ادبیات شفاهی
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
دوشنبه 7 بهمن 1398
https://cgie.org.ir/fa/article/238328/ادبیات-شفاهی
سه شنبه 14 اسفند 1403
چاپ شده
1
نمایشهایی بودهاند که در مجالس زنانه برگزار میشده است و هیچ مردی در آن نمیتوانست حضور پیدا کند. در این بازیها مسائل مربوط به زنان بیان میشد. مسائلی که بیان بسیاری از آنها در خارج از چنین مجالسی امکانپذیر نبود. البته در این بازی جدیترین مسائل نیز با طنز و فکاهی بیان میشد و میتوان گفت که طنز و خنده ویژگی اصلی این بازیها بوده است. درحقیقت بازیهای زنانه آنچه را در زندگی روزمره و در عرف ناپسند و حتى ممنوع بودند، به امری قابل قبول و پسندیده تبدیل میکردند (جهانبگلو، 7- 8). در این بازیها اگر به بازیگر مرد نیاز بود، نقش آن را نیز زنی اجرا میکرد که با گریمی ابتدایی، قیافهای مردانه برایش درست میکردند. محل این بازیها معمولاً اتاق نسبتاً بزرگی بود. متن این بازیها ترکیبی از نثر و نظم هستند. زبان آنها نیز زبان شکستۀ گفتاری است، مانند «خالهجون قربونتم، حیرونتم، آتیش سر قلیونتم، آفتاب لب رختبونتم» (انجوی، بازیها، 14). در این بازیها از دف، تنبک و داریه (دایره) نیز استفاده میشده است. بازیگران از افراد خوشذوق حاضر در مجلس انتخاب میشدند و گاهی اوقات نیز گروههای مطرب زنانه درمقابل مقدار معینی دستمزد، عهدهدار اجرای نمایش میشدند (مؤیدمحسنی، 156). تعداد این بازیها مشخص نیست، اما بلوکباشی که خود در کودکی شاهد اجرای بخشی از آنها در تهران بوده و دو فقرۀ آن را منتشر کرده، از ثبت 9 فقرۀ آن یاد و اضافه میکند که تعداد این بازیها بسیار بیش از اینها بوده است (ص 406-407). انجوی نیز تعداد 17 فقره از این بازیها را با روایتهای متعدد، از گوشهوکنار ایران ثبت کرده است (همان، نک : سراسر کتاب). ظاهراً برخی از این بازیها معروفیت بیشتری داشتهاند، مثلِ «خالهرورو» که انجوی به 46 روایت از آن اشاره کرده است (همان، 22-23). مؤیدمحسنی نیز 11 فقره از آنها را در سیرجان ثبت کرده است (ص 156 بب ). برخی از این بازیها مانند عموسبزیفروش، خالهرورو، گندم گل گندم، و آبجیصنم و هوو را گروههای تخت حوضی نیز در مجالس عمومی اجرا میکردهاند (احمدی، 46-50، 123، 136-140). نکتۀ بااهمیت این بازیها گسترش و رواج آنها در سراسر ایران است. با توجه به محدودیت زنان در دهههای پیشین در سفر و حضر، تنها عاملی را که میتوان بهعنوان گسترشدهندۀ این بازیها مطرح کرد، احتمالاً گروههای مطرب زنانه بوده است. نکتۀ پایانی اینکه بازیهای زنانه مانند سایر انواع شفاهی در هر روایت، متناسب با ذوق بازیگران و فضای مجلس تفاوتهایی در اجرا پیدا میکرد.
عاشیقها نوازندگان و خوانندگان دورهگردی هستند که در مجالس جشن و پایکوبی، و اماکن عمومی مانند قهوهخانهها با ساز خود میزنند و میخوانند. ظاهراً اصطلاح «عاشیق» از سدۀ 9ق / 15م رایج شده و پیش از آن از اصطلاحاتی مانند «اوزان»، «اوزانچی»، «یانشاق»، «وارساق» و «دده» برای نامیدن این هنرمندان استفاده میشده است (رئیسنیا، 87). واژۀ عاشیق را به شکلهای مختلف معنی کردهاند. رئیسنیا به نقل از بعضی فولکلورشناسان، به شکل تأییدآمیزی این اصطلاح را به همان معنی عاشق که در زبانهای عربی و فارسی است، بهکار میگیرد، یعنی دلبسته و شیفته و کسی که عشق میورزد، عشقی که قلمروش از عالم مادی تا جهان روحانی گسترده میشود (ص 89). برهمین اساس برخی گفتهاند چون این هنرمندان به وطن، دین، خلق و فرهنگ خود عشق میورزند، به آنها عاشیق میگویند (هاشمزاده، 13؛ نیز برای اطلاعات بیشتر دربارۀ واژه و معنای عاشیق، نک : سفیدگر، 138-140؛ درویشی، 106). محدودۀ فعالیت عاشیقهای ایران استانهای آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل، زنجان و شمال خراسان (جاوید، آشنایی ... ، 1 / 25) است و ترکهای قشقایی (کیانی، 396) و توابع ترکنشین ساوه (سالاری، 345) را هم شامل میشود. در ساوه به عاشیق، «سازاندا» نیز میگویند. ادبیات عاشیقی را به دو بخش کلی میتوان تقسیم کرد: یکی داستانها و دوم اشعار و سرودههای غنایی. داستانها دو نوع هستند: یکی رزمی یا حماسی و دوم بزمی یا عاشقانه. از گروه اول به کوراوغلو، قاچاقبنی، قاچاقکرم، شاه اسماعیل، و عرب زنگی، و از گروه دوم به داستانهای اصلی و کرم، عباس و کولگز، طاهر و زهره، عاشیقغریب و شاصنم، و غلامحیدر و سوسنبر میتوان اشاره کرد. از برخی از این داستانها روایتهای دیگری در سایر نقاط ایران و نیز افغانستان موجود است (برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، عاشیقها).
در بلوچستان شعر را بهصورت «شَئر» یا «شَیر» تلفظ میکنند. شئرخوانی نوعی داستانگویی منظوم است که به همراه ادوات موسیقیِ بلوچی اجرا میشود و در عین حال جنبههای نمایشی دارد. مضمون اینگونه داستانگویی عشق، وقایع تاریخی، جنگهای قبیلهای، داستانهای مذهبی و داستانهایی حاوی پند و اندرز است. به چنین داستانگویانی «شائر» (شاعر) میگویند. بنابراین شاعر کسی نیست که شعر میگوید، بلکه به کسی اطلاق میشود که «شئر» را با ساز و آواز اجرا کند (بوستان، 53). بلوچها به شاعر، پهلوان هم میگویند (افتخاری، 12)؛ اما ظاهراً پهلوان به شائری گفته میشود که در کار خود به درجۀ کمال و پختگی رسیده باشد (بوستان، همانجا). شئرخوانی در مجالس شادی مانند ختنه و عروسی اجرا میشود. در مراسم عروسی سرداران و ثروتمندان که 7 شبانهروز طول میکشید، شئرخوانی برای ساعتهای متوالی ادامه مییافت (یادگاری، 21). شائران در میان مردم بلوچ احترام فراوانی دارند. بیشتر داستانهایی که شائران میخوانند مربوط به قرنهای 10 ق / 16 م به بعد است. این داستانهای منظوم به صورت شفاهی و سینهبهسینه نقل میشده است و تا سالهای اخیر مکتوب نشده بودند.
خواندن شاهنامه را از روی متن که با آوای مخصوص و در میان جمع صورت میگیرد، شاهنامهخوانی میگویند. برخی پژوهشگران به استناد ابیاتی از شاهنامه، قدمت شاهنامهخوانی را به قدمت خود شاهنامه میدانند (آیدنلو، 75)، اما از تاریخچۀ این هنر تا دورۀ صفویه آگاهی چندانی در دست نیست. شکلگیری قهوهخانهها در این دوره زمینۀ رشد و توسعۀ برخی هنرها ازجمله شاهنامهخوانی را فراهم کرد (برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، شاهنامهخوانی).
همانطور که پیشتر گفته شد، انواع دیگری از ادب شفاهی وجود دارند که نمیتوان آنها را در قالب ادبیات داستانی و ادبیات نمایشی دستهبندی کرد، همچون شعر، چیستان، متلک، دعا، کنایات و مَثَل. این گروه از انواع ادبی به جهت ویژگیهای مستقل خود که شباهتی به سایر گروهها ندارند و هریک از ساختار منحصربهفردی برخوردار هستند، در اینجا با عنوان «انواع مستقل» دستهبندی میشوند:
شعر در ایران سابقهای بسیار طولانی دارد. قدیمیترین سندِ شعریِ موجود اوستا، کتاب دینی زردشتیان است. بخش گاهان سرودۀ زردشت و یشتها سرودۀ مغان زردشتی است. واژۀ «گاثا» به معنی شعر و سرود یا «گروهی از سرودهای نیایشی» است (اسماعیلپور، سرودها ... ، 49). برخی پژوهشگران معتقدند که شعرِ اوستایی کموبیش همۀ صنایع معمولی مانند تشبیه، استعاره، ابهام، تنسیق صفات، مبالغه و جز آن را دارد. این پژوهشگران 3 گونه شعر را در اوستا یادآور شدهاند: درباری، روستایی و رزمی. از نظر آنها شعر روستایی که در یسنا آمده بسیار طبیعتگرا و ساده است و شبیه دوبیتیهای محلی فارسی است (جعفری، 59-62). از زبان فارسی باستان ــ که در نواحی باختر و جنوب باختری ایران در زمان مادها و هخامنشیان رایج بود ــ شعری به دست ما نرسیده است. البته برخی از پژوهشگران سرآغاز کتیبههای بازمانده از دوران هخامنشیان را که اختصاص به ستایش اهورهمزدا دارد، شعر محسوب کردهاند. یک مورد از چنین ستایشنامههایی در 19 سنگنوشتۀ هخامنشی دیده میشود (عمادی، 5-14). آگاهیهای ما از شعرهایی که به زبانهای دورۀ ایرانیِ میانه بهویژه زبانهای پارتی (اشکانی) و پارسی میانه (پهلوی ساسانی) سروده شدهاند، بیشتر است. از دورۀ نسبتاً طولانی اشکانیان، تنها دو منظومۀ یادگار زریران و درخت آسوریک باقی مانده است که البته هر دو منظومه دچار دستخوردگی شده، و آمیزهای از پارتی و پارسی میانه گردیدهاند (اسماعیلپور، همان، 111). به زبان پهلوی نیز اشعار پراکندهای در میان آثار عربی و فارسی یا بهصورت مستقل وجود دارد که ازجمله میتوان به «سرود کرکوی» (تاریخ ... ، 37) و «اندرز بهزاد فرخ پیروز» (تفضلی، 190) اشاره کرد. دربارۀ وزن اشعار پارتی و پارسی میانه ایرانشناسانی مانند هنینگ، بارتولمه، کریستنسن، آندرئاس، بنونیست و لازار پژوهشهایی انجام دادهاند (نک : خانلری، وزن ... ، 45-55) از سدههای 1-2ق / 7- 8 م، اشعاری شفاهی باقی مانده که ریشه در روزگار ساسانی دارند (اسماعیلپور، همان، 141). مهمترین این اشعار عبارتاند از: ترانۀ یزید بن مُفَرِّغ (نک : تاریخ، 95)، شعر مردم خراسان در هجو اسد بن عبدالله (نک : بهار، بهار ... ، 1 / 101-102)، شعر منتسب به کیخسرو (نک : قمی، 79)، شعر همای چهرآزاد (مجمل ... ، 54-55)، شعر ابوالینبغی عباس بن طرخان دربارۀ سمرقند (بهار، همان، 1 / 105)، شعر اردشیر بابکان (قمی، 77) و شعری که مردم بخارا دربارۀ عشقبازیهای سعید بن عثمان، سردار عرب و خوتکخاتون، ملکۀ بخارا ساختهاند (رجایی، 22-23). ملکالشعرا بهار از این اشعار با عنوان «شعر ملی قدیم» یاد کرده، آنها را شبیه اشعار کودکانۀ معروف به «اَتل مَتل» میداند. وی برای نمونه، شعر ابن مفرغ (آب است نبیذ است / ... ) و شعر مردم خراسان در هجو اسد بن عبدالله (از ختلان آمذیه ... ) را با اشعار کودکان امروزی مانند «خورشیدخانوم اُفتوکن» مقایسه میکند و نتیجه میگیرد که اینها هموزن بوده و سخت به یکدیگر شبیهاند (همان، 1 / 31-32). در کنار این اشعار باید از شعرهای دیگری نام برد که در تاریخ ادبیات ما به «فهلویات» معروفاند (برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، فهلویات، نیز شعر). دوبیتیهایی که امروزه به صورت شفاهی در گوشهوکنار ایران در افواه مردم جاری است، شکل تحولیافتۀ فهلویات یا اشعاری است که پیش از این به آنها اشاره کردیم. معروفترین قالب شعر شفاهی دوبیتی است. از ویژگیهای اینگونه، سادگی آن است. تشبیهات نادر، کنایه، ایهام، جناس و سایر آرایههای ادبی و نیز ترکیبات مأخوذ از زبان عربی در آنها دیده نمیشود. دوبیتی عمدتاً در دورههایی سروده میشود که جامعه از غلیانهای سیاسی و اجتماعی به دور است (بهار، همان، 1 / 131؛ نیز برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، دوبیتی). یکیدیگر از انواع مهم شعر شفاهی، حراره است که برخلاف دوبیتی به طور عمده حاصل دورههایی است که جامعه از لحاظ سیاسی و اجتماعی ناآرام است و در حالت غلیان به سر میبرد. مضمون حرارهها بیشتر هجوآمیز است، مانند حرارههایی که در هجو شخصیتهای سیاسی و وابستگان آنها در دورۀ قاجار (برای نمونه، نک : ژوکوفسکی، 70-74، 78-81) یا پیش از پیروزی انقلاب 1357ش سروده میشدند. اینگونه شعر را باید از لحاظ کارکرد، ساختار و زبان، ادامۀ اشعاری مانند «خاتون بخارا» و «یزید بن مُفَرِّغ» به شمار آورد که پیش از این به آنها اشاره شد.
از انواع قدیمی ادب شفاهی است که به هردو شکل نظم و نثر بیان میشود و در آن، گوینده ویژگیها و صفات شیء یا پدیدهای را بهصورت اشاره یا مجاز بیان میکند و از مخاطب پاسخ آن را میخواهد. چیستان از دیرباز در میان همۀ اقوام و ملتها رایج بوده است. ارسطو در فن شعر با نقل چیستانی، کاربرد مجاز را برای تألیف این نوع ادبی ضروری میداند (ص 94-95). نویسندگان کتاب «رشد ادبیات» نیز نمونههایی از چیستانهای قدیمی کشورهای اروپای شمالی و نیز یونان را نقل کردهاند (چادویک، I / 412؛ برای اطلاعات بیشتر، نک : نظری، 514؛ بهروزی، 3؛ نیز ه د، چیستان). به این نوع از ادب شفاهی در گویش بختیاری «چِنهچِنه» (قنبری عدیوی، گفت، 51)، در کردی «مَتَل»، «مَملوک»، «متلوکه» و «مَتَله» (شرفکندی، 822)، در میناب، «بَر» (سعیدی، سهراب، 17)، در ماهشهر «چِنهچِنه» و در مازندران، کرمان، قم و خوروبیابانک «معما» میگویند. چیستان در تاجیکستان به «چیستون»، «یافتَنَک»، «غَوَستَک» و در بخارا به شکل «شُک می یافتنکی» معروف است (صوفیزاده، 36). کارکرد اصلی چیستانها کارکردی تربیتی و آموزشی بوده است. این نوع ادبی مانند سایر انواع ادب شفاهی، برای تقویت و پرورش فکر و ذهن کودکان و نوجوانان نیز به کار میرفته است (فرخاریی، 174). رادویانی در فصل 52 کتاب خود زیر عنوان «فیالالغاز و المحاجات»، دربارۀ کارکرد این نوع ادبی مینویسد: «و آن خوش است، بر امتحان طبع و آزمودن خاطر» (ص 189). مؤلف المعجم نیز یکی از کارکردهای چیستان را «تشحیذ خاطر» ذکر میکند (شمس قیس، 427). یکی دیگر از کارکردهای چیستان که در کتابهای تاریخ و افسانه به آن اشاره شده، فخرفروشی و ابراز قدرت پادشاهان نسبت به هم بوده است؛ ظاهراً در قدیم مبادلۀ چیستان میان شاهان کشورهای مختلف رسم بوده است، با این شرط که هرکس نتوانست پاسخ صحیح بدهد، باید خراجگزار دیگری شود (ثعالبی، 622-623). مقایسۀ چیستانهای شفاهی و مکتوب ضمن روشنکردن ویژگیهای هریک، تفاوتهای آنها را نیز مشخص میکند. چیستانهای ادب عامه زبانی ساده و عامهفهم دارند، درصورتی که زبان چیستانهای مکتوب معمولاً پیچیده و فاخر است. چیستانهای مکتوب همه منظوماند و براساس اوزان عروضی سروده شدهاند، درصورتیکه چیستانهای شفاهی هم به نظم و هم به نثر بیان میشوند که بخش منظوم آنها لزوماً براساس اوزان عروضی نیستند (حبیباف، 13)؛ افزون بر این در بسیاری موارد از لحاظ قافیه و وزن نیز دچار اشکال هستند. حجم چیستانهای شفاهی کوتاه است. شکل منظوم آنها دارای یک یا دو بیت است و در تعداد کمی از آنها، دست بالا 3 بیت هم دیده میشود. شکل منثورشان نیز جملهای کوتاه و آهنگین است (برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، چیستان).
بررسی سیر تحول چیستان در ادبیات فارسی نشان میدهد که این گونۀ ادبی بهتدریج از لحاظ زبان، موضوع، هدف و مخاطب دچار تغییرات جدی گردید و سرانجام جای خود را به معما، که گونۀ متفاوتی بود، داد. معما از لحاظ لغوی به معنی پوشیده، گنگ، مبهم و نامفهوم (اسم مفعول از عَمّی به معنی کورشدن، گمراهشدن و گمراهکردن) است. بر این اساس گفتهاند معما آن است که معنی یا اسم معینی را از طریق حساب حروف ابجد، یا قلب و یا تصحیف، آنگونه پوشیده بیان کنند تا «جز به اندیشۀ تمام و فکر بسیار به سرّ آن نتوان رسید و بر حقیقت آن اطلاع نتوان یافت» (شمسقیس، 430؛ یوسفی، یادداشتها ... ، 114)؛ درحقیقت سرایندۀ معما مخاطب را گمراه میکند. معما اگرچه پیش از قرن 8 ق / 14م در ادبیات وجود داشت، اما از این زمان به بعد رواج بیشتری پیدا کرد و در سدههای 9-10ق / 15-16م به اوج خود رسید (همان، 117؛ صفا، تاریخ ادبیات، 4 / 193-194). کار معماسرایی به جایی کشید که کتابهایی در این زمینه تدوین شد و برخی شاعران پسوند «معمایی» به نامشان اضافه شد (نصرآبادی، 521؛ سام میرزا، 228؛ علیشیر، 34). پیچیدهگویی در معماسرایی به جایی رسید که اشخاصی مانند دولتشاه سمرقندی نیز از درک آن اظهار عجز میکردند (ص 413). معماهای سرودهشده در بهترین حالت فقط میان فضلا مشهور بودند (همانجا). افزون بر این، هدف چنین معماهایی برخلاف چیستان، تشحیذ خاطر نبود، بلکه بیشتر اظهار فضل بود (صفا، همان، 4 / 194). بر این اساس باید گفت اگرچه معما در ظاهر شبیه چیستان است، اما با آن تفاوت ماهوی دارد. با وجود آنکه معما در ادب عامه نیز به مقدار کم وجود دارد، اما از گونههای ادب رسمی و کتبی است و نمیتوان آن را کاملاً جزئی از ادب شفاهی محسوب کرد.
یکی از گونههای مشترک میان ادب شفاهی و کتبی است که معمولاً با هدف پند و اندرز و با استفاده از آرایههای ادبی در جملهای کوتاه به شکل منظوم یا منثور بیان میشود. مَثَل را در زبان گفتاری و گاهی در زبان نوشتاری همچون غلطی مصطلح «ضربالمثل» میگویند. امثال را در ضمن گفتوگو برای حجت و دلیل یا برای تأکید بر درستی یک سخن نقل میکنند. مثلها نتیجه و جمعبست تجربۀ زندگی مردم است (برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، ضربالمثل).
یکی از انواع جدید ادبیات شفاهی است که پس از عمومیتیافتن کاربرد خودرو در ایران و سپس برخی کشورهای همسایه رواج یافته است و آن عبارت است از مجموعۀ مطالب منظوم و منثوری که بر روی بدنۀ خارجی و برخی قسمتهای داخلی خودروها نوشته میشود. ماشیننوشتهها بهویژه بر روی خودروهای بیابانی معمول است. برخی پژوهشگران به آن، عنوان «ادبیات جادهای» دادهاند (برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، ادبیات جادهای).
مرگ و بهویژه جهان پس از آن همیشه از دغدغههای فکری انسانها بوده است. این تفکرات در دفن مردگان، کیفیت گور آنها و آداب رفتار زندگان با گور مردگان بازتاب مییافته است. نوشتهها و نقشونگارهای روی سنگ قبرها نیز بازتابی از همین تفکرات است. براساس یافتههای باستانشناسی، کندهکاری بر سنگ گور در میان ایرانیان سابقهای طولانی دارد؛ سنگ قبرهایی با نامهای ایرانی که تاریخ آنها با سالهای مهری بوده، در چین پیدا شده است (مقدم، 83). گورنوشتهها و نقشونگارهای کنار آن مبین فرهنگی است که به مردگان احترام میگذارد و گرامیداشت یاد آنها را بر خود واجب میداند. هریک از این نوشتهها و نقشونگارهها مفاهیمی ویژه دارند و افزون بر بازتاب باورهای مردم یک دورۀ تاریخی، نشاندهندۀ تقلیدی از نقشونگارههای دورههای تاریخی دیگر نیز هستند (شایستهفر، 80؛ نیز برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، گورنگارهها).
این رسمی است بسیار قدیمی که از پادشاه تا مردم عادی بر در و دیوار مکانهای عمومی، مدارس، زیارتگاهها و مقابر مشایخ، جملات و اشعاری را به رسم یادگاری مینوشتهاند. مثلاً گفته شده که بر در و دیوار مزار ابوسعید ابوالخیر در میهنۀ دشت خاوران در طول قرون و اعصار به اندازۀ یک دیوان، شعر و یادگار نوشته شده است (شفیعی، «راهها ... »، 60). در بقعۀ شیخ احمد جام، معروف به ژندهپیل (440-536 ق / 1048-1142م) نیز وضع به همین صورت است. قدیمیترین یادگاری این مزار که قابل مشاهده است، به خط محمد همایون بن بابر، پادشاه هندوستان نوشته شده و تاریخ 951ق / 1544م را دارد، یعنی زمانی که محمد همایون بر اثر شکست درمقابل شورشیان افغان به دربار شاه طهماسب صفوی پناهنده شده بود. این یادگاری شامل یک رباعی است که در زیر آن اضافه شده است: «سرگشتۀ بادیۀ بیسرانجامی، محمدهمایون، پادشاه هندوستان، سنۀ 951». در این مزار یادگاری دیگری از محمدشاه قاجار وجود دارد (مؤیدثابتی، 961-963). بر دیوارهای مدرسۀ «مادر شاه» در اصفهان نیز یادگاری بسیاری وجود دارد که ازقضا به دستور ظلالسلطان، حاکم وقت اصفهان، فردی به نام محمدباقر همۀ این یادگاریها را یادداشت کرده که رسالهای 70 صفحهای شده است. مضمون این یادگاریها مشتمل است بر مسائل دینی، سیاسی، اجتماعی، تفریحی، هزلهای رکیک، شعرهای خوب و بد و مدح و قدح رجال سیاسی که با سهو قلم بسیار نوشته شدهاند (گلچینمعانی، 283-284؛ نیز برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، یادگاری).
روی برخی اشیاء مانند تبرزین، تاج درویشی، دف، قاب آینه، کشکول درویشی، انبر برنجی، شمعدان، جعبۀ آرایش، منقل، کوزۀ قلیان، بادگیر قلیان، طاس مسی، شانه، حاشیۀ پردۀ قلمکار و جز آن شعرهایی مینوشتهاند. تعدادی از این شعرها از شاعران مشهور، مانند سعدی و حافظ، اما برخی از آنها کاملاً برگرفته از فرهنگ مردم هستند، مثلاً این بیت شعر که روی یک بخاری نوشته شده است: «دهان گشاده بخاری بهسان بیادبان / رسانده کار به جایی که چوب میخواهد» (ذکاء، «اشعار ... »، 26)؛ یا این اشعار که روی بادگیر قلیان نوشته شده: «این طرفه قلیان کز صفا / باشد چو خلد جانفزا / / در مجلس اهل وفا / باشد چو بلبل در نوا / / از غلغلش اندر سما / گوش ملائک پرصدا» (همو، «اشعار ... (3)»، 17). اینها یادآور شعرهایی است که برخی راویان افسانهها در ابتدای روایت خود میخوانند (نک : جعفری (قنواتی)، روایتها، 189).
این مقولات تاکنون بیشتر از زاویۀ اجتماعی بررسی شدهاند، اما به جهت آنکه مصادیق آنها به هنگام بیانشدن واجد جنبههای زیباییشناختی میشود، میتوان آنها را از لحاظ ادبی نیز مورد توجه قرار داد (یوتلی، 12). البته در چنین وضعیتی فقط جنبۀ گفتاری آنها مورد نظر است. در این وضعیت، گوینده از آرایههای مختلف ادبی استفاده میکند تا مضمون مورد نظر خود را بیان کند. مثلاً وقتی میخواهند کسی را نفرین کنند که دچار فقر و تنگدستی شود، میگویند: «الٰهی نان سوار و تو پیاده باشی» یا «الٰهی نان بدوه، آب بدوه تو هم بدوی». همانگونه که مشخص است، این نفرین جملهای است ادبی که در آن صنعت کنایه به کار رفته است. این مقولهها از نظر مضمونی و نیز از لحاظ کاربرد نوع واژهها و اصطلاحات و آرایههای ادبی، با وابستگیهای جنسی، سنی و اجتماعی گوینده و مخاطب ارتباط دارند. بنابراین، دعا و نفرینی که یک زن بر زبان میراند، متفاوت از دعا و نفرین یک مرد است و دعا و نفرینی که برای یک کاسب، تاجر و دکاندار صورت میگیرد، با دعا و نفرینی که برای یک راننده میشود، تفاوت دارد (برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، سوگند، نفرین، دعا).
بخشی از ادبیات شفاهی هر قوم و ملتی ویژۀ کودکان است. اینگونه از ادبیات توسط بزرگسالان خلق شده، اما بخش اصلی آن ــ به استثنای لالاییها ــ با شرکت کودکان اجرا میشود. هدف اصلی ادبیات کودکان، آموزش در زمینههای گوناگون بهویژه آموزشهای زبانی، پرورش ذوق و نیز پرورش جسمی آنها ست (نک : اسراری، 272-273). در این ادبیات نسبت به ادبیات شفاهی بزرگسالان، زبان شکستۀ گفتاری کاربرد بیشتری دارد. همچنین تعداد قابل توجهی واژههای نامشخص و بیمعنی وجود دارد که صرفاً برای ایجاد نظم و هارمونی در جمله به کار میرود. این واژهها معمولاً به صورت اتباع در جمله ظاهر میشوند، مانند «اشیمشی»، «اتلمتل»، در ادبیات شفاهی کودکان گونههای مختلفی وجود دارد که بخشی از آنها با ادبیات شفاهی بزرگسالان مشترک است، مانند چیستان و افسانه؛ اما بخشی دیگر مختص کودکان است، مانند لالاییها، ترانههای ناز و نوازش و مَتَلها. انواع موجود در ادبیات شفاهی کودکان ارتباط مستقیمی با سن و سال کودک دارد، یعنی هریک از آنها متناسب با دورۀ خاصی از رشد کودک است. در اینجا انواع اختصاصی ادبیات شفاهی کودکان بیان میشوند (برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، ادبیات کودکان).
آنچه امروزه لالایی خوانده میشود، آوازی است که مادر با هدف آرامشدادن به کودک خود و خوابکردن او، بهصورت موزون، آهنگدار و مقفا برای وی زمزمه میکند (انجوی، گذری، 32-33؛ نیز برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، لالایی).
این ترانهها را معمولاً در مرحلهای از سن کودک برایش میخوانند که وی بتواند تا حدودی واکنش نشان دهد. اگر لالایی را عمدتاً مادران میخوانند، ترانههای ناز و نوازش را افزون بر مادر، پدر و سایر بستگان نیز میخوانند. مضمون این ترانهها ستایش کودک به همراه ناز و نوازش فراوان او ست؛ بهویژه اگر دختر باشد شأن او را بسیار بالا میبرند، مانند ترانۀ «این دخترم چه ناز داره / چه زلفای دراز داره» که روایتهای متعددی از آن در گوشهوکنار ایران ثبت شده است (انجوی، همان، 36- 38). این ترانهها از چند نظر با لالاییها تفاوت دارند: اول از لحاظ کارکرد؛ لالایی برای خواباندن کودک است، اما این ترانهها زمان بیداری کودک برایش خوانده میشود تا او را بیشتر به جنبوجوش آورد و شاد کند. دوم، ریتم این ترانهها برخلاف لالاییها تند است و همین ریتم کودک را تحت تأثیر قرار میدهد و باعث میشود که وی با تکاندادن دست و پای خود در اجرای آن تا حدودی مشارکت کند. و سرانجام اینکه ترانههای ناز و نوازش از لحاظ جنسیتی کاملاً از همدیگر متمایزند (نک : همایونی، 56 بب ؛ انجوی، همان، 34-40). این ترانهها از تاریخی طولانی برخوردارند و کهنترین نمونهای که از آنها در دست داریم، توسط روحی انارجانی بیش از 400 سال پیش ضبط شده است (ص 3-6).
اینگونۀ ادبی مربوط به کودکان دوساله به بالاتر است، یعنی زمانی که کودک زبان بازکرده است (قزلایاغ، 128؛ انجوی، همان، 41). ویژگی بارز این ترانهها که با نوعی بازی همراه است، مشارکت فعال کودک است. اینگونه بازیها یا بهصورت دونفره و یا به شکل دستهجمعی اجرا میشود. در حالت دونفره پدر، مادر یا یکی دیگر از بستگان به همراه کودک آن را انجام میدهد. از نمونۀ اول میتوان به «لی لی لی لی حوضک»، و از نمونۀ دوم به «اَتَل مَتَل تُوتِ مَثَل» اشاره کرد (قزلایاغ، 129). بازیهای دیگری نیز وجود دارد که با هدف آموزشهای مختلفی مانند آشنایی با مفاهیم مذهبی و اسامی ائمه (ع)، عددآموزی، آشنایی با حیوانات یا برخی دیگر از مفاهیم مورد نیاز کودک اجرا میشود. هریک از این بازیها ادبیات نسبتاً گستردهای به همراه دارد.
نوع ویژهای از افسانههای کودکان است که طی آن داستان کوتاه و سادهای نقل میشود؛ در ویرایش جدید فهرست تیپهای افسانهای جهانی شمارههای 000‘2 تا 399‘2 برای آنها در نظر گرفته شده است (آرنه ـ تامپسون،1026 ff. ؛ نیز برای اطلاعات بیشتر، نک : ه د، متل).
آموزگار، ژاله، «جادوی سخن در اساطیر ایران»، بخارا، تهران، 1382ش، شم 32-34؛ همو، زبان، فرهنگ و اسطوره، تهران، 1386ش؛ آوردهاند که ... (مجموعۀ داستانهای کهن ایرانی)، به کوشش ابوالفضل قاضی، تهران، 1379ش؛ آیدنلو، سجاد، «پیشینۀ مکتوب و چندصدسالۀ برخی روایات مردمی ـ شفاهی شاهنامه»، فرهنگ مردم، تهران، 1387ش، س 7، شم 24، 25؛ «ابراهیم دهدشتی»، مرشدان پردهخوان ایران، بهکوشش حمیدرضا اردلان، تهران، 1386ش؛ ابن اثیر، علی، الکامل، ترجمۀ حمیدرضا آژیر، تهران، 1383ش؛ ابن خلدون، مقدمه، ترجمۀ محمد پروینگنابادی، تهران، 1352ش؛ ابنندیم، الفهرست؛ ابنهشام، عبدالملک، سیرت رسول الله، ترجمۀ رفیعالدین اسحاق بن محمد همدانی، به کوشش اصغر مهدوی، تهران، 1359-1360ش؛ احمدپناهی سمنانی، محمد، ترانه و ترانهسرایی در ایران، تهران، 1376ش؛ احمدی، مرتضى، کهنههای همیشه نو، تهران، 1380ش؛ ارجانی، فرامرز، سمک عیار، به کوشش پرویز خانلری، تهران، 1385ش؛ ارداز، ر. و آ. اُریتز، اسطورهها و افسانههای سرخپوستان آمریکا، ترجمۀ ابوالقاسم اسماعیلپور، تهران، 1378ش؛ ارسطو، فن شعر، ترجمۀ عبدالحسین زرینکوب، تهران، 1353ش؛ اسدی گوکی، محمدجواد، فرهنگ عامیانۀ گلباف، کرمان، 1379ش؛ اسکندربیک منشی، عالمآرای عباسی، به کوشش محمداسماعیل رضوانی، تهران، 1377ش؛ اسکندرنامه، روایت فارسی کالیستنس دروغین، تحریر عبدالکافی بن ابیالبرکات، به کوشش ایرج افشار، تهران، 1387ش؛ اسماعیلپور، ابوالقاسم، اسطوره، بیان نمادین، تهران، 1377ش؛ همو، سرودهای روشنایی، تهران، 1386ش؛ افتخاری، محمد، موسیقی بلوچستان، تهران، 1375ش؛ الیاده، م.، افسانه و واقعیت، ترجمۀ نصرالله زنگویی، تهران، 1367ش؛ امام (اهوازی)، محمدعلی، چیستاننامۀ دزفولی، تهران، 1379ش؛ انارجانی، روحی، گویش آذری، به کوشش و ترجمۀ رحیم رضازاده ملک، تهران، 1352ش؛ انجوی شیرازی، ابوالقاسم، بازیهای نمایشی، تهران، 1352ش؛ همو، تمثیل و مثل، تهران، 1352ش؛ همو، جشنها و آداب و معتقدات زمستان، تهران، 1379ش؛ همو، فردوسینامه، تهران، ج 1، 1363ش، ج 2، 1358ش؛ همو، قصههای ایرانی، تهران، 1352ش؛ همو، گذری و نظری در فرهنگ مردم، تهران، 1371ش؛ همو، گل به صنوبر چه کرد؟، تهران، 1359ش؛ اوستا، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، ج 1، 1374ش، ج 2، 1370ش؛ ایرانشاه بن ابیالخیر، بهمننامه، به کوشش رحیم عفیفی، تهران، 1370ش؛ باذل مشهدی، محمدرفیع، حملۀ حیدری، تهران، علمی؛ بارنز، ه . ا. و ه . پ. بکر، تاریخ اندیشۀ اجتماعی، ترجمۀ جواد یوسفیان، تهران، 1371ش؛ بتلهایم، ب.، کودکان به قصه نیاز دارند، ترجمۀ کمال بهروزکیا، تهران، 1384ش؛ براهنی، رضا، قصهنویسی، تهران، 1362ش؛ بروئین، ج. ت. پ. دو.، «سبکهای سنتی»، ادبیات داستانی در ایرانزمین (از سری مقالات دانشنامۀ ایرانیکا)، ترجمۀ پیمان متین، تهران، 1382ش؛ بلوکباشی، علی، در فرهنگ خود زیستن و به فرهنگهای دیگر نگریستن، تهران، 1388ش؛ بندهش، ترجمۀ مهرداد بهار، تهران، 1385ش؛ بوستان، بهمن و محمدرضا درویشی، هفت اورنگ، تهران، 1370ش؛ بویس، م.، «گوسان پـارتی و سنت نوازندگی در ایران»، تـرجمۀ مسعود رجبنیا، بررسی و تحقیق توس (مجموعۀ مقالات)، به کوشش محسن باقرزاده، تهران، 1369ش؛ بهار، محمدتقی، بهار و ادب فارسی، به کوشش محمد گلبن، تهران، 1351ش؛ همو، دیوان، تهران، 1378ش؛ همو، سبکشناسی، تهران، چاپخانۀ خودکار؛ بهار، مهرداد، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران، 1381ش؛ بهروزی، محمدجواد، واگوشکها، تهران، 1380ش؛ بهکیش، علی، «شاهنامهخوانی به زبان گیلکی»، گیلهوا، رشت، 1372ش، شم 16، 17؛ بیضایی، بهرام، نمایش در ایران، تهران، 1344ش؛ بیغمی، محمد، فیروزشاهنامه، به کوشش ایرج افشار و مهران افشاری، تهران، 1388ش؛ بیهقی، علی، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، 1361ش؛ پارکر، ک. ل.، افسانههای بومیان استرالیا، ترجمۀ پژمان طهرانیان و زوبین صالحی، تهران، 1383ش؛ پراپ، و.، ریختشناسی قصههای پریان، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1368ش؛ همو، ریشههای تاریخی قصههای پریان، ترجمۀ فریدون بدرهای، تهران، 1371ش؛ پزشکیان، محسن، قصههای مردم کازرون، به کوشش عبدالنبی سلامی، تهران، 1383ش؛ پورنامداریان، تقی، رمز و داستانهای رمزی در ادب فارسی، تهران، 1364ش؛ تاریخ سیستان، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1314ش؛ تحفه، به کوشش محمدتقی دانشپژوه، تهران، 1341ش؛ تسیجر، و.، عربهای هور، ترجمۀ محمد جواهرکلام و عبدالحسین جواهری، تهران، 1380ش؛ تفضلی، احمد، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، به کوشش ژاله آموزگار، تهران، 1376ش؛ تودورُف، ت.، منطق گفتوگویی میخاییل باختین، ترجمۀ داریوش کریمی، تهران، 1377ش؛ تهانوی، محمد اعلى، کشاف اصطلاحات الفنون، به کوشش اشپرنگر، کلکته، 1862م؛ ثعالبی مرغنی، حسین، غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، بهکوشش زُتنبرگ، پاریس، 1900م؛ ثغری، عماد، طوطینامه (جواهر الاسمار)، به کوشش شمسالدین آلاحمد، تهران، 1385ش؛ جاوید، هوشنگ، آشنایی با موسیقی نواحی ایران، تهران، 1386ش؛ همو، مناقبخوانی، تهران، 1386ش؛ جرفاذقانی، ناصح، ترجمۀ تاریخ یمینی، به کوشش جعفر شعار، تهران، 1357ش؛ جعفری، علیاکبر، «شعر در ایران کهن»، انجمن فرهنگ ایران باستان، تهران، 1346ش، س 5، شم 1؛ جعفری (قنواتی)، محمد، «بررسی افسانۀ زندگان»، کتاب ماه ادبیات و فلسفه، تهران، 1382ش، شم 75، 76؛ همو، روایتهای شفاهی هزارویکشب، تهران، 1384ش؛ همو، قصهها و افسانههایی از گوشهوکنار ایران، تهران، 1386ش؛ جهانبگلو، امیرحسین، مقدمه بر بازیهای نمایشی انجوی شیرازی (هم )؛ چلکوفسکی، پ.، «روضة الشهدا و هنرهای نمایشی در ایران»، فصلنامۀ تئاتر، ویژۀ پژوهشهای تئاتری، تهران، 1379ش، دورۀ جدید، شم 6، 7، 8، 9؛ حبیباف، امیر بیگ، چیستان، ترجمۀ منوچهر ستوده و فرشته مجیدی، تهران، 1389ش؛ حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تبریز، 1344ش؛ خالقی مطلق، جلال، «از شاهنامه تا خداینامه»، عصر نو (مل (؛ همو، حماسه، پدیدهشناسی تطبیقی شعر پهلوانی، تهران، 1386ش؛ خانلری، پرویز، «انواع و سبکهای ادبی»، سخن، تهران، 1351ش، شم 5؛ همو، شهر سمک، تهران، 1364ش؛ همو، وزن شعر فارسی، تهران، 1354ش؛ خزاعی، حمیدرضا، افسانۀ شعرها، مشهد، 1385ش؛ همو، افسانههای خراسان، مشهد، 1379ش؛ همو، زیباترین افسانهها (پریان)، مشهد، 1383ش؛ خلج، منصور، تاریخچۀ نمایش در باختران، 1364ش، رشدیه؛ خلیقی، محمود، «فرهنگ عامه، خصوصیات، کنش و نقش آن»، فرهنگ و زندگی، تهران، 1356ش، شم 25، 26؛ داستانهای بیدپای (کلیله و دمنه)، ترجمۀ محمد بن عبدالله بخاری، به کوشش پرویز خانلری و محمد روشن، تهران، 1361ش؛ داندس، آ.، «ادب شفاهی»، ترجمۀ پوهاند الهام، دفولکلور اوادب دوهمیاشتنی خپرونه، کابل، 1353ش؛ درویشی، محمدرضا، آیینه و آواز، تهران، 1376ش؛ دریکن، ا. و و. شنایدر، زیباترین افسانههای جهان، ترجمۀ علی عبداللٰهی و سیامک گلشیری، تهران، 1383ش؛ دوبیتیهای عامیانۀ بیرجندی، به کوشش محمدمهدی ناصح، مشهد، 1377ش؛ دورانت، و.، تاریخ تمدن (مشرقزمین: گاهوارۀ تمدن)، ترجمۀ احمد آرام، تهران، 1343ش؛ دو روایت از سلیم جواهری، به کوشش محمد جعفری (قنواتی)، تهران، 1387ش؛ دوستخواه، جلیل، «یادداشتها»، اوستا (هم )؛ دولتشاه سمرقندی، تذکرة الشعراء، به کوشش ا. براون، لیدن، 1318ق؛ ذکاء، یحیى، «اشعار و اشیاء»، هنر و مردم، تهران، 1344ش، شم 30؛ همو، «اشعار و اشیاء (3)»، همان، تهران، 1344-1345ش، شم 41-42؛ راجی کرمانی، ملابمانعلی، حملۀ حیدری، به کوشش یحیى طالبیان، کرمان، 1383ش؛ رادویانی، محمد، ترجمان البلاغة، به کوشش احمد آتش، تهران، 1380ش؛ راغب اصفهانی، حسین، محاضرات الادباء، بیروت، 1381ق / 1961م؛ راوندی، محمد، راحة الصدور، به کوشش محمد اقبال لاهوری، تهران، 1333ش؛ رجایی، احمدعلی، مقدمه بر پلی میان شعر هجایی و عروضی فارسی، تهران، 1353ش؛ رحمانی، روشن، افسانههای دری، تهران، 1374ش؛ همو، افسانههای مردم فارسیزبان، تهران، 1380ش؛ رزمجو، حسین، انواع ادبی و آثار آن در زبان فارسی، مشهد، 1370ش؛ رئیسنیا، رحیم، کوراوغلو در افسانه و تاریخ، تهران، 1377ش؛ زرشناس، زهره، میراث ادبی روایی در ایران باستان، تهران، 1384ش؛ زریری، عباس، داستان رستم و سهراب، به کوشش جلیل دوستخواه، تهران، 1369ش؛ زرینکوب، عبدالحسین، بحر در کوزه، تهران، 1366ق؛ همو، پلهپله تا ملاقات خدا، تهران، 1371ش؛ همو، جستوجو در تصوف ایران، تهران، 1369ش؛ ژوکوفسکی، و.، اشعار عامیانۀ ایران (در عصر قاجاری)، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1382ش؛ سالاری، عبدالله، فرهنگ مردم کوهپایۀ ساوه، تهران، 1379ش؛ سام میرزا صفوی، تحفۀ سامی، به کوشش رکنالدین همایونفرخ، تهران، علمی؛ سجادی، صادق، تاریخ برمکیان، تهران، 1385ش؛ سعیدی، سهراب، چیستانهای هرمزگان، قم، 1387ش؛ سعیدی، مصطفى و احمد هاشمی، طومار شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1381ش؛ سفیدگر شهانقی، حمید، «نگاهی به هنر و ادبیات عاشیقهای آذربایجان»، گوهران، تهران، 1382ش، س 1، شم 1؛ سیپک، ی.، ادبیات فولکلور ایران، ترجمۀ محمد اخگری، تهران، 1384ش؛ شایستهفر، مهناز، «تزیینات کتیبهای سنگ قبرهای شیخ صفی و تطبیق آن با نهارخوران گرگـان»، کتاب ماه هنر، تهران، 1388ش، شم 134؛ شایگان، داریوش، ادیان و مکتبهای فلسفی هند، تهران، 1346ش؛ شرفکندی، عبدالرحمان، فرهنگ کردی ـ فارسی، تهران، 1369ش؛ شفیعی کدکنی، محمدرضا، «انواع ادبی و شعر فارسی»، خرد و کوشش، تهران، 1352ش؛ همو، «راههای انتشار یک شعر، در قدیم»، بخارا، تهران، 1383ش، س 6، شم 5؛ شمس قیس رازی، محمد، المعجم، به کوشش محمد قزوینی و محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1327ش؛ شمیسا، سیروس، انواع ادبی، تهران، 1370ش؛ صادقی، قطبالدین، «مدخلی بر نمایش آیینی»، فصلنامۀ تئاتر، تهران، 1373ش، شم 26؛ صداقتنژاد، جمشید، طومار کهن شاهنامۀ فردوسی، تهران، 1374ش؛ صفا، ذبیحالله، «اشارهای کوتاه به داستانگزاران و داستانگزاری تا دوران صفویه»، ایرانشناسی، تهران، 1368ش، س 1، شم 3؛ همو، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، ج 1-2، 1347ش، ج 3، 1369ش، ج 4، 1351ش؛ همو، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، تهران، 1329-1331ش؛ همو، مقدمه بر دارابنامۀ طرسوسی، تهران، 1356ش؛ همو، یادداشتها و ملاحظات بر دارابنامۀ بیغمی، تهران، 1381ش؛ صوفیزاده، اسدالله، «چیستان و خصوصیتهای آن»، مردم گیاه، دوشنبه، 1372ش، س 1، شم 1؛ طباطبایی، جواد، خواجه نظامالملک طوسی، تبریز، 1385ش؛ طباطبایی، لسانالحق، سرو ایراج، تهران، 1387ش؛ طباطبایی اردکانی، محمود، فرهنگ عامه اردکان، تهران، 1381ش؛ طراز الاخبار و الاشعار و التواریخ، نسخۀ خطی، کتابخانۀ مجلس سنا، شم 188‘14؛ ظهیری سمرقندی، محمد، سندبادنامه، به کوشش محمدباقر کمالالدینی، تهران، 1381ش؛ عبدلی، مراد، «زیارت و چاووشخوانی در حسینآباد ناظم ملایر»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهران، 1387ش، س 3، شم 8، 9؛ عزیز و نگار، گردآوری و تحریر یوسف علیخانی، تهران، 1381ش؛ علی، صالح احمد، عرب کهن در آستانۀ بعثت، ترجمۀ هادی انصاری، تهران، 1384ش؛ علیشیرنوایی، مجالس النفائس، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، 1363ش؛ عمادی، عبدالرحمان، آسمانکت، تهران، 1388ش؛ عمرانی، ابراهیم، برداشتی از لالاییهای ایران، تهران، 1381ش؛ عنصرالمعالیکیکاووس، قابوسنامه، به کوشش غلامحسین یوسفی، تهران، 1352ش؛ عوفی، محمد، لباب الالباب، به کوشش سعید نفیسی، تهران، 1335ش؛ غریبپور، بهروز، «هنر مقدس صورتخوانی (پردهخوانی)»، فصلنامۀ هنر، تهران، 1378ش، دورۀ جدید، شم 40؛ غـزالی، محمد، کیمیـای سعـادت، تهران، 1319ش؛ همو، نصیحة الملوک، به کوشش جلالالدین همایی، تهران، 1351ش؛ فاخوری، حنا، تاریخ ادبیات زبان عربی، ترجمۀ عبدالمحمد آیتی، تهران، 1361ش؛ فخرالزمانی، عبدالنبی، تذکرۀ میخانه، به کوشش احمد گلچین معانی، تهران، 1340ش؛ فخر مدبر، محمد، آداب الحرب و الشجاعة، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، 1346ش؛ فراروتی، ف.، «لوکاچ، گلدمن و جامعهشناسی رمان»، درآمدی بر جامعهشناسی ادبیات، ترجمۀ محمدجعفر پوینده، تهران، 1377ش؛ فراهی، میرزا برخوردار، داستانهای محبوب القلوب، به کوشش علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، تهران، 1373ش؛ فرائد السلوک، به کوشش نورانیوصال و غلامرضا افراسیابی، تهران، 1368ش؛ فرخاریی، احمد یاسین، «سیری در ادبیات عامیانۀ افغانستان»، پل فیروزه، تهران، 1383ش، س 4، شم 14؛ فردوسی، شاهنامه، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران، 1386ش؛ فروزانفر، بدیعالزمان، مآخذ قصص و تمثیلات مثنوی، تهران، 1362ش؛ فریزر، ج. ج.، شاخۀ زرین، ترجمۀ کاظم فیروزمند، تهران، 1383ش؛ فوجیموتو، ی.، «سفرههای نذری و اهمیت بررسی آداب و رسوم آیینی زنان در ایران»، فرهنگ مردم، تهران، 1385ش، س 5، شم 18؛ قتالی، عبدالجلیل، هفتاد افسانه از افسانههای بندر خمیر (هرمزگان)، شیراز، 1389ش؛ قزلایاغ، ثریا، ادبیات کودکان و نوجوانان و ترویج خواندن، تهران، 1383ش؛ قزوینی رازی، عبدالجلیل، نقض، به کوشش جلالالدین محدث ارموی، تهران، 1358ش؛ قصۀ حسین کرد شبستری، به کوشش ایرج افشار و مهران افشاری، تهران، 1385ش؛ قصۀ حمزه (حمزهنامه)، به کوشش جعفر شعار، تهران، 1347ش؛ قصههای مشدی گلین خانم، گردآوری ل. پ. الول ساتن، به کوشش ا. مارتسلف و دیگران، تهران، 1374ش؛ قطبالدین شیرازی، محمود، درة التاج، (بخش حکمت عملی و سیر و سلوک)، به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران، 1369ش؛ قمی، حسن بن محمد، تاریخ قم، ترجمۀ حسن بن علی قمی، به کوشش جلالالدین طهرانی، تهران، 1353ش؛ قنبری، محمدرضا، «نگاهی به مکتبخانه در ایران»، فصلنامۀ فرهنگ مردم ایران، تهران، 1386ش، شم 9؛ قنبری عدیوی، عباس، امثال و حکم بختیاری، شهرکرد، 1387ش؛ همو، گفت و لُفت، شهرکرد، 1385ش؛ قویم، پوهنمل عبدالقیوم، «انواع ادبیات عامیانۀ دری»، ادب، کابل، 1352ش، س 21، شم 3؛ قیصری، ابراهیم، مقدمه بر مثلهای ماهشهری، عیسى قیصری، تهران، 1389ش؛ قیم، عبدالنبی، فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، تهران، 1387ش؛ کاشفی، حسین، اخلاق محسنی، چ سنگی؛ همو، روضة الشهداء، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1334ش؛ کالوینو، ای.، شش یادداشت برای هزارۀ بعدی، ترجمۀ لیلی گلستان، تهران، 1375ش؛ کتاب پنجم دینکرد، آوانویسی، ترجمه، تعلیقات و واژهنامه از ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تهران، 1386ش؛ کریمی، عبدالله، «نقالی و نقالان سنندج»، نیوار، پژوهشکدۀ فرهنگ و هنر اسلامی (نک : مل )، 1384ش، شم صفر (دسترسی در 21 / 11 / 1386)؛ کسایی، نورالله، مدارس نظامیه و تأثیرات علمی و اجتماعی آن، تهران، 1358ش؛ کلیات هفت داستان نجمای شیرازی و خاکی، به کوشش سعید موحدی، بیجا، بیتا؛ کلیله و دمنه، ترجمۀ نصرالله منشی، به کوشش مجتبى مینوی، تهران، 1343ش؛ کمپفر، ا.، در دربار شاهنشاه ایران، ترجمۀ، کیکاووس جهانداری، تهران، 1350ش؛ کویاجی، جی. سی.، آیینها و افسانههای ایران و چین باستان، ترجمۀ جلیل دوستخواه، تهران، 1353ش؛ کیانی، منوچهر، سیهچادرها، تهران، 1371ش؛ گراوند، علی، «تأملی بر زاویۀ دید قصههای غزلیات شمس»، مجموعه مقالههای همایش داستانپردازی مولوی، به کوشش محمد دانشگر، تهران، 1386ش؛ گلچین معانی، احمد، «تاریخ یادگار»، یغما، تهران، 1342ش، س 16، شم 2؛ لمعة السراج لحضرة التاج، به کوشش محمد روشن، تهران، 1348ش؛ مارتسلف، ا.، «قصههای عامیانه در مثنوی مولوی»، ترجمۀ مسعود صادقی، فرهنگ مردم، تهران، 1381ش، س 1، شم 3، 4؛ مجدخوافی، روضۀ خلد، به کوشش محمود فرخ، تهران، 1345ش؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، 1318ش؛ محبتی، مهدی، سیمرغ در جستوجوی قاف، تهران، 1379ش؛ محجوب، محمدجعفر، ادبیات عامیانۀ ایران، به کوشش حسن ذوالفقاری، تهران، 1387ش؛ همو، مقدمه بر امیرارسلان نقیبالممالک، تهران، 1340ش؛ محقق سبـزواری، روضة الانوار عباسی، بـه کوشش نجف لکزایی، قم، 1381ش؛ محمد بن منور، اسرار التوحید، به کوشش ذبیحالله صفا، تهران، 1332ش؛ مرزبان بن رستم، مرزباننامه، ترجمۀ سعدالدین وراوینی، به کوشش خلیل خطیب رهبر، تهران، 1363ش؛ مستوفی، عبدالله، شرح زندگانی من، تهران، 1371ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، ترجمۀ ابوالقاسم پاینده، تهران، 1344ش؛ مشکین، حسینبابا، مشکیننامه، به کوشش داود فتحعلی بیگی، تهران، 1386ش؛ مصباحیپور ایرانیان، جمشید، واقعیت اجتماعی و جهان داستان، تهران، 1358ش؛ مقدم، محمد، «مهرابه»، نشریۀ انجمن فرهنگ ایران باستان، تهران، 1343ش، شم 3؛ «مقدمۀ شاهنامۀ ابومنصوری» (مقدمۀ قدیم شاهنامه)، بیست مقالۀ محمد قزوینی، تهران، 1363ش، ج 2؛ مقدمۀ ناشر بر «رسول میرزاعلی»، مرشدان پردهخوان ایران، به کوشش حمیدرضا اردلان، تهران، 1386ش؛ مکال، ه . ، اسطورههای بینالنهرینی، ترجمۀ عباس مخبر، تهران، 1379ش؛ ملطیوی، محمد، روضة العقول، به کوشش محمد روشن و ابوالقاسم جلیلپور، تهران، 1383ش؛ منصوری، احمدرضا، «رد پای روایت و داستان در غزلیات شمس»، مجموعه مقالههای همایش داستانپردازی مولوی، به کوشش محمد دانشگر، تهران، 1386ش؛ مؤذنجامی، محمدمهدی، ادب پهلوانی، تهران، 1379ش؛ مورگان، ل. ه . ، جامعۀ باستان، ترجمۀ محسن ثلاثی، تهران، 1371ش؛ مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش محمد استعلامی، تهران، 1369ش؛ مؤید ثابتی، علی، «یادگارهای مزار شیخ احمد جامی»، مهر، تهران، 1313ش، س 2، شم 9؛ مؤید محسنی، مهری، فرهنگ عامیانۀ سیرجان، کرمان، 1381ش؛ مهتدی (صبحی)، فضلالله، عمو نوروز، به کوشش حمیدرضا خزاعی، مشهد، 1383ش؛ مید، م.، آدمیان و سرزمینها، ترجمۀ علیاصغر بهرامی، تهران، 1382ش؛ میرصادقی، جمال و میمنت میرصادقی، واژهنامۀ هنر داستاننویسی، تهران، 1388ش؛ مینوی خرد، ترجمۀ احمد تفضلی، تهران، 1354ش؛ میهندوست، محسن، کلّهفریاد، تهران، 1380ش؛ نادری، افشین، نمونههایی از قصههای مردم ایران، تهران، 1383ش؛ همو و سعید موحدی، شوقات، تهران، 1380ش؛ ناصح، محمدمهدی، شعر غم، مشهد، 1379ش؛ «نبیالله بهاری»، مرشدان پردهخوان ایران، به کوشش حمیدرضا اردلان، تهران، 1386ش؛ نرشخی، محمد، تاریخ بخارا، ترجمۀ احمد بن محمد قباوی، تلخیص محمد بن زفر، به کوشش محمدتقی مدرس رضوی، تهران، 1363ش؛ نصرآبادی، محمدطاهر، تذکره، به کوشش حسن وحید دستگردی، تهران، 1317ش؛ نظام تبریزی، علی، بلوهر و بیوذسف، به کوشش محمد روشن، تهران، 1381ش؛ نظامی عروضی، احمد، چهار مقاله، به کوشش محمد قزوینی و محمد معین، تهران، 1385ش؛ نظامی گنجوی، لیلی و مجنون، به کوشش اژدرعلیاوغلی علیاصغرزاده و ف. بابایف، مسکو، 1965م؛ نظری داشلی برون، زلیخا و دیگران، مردمشناسی روستای ابیانه، تهران، 1384ش؛ نیکلسن، ر. ا.، تاریخ ادبیات عرب قبل از اسلام، ترجمۀ کیواندخت کیوانی، به کوشش ضیاءالدین سجادی، تهران، 1369ش؛ نیکوکار، عیسى، ترانههای نیمروز، تهران، وزارت فرهنگ و هنر؛ وراوینی، سعدالدین، مقدمه بر مرزبان نامۀ مرزبان بن رستم (هم (؛ وکیلیان، احمد، تمثیل و مثل، تهران، 1387ش؛ همو، قصههای مردم، تهران، 1379ش؛ هادیان طباییزواره، جمال، اُتولنامه، تهران، 1388ش؛ هارت، ج.، اسطورههای مصری، ترجمۀ عباس مخبر، تهران، 1374ش؛ هاشمزاده، سلیمان، تحقیقی در موسیقی سنتی آذربایجان، اورمیه، 1377ش؛ هاشمی، علیرضا، سفرهای زیارتی در فرهنگ مردم، تهران، 1388ش؛ هبلهرودی، محمد، جامع التمثیل، تهران، اسلامیه؛ هزار و یک شب، به کوشش محمد رمضانی، تهران، 1315-1316ش؛ هفت لشکر، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداینی، تهران، 1377ش؛ همایونی، صادق، ترانههای محلی فارس، شیراز، 1379ش؛ همیلتن، ا.، سیری در اساطیر یونان و رم، ترجمۀ عبدالحسین شریفیان، تهران، 1376ش؛ یادگاری، عبدالحسین، حماسههای مردم بلوچ، تهران، 1386ش؛ یوسفی، غلامحسین، «چاووش»، کلک، تهران، 1370ش، شم 14، 15؛ همو، یادداشتهایی در زمینۀ فرهنگ و تاریخ، تهران، 1371ش؛ نیز:
Aarne, A. and S. Thompson, The Types of International Folktales, ed. H. J. Uther, Helsinki, 2004; Amanof, R., Afsonakhoi Khalki Tochik, Dushanbe, 2001; Asrari, V. and R. Amanof, Echodiate Dakhanaki Khalki Tochik, Dushanbe, 1980; Asre-nou, www.asre-noi.net / php / culture / az shahname ta khodayname.pdf; Chadwick, H. M. and N. K. Chadwick, The Growth of Literature, Cambridge, 1932-1940; Cuddon, J. A., A Dictionary of Literary Terms, Middlese etc., 1984; Dundes, A., The Study of Folklore, Tokyo, 1965; Icar, www.icar.ir / Page / 4558 / section / litem / mid / 11883 / id / 25895 / Default.aspx; Utley, F. L., «Folk Literature: An Operational Definition» (vide: Dundes); Wellek, R. and A. Warren, Theory of Literature, Penguin Books, 1949. .
محمد جعفری (قنواتی)
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید