معنای رجال در لغت، قرآن و روایت / سید علی اصغر غروی(پژوهشگر دینی)

1392/5/14 ۱۱:۰۱

معنای رجال در لغت، قرآن و روایت / سید علی اصغر غروی(پژوهشگر دینی)

تمدن جدید و ارتباطات بشری و توسعه آن، که منجر به اختلاط زنان و مردان در عرصه‌های اجتماعی گشته و تعامل و تعاون و تضاد و تقابل بیشتر آنان را در حقوق و شرایط زیست موجب شده است، از سویی هم برخی از گزاره‌های قرآنی و فقهی را نیز که بعضاً، گمان بر این رفته است که مانع زنان از پیشرفت در میادین کنش‌های جمعی و برابری با مردان گشته، به چالش کشیده است.

 

تمدن جدید و ارتباطات بشری و توسعه آن، که منجر به اختلاط زنان و مردان در عرصه‌های اجتماعی گشته و تعامل و تعاون و تضاد و تقابل بیشتر آنان را در حقوق و شرایط زیست موجب شده است، از سویی هم برخی از گزاره‌های قرآنی و فقهی را نیز که بعضاً، گمان بر این رفته است که مانع زنان از پیشرفت در میادین کنش‌های جمعی و برابری با مردان گشته، به چالش کشیده است.
یکی از آن کلمات، لفظ «رجال» است که مجادلاتی را بین اصحاب تفسیر و فقه، از یک سو، و نوگرایان و تساوی طلبان، از سوی دیگر، برانگیخته است. سؤال دقیقاً اینگونه مطرح گشته که لفظ «رجال» فقط مردان را شامل می‌شود، یا زنان را نیز به عنوان نیمی از بشر، در بر می‌گیرد. من تا کنون مطلبی که مبسوطاً و بر موازین براهین عقلی، با استناد به کتاب و سنت، به این موضوع پرداخته باشد ندیده‌ام. ولی جسته گریخته، از بعضی از دانشوران نقل شده است که «رجال» هر دو گروه را شامل می‌شود. اما این گفتار به تنهایی مُثبِت مدّعا نیست و مخالف را قانع نمی‌کند. از اینرو بر آن شدم تا این کلمه و مفاهیم آن را در لغت و نیز قرآن و روایت بررسی نمایم و مدعای خود را در این خصوص بیان کنم که لفظ «رجال» در بسیاری از موارد، در مرجع‌های مذکور و نیز در قوانین موضوعۀ ما، زنان و مردان را شامل می‌شود.

«رَجُل» در یک جا به معنای «راجل» است یعنی کسی که پیاده راه می‌رود نه سواره، و یکی از جمع‌های آن هم «رجال» است. و در جایی دیگر به معنای مرد است، یعنی جنس نر از انسان که به بلوغ و مردانگی رسیده باشد. در این معنا هم یکی از جمع‌های آن «رجال» است. در این معنا، واژۀ «رجل» مخالف کلمه «مرأة» می‌باشد، اما «رَجُلَة» برای مؤنث «رجل» هم بکار رفته است، مثل «مرء» و «مرأة».

راغب در مفردات می‌گوید: رَجُل «مختص به نر از مردم است و این آیه را مثال آورده است که: وَلَوْ جَعَلْنَاهُ مَلَكًا لَجَعَلْنَاهُ رَجُلًا (انعام ۹) البته راغب به هیچ یک از آیاتی که کلمه «رجال» به صورت جمع در آنها مذکور است اشاره‌یی ننموده ولی «مرد» یا «رجل» دیگری را هم در آیات کتاب استنباط می‌نماید که رجولت و رجولیت او بیّن و آشکار گشته است و آیه زیر را مثال می‌زند:
 
۱- وَقَالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ ... مردی مؤمن از آل فرعون گفت (مؤمن ۲۸)
۲- وَجَاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ يسْعَى.... و از دور دست شهر مردی شتابان آمد (قصص ۲۰)
۳- َتَقْتُلُونَ رَجُلًا أَنْ يقُولَ رَبِّي اللَّهُ... آیا (کسی یا شخصی) را می‌کشید که می‌گوید پروردگار من خدا است. (مؤمن ۲۸)

پیش از ورود به آیات متضمن واژه‌های «رجل» و «رجال»، مفید فائده خواهد بود اگر به بررسی آیاتی بپردازیم که زنان و مردان را در برابر حقوق و فرائض و واجبات و محرمات، و کلاً از نظر شخصیت و جایگاه انسانی، در یک پایه و در یک ردیف قرار داده است و هر دو را به یک اندازه مسؤولیت داده و هر دو را به یک مقدار وعد و وعید فرموده است.
 
۱- فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ (آل عمران ۱۹۵) پس پروردگارشان دعاءشان را پذیرا گشت که من تباه نسازم عمل هیچ عمل کننده‌یی از شما را مرد باشد یا زن، بعضی از شما از بعض دیگر است (همه، از زن و مرد همانندید و از یکدیگرید)

خدای تعالی در قسمت دوم آیه چنین نتیجه گیری می‌کند که: پس، آن کسان که هجرت کردند، و از خانه‌هاشان بیرون رانده شدند، و در راه من آزار دیدند و نبرد کردند و کشته شدند، هر آینه حتماً بدیهاشان را سرپوش نهم و حتماً داخل در باغ‌هایی می‌سازمشان که از زیر آن نهرها جاری است، این ثوابی است از نزد خدا و نیکی ثواب و پاداش نزد خدا است.

در این آیه، بعد از آنکه خدای تعالی زن و مرد را در عدم تضییع پاداش عملشان یکسان قلمداد می‌کند، کلمۀ موصول «الذین» را برای هر دو گروه بکاربرده است، در صورتی که این کلمه مذکر است. یعنی از زنان و مردانی که مهاجرت کرده‌اند و از خانه‌هاشان اخراج شده‌اند تا آخر آیه. و همچنین زنان و مردان را از یکدیگر و همدوش و همگام باهم در تمام مسائل و سختی‌ها می‌داند.

در سه آیه شبیه به هم می‌گوید: وَمَنْ يعْمَلْ مِنَ الصَّالِحَاتِ (وَمَنْ عَمِلَ صَالِحًا) مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ يدْخُلُونَ الْجَنَّةَ (فَلَنُحْيينَّهُ حَياةً طَيبَةً) (نحل ۹۷ و نساء ۱۲۴ و غافر ۴۰)
هر کس عمل صالح کند (کرده باشد) از زن یا مرد و مؤمن باشد، پس ایشان داخل بهشت می‌شوند (پس زنده می‌کنیم او را به یک زندگی پاکیزه)

در این آیه هم ضمیر «هو» که برای مذکر است، و نیز واژۀ «مؤمن» که مذکر است، هم برای مرد و هم برای زن استفاده شده است. فعل مضارع «یدخلون» و ضمیر «هو» در فعل متکلم «نُحْيينَّهُ» هم همین حالت را دارند، یعنی برای مذکر و مؤنث هر دو بکار رفته است.

این ویژگی زبان عربی است که بر حسب قاعدۀ «تغلیب»، افعال و ضمایر را وقتی برای هر دو گروه زنان و مردان بکار می‌برد، از واژگان مذکر استفاده می‌کند.
مثل: «یا ایها الذین» که هم شامل مردان می‌شود و هم زنان ـ الذین آمنوا، الذین کفروا ، الذین ظلموا، ....

برگردیم بر سر واژۀ «رَجُل» که در پاره‌یی از آیات، اختصاص به مردان دارد خصوصاً مفرد آن، و جمع آن که «رجال» است، در بیشتر آیات مرادش زنان و مردان است. در هر سه آیه که راغب در مفردات شاهد آورده، می‌توان «رجل» را به معنای مرد دانست، و هم می‌توان به معنای «شخص»، که هم زن باشد و هم مرد، و البته هیچ تغییر در محتوای آیات پیش نمی‌آید.

در آیاتی که از پیامبر خاتم و یا دیگر پیامبرانی که مرد بوده‌اند، سخن رفته است، مراد شارع دقیقاً مذکر، یا مرد از نوع بشر را اراده کرده است، مثل :
إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ (مؤمنون ۲۵) دربارۀ نوح ؛ او کسی نیست جز مردی که دچار جنون است.
إِنْ هُوَ إِلَّا رَجُلٌ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا (مؤمنون ۳۸) درباره هود ؛ او کسی نیست جز مردی که به خدا نسبت دروغ می‌زند.
رَجُلٌ يرِيدُ أَنْ يصُدَّكُمْ (سبأ ۴۳) درباره پیامبر اسلام. مردی که می‌خواهد راه خدا بر شما ببندد.

و اما در آیه ۲۹ سوره زمر، هر سه واژۀ «رجل» مذکور در آیه را می‌توان به «شخص» تعبیر کرد، زیرا زنان و مردان می‌توانند و امکان دارد در چنین جایگاهی واقع شوند. همچنین است واژۀ شرکاء که در آیه آمده است. یعنی این «شرکاء متشاکسون» ممکن است گروهی از مردان باشند یا گروهی از زنان، یا گروهی از زنان و مردان شریک در انجام یک امر.
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلًا فِيهِ شُرَكَاءُ مُتَشَاكِسُونَ وَرَجُلًا سَلَمًا لِرَجُلٍ هَلْ يسْتَوِيانِ مَثَلًا (زمر ۲۹)
خدا شخصی (مرد یا زن) را مثال زده است که چند شریک در آن نزاع دارند (زنان و مردان)، و نیز شخص دیگری را (مرد یا زن) که تنها تسلیم یک شخص (مرد یا زن ) می‌باشد، آیا این دو نمونه برابرند؟!

در آیه ۷۶ سورۀ نحل نیز مثال دیگری آورده شده که واژۀ «رجلین» می تواند به معنای «دو شخص» باشد و این مفهوم درست‌تر است. به آیه نگاه می‌کنیم:
وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا رَجُلَينِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لَا يقْدِرُ عَلَى شَيءٍ وَهُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلَاهُ أَينَمَا يوَجِّهْهُ لَا يأْتِ بِخَيرٍ هَلْ يسْتَوِي هُوَ وَمَنْ يأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ
خدا دو شخصی را (زن یا مرد) مثال می‌زند که یکی گنگ است که بر هیچ کاری توانا نیست و سربار مولای خویش است (مولا زن باشد یا مرد) به هر سو که او را روانه سازد خیری نمی‌آورد، آیا چنین شخصی با آن کس که فرمان به عدل می‌دهد و بر صراط مستقیم است یکی هستند؟

دقت کنیم همه افعال و ضمایر مذکور در آیه مذکرند، ولی طبق همان قاعدۀ «تغلیب»، حتماً باید مفهوم آیه فراگیر باشد، و هر دو گروه زنان و مردان را شامل شود، یعنی نمی‌توانیم مثال‌های خداوند را در یک گروه جنسی از جامعه که مردان هستند محدود و محصور کنیم. اگر چنین کردیم، بدین مفهوم است که زنی نمی‌تواند گنگ باشد و خدمتکار خانه یا محلی باشد، و نمی‌تواند به مأموریتی اعزام شود، و نیز زنی یا زنان نمی‌توانند «مولی» باشند و به خدمتکار خود دستور انجام کاری را بدهند، و زنی هم نمی‌تواند بر صراط مستقیم باشد. اگر چنین گفتیم تناقضی آشکار با آیات دیگر پدیدار می‌گردد، و این بدان معنی است که در کلام الهی تناقض مشهود است.

به دو آیه زیر توجه کنیم:
اِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا (احزاب ۳۵)
يا أَيهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (حجرات ۱۳)
ای مردم همانا ما بیافریدیم شما را از نر و ماده (مرد و زن) و بنهادیمتان ملتها و قبیله‌ها تا (در اثر تعامل و آمیزش) یکدیگر را بشناسید. همانا بزرگوارترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست همانا خدا دانا و آگاه است.

در آیه ۴ سورۀ احزاب هم می‌گوید خداوند در درون هیچ مردی دو قلب قرار نداده است، اگر از لفظ «رجل» صرفاً مراد مرد باشد، لازم می‌آید که خداوند تعالی درون زنان دو قلب نهاده باشد.
مَا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَينِ فِي جَوْفِهِ (احزاب ۴)
در این آیه هم مراد از واژۀ «رجل» شخص، کس و فرد است، زن باشد یا مرد.

حال با توجه به استدلالات پیش گفته، و نیز عنایت به مفاهیم آیات مذکور، به آیاتی نگاه می‌کنیم که در آنها واژۀ «رجال» که جمع «رجل» است آمده و ببینیم آیا مراد خداوند فقط مردانند؟!
مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ ينْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا (احزاب ۲۳)
و از مؤمنان (زنان و مردان) اشخاصی هستند که به راست آورند آنچه راکه با خدا پیمان بسته بودند، پس دسته‌یی از ایشان عهد خود را سپری کرده‌اند، و دسته‌یی دیگر در انتظارند و پیمان خود را به چیزی مبدل نساخته‌اند (با چیزی مبادله نکرده‌اند)

آیا می‌توان به تأکید گفت که مراد خدای تعالی از مؤمنان مذکور در آیه، فقط مردانند؟ و واژۀ «رجال»، زنان را شامل نمی‌شود؟! قطعاً چنین نیست، وقتی خدای سبحان می‌فرماید «من المؤمنین»، در همه جای قرآن مرادش زنان و مردانند، بناءبراین کلمه «رجال»، هم به معنای مردان است و هم زنان. زیرا این ویژگی که بر پیمان خود باقی بمانند تا پایان عمر، هم متعلق به زنان است و هم مردان، و حتماً خدای تعالی اراده نفرموده است که نیمی از مؤمنان را از دائره وفاء به عهد، حتی اگر متعهد باشند، خارج سازد.

به دو آیه دیگر در سورۀ نور نگاه می‌کنیم، آیات ۳۶ و ۳۷:
فِي بُيوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ، رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ يخَافُونَ يوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ
خانه هایی که خدا اجازه داده است که منزلتی رفیع یابند و اسم او در آنها برده شود، بامدادان و شامگاهان، در آن خانه‌ها مردانی هستند (اشخاصی از زنان و مردان) که نه تجارتی و نه خرید و فروشی ایشان را از یاد خدا به چیز دیگری سرگرم نمی‌کند، و نیز از برپاداشتن نماز و دادن زکوة، ایشان از روزی بیمناکند که دلها و دیدگان منقلب و باژگونه گردند.
اگر بگوییم در آن خانه‌ها یا مساجد فقط مردان به ذکر خدا مشغولند و هیچ تجارت و داد و ستدی ایشان را از این ذکر بازنمی‌دارد، زنان را از این دایره خارج کرده‌ایم، و حال آنکه مراد خدای تعالی، به وضوح، همه کسانی است، از زن و مرد، که دارای چنین ویژگی‌هایی هستند.

در آیات ۴۳ سورۀ نحل و ۱۰۹ سورۀ یوسف و ۷ انبیاء هم همین مفهوم عام از واژه «رجال» استنباط می‌گردد. زیرا سخن از رسولانی است که پیش از پیامبر اسلام مبعوث شده و بر آنها وحی شده است، که در بین آنها حداقل یک زن وجود داشته است. که به تأیید خود قرآن، به مقام نبوت و اصطفاء و رسالت رسیده و مورد خطاب مستقیم باری تعالی قرار گرفته است، و فرشتگان اصطفاء و تطهیر او توسط خداوند را به وی ابلاغ کرده‌اند؛ وَإِذْ قَالَتِ الْمَلَائِكَةُ يا مَرْيمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ (آل عمران ۴۲)

آیه ۴۳ سورۀ نحل را از نظر می‌گذرانیم؛ وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيهِمْ فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ
ما نفرستادیم پیش از تو مگر اشخاصی را از (مردان و زنان) که به آنها وحی می کنیم پس بپرسید از اهل دانش اگر نمی‌دانید.

و در آیه ۱۰۸ توبه و ۴۶ اعراف نیز واژه «رجال» عموم زنان و مردان را شامل می‌شود که ویژگی‌هاشان در این دو آیه مذکور است.
وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ (اعراف ۴۶)
بر بلندی‌های (جامعه ـ یا بر فراز دیواری که درونش رحمت است و بیرونش عذاب) اشخاصی (از زنان و مردان) هستند که هر یک را به نشانه‌هایش (چه ظاهری و چه باطنی) می‌شناسند.

المیزان در ذیل این آیه می‌نویسد: «ناگفته نگذاریم که تعبیر به «رجال»، آن هم به طور نکره و بدون الف و لام، به حسب عرف لغت دلالت بر احترام و اعتناء به شأن اشخاصی که مقصود از آن هستند دارد، چون عادةً کلمۀ «رجل» دلالت بر انسان قوی در اراده و تعقل دارد، همچنانکه در امثال آیات: «رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ» و «فِيهِ رِجَالٌ يحِبُّونَ أَنْ يتَطَهَّرُوا» و «رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ» و «وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالًا نُوحِي إِلَيهِمْ» و حتی در مثل آیۀ «مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ» و آیۀ «وَأَنَّهُ كَانَ رِجَالٌ مِنَ الْإِنْسِ يعُوذُونَ بِرِجَالٍ مِنَ الْجِنِّ» این معنا به خوبی مشاهده می‌شود. پس منظور از «رجال» افرادی هستند که در انسانیت خود در سر حد کمال باشند، و اگر در میان آنان افرادی از زنان فرض شود، از باب تغلیب، لفظ «رجال» در مورد مجموع ایشان بکار می‌رود.» (المیزان، ج۸، ص۱۵۳، آیۀ ۴۶ سورۀ اعراف)

وَنَادَى أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالًا يعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ ... (اعراف ۴۸)
اصحاب بلندی‌ها اشخاصی را (از مردان و زنان) نداء دادند...
... فِيهِ رِجَالٌ يحِبُّونَ أَنْ يتَطَهَّرُوا .. (توبه ۱۰۸)
در آن مساجدی که پایه‌هایش بر پرهیزگاری نهاده شده اشخاصی (از زنان و مردان) هستند که دوست دارند پاکیزه شوند...

در این دو آیه نیز «رجال» اختصاص به مردان ندارد، و قطعاً زنان را هم شامل می شود، زیرا اگر آیه نشستن بر جایگاه‌ها و مقامات رفیع شناخت و دریافت را تنها به مردان اختصاص دهد، همانطور که در آغاز مقال بدان اشارت رفت، لزوماً کلام الهی دچار تناقض می‌گردد و نیمی از انسان‌های متقی و مکرم نزد خداوند، از دایرۀ ایمان و تقوی، و در پی آن از حضور در شؤنات جامعه و اثر گزاری بر آنها، خارج یا اخراج شده یا می‌شوند، و این خلاف ارادۀ حق تعالی است که فرموده:
خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ... (نساء ۱ / اعراف ۱۸۹/ قلمان ۲۸ / زمر ۶ / انعام ۹۸ «انشأکم»)
و البته در مساجدی هم که بر پایۀ تقوی بناء شده‌اند، حتماً علاوه برمردان، زنانی هم هستند که در پی پاکیزه ساختن خود، در آنجا حضور یافته‌‌اند.

بناءبراین در همه آیات کتاب، مفاهیم واژگان (رجل و رجال) و تعمیم آنها به زنان یا تخصیصشان بر مردان از قرائن موجود در همان آیه، یا آیات قبل و بعد، روشن می‌گردد. البته یکی از نشانه‌های تخصیص، ذکر واژه‌های مرأة و امرة و نساء در کنار رجل یا رجال می‌باشد. نشانه‌های دیگری هم هست.
حال به دو روایت از امام باقر (ع) نگاه می‌کنیم:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ خَطَبَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع النَّاسَ فَقَالَ أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْكَامٌ تُبْتَدَعُ يُخَالَفُ فِيهَا كِتَابُ اللَّهِ يَتَوَلَّى فِيهَا رِجَالٌ رِجَالاً (كافي، ج۱، ص۵۴، باب البدع و الرأي و المقاييس ...)

حضرت باقر (ع) می‌گوید: امیرالمؤمنین (ع) مردم را مخاطب ساخته گفت:‌ای مردم جز این نیست که آغاز پیدایی فتنه‌ها خواهش‌های نفسانی است که از آنها پیروی می‌شود. و نیز احکامی که به بدعت نهاده می‌شود و بدانها با کتاب خدا مخالفت می‌گردد. در چنین احکامی است که مردانی (اشخاصی ـ کسانی) بر مردان (اشخاص ـ کسان) دیگرحکومت می‌یابند.

بدعت گزاران در دین هم مردانند و هم زنان، و کسانی هم که از بدعت‌هاشان تبعیت می‌کنند، هم مردانند و هم زنان. بناءبراین واژۀ «رجال» در این روایت باید به «اشخاص یا افراد» ترجمه گردد تا مفید عموم باشد و هر دو گروه زنان و مردان را شامل شود.
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِينَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّ الْوَفْدَ لَا يَكُونُونَ إِلَّا رُكْبَاناً أُولَئِكَ رِجَالٌ اتَّقَوُا اللَّهَ فَأَحَبَّهُمُ اللَّهُ وَ اخْتَصَّهُمْ وَ رَضِيَ أَعْمَالَهُمْ فَسَمَّاهُمُ الْمُتَّقِين‏ (كافی، ج۸، ص۹۵، حديث الجنان و النوق ...)
حضرت باقر (ع) می‌گوید: از رسول خدا دربارۀ این قول خدای عزوجل پرسیدند که می‌گوید: روزی که پرهیزگاران را گردآوریم به سوی خدای رحمن و به شکل یک هیأت، فرمود: یا علی «وَفد یا هیأت اعزامی» نمی‌توانند جز گروهی سواره باشند، اینان مردانی (اشخاصی ـ افرادی) هستند که پرهیز خدا پیشه کردند پس خدا هم آنان را دوست داشت و به رحمتش مختص ساخت و از کارهاشان خشنود گشت، پس آنان را «پرهیزگاران» نام نهاد.

در این روایت هم اگر واژۀ «رجال» را اختصاص به مردان دهیم، به این معنی است که از زنان هرگز حتی یک نفر هم به درجه تقوی نائل نگشته و نمی‌گردد و خدا حتی یکی از ایشان را دوست ندارد و از عمل یکی از آنان نیز خشنود نگشته و نمی‌گردد.
درانجیل یوحنا، آغاز فصل ششم، متن عربی، آیه ۱۰ می گوید:
فقال یسوعُ اِجعَلَوا الناسَ یتَّکِئُون، فکانَ فی المکانِ عُشبٌ کثیرٌ، فاتَّکَأَ الرجالُ و عددُ هم خمسةَ آلاف.

در عبارت اول، عیسی می‌گوید: «مردم ـ ناس» را بر تکیه‌گاه‌ها بنشانید. در عبارت سوم به جای واژۀ «ناس» لفظ «رجال» را بکار می‌برد. می‌دانیم که «ناس» بر همۀ مردم، از زنان و مردان، اطلاق می‌گردد. و وقتی کلمۀ «رجال» جای آن را بگیرد، در مفهوم معنوی این کلمه، هم زنان و هم مردان، هر دو لحاظ شده است. البته با عنایت به واقعیت، که در میان پنجهزار نفر از پیروان عیسی حتماً زنان هم حضور داشته‌اند.

اما ترجمه فارسی کتاب مقدس «رجال» را مردان ترجمه کرده است. که با توجه به توضیح بالا، باید از خود لفظ «رجال» یا «مردم» استفاده می‌کرد.

در کلمات امیرالمؤمنین علی (ع) در نهج البلاغه نیز عباراتی هست که متضمن واژگان «رجل و رجال» است، و هر دو مضمون و مفهوم «زن و مرد و زنان و مردان» را دارد. در خطبه ۱۲۷ در قسمت پایانی، از اصحاب جمل سخن می‌گوید، از جمله می‌فرماید:
فَوَاللَّهِ لَوْ لَمْ يُصِيبُوا مِنَ الْمُسْلِمِينَ إِلَّا رَجُلًا وَاحِداً مُعْتَمِدِينَ لِقَتْلِهِ بِلَا جُرْمٍ جَرَّهُ لَحَلَّ لِي قَتْلُ ذَلِكَ الْجَيْشِ كُلِّه ...
پس سوگند به خدا اگر از مسلمانها فقط یک (مرد ـ نفر ) را می‌کشتند بی‌هیچ جرمی که مرتکب شده باشد...

در همۀ ترجمه‌هایی که از نهج البلاغه دیده‌ام «رجل» را در این عبارت به «نفر یا تن» برگردان کرده‌اند. دکتر محمد مهدی جعفری (تن)، داریوش شاهین (نفر)، جعفر شهیدی (تن)، محمد دشتی (نفر).
تنها مولی فتح الله کاشانی، صاحب تفسیر و ترجمه نهج الصادقین «رجل» را به «مرد» ترجمه کرده است. وی در عهد ناصرالدین شاه بوده و نهج البلاغه را هم به فارسی برگردان کرده است. کسانی که به لغت و ادب عرب آشنایی دارند، به خوبی می‌دانند که در عباراتی این چنین، مراد گوینده از بکاربردن واژۀ «رجل» همان «نفر یا تن» است، اگر جز این باشد، مفهوم عبارت علی (ع) این است که اگر از زنان بقتل برسانند، باکی بر آنها نیست و مؤاخذه نمی‌شوند.

امیرالمؤمنین (ع) در خطبه ۲۱۰، از کسانی سخن می‌گوید که نقل حدیث می‌کنند، و آن کسان را تعبیر به «رجال» و «رجل» کرده است.
إِنَّمَا أَتَاكَ بِالْحَدِيثِ أَرْبَعَةُ رِجَالٍ لَيْسَ لَهُمْ خَامِسٌ. جز این نیست که چهار کس تو را حدیث آورند که پنجمی ندارد.
رَجُلٌ مُنَافِق‏... فرد یا انسان منافق (چه زن باشد یا مرد)
وَ رَجُلٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ شَيْئا... (و کسی یا فردی یا انسانی) که چیزی از رسول خدا شنیده است (مرد باشد یا زن)
وَ رَجُلٌ ثَالِثٌ... (شخص، فرد، کس یا انسان سومی که )...

و در معرفی گروه چهارم می‌فرماید: وَ آخَرُ رَابِعٌ ... که به جای «رجل» واژۀ «آخر» را بکار می‌برد، و این مفید عموم است، و شامل زنان و مردان هر دو می‌شود.

محمد مهدی جعفری عبارت «أَرْبَعَةُ رِجَالٍ» را به «چهار گزارشگر» و مفرد آن را در عبارت اول که «رَجُلٌ مُنَافِق» است، به «مردی» و در سه عبارت دیگر به «کسی» ترجمه نموده است.

داریوش شاهین «اربعة رجال» را «چهار گروه» گفته است و در ترجمۀ مفرد آن، «مردی و کسی» هر دو را بکار برده است. جعفر شهیدی در جمع، «چهار کس» گفته، و سه عبارت دیگر را «مردی» معنا کرده است.

و محمد دشتی در جمع «افراد» و در مفرد «کسی» را مرجح دانسته است.

خود امیرالمؤمنین در خلال همین خطبه، واژه «اَحَد» را برای ارجاع به آن چهار گروه بکار برده و گفته است: «فهو احدُ الاربعة» او یکی از چهار است. محمد جواد مغنیه در شرح خود که به زبان عربی است می‌نویسد: ثم قَسَّمَ الامام رواةَ الحدیثِ الی اربعةِ اقسام، و در موارد دیگر از کلمۀ موصول «الذی» استفاده کرده است، که مفهوم عام دارد، و قطعاً بین راویان حدیث، حداقل همسران رسول خدا (ص) جا دارند که از اکثر آنها روایات زیادی نقل شده است، خصوصاً از عایشه که می گویند چهل هزار حدیث از رسول خدا (ص) در حافظه داشته است، و حتماً امیرالمؤمنین (ع) در بیان خود از راویان، و تقسیم بندی آنها، این زنان را از نظر دور نداشته است.

در نهج البلاغه عبارات زیادی هست که واژگان «رجل» و «رجال» در مفهوم عام بکار برده شده و مشتمل بر زنان و مردان است، که جهت دوری از ایجاد ملال و خستگی در خواننده، تنها به ذکر چند عبارت دیگر بی‌هیچ توضیحی اشاره می‌کنیم.
الْقَوْمُ رِجَالٌ أَمْثَالُكُم‏ (خطبه ۲۹)
وَ بَقِيَ رِجَالٌ غَضَّ أَبْصَارَهُمْ (خطبه ۳۲)
يَتَوَلَّى عَلَيْهَا رِجَالٌ رِجَالا(خطبه ۵۰)
وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا (قصار ۱۶۱)

با توجه به استدلالات و براهین مذکور در بالا، هیچ جای شکی باقی نمی‌ماند که قانون‌گزار، در تدوین قانون، وقتی از واژۀ «رجال» استفاده می‌کند، نظر بر همگان و عموم مردم است، از زنان و مردان. خصوصاً اگر این قانون‌گزار مسلمان باشد و واقف به آیات کتاب و نیز لغت عرب. بر این اساس، شارع مقدس اسلام هیچ منعی برای حضور زنان در همۀ عرصه‌های اجتماعی قائل نشده، و به زنان نیز اجازه داده است در زمینه‌ها و میادین اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره فعال باشند. برهان‌های قاطع از کتاب خدا و روایات متواتره و نیز سنت قطعیه رسول خدا و ائمه هدی (ع) بر این امر قائم است که زنان می‌توانند بر مسند قضاء بنشینند، در جایگاه وزیر و رئیس جمهوری و نیز اجتهاد و فتوی قرار بگیرند. می‌توان این قضایا را همراه با استدلالات کافیه در مباحث پسینی ادامه داد.

و السلام

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: