عدل عقل و اعتدال/ دكتر رضا داوري اردكاني ـ بخش سوم

1392/9/6 ۱۰:۴۲

عدل عقل و اعتدال/ دكتر رضا داوري اردكاني ـ بخش سوم

هر دو گروه و از جمله برخي از آنها كه خود را دمکراسي‌خواه مي‌داند، خشن‌اند و گروه مقابل را واجد همه عيبها و زشتي‌ها و گاهي عين عيب و زشتي مي‌دانند و به اين جهت زبانشان پر از سخن ناسزا و دروغ است، هرچند که قصد دروغ گفتن نکرده باشند. هيچ يک از دو گروه نه فقط نظر ديگري، بلکه وجود او را هم تحمل نمي‌کند. به اين جهت چه بدانند و چه ندانند، سياستي که مي‌پسندند و مي‌توانند اعمال کنند، سياست امنيتي است. هر دو ديگري را مستحق نابودي مي‌دانند.

 

 

هر دو گروه و از جمله برخي از آنها كه خود را دمکراسي‌خواه مي‌داند، خشن‌اند و گروه مقابل را واجد همه عيبها و زشتي‌ها و گاهي عين عيب و زشتي مي‌دانند و به اين جهت زبانشان پر از سخن ناسزا و دروغ است، هرچند که قصد دروغ گفتن نکرده باشند. هيچ يک از دو گروه نه فقط نظر ديگري، بلکه وجود او را هم تحمل نمي‌کند. به اين جهت چه بدانند و چه ندانند، سياستي که مي‌پسندند و مي‌توانند اعمال کنند، سياست امنيتي است. هر دو ديگري را مستحق نابودي مي‌دانند.

 

گروههايي از آرمان‌خواهان افراطي چون از لوازم امور سياسي غافلند و سياست را با حقيقت اشتباه مي‌کنند، در سياست و اداره امور دچار تفريط مي‌شوند؛ زيرا نمي‌دانند که آرمان (تعلق به حق و عدل و کمال) حافظ و ضامن دوام و بقاي جامعه هاست و نمي‌تواند وسيله‌اي براي رسيدن به مقاصد ديگر باشد و متوجه نمي‌شوند که شيوع فساد و نادرستي و دروغ و بيماري و بي نظمي و قاچاق و فقر و گراني و ناکارآمدي سازمانهاي اداري و گسيختگي پيوندها و روابط اجتماعي و بي ساماني فرهنگ، نظام کشور و اصل آرمان را به خطر مي‌اندازد.

 

در شرايطي که مثلاً تلويزيون رسمي کشور مي‌گويد در پنج ماه اول سال، سي ويک هزار قاچاقچي دستگير شده اند (اميدوارم گوينده اشتباه کرده باشد يا من اشتباه شنيده باشم) و هر روز در اينجا و آنجا از فسادي بزرگ و انباشته پرده برداشته مي‌شود و مي‌گويند ما از حيث مصرف مواد مخدر و تلفات در جاده‌ها و از حيث بازدهي کم ميزان کار و ... در مقام اول يا در صدر فهرست قرار داريم، مي‌گويند اينها مسائل جزئي است و اهميتي ندارد، بايد نگران به خطر افتادن آرمان بود.

 

در کشوري که سياستمداران و متصديان امور اهل دين و اخلاقند، توقع و انتظار اين است که فساد به آساني تحمل نشود؛ ولي ظاهراً ما به فساد عادت کرده‌ايم‌ و به آن رضايت داده‌ايم‌ يا اصلاً آن را تشخيص نمي‌دهيم. شايد هم گرفتاريها و کارهايي که مقدم دانسته مي‌شود، توان و مجالي براي دفع فساد و اصلاح اخلاق عمومي و تعديل روابط و مناسبات زندگي باقي نمي‌گذارد. من نمي‌دانم اين گرفتاريها و کارها چيست؛ اما اين را مي‌دانم که جز در هواي اعتماد و دوستي و پيوستگي و همبستگي اجتماعي به آرمان نمي‌توان انديشيد؛ زيرا تحقق آرمان مسبوق به اين است که صلاح جاي فساد را گرفته باشد.

 

اين مشکل را با اندرز و نصيحت و حداکثر با مؤاخذه و مجازات مظاهر فساد نمي‌توان حل کرد. بدون ترديد آرمان مهم است و اگر کسي بگويد همه چيز را فداي آن بايد کرد، سخنش را بايد به گوش جان شنيد. ولي کاش مي‌شد همه چيز را فداي آرمان کرد و آن را به دست آورد. مگر وقتي مشکلات مردم و معاش و حقوق آنان مهمل گذاشته شود و فساد در کشور گسترش يابد و پيوند همبستگي در جامعه و بنياد نظم زندگي رو به سستي رود، چيزي باقي مي‌ماند که فداي آرمان شود؟ در بحبوحه فساد و دروغ و خشونت و با وسايلي که ضد آرمان است، به آرمان نمي‌توان رسيد. کساني هم هستند که فقط حرفها و شعارهاي مشهور در سياست را در دهان دارند و البته قتل عام مردم يک کشور براي رسيدن به دمکراسي را نيز موجه مي‌دانند.

 

افراط و تفريط يک نحوه درک و عمل است

 

جمع افراط و تفريط محدود و منحصر به مواردي که ذکر شد، نيست و شايد در همه جا افراط و تفريط با هم باشند. اگر افراطي‌ها و تفريطي‌ها بنا به ملاحظات و به حکم مصلحت‌بيني راه خود را اختيار کرده بودند، مشکل چندان بزرگ نبود و مي‌ شد آنها را متوجه زياده روي‌شان کرد و به راهشان آورد؛ اما افراط و تفريط يک نحوه درک و فهم و عمل است که مي‌تواند به درجات و با شدت و ضعف در يک جامعه کم و بيش شيوع و رسوخ داشته باشد. آن که درک و فهم افراطي دارد، نه فقط خطر پيش پايش و پرتگاه راهي را که نشان مي‌دهد نمي‌بيند، بلکه دروغهاي خود را باور مي‌کند و ابايي ندارد که اگر مقتضي باشد، دو ضربدر دو و بيست و پنج صدم را (25/2×2) بزرگتر از نوزده و بيست بداند. پيداست که صاحب چنين فهمي نمي‌ تواند درباره افراط و تفريط و اعتدال بينديشد و حکم کند. اعتدال در نظر او همان روشي است که خود از آن پيروي مي‌کند.

 

پس براي عبور و گذشت از افراط و تفريط بايد به فکر فهم‌ها بود. مسئله اختلاف فهم به آساني فهميده نمي‌شود و اگر هم فهميده شود، نمي‌توان با اتخاذ تصميم، فهم‌ها را که با جان مردمان درهم آميخته است، جز از طريق خودآگاهي دگرگون کرد. مع هذا اگر مردمي به فهم خود بينديشند و آن را بازشناسند، مستعد برخورداري از فضيلت عقلي و راهيابي به اعتدالند.

 

بيرون افتادگي از تاريخ

 

4ـ فهم‌هاي آدميان در زمان قوام پيدا مي‌کند و زمان يک فضاي خالي که از تفکر و فرهنگ و نيازها و علايق و روابط موجود در زندگي و ميان مردمان منفک باشد، نيست. از آنجا که زمان در طرح آينده تاريخي ظاهر مي‌شود، مردمي که آينده ندارند و اکنون را تکرار و دوره مي‌کنند، زمان و تاريخ هم ندارند. معناي بيرون افتادگي از تاريخ و تاريخ نداشتن همين است. پس وقتي از اختلاف فهم سخن به ميان مي‌آيد، مراد صرفاً اين نيست که بعضي درک و فهم قويتر دارند و بعضي کمتر مي‌فهمند.

 

در اين اختلاف ترديدي نيست؛ اما بحث در کمي و بيشي فهم نيست، بلکه در هر تاريخي و شايد در مراحل مختلف يک تاريخ، يک صورت فهم و گفتار خاص غلبه پيدا مي‌کند و همه به درجات کم و بيش در آن شريک مي‌شوند. فهم جهان جديد و متجدد با فهم قرون وسطايي تفاوت دارد و اين تفاوت در نظام زندگي و سياست نيز ظهور داشته است و مگر نه اينکه ارزشهاي جهان قديم در دوره جديد بي ارزش شده است؟ جهان توسعه‌نيافته هم که صورت ناتوان و ناکارآمد وضع تجدد است، از حدود دويست سال پيش به تدريج به فهم تجدد مايل شده است، بي آنکه بتواند چنان که بايد، در آن فهم شريک شود و مقوم‌ها و اصول و مبادي‌اش را دريابد، حتي فهم ما از فلسفه جديد هم بيشتر فهم صوري و رسمي است.

 

گويي جهان توسعه‌نيافته کم و بيش رانده از جهان قديم و مانده از عالم جديد و متجدد است. اين جهان سست‌بنياد و بيرون افتاده از تاريخ براي اينکه بر اين نقص فائق آيد، بايد به تاريخ و خرد و فهم و درک خود بينديشد. گاهي در اين ميان، جمع ميان قديم و جديد را با اعتدال اشتباه مي‌کنند و مي‌پندارند که با ترکيب قديم و جديد مي‌توان محاسن آن را بر اين افزود و عيبهاي جهان موجود را تدارک کرد. اگر اين تدبيرها مؤثر بود، آيا نمي‌بايست اثر آن تا کنون ظاهر شده باشد؟ و آيا بهتر نيست که قبل از اتخاذ اين قبيل تدابير، نظري به وضع جهان بيندازيم و هم به بنياد فهم خود و بي پناهي‌مان در تاريخ بينديشيم و ببينيم که مبادا فهم و درک جهان توسعه‌نيافته صورتي عارضي و سطحي از فهم تجدد باشد.

 

فهم متصلب و تقليدي

 

اين فهم ضعيف هر چه باشد، مي‌تواند گاهي با شبح و صورت خشکيده‌اي از فهم قديم در هم آميزد و در مواردي نيز اين دو فهم در کنار يکديگر قرار مي‌گيرند، بي آنکه تفاوت و احياناً بيگانگي و ناسازگاريشان معلوم باشد. اکنون در جهان توسعه نيافته و حتي در جهان در حال توسعه فهم متصلب و تقليدي شده است؛ چنان که اگر از آزادي و آينده هم سخن به ميان آيد، سخن ناظر به صورتي از تاريخ گذشته يا طرحي رؤيايي از جهان تجدد است که در دويست سال اخير در جايي تحقق يافته يا فکر مي‌کرده‌اند که تحقق مي‌يابد.

 

به وضع اين فهم دور مانده از تاريخ بايد انديشيد و مخصوصاً از اوهام و غفلت‌ها و پر مدعائي‌هايش آزاد بايد شد و در طلب درک زمان و فهم تاريخي برآمد. برخورداري از اين فهم که لازمه رسيدن به اعتدال يا عين آن است مسبوق و موقوف به خودآگاهي نسبت به نارساييهاي فهم عادي و عوائق و بندهاي آن و خروج از خودبيني و خودرأيي است. حصول اين خودآگاهي در شرايطي که راه تيره است، يا براي ورود در آن از پرتگاهها و مهلکه‌هاي هولناک بايد گذشت، شجاعت مي‌خواهد.

 

آنچه اکنون مي‌توان گفت، اين است که اعتدال و تعادل يک وضع ثابت و معين در همه جا و همه زمانها نيست و همه هميشه به آن علاقه ندارند و آن را نمي‌جويند و در فکر و عمل از آن برخوردار نيستند؛ در اين صورت جهان نيز بر مدار عقل و عدل و اعتدال نمي‌گردد، بلکه مردم جهان از اعتدال دور يا به آن نزديک مي‌شوند. به عبارت ديگر تاريخ بشر، تاريخ روي گرداندن از افراط و تفريط و نزديک شدن به عقل زمان و اعتدال يا دور شدن از آن است.

 

در دوران عقل و اعتدال چون تکليف عمل قدري روشن مي‌شود، قهراً افراط و تفريط را آسانتر مي‌توان تشخيص داد؛ اما در جهان بي تعادل اولاً افراط و تفريط پوشيده مي‌مانند و عين عقل و تدبير و صلاح جلوه مي‌کنند و ثانياً گرچه در ظاهر در مقابل يکديگر قرار مي‌گيرند، چندان به هم نزديک مي‌شوند که گويي لازم و ملزوم يکديگرند. در اين صورت چه بسا که بي?عقلي و افراط و تفريط به صورت عقل جلوه کند و طلب عقل، مخالفت با عقل تلقي شود.

ادامه دارد

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: