هدف این تحقیق بررسی اندیشه اصلاح نظم و امنیت توسط امیرکبیر صدراعظم بزرگ تاریخ ایران بوده است. او با دقت، هوشمندی و با بهره گیری از تجارب سفر خود به روسیه و عثمانی و مطالعه کتاب ها و روزنامه های متعدد، عمقعقب ماندگی ایرانرا در ابعاد مختلف ادراک کرد و برنامه های اصلاحیرابراینجات کشور از عقب ماندگی آغاز کرد.
بین قوانین حاکم بر قوا و عوامل طبیعت با مسائل و دگرگونیها و پدیدههای جوامع انسانی پیوندها و مناسباتی وجود دارد ناگسستنی و انکار ناشدنی؛از آن روی که بسیاری از دانشوران واقعگرای حقیقتبین،سرچشمه و ریشهی تحول،پیشرفت و پویایی یا جمود،سکون و ایستایی جماعات گوناگون را در موقعیت و شرایط تاریخی و نحوهی تولید و چگونگی توزیع ثروت جستوجو میکنند در میان طبقات متفاوت و نامتجانس جامعه.
این روزها که جهان با پاندمی کرونا دست و پنجه نرم میکند و تقریبا روزی نیست که دلمان از ترس ابتلای عزیزانمان به این ویروس آرام و قرار داشته باشد، فرصتی است تا درباره نحوه مواجهه مردم با بیماریهای واگیردار در طول تاریخ تأمل کنیم. روزهایمان را بهگونهای سپری میکنیم که هراس این بیماری، در تمامی لحظههای بیداری و حتی در خواب رهایمان نمیکند. این ویروس از صدر تا ذیل زندگیمان را تغییر داده و بر ما حکمرانی میکند؛ آنقدر که با هر نفسی که فرو میبریم، میترسیم مبادا آن را وارد بدن خود کرده باشیم.
شنبه، نوزدهمین روز از ماه مبارک رمضان سال 1398 شمسی و 1440 هجری قمری، در فضای مجازی نامه و یا دستخطی بازنشر و باعث بسی تعجب شد. چرا این روز عزیز، آن هم بعد از گذشت یکصد و شصتو نه سال؟! نامه را با هم میخوانیم:
«دربارۀ امیرکبیر مانند اغلب مردان نامدار تاریخ، افسانه و حکایت فراوان ساخته اند. غیر از بزرگی مقام او- تضاد مشاهدات روزمرۀ زندگی مردم در روزگار میرزاتقی خانی با دوره های قبل از او و بعد از او- و تفاوت عظیمی که میان شخصیت او با زمامداران پیش و پس از او وجود داشت- فقدان امیر را در هیأت اجتماع ایران محسوس تر و نمایان تر ساخت.
در هزاوه از بخش های فراهان در محله ای که امروز به محله میرزا تقی خان ، نامی است، در سال 1222 هجری شمسی فرزندی پا به عرصه زندگی میگذارد که او را محمد تقی نام نهادند که یکی از درخشانترین ستاره های شب ظلمانی 200 ساله ایران میشود.او پس از 40 سال به مقام صدارت عظمایی ایران می رسد و به اتابک اعظم امیرکبیر ملقب میشود
«ناصرالدین شاه مستوفی الممالک و ظلالسلطان را به تلگراف حضوری احضار کردند. وی به تصور این که مربوط به مسأله خوزستان است، حاضر نشد؛ اما معلوم گردید قضیه مربوط به خروج و طغیان شیخ عبیدالله میباشد و غلبه او بر قسمتی از آذربایجان. در تلگرافخانه پس از شرح کشّافی از حرکات شیخ عبیدالله در میاندوآب و ارومیه و مراغه و غیره، به ظلالسلطان فرمان داد که از سفر خوزستان منصرف گشته و معجلا خود را به همدان برساند تا در آنجا نقشه کار به او تعلیم شود که از همدان به طرف تهران و یا به سمت آذربایجان حرکت کند.»
نیکیتین مینویسد: عزیزخان مکری چون به تهران رسید، به امر شاه (ناصرالدین شاه) دایره انتظامی در پایتخت دایر کرد که کردهای مکری ساوجبلاغ و کلهر و کرند و افشار به فرماندهی علیخان پسر عزیزخان مکری در آن خدمت میکردند. به پاداش این خدمت به درجه سپهبدی در ارتش ایران ارتقا یافت (۱۳۶۶ :۳۵۸). این ارتقا و اعتماد تا بدانجا اوج گرفت که در سال ۱۲۶۷ق که ناصرالدین شاه به همراه میرزا تقیخان امیرکبیر به اصفهان رفت و در پایتخت نیابت را به بهراممیرزا معزالدوله عموی خود واگذاشت، عزیزخان به جهت نظم قشون و شهر و ارک در تهران ماند و در حقیقت اختیار تمام کارهای لشکری و کشوری در تهران در دست عزیزخان مکری قرار گرفت.
درباره امیرکبیر فراوان نوشته شده است؛ اصلاحاتش در سیاست داخلی و خارجی ایران عصر ناصری و صداقت و پاکدستی او از جمله دادههای پرتکراری است که مورخان را درباره تحلیل شخصیت او به اجماعی نسبی رسانده است
برای حوزه سیاست در ایران عصر قاجار میتوانیم دو مکتب تعریف کنیم؛ یکی مکتب دارالخلافه در تهران و دیگری مکتب دارالسلطنه در تبریز. میرزا تقی خان فراهانی (1186 - 20 دی 1230) از جنبه فکری و سیاسی به مکتب تبریز تعلق دارد. بنا بر سنّت نانوشته قجری، معمولاً نواب پادشاه و ولیعهد او در تبریز برای نیل به قدرت تربیت میشدند. آذربایجان از آنجایی که سر ایران محسوب میشد
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید