ایل مامش / غلامعلی شاملو

1394/11/3 ۱۰:۱۵

ایل مامش / غلامعلی شاملو

آنچه در این گفتار، از نظر خوانندگان می‌گذرد، فشرده و خلاصه بخشی از بررسیهایی است كه در مهاباد و سقز و آبادی‌های میان و پیرامون آنها انجام گرفته است این بررسیها در مأموریتی كه اداره كل موزه‌ها و فرهنگ عامه هنرهای زیبای كشور در تابستان سال 1341 خورشیدی به آقای غلامعلی شاملو داده بود انجام گرفت.

         

 خلاصه:موقع جغرافیائی و اسامی دهات واقع دراین سرزمین،‌ روابط با ایلهای همسایه، گویش،‌اعتقادات و دین آنان، شكل سازمانی مامش ـ تولیدات كشاورزی، لوازم تولید ـ بهره مالكانه، آبیاری، پیشه زنان ایل، سرگرمی‌های مردم: مثلها،‌ افسانه‌ها، چیستانها ـ زناشویی درایل ـ مسكن، خوراك ـ بازی‌های بچه‌ها و جوانان ـ جامه مردان و زنان.

 

آنچه در این گفتار، از نظر خوانندگان می‌گذرد، فشرده و خلاصه بخشی از بررسیهایی است كه در مهاباد و سقز و آبادی‌های میان و پیرامون آنها انجام گرفته است این بررسیها در مأموریتی كه اداره كل موزه‌ها و فرهنگ عامه هنرهای زیبای كشور در تابستان سال 1341 خورشیدی به آقای غلامعلی شاملو داده بود انجام گرفت.

ایل مامش در سرزمین كوهستانی و خوش آب و هوای میان مهاباد و نقده زندگی می‌كنند. این ایل در سرزمینی كه از شمال به «سلدوز» Soldouz و از جنوب به «خانه» و از مشرق به مهاباد و آبادیهای پیرامون سقَّز و از مغرب به «اشنویه» پیوسته است می‌نشینند و در یكصد و سی ده زندگی می‌كنند.

 

نام برخی از این دهات عبارتند از:

لیگ بِنْ Ligben

پَسوه Pasveh

سِروكانی Cerokani

خورنج Khorendj

سَردَرِه Sardareh

كیله سیپان Kile_ Sipan

جَلدیان Djaldyian

كانِ باغ Kane-Bagh

حاجی غلده Hadji- Ghalde

كُنْدَرِه Kondare

كَندِ غولان Kande-Ghoulan

گرد كسپیان(تپه سفید) Gerdexpian

گِرْ دَبِن G erdaben

صوفیان Soufian

كانِ مُلّا Kane-Mola

 

زیستگاه رئیس ایل:

رئیس كنونی ایل مامش، علی آقا امیر عشایر است و در ده بزرگ «پسوه» می‌نشیند. «پسوه» میان مهاباد و جلدیان قرار گرفته و بسیار خوش آب و هوا است .

در چند كیلو متری جنوب«پسوه» یك مركز بزرگ آموزشی نظامی بنام «پسوه» تأسیس شده است. در این آبادی كه زیست گاه رئیس ایل است، دبستان وجود ندارد و كودكان به كلاسهای درس مبارزه با بیسوادی پادگان«پسوه» میروند و درس می‌خوانند. آبادی «پسوه» از نود و هفت(97) خانوار تشكیل شده و قریب ششصد و هفتاد و هفت(677) تن جمعیت دارد.

 

روابط با ایلهای همسایه:

ایل مامش با ایلهای «مَنگور» و «دهبْكری» در سردشت و سقز و با ایل پیران در بخش خانه همسایه است. روابط این ایل با ایلهای دیگر ظاهراً خوب است و گاه گاهی رؤسای برخی از این ایلها به دیدن یكدیگر میروند.

 

زبان:

ایل مامش، به یك گویش ایرانی كه بسیار نزدیك به گویش كردی مهاباد است، سخن می‌گویند. در زیر چند واژه از گویش آنها برای نمونه داده می‌شود:

بَرانْ= قوچ     [21]

پِسْتْ= پوست

تَرْزِا= تگرگ

تَلَ= تله، دام

جال جالوك= عنكبوت

جَرِگْ=جگر

حَمْبارْ= انبار

مالْ= خانه

كُتْر= كبوتر

مَرْ= گوسفند

مَنْجال= دیگ

مِنْدالْ= بچّه

 

دین:

مامش‌ها مسلمان و اهل تسنن و پیرو مذهب شافعی هستند. همچنین صوفی مسلك و در طریقت پیرو فرقه قادری و نقش‌بندی می‌باشند. تمام افراد ایل وظایف دینی را به خوبی و با خلوص نیت انجام می‌‌‌دهند. نماز و روزه و دیگر تكالیف و فرایض دینی را هیچگاه ترك نمی‌كنند. در ماههای سوگواری عزاداری نمی‌نمایند ولی از تشكیل مجالس بزم و شادی خودداری می‌كنند.

 

طایفه‌ها:

ایل مامش از شش (6) طایفه زیر تشكیل شد است:

1ـ قادری

2ـ ملا سلیمانی

3ـ بایزیدی

4ـ احمدی

5ـ عزیزی

6ـ امیر عشایری

 

 سازمان ایل:

ایل مامش مدتها پیش از زندگی چادر نشینی دست كشیده و در دهات نشیمن گزیده اند. بیشتر افراد ایل از زن و مرد به كشاورزی و گله داری اشتغال دارند و در كشتزارها زنها دوش به دوش مردان كار می‌كنند. با اینكه ایل مامش از چادر نشینی دست كشیده و سازمان نخستین آن دگرگون گشته ولی هنوز تا اندازه ای قدرت و نفوذ رئیس ایل پابرجاست و چندان تغییری ننموده است. معمولاً اختلافات جزئی توسط رئیس ایل حل و فصل می شود. ولی در مورد اختلافات بزرگ و یا دزدی و یا آدم كشی، به دستگاههای دولتی و قانونی مراجعه می‌كنند. هنوز هم امور ایلی پیش از اجرا باید از نظر رئیس ایل بگذرد و پس از آن به مرحله عمل در آید. رئیس ایل از مجازات و تنبیه افراد خطاكار تا آنجا كه ممكن است خودداری می كند. رابطه رئیس ایل با زیردستان مانند رابطه مالك و كشاورز است. چون ایل مامش فرمانبردار دولت هستند و زندگی ده‌نشینی دارند، از طرف دولت و ارتش نماینده و افسر انتظامات میان آنها گمارده نشده است. مالكان دهات بیشتر خویشاوند رئیس ایل می‌باشند و امور ده زیر نظر آنها و نظارت رئیس ایل مشتركاً انجام می‌گردد. هر یك از طایفه‌های شش‌گانه ایل مامش رئیسی دارد كه مستقیماً زیر نظر رئیس ایل كار می كند. ریاست در ایل مامش موروثی است و از پدر به پسر ارث می‌رسد و هم اكنون در طایفه امیر عشایر این توارث برقرار است.

           

كشاورزی: 

زمین‌های ایل مامش برای كشاورزی آمادگی كافی دارد و محصول خوب می‌دهد ولی هنوز با گاو آهن و ابزارهای كهن كار می كنند و از وسایل و ابزارهای نوین كشاورزی ـ جز چند تراكتور ـ در آنجا چیز دیگری دیده نشد. شك نیست اگر از ابزارهای نوین به كار برده شود بر مقدار محصول افزوده خواهد شد. كشاورزی در سرزمین ایل مامش دو نوع است: آبی و دیمی. زمینی كه یك سال گندم در آن كاشته شده سال دیگر ناكشته گذاشته می‌شود و پس از آن در سال دوم چیز دیگری در آن می‌كارند و در سال سوم باز در آن گندم كشت می‌نمایند.

اگر مالك بذر و آب و زمین به كشاورز بدهد، به هنگام برداشت، نیمی از محصول به او خواهد رسید و اگر كشاورز خود بذر و آب تهیه نماید و زمین را مالك بدهد، دو دهم از محصول به مالك و بقیه از آن كشاورز است. ولی به طور كلی كشاورزان علاقه دارند كه مالك بذر و آب و زمین به آنها بدهد و این روش را بیشتر می‌پسندند زیرا عقیده دارند بیشتر مورد حمایت و محبت رئیس ایل خواهند بود. 

آنچه ایل مامش از فرآورده های خود به دیگران می فروشند عبارتست از: حبوبات، غلات، لبنیات، توتون: چغندر و مهمترین چیزهایی كه خریداری می كنند بدین قرار است: سیگار، پارچه، قند، شكر، چای، برنج، وسایل و ابزارهای زندگی و پیشه.

           

 آبیاری:

پخش آب به كشاورزان بستگی به وسعت زمین زیر كشت آنها دارد و هرچه زمین پهناورتر باشد كشاورز آن سهم بیشتری از آب خواهد داشت و گاه چنین پیش می‌آید كه یك كشاورز دو یا سه روز تمام آب یك آبادی را می‌برد. آب مورد لزوم برای كشاورزی از چشمه‌ها و در برخی نقاط از رودخانه‌ها تأمین می‌شود اما برای آب خوراكی، هرچند خانه یك چاه آب با چرخ و دلو دارند.

 

سرگرمی و كاردستی:

زنها هنگام بیكاری به ریسندگی می‌پردازند و جوراب‌هایی ضخیم و بادوامی می‌بافند.

 در زمستان كه كارهای كشاورزی تقریباً تعطیل است زنها و مردها دور هم گرد می آیند و به صحبت و نقل داستان می‌پردازند. در این ایل افسانه‌ها، مثلها و چیستان‌های فراوانی توسط آقای مجیدزاده گرد آوری     [22]     شده است كه نمونه‌هائی از آنها در زیر آورده می‌شود و امید است كه تمام آنها در كتاب جداگانه‌ای جزو انتشارات اداره فرهنگ عامه به چاپ برسد. ضمناً وقت افسانه گوئی بیشتر در شبهای دراز زمستان است كه روزها كاری ندارند و می توانند شبها تا دیر وقت بیدار بمانند. 

 

مثل‌ها:

1ـ مرده به رضایت خود در گور نمی رود.

2- مردن با دوستان جشن پیروزی است.

3ـ از آب پر زور مترس، از آب راكد بترس.

4- یك دست به تنهائی صدا ندارد.

5- از همه ابرها نبارد.

6ـ ترید خورد كردن به امید همسایه همیشه خشك است.

7ـ تا سوار نیفتد سواركار نمی‌شود.

8ـ در خفتن و بیداری چون مرغ باش.

9ـ چوب را بلند كن سگ دزد پیداست.

10ـ دزد خانگی گرفته نمی‌شود.

 

چیستان‌ها:

1ـ این چیست اطاقی است پر از یاقوت؟ «انار»

2ـ این چیست یكی است دو نمی‌شود؟ «خدا»

3ـ این چیست هر چه می روی به جای می ماند؟ «جای پا»

 

معتقدات:

ایل مامش سخت پابند چیزهائی است كه به آنها اعتقاد دارند و ما در زیر نمونه‌هایی از معتقدات آنها را یاد می كنیم:

1ـ زائو اگر هفت شب تنها بماند، بختك (كه مامش‌ها آنرا «شَوَ» می‌نامند) بچه‌اش را می‌رباید.

2ـ پری‌ها(یا به گفته مامش‌ها «كاموس»ها) فقط به زنان و جوانان خوب صورت حمله می كنند.

3ـ شب‌ها سرچشمه رفتن شوم است.

4ـ جارو كردن هنگام شب هستی انسان را بر باد میدهد.

5ـ بعد از ظهرها نمك وام دادن بد بختی می‌آورد.

6ـ نوزاد پسر بیش از دختر اهمیت دارد و سبب خوشبختی می‌شود.

7ـ باران رحمت خداست.

8ـ دیگ سیاه میان گوسفندان بردن سر انجام خوشی ندارد.

9ـ خروس اگر شب بخواند سرش را می برند.

10ـ شبهای چهارشنبه نباید آب روی زمین ریخت چون اجنه خیس می شوند. 

 

 زناشوئی:

مامش‌ها چون مسلمان و سنی هستند می توانند چهار زن عقدی بگیرند ولی حق گرفتن صیغه ندارند. رئیس ایل یا بزرگ ده معمولاً با طبقات پائین تر از خانواده خود ازدواج نمی‌كند. ایل مامش با طوائف و ایل های دیگر وصلت می‌نمایند. پیش از خواستگاری، یعنی هنگامی كه خانواده دختر از طرف خانوادة پسر، تمایلی برای خواستگاری دیدند. چند تنی را برای پی بردن به دارائی داماد می فرستند كه از پشت بامهای دور و نزدیك پنهانی زندگی داماد و خانواده‌اش را مدتی زیر نظر بگیرند. زناشوئی در ایل مامش تشریفات زیادی دارند. مثلاً هنگامی كه عروس را به خانه داماد می‌برند گرداگرد او را گروه بسیاری از مردم ده فرا می‌گیرند و گروهی از جوانان سواره در پیش و پس عروس و همراهان او به اسب تازی می‌پردازند. زنها در زندگی زناشوئی از آزادی و بیان عقیده در بیشتر موارد بی‌بهره‌اند و مرد به آسانی می‌تواند همسرش را طلاق دهد.          

 

خانه:

خانه‌ها غالباً از خشت و گل ساخته میشود و در ساختمان آنها معمولاً توجهی به روشنائی نمی‌كنند. هر خانه از یك یا دو اطاق تشكیل شده است كه مستقیماً به كوچه‌ها و گذرگاههای تنگ و ناهموار متصل میگردد. پی بنا با سنگ و شن ساخته می‌شود. كشاورزان در گوشه اطاق نشیمن خود، تنوری در زمین ساخته‌اند كه در آن نان مورد نیاز خود را درست می‌كنند. این تنور گلی است و گودی آن تا نیم متر می‌رسد.

 

خوراك‌ها:

خوراك مامش‌ها گوناگون است و در پختن انواع آنها از ادویه استفاده می‌كنند برنج را آبكش نمی‌كنند و آنرا به صورت«كته» می‌خوردند بیشتر خورشهائی كه با پلو مصرف می‌نمایند عبارت است ا ز: لوبیا، بامیه، سیب زمینی ، بادنجان و گوجه فرنگی. «كته» را ساده یا با شود، لوبیا و یا به شكل ته چین درست می كنند. در زیر نام برخی خوراكهای مامش‌ها به گویش محلی داده می شود:

                       

1ـ سنگ سیر: آش كشك است. برخی موارد در آن كوفته می‌‌‌ریزند.

2ـ نانَ رَقْ: تهیه این غذا بدین گونه است كه نخست سوپی درست می‌كنند و در آن چند دانه نخم مرغ می‌شكنند و سپس ده دقیقه می گذارند بجوشد. هنگام خوردن نان در آن ترید می كنند و می‌خورند

3ـ سَرْوَپِ: كله پاچه.

4ـ قاتِقْ آشی: مواد لازم برای تهیه این آش برنج، لپه، سبزی و گوشت است.

5ـ حَیران شُرْبا: همان شوربا است.

 

بازی‌ها:

جوانان و كودكان ایل مامش در جشن‌های ملی و مذهبی، بازیهای سرگرم كننده‌ای می‌كنند ولی نمی‌توان گفت كه این بازیها ویژه روزهای جشن و عید است زیرا جوانان ایل هنگام بیكاری و آسایش به اسب سواری، ورزش و شكار می‌گذرانند و یا بازی می‌پردازند. برای شكار به كوههای پیرامون ده خود می‌روند. در این كوه‌ها پرندگانی چون كبك و تیهو فراوان است.

اسب سواری، مهمترین ورزش و سرگرمی جوانان ایل  و حتی پیرمردان می باشد، به اندازه ای كه جزو وظایف زندگی شمرده شده و هر مردی ناچار است آنرا بیاموزد و خوب بداند. برخی از بازیهای مامش ها شبیه به بازیهایی است كه در تهران می كنند از جمله:

1ـ قَرِهْ قَرِنْ Ghare-Gharen:«قایم موشك»

2ـ چَلِكْ حَمْزَلْ Tchalek-Hamzal: «جفتك چاركش»

3ـ دارو هلوك: Dar-O-Halouk : «الك دولك»

ولی برخی بازیهای آنها شباهتی به بازیهای تهران ندارد مانند «رُمْ بازی» كه مسابقه اسب سواری است و آن بدین طریق است كه عده‌ای سوار بر اسب میشوند و پیرامون محوطه دایره مانندی اسب سواری میكنند. برخی نقاط این محوطه خط كشی شده كه به منزله مرز است و هر كس از روی این نقاط بگذرد بازی را می‌بازد و از دور مسابقه خارج میشود.

           

           

پوشاك:

مردان و زنان ایل مامش مانند بسیاری از ایل های دیگر پوشاكشان ساده و بی‌پیرایه است.

 

الف ـ جامه مردان:

1ـ شلوار گشاد چین دار كه دهانه آن در مچ پا تنگ و باریك می‌شود.

2ـ نیم تنه كوتاه كه غالباً آنرا از ترمه یا مخمل قرمز و بنفش می دوزند. نیم تنه مردان یقه بسته آستین بلند است و دو جیب در روی سینه و دو سوی آن قرار دارد. جیبها در دار است و در آن بوسیله دكمه ای بسته می شود(مانند جامه سربازان). گاهی نیم تنه مچ برگردان دارد و خود نیم تنه هم از جلو بوسیله چند دكمه باز می‌شود.

3 ـ روی نیم تنه در كمر گاه، شال ابریشمی پهنی به جای كمربند می بندند كه این شال را به طرز ویژه‌ای گره می‌زنند. 

4 ـ دور شب كلاه كوچكی، چند طاقه شال ابریشمی نازك و گلدار می‌پیچند و از آن به جای كلاه استفاده می‌نمایند. 

5 ـ پاپوش آنها از چرم خام است كه از مهاباد تهیه می كنند و یا گیوه است كه خود درست می نمایند و یا می‌خرند.

6 ـ بیشتر مردان دستمالهای سفیدی از روی جامه به دور آستین یا بازو می پیچند كه یك سر این دستمالها آزاد و آویزان است.

 

ب ـ جامه زنان:

پوشاك زنان نیز ساده و بی‌پیرایه است. شلوار بلندی از دبیت مشكی به پا می كنند و پیراهن بلند آستین داری روی شلوار می پوشند. كلاه پولك دوزی به سر می‌گذارد و مانند مردان چند شال ابریشمی نازك و گلدار بر دور كلاه می پیچند. پوشاك زنها در جشنها و در عروسیها تزئینات بیشتری دارد. پاپوش زنها هم مانند پاپوش مردها ساده است. گاهی پاپوش از چرم خام و گاه گیوه می‌باشد.

منبع: مجله هنر و مردم، دوره1، ش 7 (اردیبهشت 42)

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: