مادرت اگر سردردم از بیخ و بن خوب شود، دیگر هرگز کلۀ مرغ نمیخورم. در برخی از روستاهای آستانۀ اشرفیه، هنگام قسمدادن آفتاب، باید یک پای فرد بیرون از آستانۀ ورودی اتاق و پای دیگر او داخل اتاق باشد (بشرا، طب ... ، 57- 58). در برخی از آیینهای بارانخواهی (ه م)، مردم ضمن اشعاری که میخوانند، خدا را به انبیا و اولیا قسم میدهند که باران رحمتش را بـر آنها نـازل کنـد؛ بـرای نمونـه، در قشم، خداوند را به حـق مصطفى (ص) ختمالرسل و به حق مرتضى (ع)، و در خوسف خراسان خدا را به قرآن و نیز «چوب چرب چوپانان» قسم میدهند. در مراسم عروسی ترکمنها هنگامیکه عروس وارد خانۀ داماد میشود، نخست او را سوگند میدهند که به همسر و خانوادۀ همسرش وفادار بماند (معطوفی، 3 / 2154). هنگام اسفند دودکردن، اسفند را دور سر بچه یا بیمار میگردانند و به «حق شاه مردون» قسم میدهند که درد و بلا را دور کند (هدایت، 43-44). در برخی از روستاهای منطقۀ کوملۀ گیلان برای مداوای نازایی زنان، در روز اربعین، باقیماندۀ غذای سفرۀ مسجد را به خانه میآورند و روی سفرهای دیگر میریزند؛ یکی از زنان سیده وضو میگیرد و نیت میکند و به همراه زن نازا و گروهی دیگر از زنان، زیر درختی پرثمر میرود و میگوید: ای درخت بارآور، تو را شاهد میگیرم، به حق سر بریدۀ امام حسین (ع)، در این روز عزیز، سرسفرۀ غذای امام حسین (ع) را میخواهم بر سر این زن بریزم که سال دیگر بچهدار شود (شهاب، 186- 188). در همین منطقه، اگر زنی چندبار بچهاش میمرد، به امامزادهای متوسل میشدند، زن را دخیل میبستند و امامزاده را به جدش قسم میدادند که حاجت زن را برآورده کند (همو، 151). در مراسم تفأل به دیوان حافظ، نخست شاعر را قسم میدهند و از او میخواهند که برایشان خیر بیاورد. شیرازیها او را اینگونه قسم میدهند: «تو را به حق خرقهای که پوشیدی، به شراب انتهوری [منظور «شراباً طهورا»ی قرآن است] که نوشیدی، تو را به شاخ نباتت قسم، به یکتایی خدا قسم، به رسالت رسول خدا (ص) قسم» (همایونی، گوشهها ... ، 177- 178). در شهرهای دیگر، افزونبر شاخ نبات، حافظ را به این موارد نیز قسم میدهند: آب رکنآباد، شاهآباد، شاهچراغ، شیر مادر و سر پیر مغان، سر شاه غازی، محمد و آل محمد (ص)، مولا علی (ع)، چهاردهمعصوم، دوازدهامام، حضرت عباس (ع)، روز روشن و آب پاک (روحالامینی، 48- 49؛ نیز نک : ه د، حافظ، فال). در مراسم شب چله در اردبیل، چله را به خداوند قسم میدهند که زیاد سخت نگیرد (انجوی، 2 / 60). همچنین، در پایان مراسم چلهزری (ه م)، که در برخی از روستاهای ملایر برگزار میشد، خداوند را به «حق پیغمبر آخرزمان، محمد مصطفى (ص) و حق پنجتن آلعبا و دوازدهامام و 000‘124 پیغمبر ارسل و مرسل» قسم میدادند تا هر نحوستی را که در زندگی آنها ست، از میان ببرد (همو، 2 / 234-235). مردم کردستان نیز در مراسم سمنوپزان، برای برآوردهشدن حاجاتشان، حضرت خضر (ه م) را اینگونه سوگند میدهند: تو را به خدایی که تا ابد زندهات نگاه میدارد (همو، 2 / 199).
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید