بند دهم ادامه سخنان حضرت زینب کبری(س) خطاب به حضرت زهرا(س) است و مصرع اوّل بیت «آن سر که بود بر سر دوش نبی مدامر یک نیزهاش ز دوش مخالف جدا ببین» اشاره به این سخن است که ابنعباس میگوید: پیامبر(ص) به حسین(ع) عشق میورزید، روزی او را بر شانههایش نشانده بود، لبها و دندانهای حسین را میبوسید. جبرئیل وارد شد و گفت: «دوستش داری؟» گفت: «آری». گفت: «امّت تو او را میکشند.»
شهادت پدیدهای مقدس و در نتیجه با معتقدات دینی درآمیخته است. پس از اسلام دین و دنیای مرد ایرانی تغییر کرد؛ اما بسیاری از تصورات آیین و اجتماع کهن که در اعماق ناخودآگاه وی رسوب کرده بود، بر جای ماند. پس از زمانها پارهای از یاد رفت و پارهای دیگر با اندیشهها و زندگی جدید درآمیخت و تصورات و ذهنیات تازهای ساخت
توضیح این نکته ضروری است که مولانا محتشم باید در اینجا نیز مشبه به را به گونهای انتخاب کند که همانند «نخل» در بند چهارم، از لحاظ صفات و مشخصات و ویژگیها شایستگی اشتراک در شباهت با امام را داشته باشد و این موجود نمیتواند موجودی عادی و ناشایسته باشد. بنابراین شباهت امام و ماهی در این بیت تنها به خاطر فلسهایش با زخمهای تن امام نیست؛ همچنین تنها به خاطر افتادن در دریای خون نیست.
در این بیت که ترکیب «اُمّتِ نبی» تداعی سخنان استاد شهید مرتضی مطهری است که میفرماید: «ما قبلاً ثابت کردیم که این داستان از این نظر مهم است و گفتیم که کشته شدن امام حسین بعد از پنجاه سال از وفات پیغمبر به دست مردمی مسلمان، بلکه شیعه، معمای بسیار قابل توجهی است!»(مطهری، همان، ج۲، ص۶۵) «چگونه شد که اوّلاً حزب ابوسفیان زمام حکومت را در دست گرفتند و ثانیاً مردم مسلمان و بلکه شیعه قاتل امام حسین(ع) شدند؟» (مطهری، همان، ج۲، ص۱۲)۱ «بیشک مردم کوفه از شیعیان علی ابن ابیطالب بودند و امام حسین را شیعیانش کشتند؛ لذا در همان زمان هم میگفتند: «قُلوبُهُم مَعَهُ و سُیوفُهُم عَلَیهِ» (مقتل الحسین، مقرّم، ص۲۰۳)، چرا که اُمویها شخصیت ملت مسلمان را له کرده کوبیده بودند و دیگر کسی از آن احساسهای اسلامی در خودش نمیدید.»(استاد شهید مرتضی مطهری، حماسه حسینی، ج۱، انتشارات صدرا، ص۴۶)
بیان این تعزیت که بر سر روضة حضرت رسالت صلی الله علیه و آله واقع شد، از سرحد تقریر متجاوز است و نطاق نطق از احاطة آن عاجز٫ اقاصی و ادانی مدینه درین ماتم سهیم بودند و خواص و عوام ازین مصیبت در اندوه عظیم
مولانا محتشم کاشانی در بیت نخست، تصویر کلی و کاملی از روضهالشهدای کاشفی را مجسم کرده است؛ زیرا در هر گزارش زیبای ادیبانه از صحنه و سفرة غم در کربلا، پیشدرآمدی از رنج و مشقت انبیای سلف را به استادانهترین وجه ممکن ترتیب داده و به اصطلاح علویان عارف در عاشورا، تمامی پیامبران بر امام حسین(ع) تجلی کردند.
استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب حماسة حسینی در چند جا به تخفیف محتشم کاشانی و شعرای پارسیگوی در مقایسه با مرثیهگویان عرب پرداخته است و میفرماید: «… در آن وقت مرثیهگوها مثل مرثیهگوهای حالا نبودند، کُمیَت مرثیهگو بود، دِعبل خزاعی مرثیهگو بود، همان دعبل خزاعی که گفت: پنجاه سال است که من دار خودم را به دوش کشیدهام! او طوری مرثیه میگفت که تخت خلفای اموی و عباسی را متزلزل میکرد. او که محتشم نبود، شعرای ما چرخ و فلک را مسئول شهادت حسین دانستهاند! کمیت که این جور نبود، یک قصیده که میگفت، دنیا را متزلزل میکرد ولی با تاریخچه حسین، با نام حسین، با مرثیه حسین(ع)…»
در قیام یومالدّین که قیامت باشد، جهات فاعلیه اشتداد مییابد، و جهان قابلیه و معده مندک در جهات فاعلی میشود. یرجع کل فرع الی اصله، و کل مستفیض مع مفیضه، یجمع الشمس و القمر و یتحدّ النفوس بالارواح و یزول المباینـه بین الارواح و الاشباح، و یرجع السماوات و الارض الی ما کانتا علیه قبل انفتاقها من الرتق، فتعود الی مقام الجمعیـه المعنویـه من هذه التفرقـه الطبیعیـه و العناصر تتقلب الی نار واحده غیر هذه النار المحسوسـه و تصیر الهیولی بحراً مسجوراً و یتصل البرّ بالبحر، و یتحدّ الفوق و التحت، تنشق السماء و تنتثر النجوم، و نزول الابعاد و الاجرام، فلم یبق للحواس و القوی تأثر، و ما للمحسوس عین و أثر «لایرون فیها شمساً و لازمهریرا» و «حملت الارض و الجبال فدکّتا دکّـه واحده»؛ و «تصیر الجبال کالعهن المنفوش» و تبدّل الارض فتمدّ مدّ الادیم و تبسط علی قدر تسع الخلق و «برزوا لله الواحد القهار» و المتخلصون عند ذلک من البرازخ، یتوجهون الی الحضره الربوبیـه «فاذا هم من الاجداث الی ربهم ینسلون»
درباره امیر علیشیر نوایی آمده است: «در وقفنامه امیرعلیشیر نوایی از جمله مصارف رقبات وقفشده، یکی هم آن است که روز عاشورا چهل من گوشت با مصالح دیگر به قدر ضرورت آش پخته، با پنجاه من نان قسمت کنند.» (تذکرهالمجالس، ص کج) [در توضیح آن به نحو سؤالی آمده است:] «آیا ممکن است این مسأله مربوط به مبارکی روز عاشورا نزد سنیان بوده و ربطی به امام حسین علیهالسلام و شهادت آن حضرت نداشته باشد؟» (تأملی در…، ص۴۳۰) این سؤال در حالی است که از امیرعلیشیر نوایی به عنوان وابسته و مرید طریقت نقشبندی صراحتاً نام برده شده است! (تأملی در…، ص۴۱۹)
مولانا کاشفی، دکتر شریعتی، استاد مطهری هر سه اهل خراسان هستند و میدانیم که نوعی احساس تاریخی انکارناپذیر در ذهن بزرگان علم و فرهنگ خراسان از عملکرد صفویان در آن سرزمین وجود دارد و دیگر اینکه مکتب خراسان که سرزمین به هم آمیختة سنی و شیعی است، از دیرباز با محبت اهلبیت(ع) همراه بوده است و پیروان مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی مراسم سوگواری حسینی را با هم برگزار میکردهاند و آثاری چون روضـهالشهدا در آن دیار تألیف و تصنیف شده است که منشور ائتلاف شیعه و سنی در سوگواری حسینی است؛ چنان که به گفته دکتر مصطفی کامل شیبی: «روضـهالشهدا زمینهساز تشیع صفوی و پیروزی صفویان بوده است و تشیع صفوی مولود طبیعی تسنن دوازدهامامی (اعتدالی) و تصوف است.»
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید