پدران امیر کبیر و اقوامش اصلا هزاوه ای الاصل و فراهانی بود اند.و هزاوه از بزگترین دهات فراهان اراک بوده است. در سال 1351 که سخنرانی آقای حسن قاسم خان هزاوه ای ایرادشده و بعد نوشته شده ایشان ، گوشزد کرده است که ، پیر مردان و اکثر فامیل امیر کبیر متفق القول می گویند که جد میرزا تقی خان امیر کبیر که بنام علی وردی معروف بوده است . دو پسر داشته است .به اسامی طهماسب و الماس . از بازماندگان الماس اطلاعی در دست نیست و تاکنون در هزاوه از او صحبتی نشده است و اینطور که بنظر می رسد نامبرده یا دراوان جوانی از هزاوه مهاجرت کرده یا اینکه قبل از ازدواج فوت کرده است . .
میرزا ابوالقاسم قائم مقام برای تعلیم و تربیت بچه هایش در منزل شخصی خود مکتبخانه ای درست کرد و برای تدرس بچه هایش شیخ اسدالله مهر آبادی را که مردی فاضل بوده دعو ت کرد و از او خواست که به منزل قائم مقام بیاید و فرزندانش را در س بدهد . لازم به توضیح است که در آن زمان کربلایی قربان که پدر امیر کبیر بود امین و پیشکار و ناظر اشپز خانه قائم مقام بوده است.
پس از مرگ محمدشاه قاجار، پسرش ناصرالدین میرزا كه شانزده سال داشت به شاهی رسید. وی پس از آن كه در تبریز بر تخت نشست، میزا تقی خان امیرنظام را با لشكری آراسته به تهران فرستاد و خود در 21 ذی قعده به تهران رسید. ناصرالدین میرزا، پیش از ورود به تهران، امیر نظام را به لقب اتابك اعظم ملقب كرد و او رابه صدر اعظمی خویش برگزید.
...الحمدلله که چنین شد،عجب نفس خبیثی بود، کُلِ مردم شاکرند... [یک سند] : دستخط محمد شاه و ابراز رضایت از قتل قائم مقام سه پادشاه قاجار، فتحعلی شاه، محمد شاه و ناصرالدین شاه هرسه صدراعظمهای لایق خود را به قتل رساندند، صدراعظمهایی که برای به سلطنت رسیدن اینها تلاش بسیار کرده بودند به شرح ذیل:
یکی از گویاترین منابع برای شناخت هر یک از ادوار تاریخ، اسناد مکتوب است. در این میان، مکاتبات بین شاه با رجال درباری، اهمیت دوچندانی دارد؛ چراکه علاوه بر روشن شدن نوع مناسبات بین شاه و درباریان، میتوان با توجه به میزان تکرار و تمرکز بر موضوعی در خلال آنها، دغدغهها و نگرانیهای وی را در مورد امور کشوری، لشگری و... تا حد زیادی اولویتبندی کرد. آنگاه آن را چون سنگ محکی برای سنجش صحت و سقم روایات و کتب تاریخی، مورد استفاده قرار داد. استفاده از چنین سنجهای برای شناخت شخصیت پادشاهی چون ناصرالدین شاه اما برای تاریخنگار کاری است سهل و در عین حال ممتنع؛ سهل از آن جهت که او پادشاهی دست به قلم بود و نامهنگاری یکی از امور ثابت روزانهاش و ممتنع از آن جهت که دوره حکومتی بسیار طولانی داشت و داستان او با هریک از وزرایش خود شرح صد مثنوی.
«... از دیگر خصلتهایمان کلینگری است... همه چیز به صورت مطلق یا سفید است و یا سیاه، یا خوب خوب است و یا بد بد. دوست و رفیقمان در رفاقت یا بینظیر است و یا کلاً غیرقابل اعتماد. رهبران سیاسیمان هم همینطور... یا تقریباً پرستششان میکنیم و یا از آنها نفرت داریم... حتی شخصیتهای تاریخیمان را هم به دو دسته سیاه و سفید قسمت میکنیم و درباره آنها به قضاوت مینشینیم. قوامالسلطنه را یکسره نفی میکنیم و در مقابل امیرکبیر و دکتر مصدق را تا حدود یک افسانه بالا میبریم...» با همه انتقاداتی که به محمدعلی جمالزاده وارد میکنند، اما او در «خلقیات ما ایرانیان» در مورد نوع نگاه ما به شخصیتهای تاریخی، چندان هم به بیراهه نرفته است.
میرزا تقیخان امیرکبیر که با نامهای اتابک و امیرنظام نیز شناخته میشود، صدراعظم ناصرالدین شاه بود و در چهار سال اول سلطنت او به یکی از لایقترین و شایستهترین شخصیتهای دوران قاجار بدل شد. او در هزاوه حوالی شهر فراهان در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. پدر او کربلایی محمدقربان به عنوان آشپز به خدمت میرزا بزرگ قائممقام فراهانی درآمد. زمانی که میرزا بزرگ قائممقام به وزارت نایبالسلطنه عباس میرزا در تبریز منصوب شد کربلایی قربان نیز همراه او رفت و پسرش را نیز با خود به تبریز برد.
زندگی و سرنوشت پرفراز و نشیب میرزا تقیخان فراهانی آنقدر دراماتیک و جذاب هست که نگاه هر پژوهشگر و هنرمندی را به سمت خود جذب کند. جدا از نفوذ و عملکرد امیرکبیر در سیاست ایران اینکه پسر یک آشپز معمولی از هزاوه به مقام دومین فرد در کشور در روزگار یکصد و هفتاد سال پیش برسد و چنین سرنوشتی پیدا کند و حتی شکل کشته شدنش به اندازه کافی وسوسهانگیز است که نه فقط در کتابهای تاریخی که در قالبهای مختلف از داستان و فیلم تا حتی هنرهای تجسمی به تصویر درآید.
دوران کوتاه صدارت امیرکبیر، به سبب وضعیت بینالمللی، استیلای بریتانیا بر سرزمینهای جنوبی و شرقی ایران، مشکلات مربوط به مرزها در غرب و شرق و نیز مشکلات عدیده داخلی، یکی از پرمخاطرهترین دورههای تاریخ ایران است. یکی از دلایل ظهور بابیه در این دوران، وضعیتی بود که حکومت ایران و مخصوصاً امثال حاج میرزا آقاسی پدید آورده بودند.
در دوران قاجار خصوصاً بعد از شکست در جنگهای ایران و روس، دخالت و نفوذ سفارتخانه های خارجی در ایران به اوج خود می رسد. نفوذ سیاسی و مداخلات نابجای نمایندگان سیاسی و شبکه جاسوسی دو دولت انگلستان و روسیه در امور داخلی ایران به گونه ای بود که گاهی شاه و صدراعظم و وزرایش در انجام کوچکترین و جزیی ترین امور مجبور به مشاوره و هماهنگی با نمایندگان سیاسی این دو دولت می شدند.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید