خصوصی‌سازی نظام جهانی/ سيدمحمد كاظم سجاد‌پور

1392/5/12 ۱۹:۴۳

خصوصی‌سازی نظام جهانی/ سيدمحمد كاظم سجاد‌پور

خصوصی‌سازی نظام جهانی/ سيدمحمد كاظم سجاد‌پور ماجراي آقاي ادوارد اسنودن از 11 خرداد 1392 تاكنون از جنجالي‌ترين و پر سر و صداترين موضوعات روابط بين‌المللي بوده است و اقدامات او و سفرش به «هنگ كنگ» و سپس به «مسكو» تبديل به دردسر بزرگي براي واشنگتن شده است. موضوع آقاي اسنودن از زواياي گوناگوني قابل بررسي است. اقدامات افشاگرايانه او، عملكرد دولت‌هاي غربي به طور عام و دولت آمريكا به طور خاص را در زمينه رعايت حقوق شهروندي به چالش كشيده است و شايد جدي‌ترين چالش در رابطه بين مردم و دولت در آمريكا، از منظر حقوق شهروندي و عدم رعايت حريم خصوصي باشد. از زاويه ديگر اهميت تكنولوژي و چگونگي استفاده از تكنولوژي براي زير نظر داشتن زندگي شهروندان توسط دولت‌ها موضوع حائز اهميتي شده است و ماجراي اسنودن به افشاي مسائل مربوط به تكنولوژي و سوءاستفاده آن توسط دولت، اهميت مسائل تكنولوژيك و امنيت اشخاص را برجسته كرده است.

 

 

ماجراي آقاي ادوارد اسنودن از 11 خرداد 1392 تاكنون از جنجالي‌ترين و پر سر و صداترين موضوعات روابط بين‌المللي بوده است و اقدامات او و سفرش به «هنگ كنگ» و سپس به «مسكو» تبديل به دردسر بزرگي براي واشنگتن شده است. موضوع آقاي اسنودن از زواياي گوناگوني قابل بررسي است. اقدامات افشاگرايانه او، عملكرد دولت‌هاي غربي به طور عام و دولت آمريكا به طور خاص را در زمينه رعايت حقوق شهروندي به چالش كشيده است و شايد جدي‌ترين چالش در رابطه بين مردم و دولت در آمريكا، از منظر حقوق شهروندي و عدم رعايت حريم خصوصي باشد. از زاويه ديگر اهميت تكنولوژي و چگونگي استفاده از تكنولوژي براي زير نظر داشتن زندگي شهروندان توسط دولت‌ها موضوع حائز اهميتي شده است و ماجراي اسنودن به افشاي مسائل مربوط به تكنولوژي و سوءاستفاده آن توسط دولت، اهميت مسائل تكنولوژيك و امنيت اشخاص را برجسته كرده است.
از منظر ديگر، مساله رفتن اسنودن به هنگ كنگ و نحوه رفتار دولت چين، چالش‌ها و تنش‌هايي را در روابط آمريكا و چين ايجاد كرده است. در امتداد اين چالش‌هاي ديپلماتيك، روابط آمريكا و روسيه به دليل حضور اسنودن در فرودگاه بين‌المللي مسكو، بعد سياسي خاصي يافته و منجر به انواع كنش‌ها و واكنش‌هاي ديپلماتيك ازجمله صحبت عالي‌ترين مقامات سياسي دو كشور با يكديگر شده است. روابط آمريكا و اروپا نيز تحت تاثير اقدامات اسنودن قرار گرفته است. ولي مهمتر از آن ماجراي پرواز رئيس جمهور بوليوي و پيامدهاي آن، روابط آمريكا با كشورهاي آمريكاي لاتين را به دليل مساله آقاي اسنودن تحت تاثير قرار داده است و در گردهمايي ويژه، سران كشورهاي آمريكاي جنوبي،  رفتاري كه با رئيس‌جمهور بوليوي، تحت تاثير داستان آقاي اسنودن انجام شد، شديدا محكوم كردند.
اما در بين اين ابعاد و زوايا از نظر مفهومي و در منظري تئوريك، نقش و جايگاه افراد (Individuals) در كنش‌گري روابط بين‌الملل، موضوع در خور تعمق و تأمل است. چگونه يك فرد مانند اسنودن با يك افشاگري اينقدر سر و صدا ايجاد كرده و موضوع پناهندگي سياسي را قالبي نوين بخشيده و روابط آمريكا را با بسياري از كشورها دستخوش تحول كرده است. اين بعد، يعني نقش كنش‌گري افراد در روابط بين‌الملل موضوع بسيار حائز اهميت و قابل توجهي است كه محصول دوران جديد در دو دهه گذشته در روابط بين‌الملل است. اگر مورد ديگر اثر گذاري از اين قبيل را يعني مورد آقاي بردلي منينگ  (Bradely Maning) ؛ افسر ارتش آمريكا كه در دو سال پيش با افشاي اسناد محرمانه آمريكا از طريق سايت «ويكي‌ليكس» ضربه مهمي به ديپلماسي آمريكا وارد كرد، در نظر بگيريم و در كنار هم يعني دو مورد آقاي اسنودن و آقاي منينگ را مد نظر قرار بدهيم، اهميت اثرگذاري فرد در مناسبات خارجي و روابط بين‌المللي برجسته مي‌شود.
بايد در نظر داشت كه آقاي منينگ متولد 1987 است و آقاي اسنودن متولد 1983 است، و در حال حاضر آقاي منينگ در دادگاه ايالات‌متحده به انواع اتهامات پاسخ مي‌دهد و عده‌اي معتقدند ضربه‌اي كه آن فرد به امنيت ملي آمريكا زده با فرد ديگري قابل مقاسيه نيست مگر با آقاي اسنودن. مقايسه اين دو به دليل جوان بودن و به دليل استفاده آنان از تكنولوژي و اثرات جهاني اقدامات آنان رابطه بين فرد و سياست خارجي را به عنوان يك موضوع فكري براي پژوهشگران مطرح كرده و در اين قالب است كه اين سوال مطرح مي‌شود كه چگونه مي‌شود نقش افراد را در كنش‌گري روابط بين‌المللي فهميد و مورد تجزيه و تحليل قرار داد. در اين ترديدي نيست كه آقاي ادوارد اسنودن و آقاي بردلي منينگ با توجه به كنش‌ها و فعل و انفعالاتي كه ايجاد كرده‌اند، امواج مهمي را در سياست خارجي آمريكا و مناسبات بين‌المللي اين كشور شكل داده‌اند كه از نظر واشنگتن اثرات مخربي داشته و هيچ كشوري، نه فقط فرد، بلكه هيچ كشوري نتوانسته اينقدر ضربه به امنيت ملي آمريكا بزند و نكته مهم ديگر اين است كه از زاويه نگاه دولت آمريكا نسبت به اين دو فرد، از زاويه ضرباتي كه به امنيت ملي آمريكا زده‌اند، نگاه شود و منطق آن دولت را هم بايد مد نظر قرار داد. ولي چه با منطق دولت آمريكا موافق باشيم و چه آن منطق را قبول نداشته باشيم، نمي‌توانيم از اين حقيقت چشم‌پوشي كنيم كه اين دو فرد اثرات تخريبي كه براي سياست خارجي آمريكا ايجاد كرده‌اند، نه فقط با افراد ديگر بلكه با دولت‌ها و ديگر بازيگران بين‌المللي هم قابل مقايسه نيست.  بنابراين، پرسش چگونگي نقش فرد در روابط بين‌الملل برجسته و حساس مي‌شود.
براي پاسخ گفتن به اين سوال ما ابتدا بايد سير تحول كنش‌گري در روابط بين‌المللي را مرور كنيم و بعد بايد به تغيير و تحولي كه در اين كنش‌گري در دوران بعد از جنگ سرد رخ داد، نگاهي بيندازيم و سرانجام بر جايگاه فرد در اين كنش‌گري معاصر پرتوافكني كنيم.
بهره نخست: نگاه سنتي به كنش‌گري در روابط بين‌الملل
بر اساس نظريات روابط بين‌الملل كلاسيك و همين‌طور باور دست‌اندركاران امور سياست خارجي، به طور سنتي دولت‌ها عمده‌ترين كنش‌گران روابط بين‌الملل محسوب مي‌شدند.  رئاليست‌هاي سنتي و همين طور رئاليست‌هاي نوين به جز دولت كنش‌گر ديگري را در روابط بين‌الملل نمي‌ديدند و نمي‌بينند. از نظر آنان دولت‌ها اصلي‌ترين بازيگر اثرگذار در روابط بين‌المللي قلمداد مي‌شدند. يك بسته فكري، حقوقي و سياسي؛ دولت‌ها را در چشم‌انداز اين نوع نظريات به عنوان كنش‌گر اصلي معرفي مي‌كرد. در قلب اين بسته‌بندي حاكميت دولت‌ها قرار داشت. به اين معني كه اين حاكميت عمده‌ترين و برجسته‌ترين شاخصه بازيگري دولت‌ها قلمداد مي‌شد و غيرقابل خدشه تصور مي‌شد.  بنابراين، ادبيات عمده‌اي در روابط بين‌الملل و دولت‌ها و نقش آنان به‌خصوص در چگونگي برخورداري از ميزان قدرت متمركز بود. و كنش‌گري را بازيگري بين دولت‌ها با توجه به ميزان اثرگذاري سياسي آنان قلمداد مي‌كرد. نظريات كلاسيك رئاليستي جاي براي هيچ بازيگر ديگري نمي‌گذاشتند. اما از دهه 70 ميلادي قرن 20 با توجه به بر آمدن برخي از بازيگران مانند شركت‌هاي چند مليتي و برخي از سازمان‌هاي غير دولتي بين‌المللي، به مرور ترك‌هايي در ساختمان فكري رئاليستي ايجاد شد و با پيدايش و پردازش نظريات موسوم به وابستگي متقابل (Interdependce) به بازيگران ديگر نيز توجه اندكي شد.  ضمن اينكه به مرور پذيرفته شد كه در كنار دولت‌ها بايد به سازمان‌هاي بين‌المللي، شركت‌ها و كنش‌گراني از اين قبيل هم اهميت داد. ولي مع الوصف هنوز دولت به عنوان عمده‌ترين كنش‌گر معرفي شده است. در هيچكدام از اين تئوري‌ها افراد جايگاهي به عنوان كنش‌گر موثر در روابط بين‌المللي نداشتند. اما با فروپاشي نظام دو قطبي و به‌هم‌ريختن نظم متصلب بين‌المللي تعداد كنش‌گران در روابط بين‌المللي افزايش يافت و انحصار كنش‌گري از دولت‌ها خارج شد و بازيگران متعددي در روابط بين‌المللي مطرح شدند. از بازيگران غير دولتي اثرگذار گرفته تا بازيگراني كه از آنها به عنوان بازيگران غير حكومتي (state actors_non) نام برده مي‌شود، به مرور مطرح شدند و در حال حاضر در اين بازيگراني كه در روابط بين‌المللي كنش موثري مشاهده مي‌شود به افراد نيز پرداخته مي‌شود. يعني در كنار دولت‌ها، سازمان‌هاي بين‌الدولي، سازمان‌هاي غيردولتي بين‌المللي، بازيگران غير حكومتي، بازيگران شبكه‌اي به افراد به عنوان بازيگران موثر در روابط بين‌الملل پرداخته مي‌شود و اين يكي از ويژگي‌هاي دوران پس از جنگ سرد است و تقريبا ديگر هيچ نظريه‌پردازي نيست كه دولت‌ها را تنها كنش‌گران در روابط بين‌الملل قلمداد كند. هرچند كه دولت‌ها هنوز عمده‌ترين كنش‌گر قلمداد مي‌شوند. منتها انحصار كنش‌گري از دولت‌ها خارج شده است و همان طور كه مورد آقاي اسنودن و آقاي منينگ نشان مي‌دهد، افراد مي‌توانند اثرگذار باشند و كنش‌گر.
در اينجا بايد در نظر داشت كه منظور از كنش‌گري هم از بعد مثبت و هم از بعد منفي است. بعد مثبت و منفي كنش‌گري بستگي به نحوه نگاه و منظومه شناختي و هنجاري مجموعه‌هايي است كه به كنش‌گري توجه دارند. يعني اقدام آقاي اسنودن و اقدام آقاي منينگ از نظر دولت آمريكا كنشي منفي ولي از نظر فعالان مدني كنشي مثبت قلمداد مي‌شود. ولي مرز مشترك اين است كه كنش آنان موثر و نمي‌توان نقش اين افراد را به عنوان كنش‌گراني كه بر امنيت ملي آمريكا اثرگذار بودند، ناديده گرفت.
خلاصه كلام، ما به مرور در روابط بين‌الملل مشاهده مي‌كنيم كه نقش افراد به عنوان كنش‌گر بيش از گذشته مطرح شده است و در حال حاضر پذيرش نقش مستقل افراد به عنوان كنش‌گر يكي از واقعيت‌هاي روابط بين‌الملل است. ولي بايد ديد كه ماهيت اين كنش‌گري چگونه است.
بهره دوم:ماهيت كنش‌گري افراد
عمده‌ترين موضوعي كه بايد در نظر داشت اين است كه افراد در تمام جوامع نسبت به گذشته توانمند‌تر شده‌اند. به عبارت ديگر ميزان مهارت‌هايي كه افراد به لحاظ سطح دانش و آگاهي و دسترسي به تكنولوژي پيدا كرده‌اند با گذشته متفاوت است. اين پديده كه از آن به عنوان قدرتمند شدن افراد ياد مي‌شود (Inpowerment of Individuals) پيوند بسيار آشكار و روشني با تكنولوژي دارد. به اين معني كه تكنولوژي، ظرفيت اطلاعات افراد را بالا برده است.  در يك لحظه يك فرد مي‌تواند خبري درست يا نادرست را به اطلاع جهانيان برساند. يك تصوير به ثانيه‌اي، از رهگذر تكنولوژي؛ بين‌المللي مي‌شود و اهميت تكنولوژي و دسترسي ساده افراد به تكنولوژي ارتباطي، افراد را توانمند كرده است. يعني توانمندي تكنولوژيك ديگر در انحصار دولت‌ها نيست، بلكه افراد نیز به آن دسترسي پيدا كرده‌اند. در همين راستا بايد در نظر گرفت، بعد ديگري كه در كنش‌گري افراد در روابط بين‌الملل ايجاد مي‌شود، امكان بروز ديدگاه، عقايد و آراي افراد است. پيش‌تر براي فرد اين امكان وجود نداشت كه اگر با پديده‌اي مخالف است، مخالفتش را به صورت جهاني بيان كند. ولي در مورد آقاي منينگ و آقاي اسنودن مي‌بينيم كه هر دو با سياست‌هاي رسمي امنيتي ايالات‌متحده مخالف هستند. ولي در عين اينكه در دستگاه‌هاي اطلاعاتي و امنيتي آمريكا كار مي‌كردند اما گفتمان مسلط دولت آمريكا را نپذيرفتند و توجه به بعد اقنايي قدرت در اين ميان برجسته مي‌شود. يعني اينكه در حال حاضر قدرت ديگر در چارچوب‌هاي مكانيكي و فيزيكي خلاصه نمي‌شود، بلكه اين افراد مشروعيت، مقبوليت و صلاحيت قدرت‌هاي حاكم را اگر قبول نداشته باشند، مي‌توانند براي دولت‌ها چالش ايجاد كنند و این مساله منجر به رابطه پيچيده افراد با قدرت سياسي شده است.
به طور دقيق‌تر آقاي منينگ و آقاي اسنودن نه فقط به حرف‌ها و گفتمان‌هاي رسمي ايالات‌متحده باور نداشتند، بلكه در گفتمان‌هاي رسمي ايالات‌متحده تناقض ديدند ونتواستند اين تناقض را هضم كنند، توجيه كنند يا در درون خودشان با مكانيزم‌هايي با اين تناقض‌ها كنار بيايند و در كشمكش دروني خود با واقعيت‌هاي بيروني و با استفاده از ابزار تكنولوژيك، عدم باور خودشان را نسبت به گفتمان‌هاي حاكم در ايالات‌متحده جهاني كردند. البته ما از درون اين دو فرد به طور دقيق خبري نداريم و هيچ مكانيزم و سامانه‌اي هم براي سنجش دروني چالش‌هاي آنان در اختيار نداريم. ممكن است انگيزه شهرت‌طلبي، انگيزه مشهور شدن لحظه‌اي و انگيزه‌هايي از اين قبيل هم براي آنان مطرح باشد. ولي با توجه به مخاطراتي كه اقدامات آنان براي هر دوي آنان ايجاد كرده است، يعني يكي در زندان و ديگري آواره در جهان است، بايد احتمال داد كه آنان از نظر باور و اعتقاد به گفتمان‌هاي حاكم در ايالات‌متحده دچار ترديد و شك شده بودند و اين شك و ترديد آنان خود به پديده ديگري منجر شده و آن به چالش كشيدن دولت‌ها توسط افراد است. يعني يكي از ويژگي‌هايي كه ما در اثر كنش‌گري افراد در روابط بين‌الملل مي‌بينيم اين است كه دولت‌ها مورد چالش قرار مي‌گيرند و حتي قوي‌ترين و نظامي‌ترين دولت جهان از این مساله مصون نیست. اگر ما اين مسائل را مد نظر قرار بدهيم، يعني بپذيريم كه ديگر دولت‌هاي تنها كنش‌گر نيستند و افراد هم به‌خصوص به دليل توانمندي كه پيدا كرده‌اند، كنش‌گر شده‌اند، بايد ببينيم كه برآيند اين فعل و انفعالات در روابط بين‌المللي چيست.
بهره سوم:برآيند كنش‌گري افراد
برآيند اين كنش‌گري از ابعاد و زواياي گوناگوني قابل بررسي است. ولي يكي از ابعاد شاخص و بارز، پيچيده‌تر شدن مناسبات بين‌المللي است. يعني ما در مناسبات بين‌المللي، صرفا با بازيگران مشخص و معيني مثل دولت‌ها با آن مرز‌هاي محدود و امكانات شناخته شده روبه‌رو نيستيم و با جنبه‌هاي ناشناخته و مبهمي روبه‌رو هستيم كه ما هيچگاه در روابط بين‌المللي با اين ابهام، روبه‌رو نبوده‌ايم و اين به نوبه خود، فعل و انفعالات بين‌المللي را پيچيده‌تر كرده است. يعني براي تصميم‌گيرندگان بين‌المللي و براي كنش‌گران ملي، صحنه روابط بين‌الملل نسبت به گذشته و حتي گذشته نزديك پيچيده‌تر شده است. يعني كنش‌گري افراد، روابط بين‌المللي را كه پيوسته پديده پيچيده‌اي بوده است، پيچيده‌تر كرده است.
پيچيده‌گي به دليل افزايش و تعدد بازيگراني است كه نه فقط رقمي محسوب نمي‌شدند، بلكه به هيچ روي در قالب كنش‌گري مطرح نبودند. و اين به نوبه خود تصميم‌گيري در روابط خارجي را پيچيده‌تر كرده است.  به گفته آقاي شوآب (Sohuab) بنيان‌گذار و رئيس داووس، ما نه فقط با پيچيدگي در روابط بين‌الملل روبه‌رو هستيم، بلكه به تعبير او ما با پيچيدگي بيش از حد (hyper complixit) روبه‌رو هستيم.
جالب است كه پيشوند (hyper) نشان‌دهنده نهايت شدت يك موضوع است. در مورد كودكاني كه بيش از حد فعاليت دارند از واژه hyper استفاده مي‌شود. حال آقاي شوآب معتقد است كه پيچيدگي هم مانند پديده بيش‌فعالي در كودكان در سطح بين‌المللي به قدري عميق شده است كه اصلا نمي‌توانيم با عنوان پيچيدگي ساده از آن ذكر كنيم. بلكه يك پيچيدگي شديد و فراوان و فشرده در روابط بين‌المللي وجود دارد كه به تعبير او، باعث شكنندگي بيش از همه بازيگران شده است و آسيب‌پذيري بيش از حد (hyper vulnerability) يكي از برآيندهاي اين پيچيدگي است.  مورد آقاي اسنودن و آقاي منينگ نشان مي‌دهد كه دولت ايالات متحده آسيب پذير است.  اين آسيب‌پذيري از خارج نيست، بلكه از داخل است و اين آسيب‌پذيري البته به داخل محدود نيست و به همه مناسبات بين‌المللي آمريكا تسري پيدا مي‌كند.
بعد از افشاگري آقاي منينگ از طريق سايت ويكي ليكس، اعتبار ديپلماسي آمريكا و اقدامات ديپلمات‌هاي آمريكا در دنيا زير سوال رفت. بعد از آن، كساني كه به عنوان دوستان و علاقه‌مندان آمريكا در كشورهاي مختلف جهان قلمداد مي‌شدند، احتياط بيش از حدي در تماس با ديپلمات‌هاي آمريكايي به خرج مي‌دهند، چون به اين نتيجه رسيده‌اند كه هيچ پشت پرده‌اي وجود ندارد و افشاي مطالب و گفت‌وگوهاي آنان با ديپلمات‌هاي آمريكايي ممكن است نه فقط به دولت‌هاي آنان آسيب برساند، بلكه آسيب شخصيتي و فردي براي آنان هم در بر داشته باشد و اين آسيب‌پذيري بيش از حد، يكي از برآيندهاي افزايش كنش‌گري افراد است. اگر مفهوم بندي آقاي شوآب را بخواهيم به اصطلاح مبنا قرار بدهيم و بيشتر باز كنيم، برآيند يكي از نتايج و برآيندهاي ديگر افزايش كنش‌گران و كنش‌گري افراد در روابط بين‌الملل، شفافيت بيش از حد (hyper transprancy) است. يعني ما هيچگاه در روابط بين‌المللي با اين شفافيت روبه‌رو نبوديم.
 اقدامات اين دو نفر يعني آقاي منينگ و آقاي اسنودن، ماهيت دستگاه‌هاي پيچيده ايالات متحده آمريكا را به صورت شفافي در معرض ديد جهانيان قرار داده است. نبايد فراموش كرد كه آقاي منينگ و آقاي اسنودن برخلاف كمي سن، در امنيتي‌ترين و باانضباط‌ترين دستگاه‌هاي حاكميتي آمريكا يعني سيا و آژانس امنيت ملي آمريكا كار مي‌كرده‌اند. آقاي منينگ در بخش اطلاعاتي آمريكا فعاليت مي‌كرده است. در آمريكا يك طبقه‌بندي حفاظتي براي دسترسي به شغل‌هاي حساس وجود دارد و دسترسي اين افراد به اين اسناد، براي هر فرد ديگري امكان‌پذير نبوده است. ولي با توجه به نقش اين افراد، مكانيزم و سامانه فكري و رواني و شخصيتي آنان بر تاريك‌ترين و مبهم‌ترين زواياي زندگي اداري و حاكميتي و امنيتي آمريكا پرتوافكني کرده است.  و اين پرتوافكني نه فقط در ديد و منظر آمريكاييان، بلكه در ديد و منظر جهانيان قرار گرفته است و اين شفافيت بيش از حد هر چند همراه با هيجان‌هايي براي مخالفان و طرفداران اين دو فرد است، ولي از نظر مديريت مناسبات بين‌المللي، روشن‌كننده سختي كار دولت‌ها در اداره مناسبات امنيت داخلي و بين‌المللي آنان هم مي‌تواند قلمداد شود.
نتيجه گيري:
در مجموع از آنچه كه ذكر شد، پديده آقاي اسنودن صرفا نبايد به عنوان يك فردي كه عده‌اي او را قهرمان و عده‌اي هم او را خائن قلمداد مي‌كنند، نگريسته شود. بر همين منوال نبايد آقاي منينگ را صرفا از زاويه خيانت و يا خدمت به ايالات متحده نگاه كرد. چون در آمريكا، شكافي در جامعه بين دو دسته افراد در منظر ارزشي و قضاوتي ايجاد شده است.
براي كارشناسان روابط بين‌المللي و سياست خارجي، آقايان «اسنودن» و «منينگ» به عنوان پديده كنش‌گري افراد در روابط بين‌الملل بايد مد نظر قرار بگيرند و آنان از اين زاويه مورد تجزيه و تحليل قرار بگيرند كه ديگر كنش‌گري در روابط بين‌الملل در انحصار دولت‌ها نيست و تكنولوژي به افراد ظرفيت اثرگذاري لحظه‌اي و جهاني بخشيده است و برآيند چنين فعل و انفعالاتي، پيچيدگي بيش از حد، شفافيت بيش از حد، آسيب‌پذيري بيش از حد و سخت‌تر شدن مناسبات بين‌المللي به خصوص براي دولت‌هاست مجموعه اينها نشان‌دهنده اين واقعيت است كه دنياي بعد از جنگ سرد و يا دنياي پساجنگ سرد نسبت به دوران جنگ سرد از شكاف‌ها، پيچيدگي‌ها و متون پر نقشي برخوردار شده كه در اين متن هيجان‌انگيز سياسي، نقش افراد و كنش‌گري آنان، روز به روز نسبت به گذشته بيشتر شده است.

 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: