نشست مساله متفكران كليدي معاصر: ميشل فوكو و تحليل نظام دانايي در سطح گفتماني

1392/8/28 ۱۳:۰۷

نشست مساله متفكران كليدي معاصر: ميشل فوكو و تحليل نظام دانايي در سطح گفتماني

دومين نشست از سري نشست هاي مساله متفكران كليدي معاصر با سخنراني مهدي يوسفي، دانشجوي مقطع دكتري انديشه سياسي دانشگاه تهران با عنوان «مساله ميشل فوكو» برگزار شد. اين نشست ها هر هفته سه شنبه ها ساعت 17 الي 19 به همت انجمن ايراني مطالعات فرهنگي و ارتباطات و با همكاري گروه علمي _ تخصصي جامعه شناسي نظري (بينش ها و نظريه ها) در سالن كنفرانس انجمن هاي علوم اجتماعي ايران در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران برگزار مي شود

 

دومين نشست از سري نشست هاي مساله متفكران كليدي معاصر با سخنراني مهدي يوسفي، دانشجوي مقطع دكتري انديشه سياسي دانشگاه تهران با عنوان «مساله ميشل فوكو» برگزار شد. اين نشست ها هر هفته سه شنبه ها ساعت 17 الي 19 به همت انجمن ايراني مطالعات فرهنگي و ارتباطات و با همكاري گروه علمي _ تخصصي جامعه شناسي نظري (بينش ها و نظريه ها) در سالن كنفرانس انجمن هاي علوم اجتماعي ايران در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه تهران برگزار مي شود. در ابتداي اين نشست يوسفي با اشاره به آنچه انديشه ميشل فوكو، مورخ و فيلسوف فرانسوي، را به پيش مي راند و ذره ذره شكل مي دهد ،گفت: آنچه در اين بحث به آن پرداخته مي شود، توصيف نيروها و جريانات فكري فوكو است. گرچه مسيري كه هر انديشمندي در طول زندگي خود برمي گزيند، بي ترديد گسسته از زندگي شخصي و دغدغه هاي عملي و كنشگرانه او نيست، اما بررسي اين دغدغه ها ضرورتا نبايد چنين پيوندي را موضوع تامل قرار دهد. مساله يي كه كار انديشمندان را جهت مي دهد، از يكسو در دل مسائل شخصي او قابل بازانديشي است و از سوي ديگر مي تواند در سطح گرايش هاي فكري معيني كه اين دغدغه ها از طريق آنها صورت بندي و بيان مي شوند بازتعريف شود. هدف اين گفتار تحليل آن فضاي فكري است كه انديشه ميشل فوكو امكان بيان يافته اند. يوسفي همچنين كار فوكو را در چهار حوزه فكري معناداد و تاويل كرد و ادامه داد: تلاش مي كنم به شكلي كوتاه اشاره يي به فضاي فكري فرانسه در هر يك از اين چهار حوزه داشته باشم، موضع مخالفت يا نقد فوكو را در دل اين فضا روشن سازم و اشاره كنم كه فوكو از چه مبنايي براي اين نقد استفاده مي كند و در نهايت چگونه دستگاه كلي فكر خود را در اين مباحث برمي سازد. وي افزود: رشته تاريخ در فرانسه از قرن نوزدهم، پيوندي ناگسستني با انديشه هگلي مي يابد. انديشه هگلي در تاريخ نگاري فرانسه مي كوشيد داده هاي تاريخي را هم ارز داده هاي علوم تجربي قرار دهد، و با بررسي دقيق آنها واقعيات نهفته در دل تاريخ را برملاسازد تا روند رو به رشد و تكاملي تاريخ را نشان دهد. در اين نگاه آنچه بيش از حد اهميت يافت، توجه به تاريخ دولت ها بود. دولت در مقام راس منازعات و در هم تنيدگي هاي اجتماعي بهترين موضوع براي بررسي داده ها و نشان دادن مسير تاريخ بود. اين سخنران با بيان اينكه مورخان فرانسوي از پايان قرن نوزدهم كوشيدند تا با دور شدن از نظام هگلي از اين اهميت بي حد به دولت بكاهند و به تاريخ اجتماعي، تاريخ ذهنيت ها و داده هاي اقتصادي، جغرافيايي، و جمعيتي بيشتر بها بدهند، اضافه كرد: اما فوكو گذشته از همدلي با اين جريان انتقادي –كه در دهه 1940 عملابه جريان اصلي تاريخ نگاري فرانسه بدل شده بود- تصور مي كرد كه نقد تاريخ نگاري هگلي نمي تواند تنها به نقد دولت محوري بسنده كند و بايد بتواند ايده تكامل يا غايت تاريخي را، كه بنياد اهميت يافتن دولت است، به نقد بكشد. فوكو به اين ترتيب با گروهي از مورخان هم عصر خود هم صدا مي شود، تا از هرگونه فلسفه تاريخ، يا بحثي كه به جاي بررسي درون ماندگار تاريخ از ايده هاي انتزاعي و استعلايي براي تحليل تاريخ استفاده مي كند، اجتناب كند. يوسفي ادامه داد: از سوي ديگر فلسفه و معرفت شناسي نيز از پايان قرن نوزدهم درگير اين نكته شده بود كه جدايي سوژه شناسنده و ابژه يا موضوع شناخت، تاريخ فلسفه را دچار مسائلي كرده است كه جز از طريق پر كردن اين شكاف بنيادي قابل رفع نيستند. اما بار ديگر فوكو بسياري از اين تلاش ها را ناكام مي دانست، زيرا مي پنداشت كه آنچه باعث اين شكاف شده نه صرف تبيين و توضيح خاصي كه فلسفه از سوژه ارائه مي دهد كه پرسش اساسي اين فلسفه يعني پرسش شناخت است كه به ناچار فلسفه را به دام توضيح شناخت سوژه از ابژه كرده است. فوكو از تفسير خاصي كه در فرانسه از آراي فردريش نيچه باب شده بود استفاده كرد تا با كنار گذاشتن سوال شناخت يا معرفت شناسي و تجزيه سوژه به نيروها يا اراده يي كه آن را شكل مي دهد، از فضاي معرفت شناسانه به فضاي هستي شناسانه يي پا بگذارد كه در آن پرسش شناخت جاي خود را به تحليل نسبت نيروها مي دهد. اين دانشجوي دكترا اضافه كرد: فوكو كوشيد با آراي متفكراني كه آنها را فيلسوفان مفهوم مي خواند، به جاي تحليل فلسفي تاريخ علم و دانش، به بررسي روندهاي گسسته يي بپردازد كه در آنها ذهنيت هاي انساني ساخته مي شوند كه به هيچ وجه نظمي كلي بر آنها حاكم نيست، بلكه عرصه يي است كه در آن نيروهاي مختلف و اراده هاي مختلفي كه در پي دانستن هستند با يكديگر گره خورده و درگير مي شوند. فوكو اين عرصه را دانايي مي خواند و آن را در برابر عرصه منسجم دانش قرار مي داد. دانايي عرصه يي است كه در آن چيزها به موضوع فهم بشر بدل مي شوند و به عبارت ديگر ابژه ها شكل مي گيرند.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: