« چرچیـل» ‌ترین ایـرانی

1394/11/4 ۱۰:۳۵

« چرچیـل» ‌ترین ایـرانی

چرچیل سیاستمدار نام‌دار انگلیسی برای ایرانیان بدل به یك اصطلاح شده است. معمولا وقتی می‌خواهند آدمی را زبر و زرنگ بنامند، می‌گویند چرچیل است. این مساله از جنبه‌های مختلف قابل بررسی است. قطعا به رابطه پرتنش و سراسر فراز و نشیب ایران و انگلیس در دو سه قرن اخیر باز‌می‌گردد، به این هم بی‌ربط نیست كه بالاخره چرچیل در برهه‌هایی حساس مثل كودتای ١٢٩٩ و قرار داد نفت ١٩٣٣ و ماجراهای نهضت ملی شدن صنعت نفت با تاریخ ایران پیوند خورده است

 

 

 كدام سیاستمدار تاریخ معاصـر ایران پیش از انقلاب را می‌توان با وینستون چرچیل مقایسه كرد؟

چرچیل سیاستمدار نام‌دار انگلیسی برای ایرانیان بدل به یك اصطلاح شده است. معمولا وقتی می‌خواهند آدمی را زبر و زرنگ بنامند، می‌گویند چرچیل است. این مساله از جنبه‌های مختلف قابل بررسی است. قطعا به رابطه پرتنش و سراسر فراز و نشیب ایران و انگلیس در دو سه قرن اخیر باز‌می‌گردد، به این هم بی‌ربط نیست كه بالاخره چرچیل در برهه‌هایی حساس مثل كودتای ١٢٩٩ و قرار داد نفت ١٩٣٣ و ماجراهای نهضت ملی شدن صنعت نفت با تاریخ ایران پیوند خورده است. نقش‌آفرینی چرچیل در سیاست بریتانیا به خصوص در جنگ جهانی دوم نیز در ساخته و پرداخته شدن داستان‌ها و افسانه‌های مختلف از زندگی او بی‌ربط نبوده است. در نهایت نیز باید شخصیت جذاب و چهره فتوژنیك چرچیل را اضافه كنیم. از كمتر سیاستمداری مثل او عكس‌های مختلف و عمدتا دیدنی هست. چرچیل با آن صورت گرد و لب‌های گوشتالود و چشم‌های زیرك و نگاه نافذ و لبخند موذی همیشه آدم را یاد یك سیاستمدار انگلیسی با همه خوبی‌ها و بدی‌هایش می‌اندازد. این هم فقط به ایران ربط ندارد، در خود بریتانیا گویا او را خیلی دوست دارند. در نوامبر ٢٠٠٢ در یك نظر سنجی انگلیسی‌ها چرچیل را «بزرگ‌ترین بریتانیایی تمام تاریخ» خواندند. ٥١ سال از مرگ چرچیل می‌گذرد. به مناسبت درگذشت او به سراغ صاحبنظران و تحلیلگران رفتیم و از ایشان پرسیدیم كه چه ویژگی‌هایی چرچیل را چرچیل كرده بود و آیا در میان سیاست‌ورزان ایرانی می‌توان چهره‌ای چون او سراغ كرد.

 

قوام؛ خونسرد و خوش‌گذران  مثل چرچیل

چرچیل به لحاظ شخصیتی نقطه مقابل هیتلر بود. هیتلر مردی مصمم، از نظر مالی پاك و منزه و از رفیق‌بازی و خوشگذرانی به دور بود. اما چرچیل در درجه اول مردی خوشگذران، رفیق‌باز و تا حدی لوده بود. اما در سیاستمداری او نمی‌توان شك روا داشت البته در زمینه سیاست خارجی و امور بین‌المللی وگرنه در جامعه‌شناسی سیاسی كمیتش لنگ بود. یعنی اگر زمینه

به‌گونه‌ای بود كه باید قدرت را از رقیب یا رقبایی برباید یا دیگران را متقاعد كند كه او را برگزینند شاید با مشكل روبه‌رو می‌شد. اما هم‌حزبی‌های او در حزب محافظه‌كار می‌دانستند كه در آشفته‌بازار جنگ جهانی كسی بهتر از او سكان كشتی انگلستان را هدایت نخواهد كرد. او به درستی یك محافظه‌كار تمام‌عیار بود. درعین آنكه انگلستان را به پایگاه مبارزان ضد هیتلری تبدیل كرده بود هرجا لازم می‌دانست جلوی تندروی این مبارزان را می‌گرفت تا لطمه‌ای به منافع بریتانیای كبیر  وارد  نشود.

از جمله كسانی كه ازاین محدودیت رنج می‌بردند دوگل بود كه نوشته‌ها و بیانیه‌هایش علیه حكومت ویشی با سانسور مواجه می‌شد. اما هیتلر با مهارت لازم توانست پای ایالات متحده امریكا را به جنگ بكشد كه در غیر این صورت پیروزی امری محال می‌نمود. او به امریكا سفر كرد و روزولت را با مخاطراتی كه آلمان هیتلری متوجه منافع جهان سرمایه‌داری می‌كرد آشنا كرد و قرارداد «قرض و اجاره» را به امضا رساند تا سیل كمك‌های امریكا به انگلستان روانه شود. اما شاه‌بیت دیپلماسی او زمانی آشكار شد كه هیتلر به شوروی حمله كرد و چرچیل كه از دغدغه‌های ایدئولوژیك مبرا بود فورا تلگراف همدردی به استالین مخابره كرد و عملا جبهه ضد هیتلری را به وجود آورد و ایران را به عنوان پل پیروزی برگزید تا كمك‌های غرب به شوروی از روی این پل بگذرد؛ سیاستی كه به نقض بی‌طرفی ایران و مصایب جبران‌ناپذیری برای این كشور انجامید . درایران هیچ سیاستمداری جز قوام وجود ندارد كه اندكی به چرچیل نزدیك باشد. قوام هم دوست‌باز و خونسرد و خوشگذران بود ولی به قول مرحوم حاجی‌بخشی توانست آذربایجان را نجات دهد. جالب اینكه بعضی وقت‌ها همین كسانی كه تحصیلات آكادمیك هم ندارند از بصیرت سیاسی بیشتری برخوردارند. این كلام حاجی‌بخشی كه در مسجد ارك تهران به من گفت تا بگوید چرا از مصدق طرفداری نمی‌كند همیشه گوشه ذهنم مانده است، روحش شاد باد.

 

در قوام  چیزی  كمتر از چرچیل  نمی‌بینم

در مقام مقایسه سیاستمداران ایرانی پیش از انقلاب با وینستون چرچیل، از نظر سیاست به معنای خردورزی، حفظ منافع ملی، در سطح بین‌المللی عمل كردن، در مواقع بحرانی دست و پا گم نكردن و تصمیمات معقول و عقلایی گرفتن می‌توان یكی دو شخصیت ایران معاصر را هم‌ردیف او دانست. البته در ابتدا باید گفت كه در عین حال، حیات سیاسی آنها نیز همچون چرچیل بدون اشتباه نبوده است. من چنین ویژگی‌هایی را در مرحوم احمد قوام‌السلطنه كاملا متبلور می‌بینم. او در سیاست و سیاست‌ورزی خردمند و باتدبیر بوده و با تعقل می‌اندیشید و تصمیم می‌گرفت. همچنین دچار عواطف و احساسات نمی‌شد و نمی‌خواست كه ایدئولوژی و آرمانگرایی بر كشور حكومت كند. درست مثل چرچیل، یك حداقلی از احترام را برای مردم و رای آنها قایل بود. وقتی كشور دچار بحران شد یعنی وقتی آذربایجان در سال ١٣٢٤ به كل از ایران جدا شده و اتحاد شوروی نیز در مقام حمایت از فرقه دموكرات آذربایجان برآمد و عملا آذربایجان از ایران جدا شد، قوام‌السلطنه با تعقل و خردورزی ایران را از یكی از بزرگ‌ترین بحران‌های تاریخ معاصر، رهایی بخشید. بعد از شهریور ١٣٢٠ و آن آشفتگی‌ای كه كشور را فراگرفته بود احمد قوام‌السلطنه چند دوره نخست وزیر شده و تا حدود زیادی توانست كشور را از بحران‌های آن مقطع عبور دهد. بنابراین در احمد قوام‌السلطنه چیزی كمتر از چرچیل در ایران نمی‌بینیم. البته در تاریخ معاصر و به دلیل استقلالی كه احمد قوام‌السلطنه داشته و خیلی در مقابل شاه كرنش نمی‌كرد و «بله‌قربان‌گو نبود» و در مقابل محمدرضا پهلوی شخصیت وزینی داشت، می‌توان او را شبیه دكتر محمد مصدق، دكتر علی امینی، ذكاءالملك فروغی و این تیپ شخصیت‌ها دانست كه بدون اینكه به شاه پشت كنند در عین حال «بله قربان گو» نیز نبودند مثل كسانی چون اسدالله علم، امیرعباس هویدا، حسنعلی منصور یا منوچهر اقبال و سایر چهره‌ها و شخصیت‌های عصر محمدرضا پهلوی كه تنها هنر آنها «بله قربان گویی» بود. احمد قوام‌السلطنه در برابر شاه استوار می‌ایستاد و خیلی او را تحویل نمی‌گرفت. البته این بی‌اعتنایی از روی بی‌ادبی و بی‌نزاكتی نبود.

به گونه‌ای رفتار می‌كرد كه محمدرضا پهلوی نتواند حدود اختیارات او را نادیده گرفته و در برخی مسائل دخالت كند. در كل من اگر یك شخصیت ایران معاصر را بخواهم به شما نشان بدهم كه چیزی از وینستون چرچیل بزرگ در انگلستان كم نداشته، یقینا احمد قوام‌السلطنه است. تا حدودی دكتر محمد مصدق، دكتر علی امینی و كمتر از بقیه، ذكاءالملك را نیز می‌توان در همان مقیاس دید، گرچه فروغی بیشتر اهل فرهنگ بود و كمتر می‌توان به او لقب سیاست‌ورزی داد.

 

قوام مثل چرچیل اسیر جاه‌طلبی می‌شد

اگر بخواهیم ویژگی‌های سیاستمدار معاصری را نزدیك به چرچیل بدانیم تا حدودی احمد قوام‌السلطنه را می‌توان در نظر گرفت. او قدرت تسلط شخصیتی داشت، منافع ملی را حتی بر حقوق ملی ترجیح می‌داد، می‌دانست در كجاها باید كوتاه بیاید و در كجاها باید ایستادگی كند. در غائله آذربایجان، قوام جاه‌طلبی- بسیار جاه‌طلب بود- و قدرت خود را فدای حل كردن این مساله كرد و حتی به بهای بركناری خود و حزبش از قدرت كوشید به حل بحران اشغال آذربایجان توسط قوای شوروی كمك كند. در ضمن بسیار فردی محكم به شمار می‌آمد. نمونه آن نیز مخالفت او با اصلاح قانون اساسی در سال ١٣٢٨ بود كه تقریبا می‌توان گفت اصول مشروطیت ایران را بسیار ضعیف می‌كرد، یعنی به شاه تقریبا قدرت مطلقه می‌بخشید. قوام‌السلطنه كه خود نویسنده فرمان مشروطیت بود در آنجا با شاه مخالفت كرده و باعث شد شاه او را از حیطه حاكمیت دور كند. قوام در نامه شجاعانه‌ای كه به شاه نوشت گفت كه برای او ارجحیت با حقانیت دولت و مملكت است. بعد از آن به دستور شاه لقب جناب اشرف را كه با منت در مساله آذربایجان به او داده بودند از او پس گرفتند. با تمام این اوصاف قوام نیز گاهی مانند چرچیل اسیر جاه‌طلبی می‌شد به طوری كه در ٨٠ سالگی بدون در نظر گرفتن موقعیت هیجان‌زده زمان، وقتی دكتر مصدق استعفا كرد، حاضر شد جای این عموزاده پدری را بگیرد كه سه روز بعد نیز با قیام ٣٠ تیر دولت او سقوط كرد، دارایی او مصادره شد و اندكی بعد نیز درگذشت. اما در آن مدت كه فعال بود، حزب می‌ساخت و حضور داشت، بسیار سیاستمدارانه و زیركانه عمل می‌كرد. البته یك نكته مهم اینكه بهترین سیاستمدار بعد از مشروطیت ذكاءالملك فروغی است اما او سیاست‌ورزی‌های زیركانه نداشت. از آنجا كه در این سطور نیز قصد ما قیاس سیاستمداران معاصر با چرچیل است تنها او را می‌توان برای این قیاس نام برد.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: