1394/6/21 ۰۹:۲۴
اشاره: یکی از نیازهای عمیق انسان، نیاز به دینورزی است؛ مقولهای که از جنبههای گوناگون بدان پرداختهاند و یکی از این چشماندازها، روانشناسی دین است؛ دانشی که در تعریفی بسار فشرده، کار اصلیاش، بررسی و توضیح جامعهشناسانه ـ روانشناسانه از پدیدههای دینی است. نوشتار حاضر بخشی نسبتاً تلخیصشده از کتاب «روانشناسی دین: بر اساس رویکرد تجربی» است که برنارد اسپیلکا، رالف دبلیو هود، بروس هونسبرگر، ریچارد گرساچ نوشتهاند و ما به اختصار تنها نام مؤلف نخست را آوردیم. ترجمه این کتاب به همت انتشارات رشد صورت گرفته و برخی موارد افزوده بر ترجمه، درون کروشه آمده است.
***
یازده سپتامبر ۲۰۰۱ مشکلی عظیم و نامنتظر به بار آورد که ساکنان ایالات متحده مجبور بودند با آن کنار آیند. ویرانی مرکز تجارت جهانی در شهر نیویورک، و حمله به پنتاگون در واشنگتن هنوز در جامعة آمریکا طنینانداز است. علیه تروریسم اعلان جنگ شد و کشور بیدرنگ به حال آمادهباش درآمد. بازرسی از مسافران هوایی بسیار شدید شد. دولت منابع مختلفی را بسیج کرد تا مردم را در برابر خطرهایی که تروریسم ایجاد میکرد، حساس و هشیار کنند. آمادهباش داخلی شعار روز شد. اکنون که این مطلب نوشته میشود، آمریکا همچنان زیر باران اخطارها و هشدارها دربارة حملات جدید دشمنان است. مردم با این تغییرات چگونه مواجه شدهاند؟
یک هفته پس از فاجعة یازدهم سپتامبر، سازمانهای نظرسنجی ملی در ایالات متحده گزارش دادند که میزان حضور در کلیسا در همه جا بین ۶ تا ۲۴ درصد افزایش یافته است. این جریان در اکتبر و نوامبر هم ادامه یافت. اعضای بسیاری از گروههای مذهبی احساس میکردند که ایمان احیا شده است. مردم برای کسب حمایت و تسلی خاطر به خدای خود روی میآوردند. بستونگلوب۱ گزارش داد که «بسیاری از این جویندگان جدید الهام گرفته از تروریسم» برنامههای آموزش مذهبی را رونق بخشیدهاند. آیا این بهراستی احیای مجدد ایمان بود؟ ظاهراً نه؛ زیرا سه ماه بعد، شمار کلیساروها کاهش یافت و به همان مقدار پیش از یازده سپتامبر برگشت. سازواری به وسیلة دین فروکش کرده بود. این امر آیا نشاندهندة این است که سازواری مذهبی چیزی بیش از «خیالی گذرا» نیست؟ هرچند برای اینکه بدانیم چه کسانی از حادثة یازده سپتامبر متأثر شده و منابع شخصی چگونه ساماندهی و هدایت شدهاند، باید منتظر بررسیهای دقیقتری بمانیم، دستکم میتوان این نکته را مطرح کرد که دین اغلب پناهگاه مهمی در راه مواجهه با فشارهای زندگی است.
سازواری(coping) هستة اصلی حیات است. سازواری، از ریشههای زیستشناختی و تکاملیاش گرفته تا رفتار اجتماعی پیچیدة انسان، جوهر زندگی است. بهویژه در جوامع غربی که جهتگیری فردگرایانه دارند، دربارة افراد معمولاً برحسب قابلیت آنها در سازواری با آنچه از ایشان توقع میرود، داوری میکنند. در بسیاری موارد، گرفتاریهای شخصی باعث میشود که افراد از ایمان خود کمک بگیرند. وقتی افراد با «هنگامههای جانفرسا» روبرو میشوند، وقتی بحران هجوم میآورد و راه گریز مسدود است، دین ممکن است یکی از منابع بسیار مهم کمک باشد.
رویکردهای نظری به سازواری و دین
«سازواری» به معنی حل مشکلاتی است که رویاروی انسانها قرار دارد. این کار را میتوان به سه طریق انجام داد: تغییر دادن محیط، تغییر دادن خودمان، یا تغییر دادن هر دو تا حدودی. «انطباق» (adaptation) شامل راه حل دوم یا سوم میشود؛ «سازگاری» (adjustment) به شکل دقیقتری متضمن خودتعدیلی به اقتضای شرایط است.
به منظور فهم اینکه افراد چگونه با مشکلات زندگی مواجه میشوند، برخی پژوهشگران بر «سبک»ها یا «خصلت»های سازواری تأکید کردهاند، که اگر نگوییم دائمیاند، دستکم جزو خصوصیات نسبتاً پایدار افرادند. عدهای دیگر به فرایند سازواری، و به تغییر در مسیر مواجهه با مشکلات، توجه کردهاند. گرچه ممکن است استدلال شود که با دینورزی شخصی عموماً چنان رفتار میشود که گویی جنبهای از شخصیت است، کسانی که نقش دین را در سازواری بررسی کردهاند، اغلب آن را متغیری فرایندی محسوب میکنند و به دنبال آنند که سازواری برای شخص چه میکند و هنگام بروز مشکلات چه کارکردی دارد.
احتمالاً بهترین پژوهشگر در زمینة نقش ایمان در ارتباط با رفتار سازوارانه کنت پارگامنت از دانشگاه ایالتی بولینگگرین۲ است. وی سالهای زیادی را صرف این کرده است که سهم دین را در جنبههای مختلف فرایند سازواری دقیقاً مشخص و ارزیابی کند. کتاب او با عنوان «روانشناسی دین و سازواری» کاری معتبر در این حوزه است. وی، در کنار همکارش، اظهار داشته است: مردم بدون منابع کمکی نمیتوانند با موقعیتهای پرفشار مواجه شوند. آنها بر نظامی از عقاید، اعمال، و روابط تکیه دارند که بر نحوة رویاروییشان با موقعیتهای دشوار مؤثر است. در فرایند سازواری، این نظام جهتدهنده در قالب برآوردها، فعالیتها و اهداف عینی وابسته به موقعیت نمود مییابد. دین بخشی از این نظام جهتدهندة کلی است. شخصی که ایمان مذهبی نیرومندی دارد و دچار آسیبی توانفرسا شده است، باید راهی بیابد تا از کلیات عقیدهاش به جزئیاتی برسد که وی را در مواجهه با آن آسیب یاری میدهد. (سیلورمن و پارگامنت، ۱۹۹۰، ص۲)
پارگامنت (۱۹۹۷)، براساس کار لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴)، گام اول را در فرایند سازواری، «برآورد»۳ میداند. وقتی اتفاقی میافتد، شخص نخست بهطور ضمنی از خود میپرسد: «این چه معنایی برای من دارد؟» به عبارت دیگر: بیربط، مثبت، یا منفی است؟ اگر پاسخ این باشد که منفی و پرفشار است، سؤال بعدی این است که: «با آن چه میتوانم بکنم؟» این امر داوریهای دیگری را شامل «زیانر فقدان»، «تهدید»، یا «چالش» پیش میآورد. در صورت زیانر فقدان، فرد لابد دچار عواملی نامطلوب نظیر بیماری یا آسیبدیدگی شده است. تهدید ناشی از مشکلات پیشبینی شده است، حال آنکه در چالش شخص امید دارد که در آینده به رشد و پیشرفت دست یابد. این شکل از برآورد را «برآورد ابتدایی» هم نامیدهاند. پارگامنت به نقش افتراقی دین در چنین برآوردی اشاره میکند؛ زیرا شخص میتواند آنچه را اتفاق میافتد، رفتار عمدی خدا در نظر بگیرد که به او درس عبرت میدهد، یا احتمالاً از طریق هر موفقیت یا شکست روزمرهای او را پاداش میدهد یا مجازات میکند.
لیکن وضوح ظاهری مفاهیم چالش، زیانر فقدان، و تهدید یافتههای منسجمی به بار نیاورده است. دو بررسی نشان دادند که سازواری مذهبی در موقعیتهای تهدید و زیانر فقدان بیشتر از موقعیتهای چالش بهکار گرفته میشود. مکری (۱۹۸۴) متوجه شد که اگر زیانر فقدان برای دیگران روی دهد، از میان ۲۸ راه سازواری، دین مقام دوم را دارد؛ اما اگر همین مشکل برای خود شخص روی دهد، دین از این لحاظ فقط در مقام سیزدهم قرار میگیرد. اگر تهدید متوجه دیگران بود، ایمان در رتبة دوم و در صورتی که متوجه خود شخص میشد، ایمان در رتبة هفتم جای میگرفت؛ در موقعیتهای چالشآمیزی که برای دیگران و برای خود فرد پیش میآمد، ایمان به ترتیب رتبههای چهاردهم و دهم را به خود اختصاص میداد. گرچه یافتههای بیورک و همکارانش و یافتههای مکری نشان میدهند که پاسخها به جای اینکه بر خصلت افراد مبتنی باشند، بر حالت آنها استوارند، مینارد، گرساچ، و بیورک (۲۰۰۱) نتوانستند تفاوتی میان سه سناریوی فشارآور بیابند که نشان میدهد خصلتها هم بخشی از رفتار سازوارانة مذهبیاند. نکتة جالب دیگری که میتوان آن را در این زمینه در نظر گرفت، سنجش میزان ابهام و خودناباوری۴ پاسخگو در هر یک از این موقعیتهای پرفشار است. به علاوه، کسی که تحت فشار است ممکن است به جای استفاده از دین به عنوان ابزار سازواری، به شیوههای مادهگرایانه روی آورد. برای حل این مسائل مسلماً پژوهشهای بیشتری لازم است.
مواجهه با مشکل، گام بعدی در فرایند سازواری است، و تصمیمگیری در مورد نحوة رویارویی با آن را «برآورد ثانوی» نامیدهاند. در برآورد ثانوی، منابع شخصی برای مواجهه با مشکلی که روی داده است، مورد سنجش قرار میگیرند. آدم مذهبی ممکن است در این مورد کارهای مختلفی انجام دهد که یکی از آنها نیایش است، رفتاری که هولاهان و موس آن را شگرد مؤثری در سازواری شناختی به شمار میآورند. شخص نیایشگر کاری انجام میدهد و برای غلبه بر رنج و بدبختی از برترین قدرت ممکن مدد میجوید. این کار ممکن است سازنده باشد؛ زیرا میتواند فرد را به اتخاذ راههای جدید برای حل مشکل برانگیزد، لیکن ممکن است مضر هم باشد؛ زیرا گاهی فرد را بر اثر توکل منفعلانه و توقع حل مشکل به دست خدا، از کوشش فعالانه برای مقابله با وضعیت ناگوار باز میدارد!
افراد به هنگام سنجش راههای مواجهه با مشکلات گوناگون با دو مانع روبرو میشوند: خود مشکل، و هیجانهایی که بر اثر آن ایجاد میشوند. امکان دارد که فرد با هر دو مسأله، به درجات مختلف، مقابله کند. در آغاز توجه بیشتر به یکی از این دو مسأله معطوف میشود؛ زیرا سبک فرد در سازواری ممکن است ابتدائاً «مشکلمدار» یا «هیجانمدار» باشد. بهعلاوه ممکن است در مواجهه با مشکل، از راهکارهای «رویکرد» یا «اجتناب» استفاده کند، و اجتناب میتواند نشانة سازگاری ضعیف با موقعیت باشد. گرچه سازواری هیجانمدار ممکن است سودمند باشد و اضطراب رابه نحو سازندهای اداره کند (یعنی ممکن است شکلی از همان «رویکرد» باشد)، گرایش عام بر این بوده است که اینگونه سازواری را تا حد زیادی اجتناب از مشکل به شمار آورند. گاه این اجتنابِ هیجانمدار را هنگامی میبینیم که زندگی سخت دشوار است؛ چنان که در نزد افراد کهنسالی که بیمارند، دیده میشود. در چنین شرایطی دین چه موجب حواسپرتی باشد و چه نباشد، در وهلة نخست بر کاهش احساسات ناخوشایند تأکید میکند.
شواهد نشان میدهد که وقتی وضعیتی تغییرپذیر تلقی میشود، افراد احتمالاً از شناختها و رفتارهای مشکلمدار استفاده میکنند. اگر شرایط را نتوان تغییر داد، مردم معمولاً به سازواری هیجانمدار توسل میجویند. کسانی که به نیایش و روشهای مذهبی روی میآورند، غالباً مشکلاتی را که برای حل آنها از این وسایل استفاده میکنند، تغییرپذیر به شمار میآورند. در عین حال، بهویژه بین افراد جوانتر، دین ممکن است با هیجانهای ناخوشایند (نفرت و خشم) مقابله نماید و لذت و شادی را تقویت کند؛ به عبارت دیگر، روی آوردن فرد به ایمان خود در مواقع دشوار هم از نظر مواجهه با مشکلات مفید است و هم در رویارویی با هیجانات.
پارگامنت (۱۹۷۷) در نظریة سازواریاش به این نکته اشاره میکند که افراد مشتغل به سازواری نوعی «حس معنا» به دست میآوردند یا در جستجوی آنند. این نکته برای نظریهای که بر سازواری مذهبی تأکید میکند، از اهمیت خاصی برخوردار است؛ زیرا دین امری منحصراً انسانی است. «معنا» در واقع آمیزهای پیچیده از ارزشها، عقاید، احساسات، و طرحوارههای مفهومی است که ذات پدیدارشناختی انسان را به وجود میآورد. پس معنا الگویی یکپارچه و کلگرا از جهتگیری در قبال خود، دیگران و جهان است. پارگامنت هم از «نظامی جهتدهنده» سخن میگوید، هم از «یک چارچوب مرجع، از ته نقشی از خود و جهان که برای پیشبینی رویدادهای زندگی و کنارآمدن با آنها بهکار میرود»؛ بنابراین چنین نظامی در جستجوی معنا دخیل است و بخشی از آن محسوب میشود.
نیاز به گفتن نیست که دین، اگر نه برای اکثر مردم، دستکم برای بسیاری از آنها بخش مهمی از این نظام جهتدهنده است. با توجه به جامعیت دیدگاه پارگامنت، میتوان پی برد که چگونه میتوانسته است برنامة پژوهشی جامعی را دربارة دین و سازواری اجرا کند.
فشار روانی، خواه شامل زیانر فقدان و تهدید باشد و خواه چالش، بازتاب موقعیتی است که در آن معنا و تسلط در خطر قرار میگیرند. ممکن است دشوار باشد که موقعیتی را برای خود معنا کنیم، یا ممکن است نتوانیم بر آن مسلط شویم. دین یکی از راههای پاسخ به این نیازهاست، و گسترة جهانگیر دین ممکن است تا حدی گواه موفقیت ایمان در رسیدن به این اهداف باشد.
نیاز به معنا
باومایستر (۱۹۹۱) ساده و مستقیم به ما میگوید که معانی مذهبی به مردم کمک میکنند تا با مشکلات زندگی کنار آیند. او نیز مانند لازاروس و فولکمن (۱۹۸۴)، تبیینهای معنادار را برای حل مشکلات و تنظیم هیجانات مفید میشمرد. به همین ترتیب فیشتر (۱۹۸۱) بر آن است که «واقعیت مذهبی تنها راه معنادادن به درد و رنج است». یک بررسی وسیع نشان داده است که این تلاش برای فهم فاجعه از طریق دین ممکن است مدتی دراز به طول انجامد. مصاحبه با بازماندگان بلای طوفان طی دورهای هفت ساله، پژوهندگان را به این نتیجه رساند که «بازماندگان با طرح این پرسش که: خدا چرا گذاشته است چنین بلاهایی به سر آنها و عزیزانشان بیاید، متکلم و متألّه شدهاند. با پرسیدن این که: زندگی وقتی چنین شکننده و ناپایدار است چه معنایی دارد، فیلسوف شدهاند». به عبارت دیگر، آنها در لحظات دشوار زندگی به دنبال معنا بودهاند.
به تعبیر ساده، توانایی فهمیدن فاجعه (معنادار کردن آن)، احتمالاً هستة اصلی سازواری و سازگاری موفقیتآمیز است. برای اکثر مردم، دین این نقش را بهویژه به هنگام بحران شخصی، کاملاً خوب ایفا میکند. ایمان عادتاً این معنا را به همراه دارد که میتوان بر مشکلات زندگی غالب شد. اینکه افراد بر شرایط عینی تسلط داشته باشند یا نه، اهمیتش کمتر از اعتقاد به این امر است که حتی بر موانع رفع ناشدنی هم میتوان چیره شد. در بخش اعظم زندگی حس تسلط به راستی توهمی بیش نیست، لیکن توهمی است که میتواند منشأ قدرتمند حمایت از رفتار سودمند سازوارانه باشد.
اهمیت تسلط
وقتی چارچوب خود را در مورد سازواری مذهبی به کار میگیریم، درمییابیم که مفهوم «تسلط» ابعاد جدیدی به خود میگیرد. این ابعاد البته ساختار نظریة ما را غنی میکنند: آن را برای کاربرد در مورد دین کارآمدتر میکنند، و فهم ما را در مورد اهمیت تسلط در زندگی انسان افزایش میدهند. پارگامنت در خصوص تسلط و سازواری مذهبی، سه رویکرد را مطرح نموده و پژوهش براساس آنها را از ۱۹۸۸ آغاز کرده و معلوم شده است که این رویکردها کاملاً مفیدند. اگر ارتباط مذهبی مبتنی بر حالت «تسلیم» باشد (مثلاً نیایش به این منظور که مشکل کاملاً به خدا واگذار شود)، ظاهراً چندان سودمند نیست؛ ارتباط وقتی سودمندتر است که حالت «همکاری» داشته باشد، و در آن خدا و فرد حاجتمند با هم کار کنند. در اینجا نیایش ممکن است فرد را ضمن آنکه خواستار کمک پروردگار است، به کوشش برای رفع مشکل وادارد.
در رویکرد «خود هدایتگر»، وجود خدا مهم است، اما تلقی این است که برای حل مشکل، باید بر تلاش شخصی متکی بود. گرساچ و همکارانش شیوة چهارمی را هم مطرح کردهاند که آن را «تفویض» مینامند. این شبیه رویکرد تسلیم است؛ اما حالت تسلیم مانند این است که همة تسلط را به قدرت بیرونی خدا محول کنند، ولی حالت تفویض حد وسط را میگیرد (قدری از تسلط شخصی یا بیشتر آن به خدا «تفویض» میشود). برعکس، چه در خودهدایتگری و چه در همکاری، تسلط درونی وجود دارد. درخواست یاری از خدا (یعنی رویکرد همکارانه) بهترین حالت برای کسی است که معتقد است مسئولیت شخصی را نمیتوان تسلیم یا تفویض کرد.
بخش چشمگیری از ادبیات پژوهشی نشان میدهد که برای انطباق و سازواری، جایگاه درونی تسلط بهتر از جایگاه بیرونی آن است. در طرحوارة پارگامنت، حالتهای سازواری خودهدایتگر و همکارانه بیش از حالت تسلیم که آشکارا بیرونی است، جهت درونی دارند. در مجموع، حالتهای همکارانه و خودهدایتگر از لحاظ سازواری بیش از رویکرد تسلیم نتایج مثبت دربردارند.
مفهوم تسلط پیچیده است؛ آنقدر پیچیده که اسکینر (۱۹۶۶) توانست ۸۸ سازة تسلط را مشخص کند. تداخل بسیاری میان این سازهها وجود دارد، اما یک طرح اساسی که به بحث ما مربوط میشود، از دو گونه تسلط سخن میگوید: «تسلط ابتدایی» یا «مسئولبودن» (یعنی توان تغییر وضعیت را داشتن)؛ و «تسلط ثانوی»، یا توانایی اعمال تغییر در خود. نویسندة مشهور نیکوس کازانتزاکیس (۱۹۶۱) این امکان دوم را به نقل از یک عارف چنین یادآور میشود: «چون ما نمیتوانیم واقعیت را تغییر دهیم، بگذار چشمهایی را تغییر دهیم که واقعیت را میبینند.» ایمان ممکن است نقش مهمی در شکلهای ابتدایی و ثانوی تسلط ایفا کند، و این دو شکل احتمالاً از هم جدا نیستند، لیکن در محافل روانشناسی، دین را عمدتاً شکلی از تسلط ثانوی به شمار میآورند.
در اکثر موارد، اطلاع و آگاهی این حس را در انسان به وجود میآورد که ما میتوانیم دربارة هر مشکلی که پیش آید، چارهای بیندیشیم. چنان که فرانسیس بیکن گفته است: «دانش قدرت است» [توانا بوَد هر که دانا بود]. باومایستر (۱۹۹۱) میافزاید که: «معنا برای پیشبینی محیط و تسلط بر آن به کار میرود» و معنای مذهبی میتواند به مردم کمک کند که عواطف و هیجانات خود را سامان دهند.
به عبارت دیگر، صرف اطلاعداشتن ممکن است فشار روانی را کاهش دهد. نمونهای شگفتانگیز و مثالزدنی را از اینکه دین چطور میتواند این نقش را ایفا کند، بیماری مبتلا به سرطان سینه به دست داد که میگفت: «هیچ تصور نمیکردم که خدا میتواند به این همه سؤال من پاسخ دهد!» گرچه این را میتوان تسلط «اطلاعاتی» نامید، ولی رابطة نزدیکی دارد با این سه شکل تسلط ثانوی که تسلط «تفسیری»، «پیشگویانه»، «جانشین» نام گرفتهاند، و به ویژه برای فهم این نکته اهمیت دارند که دین چگونه به مردم کمک میکند تا با مشکلاتی که در زندگی روزمره و نیز در مواقع دشوار برایشان رخ میدهد، کنار آیند.
پینوشتها:
۱٫ The Biston Globeرر ۲٫ Bowling Green State Universityرر۳٫ appraisalرر۴٫ self-doubt
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید