فرهنگ امپراتوری هخامنشیان در شكل‌گیری «صلح» و بازدارندگی از «جنگ»

1403/10/23 ۱۰:۱۳

فرهنگ امپراتوری هخامنشیان در شكل‌گیری «صلح» و بازدارندگی از «جنگ»

گزارشی تحقیقی از ریشه فرهنگ دیپلماسی ایران باستان كه در نماد «معنایی» شعر فارسی زنده ماند

مریم مهدوی اصل: حكیم ابوالقاسم فردوسی دربخش «پادشاهی اورمزد» سروده است:

زبان و خرد با دلت راست كن

همی ‌ران از آن‌سان كه خواهی سخن

زمانی‌كه ‌به‌‌‌ مقاله‌های‌تحقیقی ‌درباره‌ كوروش‌بزرگ ‌نظرمی‌افكنیم، فاصله‌‌‌زمانی چندقرن ‌بین امپراتوری‌ كوروش ‌بزرگ و شاهنامه‌فردوسی را مشاهده‌ می‌كنیم ‌كه ‌شامل‌ دوره‌های‌‌‌‌‌‌ بی‌خبری ‌‌‌‌‌تاریخی است، ولی درعین‌حال از زبان ‌‌‌‌مشترك‌ فرهنگی یكسان برخوردار است. برای‌نمونه، می‌توان به ‌این سروده‌ فردوسی درباره ‌ویژگی«فرستاده‌» اشاره ‌كرد كه:

فرستاده‌ای برگزیدی دبیر/ خردمند و بادانش و یادگیر

حقیقت دراینجا ‌پایان ‌‌‌نمی‌پذیرد؛ وقتی ‌‌‌‌بدانیم تغییراتی‌ كه پیش ‌‌روی ‌جهان قرار دارد، مبتنی ‌‌‌بر روند شكل‌گیری «فرهنگ‌‌جامعه‌‌جهانی» است.‌ درحالی كه دكتردیپك‌‌‌چوپرا، پزشك‌ هندی ‌ـ ‌امریكایی ‌در اواخر قرن ۲۰م. دركتاب «شفای ‌‌كوانتومی»نوشته است: «..ولی پیشرفت‌ دانش در دنیای‌غرب، به‌گونه‌ای فراگیرنده متكی به ‌مشاهدات بیرونی‌است و نه‌درونی...» درعین‌حال پل‌نرس، برنده‌‌جایزه‌نوبل زیست‌شناسی نیز در سال ۲۰۲۱م. دركتاب«حیات‌ چیست؟» نوشته ‌است: «این ‌‌‌یكی ‌از اكتشافات ‌‌بزرگ در علم‌‌ ژنتیك ‌‌درقرن۲۱‌‌ است: ژنوم‌های‌ ما، هر سه‌ میلیارد«حرف»DNA، درمیان همه‌‌ جنسیت‌ها، ‌قومیت‌ها، ‌ادیان ‌‌و طبقات‌اجتماعی تقریبا شبیه‌‌ به‌ هم هستند. این ‌‌‌واقعیت‌ مهم و یكسان‌سازی‌ است كه بایستی درسراسر جهان بدان ارج نهاده‌ شود.» ایران‌‌فرهنگی نیز این ‌سخن جهانی‌شده «گلستان سعدی» را كه اكنون حدود ۷۰۰سال ازآن می‌گذرد، برپایه فرهنگ چندهزارساله امپراتوری‌ایران حداقل از دوره ‌باستان و حتی تا به ‌امروز اینچنین به ‌یادگار گذاشته كه:

بنی‌آدم اعضای یكدیگرند / كه درآفرینش ز یك گوهرند

چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار

تو كز محنت دیگران بی‌غمی/ نشاید كه نامت نهند آدمی

بنابراین،‌در شكل‌گیری«فرهنگ ‌جامعه‌‌‌ جهانی»‌حكایت‌‌‌‌ سعدی‌ هم نمونه‌ای ‌از «نمادمعنایی» میچیوكاكو، نظریه‌پرداز فیزیك‌ریسمانی‌كوانتوم دركتاب«معادله‌خدا ـ‌ در جست‌وجوی ‌نظریه ‌همه‌ چیز» درسال ۱۴۰۰ش. است‌ كه نوشته است: ‌«در پایان، براین ‌‌‌باورم‌ كه ‌دراین‌‌جهان ‌باید خودمان‌ معنای ‌‌خودمان ‌را‌ خلق‌‌ كنیم...‌ معنی‌ حیات چیزی‌ ‌‌است ‌كه ‌باید تلاش‌كنیم ‌خودمان ‌دركش‌‌كنیم ‌و آن را ‌گرامی ‌‌بداریم...‌» از همین‌ روی، در این ‌شماره روزنامه «اعتماد»، به ‌فرهنگ امپرطوری ‌هخامنشیان می‌پردازیم و البته جان‌مایه‌هایی‌ كه می‌تواند برای شكل‌گیری عصر «فرهنگ ‌جامعه ‌جهانی» مورد توجه قرار بگیرد.

ریشه احترام كوروش بزرگ

دكترشاهرخ‌ رزمجو دركتاب«استوانه‌ كوروش‌بزرگ ـ تاریخچه ‌و ترجمه كامل‌ متن» درسال ۱۳۸۹ ‌نوشته است: «درواقع یك ‌پیام ‌روشن این استوانه، پرهیز از خشونت ازسوی فرمانروایی ‌‌است كه در اوج‌ قدرت ‌است. واژه‌هایی‌كه در این‌ كتیبه بیشتر بر آنها تكیه ‌شده، صلح، رهایی، شادی و آرامش است. باچنین رفتاری بود كه بابلیان، كوروش و پس ‌‌از او شاهان‌هخامنشی را به عنوان فرمانروایان‌ خود پذیرفتند و آنان‌‌ را با عنوان«شاه ‌بابل» خطاب‌كردند. درصورتی‌كه این‌‌ عنوان‌ را هرگز برای اسكندر به‌كارنبردند... دركتیبه روایت ‌ منظوم آمده است كه كوروش همچون یك فرمانروای ‌بابلی، خود بیل وكج ‌بیل و زنبیل‌آب به دست‌گرفت و كارسخت دیوار بابل را آغازكرد... بنابراین باتوجه به‌آنچه دراستوانه از زبان‌ خود كوروش بیان شده است، می‌توان‌دریافت كه چرا كوروش درمتون‌‌كهن، شخصیتی قابل ‌احترام دارد.»

لوح مسطح كوروش بزرگ

همچنین شاهرخ ‌رزمجو درهمین‌كتاب نوشته است: «ازآنجا كه بخش‌هایی‌از استوانه‌‌كوروش شكسته‌‌شده و نشانی‌از آنها در دست نیست، بنابراین متن‌ استوانه نیز به‌طوركامل خوانده نشده است. از زمان كشف ‌استوانه درپایان قرن‌‌نوزدهم، همواره این‌‌امیدواری وجودداشته است كه بخش‌های‌‌ شكسته‌ای از متن ‌آن درجایی یافت‌‌شود... در روزهای‌‌پایانی‌ سال۲۰۰۹م. و آغاز سال۲۰۱۰میلادی، كشفی‌ غیرمنتظره روی‌داد. دوقطعه از‌‌یك‌ گل‌نوشته درموزه‌‌ بریتانیا شناسایی ‌شدند كه روی‌‌ آنها بخش‌هایی ‌‌‌از متن استوانه ‌كوروش نوشته شده ‌‌بود. این‌‌قطعات نه ‌‌‌مربوط به ‌‌‌یك استوانه، بلكه مربوط به‌‌یك لوح‌گلی شكسته‌‌ بودند. این‌‌‌گل‌نوشته دراصل به‌‌شكل یك ‌‌لوح‌‌مسطح بوده و نسخه‌ای‌‌‌دیگر ازمتن استوانه‌كوروش روی آن نوشته شده‌‌بود. بنابراین، قطعات كشف‌‌شده به ‌‌استوانه یا استوانه‌های‌‌ دیگر تعلق ‌‌‌ندارند، اما مربوط به ‌گل‌نوشته‌ای هستند كه در دوره‌‌ هخامنشی در بایگانی‌‌ اسناد نگهداری می‌شده است. 5روز بعد در روز سه‌شنبه، دوم‌ ژانویه ‌سال۲۰۱۰م (۱۳۸۸ خورشیدی) دكتر اروینگ فینكل بلافاصله به‌بازبینی قطعات‌دیگر همان‌مجموعه پرداخت و با هیجان ‌‌بسیار، درمیان‌‌آنها، موفق به‌‌‌شناسایی قطعه ‌دوم شد كه نگارنده نیز در زمان این‌كشف حضورداشت. این‌قطعات نیز مربوط به‌كاوش‌های رسام هستند و به ‌‌‌نظر می‌رسد دربابل یا منطقه‌ ‌دایلم (Dailem) درجنوب بابل به دست آمده ‌باشند.اهمیت ‌‌دیگر این‌‌قطعات این‌است كه هردو قطعه، نه‌تنها دربردارنده جمله‌هایی‌ یكسان با متن ‌استوانه هستند، بلكه بخش‌هایی‌ از متن استوانه‌ كوروش نیز در آنها دیده‌‌ می‌شود كه آن‌‌ سطرها در متن‌اصلی آسیب‌‌دیده یا شكسته شده است. بنابراین، می‌توان به‌‌كمك این دو قطعه، بخش‌هایی شكسته‌‌شده و ناقص را تا حد امكان كامل‌‌كرد و به‌‌ ترجمه ‌متن افزود... بلكه نام‌كاتب بابلی نیز در زیر آن نوشته شده است .»

دیپلماسی «عدالت‌پروری»

حسین قدس‌نخعی (۱۲۷۳تا ۱۳۵۶ش.)، نویسنده، مترجم، روزنامه‌نگار، رباعی‌سرا، دیپلمات و وزیر امورخارجه‌ ایران در دوره پهلوی‌‌دوم بود. وی درمقاله‌ای سه‌قسمتی، باتیتر«دیپلمات‌های ‌‌ما از دوره ‌هخامنشی ‌‌تا امروز» در«نشریه وزارت امورخارجه» ۱۳۲۸ش. درقسمت نخست، نوشته است: دیپلماسی به ‌معنی فن اداره و اجرای مذاكرات بین‌ دولت‌ها با یكدیگر و دیپلمات كسی‌‌ است كه روش و طریقه این‌نوع مذاكرات را به‌طورمقتضی و شایسته با رعایت اصول و قوانین‌بین‌الملل بداند و مجری‌دارد و باین‌ترتیب روابط‌ حسنه موجوده بین ‌دولت‌ خود و دولت‌ها را تشدید نماید ولی در قدیم دیپلماسی به‌معنایی‌كه امروز در ذهن‌ما خطور می‌كند وجود نداشته ‌است. ایرانی‌ها درقدیم مثل رومی‌ها و یونانی‌ها بنا به ‌ضرورت و برای امورغیرعادی و به‌طورموقت گا‌ه‌گاه سفرایی به‌كشورهای دیگر می‌فرستادند چنان‌كه درقرون‌ وسطی روسای‌مذهبی دراختلافات بین‌دولت‌ها وساطت‌ و دخالت می‌كردند. جان یك سفیر بسیارمقدس و احترام به ‌‌او واجب و همه‌چیز او هرجا و هروقت پیوسته درامان بود و باوجود یك‌چنین سنت بین‌المللی سرگذشت اولین‌ سفرای ایران كه داریوش‌كبیر آنها را به‌شهرها و جزایر یونان ماموركرد ازفجایع مدهش‌تاریخی محسوب‌ می‌گردد. داریوش‌كبیر قبل ‌از آن‌كه به‌ یونان حمله ‌نماید خواست اهالی آن ‌كشور را از عواقب و نتایج‌ وخیم و شوم‌ جنگ آگاه‌‌ سازد و بدین‌وسیله حتی‌الامكان ازخونریزی و اغتشاش جلوگیری‌كند. برای این‌منظور دونفر ازمحارم خود را به‌سفارت نزد بزرگان آن ‌قوم فرستاد، بسیاری ‌از شهرها و جزایر كه از عظمت و قدرت داریوش آگاهی ‌داشتند تسلیم‌ شدند و سپاهیان ‌ایران بر سراسر این‌ شهرها و جزایر استیلا یافتند اما همین‌كه سفرای ‌داریوش باسپارت رسیدند اسپارتی‌ها غافل ‌از آنكه یك‌ سفیر مقدس و از هر آسیب و شكنجه باید مصون‌باشد آنها ‌را دستگیركرده هردو را به‌بدترین وضع در چاهی‌ معلق ‌آویختند تا جان‌سپردند. داریوش از این ‌خبر بغا‌یت خشمگین‌گردید و باقشونی بس‌عظیم تحت‌فرماندهی دوسرداربزرگ خود موسوم به دایتس و آرتافارنس و به ‌هدایت هیپیاس سردارفراری یونانی به‌ سمت آتن شتاقت ولی داریوش قبل ‌از آنكه انتقام خود را از اسپارتی‌ها بگیرد زندگانی ‌را بدرود گفت و پسرش گزرسس كه ما او را خشایارشا می‌نامیم، جانشین ‌او گردید. خشایارشا عمل اسپارتی‌ها‌ را فراموش نكرده ‌بود و به‌كینه‌ای‌كه ازكشتن دوسفیر پدرش ازآنها در دل داشت خود را آماده حمله به ‌یونان نمود و سپاهی بی‌شمار بدان‌سوی گسیل داشت. رعب‌موحش سراسركشور یونان را فرا گرفت. اسپارتی‌ها كه به ‌سبب قتل دوسفیرایران باعث این‌‌ پیش‌آمد مخوف شده ‌بودند چون متوجه پریشانی‌ و وحشت مردم گردیدند ازعمل ‌‌زشت خود و كشتن‌ سفرای ‌ایران بی‌نهایت پشیمان ‌گردیدند و برای چاره‌جویی درصدد برآمدند اقدامی‌كنند كه خشم شاهنشاه ‌را فرونشاند. دو نفر جوان‌اسپارتی موسوم به‌ بولیس و سپتیاس برای ‌اینكه باین ‌وضع پرآشوب و وحشت خاتمه و كشور خود را از عواقب انتقام پادشاه‌ایران نجات‌دهند داوطلب ‌شدند كه جان‌خود را درمقابل جان دوسفیرایران كه به‌هدررفته بود به‌‌قدوم شاهنشاه‌ایران نثار سازند. این‌ دونفر سفیرجوان‌یونان به‌سمت ایران عزیمت‌ نمودند، چون به ‌قصرخشایارشا رسیدند آنها را به‌حضورآوردند، پادشاه ازآنها پرسید برای‌‌ چه‌امری نزد من آمده‌اید؟ یكی‌ازآنها درپاسخ گفت: «ای ‌پادشاه‌ایران ما می‌دانیم كه جان یك‌سفیر مقدس‌است و از هر آزار و آسیب مصون بوده‌باشد، ما ازكرده خود پشیمانیم اما شما اكنون برای انتقام ازاین‌گناه آماده‌ حمله به‌ كشور ما هستید، ای‌ پادشاه به ‌كشور ما حمله‌ نكنید ما آمده‌ایم كه جان‌ خود را درمقابل جان دوسفیری‌كه هم‌میهنان ما آنها را كشته‌اند به‌ شما تسلیم‌كنیم اینك هرچه ما داریم ازآن‌ شماست و هرطورمی‌خواهید با ما عمل‌كنید.» خشایارشا ازشنیدن این‌كلمات بغایت متأثر شد و نیت‌ و عمل این‌‌دو نفر جوان ‌زیبا را كه بانهایت شجاعت و آرامش‌خاطر درمقابل او ایستاده و برای نجات‌كشورخود حاضر بنوشیدن شربت‌‌ مرگ شده‌ بودند بسیار ستود و به‌ جای ‌آنكه پیشنهاد آنها ‌را بپذیرد و قصاص‌كند هدایای ‌زیادی به‌‌آنها عطا نموده‌ گفت: «من به‌‌شما هرگزكمترین‌آسیب‌ نخواهم ‌‌رساند زیرا من‌ بیش‌‌از‌ اسپارتی‌ها عادل ‌و‌ عدالت‌پرور هستم .»

پیمان صلح برای نجات دشمن

سپس حسین قدس‌نخعی درقسمت‌دوم همین‌مقاله نوشته است: «دیپلماسی‌ایران در زمان سلطنت ‌هخامنشیان بسیارقوی و‌ مهم بود، دیپلمات‌های‌‌ ما در آنوقت توانسته ‌بودند كه با رجال‌سیاسی كشورهای ‌بزرگ چون یونان و روم رابطه‌های ‌محرمانه پیدا نموده و نفوذ زیادی در روحیه‌ و احساسات آنها داشته ‌باشند. پادشاهان ‌هخامنشی تشكیلات بس‌ وسیع و عمده برای این‌منظور داشتند، همه‌جا عده‌زیادی گماشته شده‌بودند كه با طبقات‌مختلفه مردم درتماس باشند و افكار و احساسات و اعمال و نیات آنها را كشف و به ‌وسایل مخصوصی اخبار را برای‌ آنها بفرستند. تشكیلات‌جاسوسی آنها دركشورهای‌مجاور بغایت مهم‌ بود بودجه‌خاصی برای‌ این ‌منظور داشتند و باین‌ترتیب می‌توانستند ازدرجه‌قدرت و تشكیلات نیروهای ‌مختلف و نقشه‌های‌‌ دول‌مجاور خود آگاهی پیدا نمایند و در این ‌راه كار عمده از هدایا و طلا ساخته‌ می‌شد. ثروت و ذخایر طلای سلاطین ‌ایران فوق‌العاده مشهور بود و اغلب سرداران‌فراری و شاهزادگان و رجال تبعید شده كشورهای ‌دیگر برای‌استفاده ازاین‌‌منابع ‌ثروت و قدرت و برای اعاده‌ مقام و جاه از دست ‌رفته خود بدربار سلاطین‌ایران پناهنده‌ می‌شدند. سلاطین ‌ایران قبل ‌از آغاز هرجنگ ازطریق ‌دیپلماسی سعی ‌می‌كردند احساسات و علاقه اهالی‌كشور دشمن را بنیات خود جلب نمایند و برای انجام این‌منظور باید فن‌دیپلماسی‌ را درطریقه افتتاح‌ مذاكرات با آنها به‌ خوبی بدانند و مجری‌سازند باید به‌ زبان‌های مختلف كشورهای همجوار و آداب و رسوم آنها كاملا آشنا باشند و طوری‌ ترتیب انجام ‌منظور را بدهند كه دشمن واقف‌ باسرار امر نشود و بیدار و هشیار نگردد. حتی اسپارتی‌ها كه به‌وطن‌پرستی و ثبات‌عقیده و ایمان معروف ‌بودند مكرر مجذوب‌ومغلوب دیپلماسی سفرای ‌ایران شده و تسلیم نیات آنها گردیده‌اند و بسیاری ‌از سرداران‌نامی آتن ‌و اسپارت به‌همین‌ترتیب به ‌قوای ‌ایران پیوسته و برضد كشورهای خود قیام نموده‌اند و بسیاری ‌از شهرها و كشورها نیز باین ‌ترتیب تسلیم لشكریان‌ایران‌ شدند. طریقه اداره‌ كردن كشورهای تسخیرشده و رفتار فرمانداران این‌ كشورها با اهالی همواره با سیاست ‌و دیپلماسی خاصی توأم بوده است. ایرانیان به‌پیمان‌هایی‌كه با سلاطین و كشورهای‌دیگر منعقد می‌ساختند بسیار احترام می‌گذاردند. مورخین ‌‌یونانی‌ و رومی از این روش‌ و نظم ‌و انضباط مامورین ‌و سپاهیان ‌ایران در رعایت مقررات ‌پیمان‌ها بسیار ستایش نموده‌اند. درجنگ‌هایی كه یویانوس امپراتور روم با شاپورذوالاكتاف نمود قوای ‌روم بكلی منهزم‌ گردید و پریشانی ‌و پراكندگی ‌و هزیمت آنها بدرجه‌‌ای‌ بود كه‌ حتی‌ تصور امكان عقدپیمان‌صلح با شاهنشاه‌ایران را نمی‌نمودند ولی وقتی ‌كه به ‌ناگهان سفیرایران به‌خیمه ‌امپراتور روم دركنار دجله واردشد و شرایط ‌صلح‌ را تسلیم امپراتورنمود همگی‌آنها بغایت درشگفتی‌ شدند بعد كه پیمان‌ بسته ‌شد و صلح برقرارگردید تردید داشتند كه این ‌پیمان خالی ‌‌از حیله ‌و تزویرسیاسی نباشد اما بالآخره یافتند كه عقد این‌پیمان نه‌فقط باهیچ تزویر توأم نبوده بلكه تنها برای نجات‌ دشمن ازوضع بس‌رقت‌آور و خطرناك‌ آنها بوده است هریك ازشرایط صلح از طرف كوچك‌ترین ‌سربازایرانی تا آخرین‌ دقیقه مراعات ‌شد و قوای ‌‌متواری روم با نهایت آرامش‌ خاطر و بدون ‌آنكه كمترین‌آسیب ‌‌و گزند به ‌آنها وارد آید توانستند نقاط تصرف‌كرده را به‌تدریج ترك نمایند. داریوش‌كبیر اولین ‌پادشاه ایران بوده است كه شالوده تشكیلات‌ عظیم‌ جاسوسی را ریخت و اولین‌‌ سفرای ایران در زمان داریوش‌كبیر به‌یونان اعزام ‌گردیدند... .»

‌آرشیو مطبوعات مجلس و سایر منابع

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: