1392/10/24 ۱۱:۰۵
تضاد، عقاید، اهداف، منافع، مفروضاتِ افراد و آرزوهای آنان خیلی روشن در جای جای ایلیاد و ادیسه هست. همه ی اینها امور سیاسی است.
تنظیم و گردآوری درسگفتار: احسان آقایی
نکات برجسته ی جهان هومری
1. تضاد، عقاید، اهداف، منافع، مفروضاتِ افراد و آرزوهای آنان خیلی روشن در جای جای ایلیاد و ادیسه هست. همه ی اینها امور سیاسی است.
2.چالش فرمانروایی: چه در تروا و چه بین آخایایی ها. بین آگاممنون و آخیلیوس تضادی آشکار وجود دارد.
3. در جای جای ایلیاد و ادیسه، خطر انهدام نظام اجتماعی ـ سیاسی Community را میبینیم. آنجا که آگاممنون دروغ می گوید و "وخش" غیب گوی معابد هم دروغ می گوید.
دلایل نپرداختن به هومر
از مهم ترین دلایلی که به هومر نمی پرداختند، و خود نقطه ی گسستی از آرکائیک به کلاسیک است، وجود افلاطون است. افلاطون، هومر را در جمهوریش از پولیس طرد می کند. طرد کردن پولیس به دست افلاطون موجب شد تا همه، هومر را عنصری بدانند که می خواسته نظم سیاسی به وجود نیاید.
هومر و منتقدان آن
از نظر منتقدان، ادبیات شفاهی، همهاش بازگویی داستان است، نه تحلیل بنیان های اندیشه.
پاسخگویی به ایرادهای منتقدان
1. رد این ادعا که شعرشفاهی بُعد نقادانه ندارد؛
کسانی که به متون هومری پرداختند، از سرودنِ در حین اجرا غافل ماندند. چون این سرایش به اشعار هومر معنا می دهد. نکته ی دیگر بدیهه سرایی است. مانند بدیهه نوازی. شما متأثر از محیط اجرا هستی. این شعرها، انباشت دانش موروثی هستند. در جامعهی آرکائیک، شعرا بالاترین مربیان جامعه محسوب می شدند. ترانه های فولکور بی زمانند. بازتاب دردها و رنج ها هستند. همچنین شعر، نوعی دایره المعارف قبیله ای است.
تفاوت ورزه و عمل: 1. تمرین و تداوم در عمل است. 2. عمل منحصر به افراد است. 3. ورزه منحصر به فرد نیست. در پراکتیس عمل، عادتی است، فردی نیست. مهم ترین فیلسوف که به آن پرداخته، هانا آرنت است. او در بازگرداندن سنت هومری نقش اساسی داشته است شاعر با به کار گرفتن شخصیت ها و درون مایهی داستان و ماجرای اصلی داستانش، مفروضاتی را درباره ی منشاء و شروط جامعه ی آن روز بیان می کند.
2. رد این ادعا که جامعهی هومری، جامعه ای سیاسی نیست
1.مفهوم قدرت در سرتاسر حماسه ها جریان دارد. مفهوم قدرت کاملاً سیاسی است؛
2. مفهوم حقوق در سرتاسر حماسه ها رواج دارد؛
3. مفهوم مردم در سراسر ایلیاد و ادیسه مطرح است؛
4.مفهوم جنسیت (مرد ـ زن) و نسبت میان آنها اهمیت اجتماعی دارد. مسئولیت و حقوق مرد و زن پرداخته می شود؛
5. اخلاق به معنای Ethics در سرتا سر حماسه جریان دارد؛
6. جامعه هومری Pre State است. درست ولی Pre Political نیست. در حماسههای هومری به معنای آنکه نهاد و دستگاه ندارد پیشاسیاسی است. همچنین به دلیل اینکه تصمیمات سیاسی الزام آور نیستند، پیشا سیاسی است. انگاره هایی شبیه شهروندی،سیاست به معنای حوزه ی خود مختار Autonomous هم وجود ندارد. اما چون فرایند تصمیم گیری، شور و بحث و جدل و نظم دارد. این ها مشخصات سیاسی است؛ ولی دولت هنوز شکل نگرفته است.
نکته ی مهم دیگر
آن اتفاق مهم این است که یک حس همبستگی، یک حافظهی تاریخی شکل می گیرد. حافظهی تاریخی برای شکل گیری پولیس اولین شکل مؤثر است.
چون پایداری پولیس منوط به دو عنصر است:
1. گذشته ی مشترک؛
2. امید و آرزوی مشترک برای آینده مشترک.
نقد دوم: جامعه ی هومری پیشا سیاسی بوده است
تعریف سیاست چه باید باشد؟
"سیاست فعالیتی است که در آن سئوال هایی مربوط به سازمان Community پیش کشیده می شود، دربارهی آن ها تصمیمگیری شود و تصمیمات به اجرا گذارده می شود."
مراد از میدان سیاسی یا Political Field چیست؟
میدان سیاسی جایی است که گروه های مختلف در آن درگیر مسائلی مربوط به هویت و سازمان میشوند. Identity, Organization. همه درگیر بحث و مباحثه و مشاوره می شوند. حوزه های سیاسی با Bandries (خنیاگرها) تعریف می شود.
چه فعالیت هایی را می توان فعالیت سیاسی به شمار آورد؟
1.مسایلی که به اقتدار Authority و فرمانروایی مربوط میشود.
2.مسائلی که به Legitimacy یا مشروعیت مربوط می شود.
3.تلاش برای امتناع و جمعی Assembly که در آن افراد حق شرکت دارند و می توانند تصمیم گیری کنند.
4.ادعاهای هرگونه منفعتی برای هر گروه
5.کشمکشهایی برای گروه ها که حیات Community را تمدید می کند.
6.مسایل مرتبط با حقوق، رابطه، اخلاق و مسئولیت های افراد در برابر یکدیگر.
خود فعالیتها متضمن نطفهی شکلگیری نهادهایی را میدهند. با افزون شدن این فعالیتها منجر به تشکیل شدن نهاد می شود. در زمان تشکیل نشدن این ها، فرایندی از سیاست هستند که روابط تازه ای را ایجاد می کنند که دایماً در حال تغییر و جابجایی است.
نشانه های تغییر چیست؟
سه مسئله 1. خشونت 2. زور 3. قدرت که هانا آرنت مطرح کرده است، خیلی به ما کمک می کند که با دید امروزین راجع به سیاست به مفهوم میدان سیاسی بنگریم.
اتفاقاً، خشونت و زور، ضد سیاسی است. آنجا که خشونت و روز حاکم است، سیاست وجود ندارد، آنجا که سیاست وجود دارد، قدرت هست.
با این فعالیت ها، حماسه ها نه تنها بازتابنده ی جامعهی پیشا سیاسی نیستند که مطالعه ی حماسه ها این امکان را به ما می دهد که "اعمال سیاسی را در شکل انسانی ابتدایش و نه در در شکل نهادهای سیاسی" پیدا کنیم.
ارتباط تعریف هایی از آرنت با ایلیاد و ادیسه ی هومر:
1. ایلیاد با صحنهی درگیری میان دو زیبا رو بروسئیس و خروسئیس آغاز می شود. آگاممنون دقیقاً تهدیدی برای جامعه به وجود می آورد. با ترساندن کالخاس که آگاهی داشته از بلایا، واقعیت را پنهان کرده است. آگاممنون در برابرِ آخیلئوس هم زور می گوید و هم به دروغ و نیرنگ متوسل می شود. آگاممنون با توسل و به زور و تزویر، قدرت را از دست داده است. اینجاست که زور، جانشین قدرت می شود.
2. ادیسه هم اینچنین است. ادیسه با تصویری از سرزمین اصلی اودسئوس(ایتاکا) آغاز میشود که در آنجا ادسئوس بیست سال است که رفته و املاک او را گرفتهاند. آگاممنون ناخواسته و نادانسته و برای رسیدن به تمناهای درون، میدان سیاسی Political Field را تعطیل می کند. همه ی این ها نشان دهنده ی آن است که میدان سیاسی وجود دارد ولی بسیار شکننده و در معرض آسیب است. شکنندگی میدان سیاسی، جنبه ی پارادوکسیکال را بیان میکند. زور، خشونت، نیرنگ و دروغ جاری و ساری است. آگاممنون و ادسئوس (به مکاری و زیرکی) این کارها را انجام میدهند. این ها نشان دهنده ی نوع دیگر از ظهور قهرمان آرکائیک است. مهارتی دارد که بتواند به نیازهای جهان تازه شکل دهد که نگهدارنده ی آن قدرت نیست و مقتضای آن تغییر و نوآوری است.
تمیس و چهار جنبه ی سیاسی نگاه کردن به تمیس
تمیس به ظاهر اسم الههای است که وظیفه ی او هم گرد آوردن مجامع رایزنی است و هم می تواند مجامع را منحمل کند. ولی در واقع، تمیس به معنای حق و قانون است.
جنبه ی 1) همهی اعضای جامعه اعم از پیر و جوان، همه اعضای کامیونتی و نه فقط باسیلئوس، می توانند تمیس را فرا بخوانند، در ایلیاد و ادیسه افراد تمیس را فرا می خوانند. الههای که Assembly را می تواند خلق یا منحل کند.
جنبه ی 2) اگر از تمیس برداشت سیاسی داشته باشیم، کل کامیونتی، تمیس را مشخص می کند. مفسر فقط باسیلئوس نیست. این گام اول به سمت دموکراسی است.
جنبه ی 3) تشکیل مجمع. واگذاری تمیس به همهی اعضاء، راهی است که تمیس بدل به حافظه ی سیاسی متجسّد میشود و دیگر حاصل تفسیر به رأی شخص باسیلئوس نیست.
جنبه ی 4) گفتاری که از زبان دیومدس بیان می شود. در کتاب هشتم ایلیاد. او از افراد عادی است و از باسیلئوس ها نیست. در آغاز هیچکس حرف نمی زد. در دوره ی جدید حق را Right میگویند: حق حاصل تعامل فلسفی یا حاصل عهد و پیمان است. اما تمیس در ایلیاد و ادیسه، زاده ی هیچ یک از این دو نیست. بلکه حاصل دو فرآیند است که دائماً تکمیل میشود.
مسأله ی جنسیت در آثار هومر
نگاه به موقعیّت و رابطه ی بین زنان و مردان در حماسههای هومر خیلی متأخر است. مسأله ی جنسیت از دیدگاه متافیزیکی با ایدئولوژیک آن دوره مورد بحث قرار می گیرد. رابطهی میان دو جنس خیلی اهمیت دارد و جذابیتی به حماسه ها میبخشد. نمونه ی مهم که دیدگاه ایدئولوژیک را نشان میدهد (در ادیسه) است. در ادیسه قهرمان اصلی، پنلوپه است. او نهایتاً در برابر نظمی سر خم می کند که اجازه نمی دهد متیس او (زیرکی او) که با ادسئوس برابری می کرد، بروز کند. در ادیسه، به هر حال زنان در متیس با قهرمانان مذکر برابری میکنند. فقط زمانی زنان ستوده می شوند که اهدافشان را در زیرکی، تابع اهداف مردان کنند. اگر بخواهند هدف دیگری را دنبال کنند یا مجازات میشوند و یا شأنشان شکسته میشود. ادسئوس می گوید باید متیس زنان را کنترل کرد؛ چرا که متیس آن ها یک قدرت جنسی و سیاسی است. پنلوپه نقش بیشتری از ادسئوس دارد. هم در غیاب او که با متیس خودش حداقلی از نظم را حفظ می کند و هم در بازگشت ادسئوس (که می خواهد همه ی مردان بالغ را از دم تیغ بگذراند) جلوی او را می گیرد.
به حماسه ها از سه زاویه باید نگاه کرد
1. از زاویه قهرمانان مرد هومر 2. از زاویه قهرمان زن 3. از دیدگاه خود هومر.
اخلاق سیاسی در حماسهها
میان همهی محققان هومر اتفاق نظری هست که در ادیسه نسبت به ایلیاد، ما با درک و برداشت اخلاقی پیشرفته تری از عمل انسانی مواجهیم. نمونه ی بارزش، برخورد آخیلیوس با پیاموس است که کاملاً غیر اخلاقی است. خدایان مسبب رنج های انسان ها بیان می شوند. در حالی که در ادیسه انسان ها خود مسئول رنج های خود هستند. ارزش های تصویر شده در ایلیاد و ادیسه خیلی متفاوت با انگاره های اخلاق در دوران کلاسیک است. علت این است که ارزش های حماسه ها مبتنی بر هنجارهای فرهنگی است. در حالی که در دوره ی کلاسیک، به ارزش های اخلاقی از طریق تأمل می رسند. از نظر زبان شناسی، میباید گفت در حماسه ها اخلاق Ethics است. در دوره ی کلاسیک و دوره ی رومی، اخلاق، Morals هستند. در جهان هومری، شرف؛ یعنی همان احساس فضیلت و شرم؛ همان احساس سرافکندگی. بنابراین آن عملی که احساس بدی در شرایط ایجاد کرد، غیر اخلاقی و عملی که موجب ارتقای شما شد، اخلاقی است. Self esteem. Esteem = ارج، قرب، عزت، کرامت است. فردی که Self esteem دارد، کرامت خود را درمییابد. ریکور و نیچه می گویند، ایلیاد را اگر درست بخوانیم، به ما یاد می دهد چه طور Esteem ارج و قرب یا درک منزلت خویشتن، می تواند بنیانی برای تأمل Ethical باشد.
از نظر لغوی Ethics و Morals چه تفاوتی دارند و چرا نمی توان آن ها را به جای هم به کار برد؟
Ethicمبتنی است بر Practice (ورزه) ؛ یعنی عملی که به شکل دائم انجام میگیرد. اگر Practice شما Ethical باشد؛ یعنی با هنجارهای فرهنگی مثبت سازگار باشد، شرف به ارمغان می آورد. اگر Practice شما Non-Ethical باشد، موجب سرافکندی می شود. وقتی از Moral صحبت می کنیم، از اندیشه سخن به میان می آوریم. نتیجه این است که اخلاق می خواهد با Moral thought، Ethical Practice را به نقد بکشد. بعد از نیچه مهم ترین شخصی که از Ethics در برابر Morals دفاع می کند، و می گوید Ethics مقدم است، "پل ریکور" است. دلیلی که می آورد این است که در Ethics هدف در اولویت است، در حالی که در Morals، اصول مهم است. ریکور می گوید طبیعتاً هدف نسبت به اصول اولویت دارد. چون داشتن هدف مشخص و اخلاقی باعث میشود که فرد، درکی از ارزش خودش در قیاس با ارزش دیگران به دست آورد.
مکاتب اخلاقی امروزین به سه دسته تقسیم می شوند
1.مکتب اخلاق فایدهگرا Utilitarianism
1.1.فایده گرایی بنتامی (عمل ـ فایدهگرا) آن عملی از نظر اخلاقی درست است که بیشترین فایده را داشته باشد که مسنوخ است. (کمی)
2.1.دیگر فایده گرایی میل است (قاعده ـ فایدهگرا): اگر عملی در مجموع با قواعدی سازگار باشد که بیشترین فایده را به بار آورد، مهم است. (کیفی ـ کمی)
3.1.دیگر فایدهگرایی ترجیحی: عملی اخلاقی است که ترجیحات عمومی را بیشتر ارضا کند. (کیفی)
2.مکتب کانت، تکلیف مداری یا وظیفه مداری است Deontologismt. که مبتنی است بر دو قاعده:
1. حکم قطعی Categorical Imperative
2. قاعده زرین Golden Rule "آنچه بر خود نمی پسندی، بر دیگری مپسند." از طریق آزمون شخصی (قاعدهی زرین) به احکام قطعی اخلاقی می رسیم.
3.مکتب آخر و جدیدتری که مطرح است، Virtue Ethics است. شما نه به پیامد نگاه کنید و نه مکلف هستید که نگاه کنید. هر عملی که "شما" را اعتلاء بدهد، آن عمل اخلاقی است.
از طریق حماسههای هومری یک Ethical World ساخته می شود. حماسه های هومر ما را به بازشناسی جهان مشترک می کشاند. بازشناسی از طریق جهانی که با تجربه ساخته شده است.
1.مقایسه ی نگاه هومر و هسیودوس
1.هسیود نسبت به هومر نگاه متفاوتی در باب اجتماع، سیاست و اخلاق دارد؛ چون حماسه سرایی نمی کند، از پهلوانان سخن نمی گوید. از مردم عادی صحبت می کند. نسبت به باسیلئوسها بدبین است. از احوال خود، دهقانان و مردم عادی می گوید. نگاه بدبینانه به با سیلئوس ها دارد. هسیود در نقطه ی مقابل هومر است. فضایل هومری شجاعت و دلاوری و پهلوانی است و از مردم عادی اثری نیست، فضایل مختص پاسیلئوس ها است. جز در سه مورد که مردم عادی سکوت را در ایلیاد می شکنند، از مردم خبری نیست. ولی سخن هسیود رابطهی میان عدالت و شکوفایی فردی و کامیونتی است. شعرهایش دل انگیز است.
2.در هومر انسان زاده ی خدایان نیست. خدایان کاری به انسان ها ندارند. در هسیود، خدایان در روابط انسانی دخیلند. زئوس در جایگاه خدایِ خدایان است. پولیتیسم هومر منشوری است. پولیتیسم هسیودی هرمی است و رأس دارد. در دوران بعد منئوتیسم به میان می آید و سقراط و افلاطون حرف های هومر و هیسود را بیان می کنند.
3. اگر کار هسیود را محاسبه بنماییم؛هسیودوس حماسهی عرقِ جبین سروده و هومر حماسه ی خون. با فضیلت ترین مردمان در حماسه ی هسیود، آنانی اند که کار می کنند. در حماسهی هومر با فضیلت ترین ها فقط می جنگند و کار نمی کنند.
2.کارها و روزها/ تئوگونی
1.کارها و روزها اولین اندرزنامه به شهریاران است. ماکیاولی می گوید شهریار را متأثر از کارها و روزها نوشته. در این اندرزنامه به مسئولیت های جمعی می پردازد و روش های درست اداری جامعه. اگر چه تصویری که از جهان به دست می دهد، کامل است. هم میان فرادستان و هم فرودستان. در تئوگونی تصویری از جامعه ی آرمانی می دهد. آن اثر هم اندرز نامه ای به خدایان است.
2.تئوگونی در برابر کسموگونی است.کسموگونی روابط و نظم حاکم میان آدمیان است. تئوگونی بازشناسی نظم موجود میان خدایان است. کارها و روزها یعنی کسموگونی (نظم خاکی) نظم پر آشوب در برابر تئوگونی (نظم آسمانی یا بسامان).
3.در هومر زئوس گاهی مرتکب کارهای خندهدار و پلید می شود؛ ولی در هسیود زئوس مقدس است و سراسر ستایش می شود. زئوس در مرتبت قدرت بر همه ی خدایان برتری دارد.
4.برخی گفتند در کارها و روزها همه چیز در خدمت باسیلئوسها است ولی در تئوگونی فرمانروایان دادگر را ستای می کند. سه تفسیر برای این وجود دارد: 1. عده ای تناقص می دانند. 2. عده ای می گویند دو مقصود متفاوت را بیان می کرد. تئوگونی اندرز است برای عبرت ولی کارها و روزها بیان دردها و رنج هاست. 3.عده ای هم می گویند تئوگونی مال هسیودوس نیست و کسی دیگر سروده. استاد تفسیر دوم را مرجح می دانند؛ چون هسیود از تمام توانایی اش استفاده کرده که هم بیان درد کند و هم اندرز دهد.
دسته بندی 7 گانهی مسایل جدل در اشعار هومر و هسیود
1.رابطه ی انسان با خدایان: هومر خدایان را برتر از زندگی انسان ها می دانست، چه خوب و چه بد. هومر هیچ صفت بدی به خدایان نسبت نمی دهد. رابطه ی انسان با خدا در هومر شرورانه است و ابلهانه. البته در کل نگهبان حق و انتقام جو از ناحق اند.
2.هومر کاملاً تقدیر گرای محض است. درست است که Guide Line اخلاقی می دهد، اما معتقد است هر چه بر سر انسان می آید، از پیش مقدر است. اعمال از پیش تعیین شده است. تقدیر کور و بی رحم است. انسان جز ناچاری چیزی ندارد.
3. اشعار هومر در وصف جامعه، در وصف طبقهی متوسط باسیلئوسهاست. همیشه آنها را ستایش میکند و فرودستان در ایلیاد کم عقل هستند. هومر طبقهی حاکم را میستاید و هسیود بیعدالتی را محکوم می کند. اجتماع پر از تباهی و کشمکش و رقابت است. هسیود به شکل شگفت انگیزی 2 نظریهی جدید از دو تئوری اوایل قرن بیستم صحبت می کند. نظریه ی تقسیم کار و دکترین مالتوسی (ازدیاد جمعیت).
4. هر دو در این مورد توافقی دارند. هر دو خانواده را میستایند. در هومر خانواده بنیان رفاه جامعه و خوشبختی است. در نظر هسیود خانواده برکت اقتصادی می آورد و فرزند بیشتر آوردن مهم است. در هسیود عشق به خانواده مبنای اخلاق است. در هر خانواده واحدی Self Content و خود بساست. استقلال کامل دارد. حوزهی عمومی در هومر و هسیودوس دولت مسئولیتی برای دفاع ندارند، هر خانواده دفاع از مجموعهی خود را برعهده دارد. این اندیشه در دوران کلاسیک هم باقی ماند. در یونان، در دوران آرکائیک و کلاسیک، اقتصاد مال حوزه ی خصوصی است. در جامعهی هومری خانواده به دنبال شأن و شرف و افتخار است. در هسیود کامیونتی مقدم خانواده است. بزرگترین فاجعه انقراض خانواده است. مادر حرمت والا دارد، به این دلیل که پسران خوب میزاید.
5. هومر در تاریخ ماقبل خود در جستجوی قهرمانان می رود. هومر قهرمان خود را با صفاتی چون، وفاداری، شجاعت، دلاوری و زیرکی، می ستاید. وفاداری به عهد و پیمان و شجاعت. در هسیود ارزشها متفاوت است. سخت کار کردن وعرق ریختن، ستوده می شود. هسیودوس برخلاف هومر، از زندگی نه چنانکه باید باشد، بلکه چنانکه هست، صحبت میکند. نگاه تحقیرآمیزی دارد به کسانی که تلاش برای معاش را مسخره می کنند.
6. در هومر به شکل تلویحی القا میشود که انسانها به تباهی کشیده میشوند، به انحطاط می رسند، در هسیودوس در دل نصیحتهایش به پرسس می گوید که این قانونِ خداست که انسان باید سخت کار کند. در عصر طلایی، زندگی انسان ها عین زندگی خدایان است. (کار لازم نیست) عصر نقرهای به دلیل تخطی خیلی سخت نیست ولی صلح از بین رفته و جنگ شده، عصر مفرغ (جنگ شده و خانه آنها از بین رفته اند) می گوید اگر به اندرزهایش گوش دهند، به عصر طلایی میرسند.
7. اقتصاد، در هسیودوس کار، کار، کار در هومر جنگ، جنگ، جنگ.
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید