محمد رودکی نخستین شاعر بزرگ زبان فارسی به شمار میرود که در طول زندگی ارزشمندش شعرهای بسیاری سرود و آثار فراوانی را از خویش برجای گذاشت. این شاعر بلندآوازه در فنون سخن و انواع شعر مهارتی خاص داشت و توانست با احیای شعر فارسی، رهگشای شاعران پس از خود باشد.
پربهاترین میراثی که از اجداد ما به ما رسیدهاست فرهنگ ماست، و این فرهنگ بهصورت نوشتههای منظوم و منثور است در موضوعهای مختلف: داستانها و قصیدهها و غزلها و مثنویهای داستانی و عرفانی و رباعیات و کتابهای فلسفه و تاریخ و حکمت و اخلاق و تصوف و دین و غیره، که به زبان فارسی سروده و نوشته شده است.
رییس موسسه فرهنگی سازمان اکو، گفت: سرودههای رودکی بهترین بازگوکننده پیام شعر پارسی است و رودکی فقط شاعر دوران سامانیان نبود بلکه معلمی خردمند، مترجم، خواننده و نوازنده محسوب میشد.
ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم، رودکی سمرقندی؛ زاده اواسط قرن سوم هجری قمری ۲۴۴ قمری، از شاعران ایرانی دوره سامانی در سده چهارم هجری قمری است. او استاد شاعران آغاز قرن چهار هجری قمری ایران است. رودکی به روایتی از کودکی نابینا بوده است و به روایتی بعدها کور شد. او در روستایی بهنام بَنُج رودک در ناحیه رودک در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد
کتاب «سرودههای رودکی»، به کوشش دکتر علی رواقی، به تازگی از سوی فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شده و در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. این اثر ماحصل سالها مطالعه و تأمل دکتر رواقی بر سرودههای رودکی است.
شعوبیه یکی از تاثیرگذارترین جریانات فکری و نهضت های فرهنگی ایران محسوب می شوند که بدون تردید انتقال زبان، فرهنگ و آداب و رسوم ایرانیان، به دورۀ اسلامی مرهون آنهاست. همچنین پیشرفت سریع علوم اسلامی و شکل گیری تمدن بزرگ اسلامی نیز حاصل تلاش آنهاست.
چند سال پیش مجموعۀ کهن سالی به دستم افتاد که یکی از رسالات آن از نفایس آثار فارسی و آن کتابی است در احکام فقه حنفی تصنیف حکیم ابوالقاسم اسحاق بن محمد سمرقندی.
یکی از چند قصیدۀ محدود که از رودکی باقی مانده، قصیدۀ معروف اوست به مطلع: بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی
بی روی تو خورشید جهان سوز مباد هم بی تو چراغ عالم افروز مباد با وصل تو کس چو من بد آموز مباد روزی که ترا نبینم آن روز مباد
با اینکه همشهریِ «رودکی سمرقندی» است اما نمیتواند شیفتگیاش را نسبت به «فردوسی توسی» کتمان و پنهان کند. حتی خودش نقل میکند که وقتی اول بار، 20 و چند سال پیش، چشمانش به مزار حکیم ابوالقاسم خورد، گریه از سر شوق امانش نمیداده است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید