1403/8/2 ۱۰:۴۰
نکتۀ درخور توجه آنکه در هیچیک از این دو سرود، نامی از ایران در بین نیست؛ درحالیکه امروزه، طنین این نام شور و شوقی میان ایرانیان و ایراندوستان برمیانگیزد و به ارزش اثر بسی میافزاید.
دربارۀ سرودی که هشتدهه از سرایش و خوانشش میگذرد
در یکی، دو سال گذشته، دو سرود بسیار شهرت یافت؛ یکی رسمی، که مکرر در مساجد و مدارس و خیابانها و رسانهها بهصورت گروهی و همراه با ساز و خوانندگان گوناگون از خردسال تا بزرگسال، اجرا میشد و دیگری که سراینده و آهنگساز و خوانندۀ آن یکی بود؛ همان کسی که براساس حکم دادگاه محکوم به نوشتن چندباره از برخی آثار آقایان مطهری و جوادی آملی شد و البته، خانوادۀ آن بزرگواران به شیوۀ خود رأی صادره را زیرسؤال بردند.
نکتۀ درخور توجه آنکه در هیچیک از این دو سرود، نامی از ایران در بین نیست؛ درحالیکه امروزه، طنین این نام شور و شوقی میان ایرانیان و ایراندوستان برمیانگیزد و به ارزش اثر بسی میافزاید. هرچند در آنها، یاد ایران و ایرانیان بهنحوی جاری است؛ اما حیف است که از نام ایران غفلت کنیم. شاید از این روست که هردو آنها در همین مدت کوتاه، از ذهن و زبان مردم دور شدهاند.
در گذر حوادث تلخ و شیرین روزگار، فرصتهای بسیاری نهفته است که میتوان آنها را دید و آموخت و با آن کارهای بزرگی را آغاز کرد. نواب صفا، نامی آشنا بین اهالی موسیقی، در کتاب قصۀ شمع از قول دکتر حسین گلگلاب خاطرهای نقل میکند: بعدازظهر یکی از روزهای تابستان اوایل دهۀ 1320، وقتی ایران در اشغال متفقین بود، در خیابان، شاهد حرکات دور از نزاکت بعضی از سربازان انگلیسی با مردم بودم. با ناراحتی، راه انجمن تازهتأسیس موسیقی را پیش گرفتم و با همراهی و همکاری روح الله خالقی و با همدلی دیگر هنرمندان و البته هنرآموزان هنرستان موسیقی آن روز، در نقش گروه کر، سرود "ای ایران" اجرا شد. این خاطره هرچند میتواند با آنچه روی داده تفاوتهایی داشته باشد؛ اما در عین حال، جنبهای از حقیقت را در دل خود دارد و آن بیتابی ایرانیان برای بیان دردهای اشغال و دفاع از آرمان ملی خودشان است که در قالب ترانهای آراسته و با نام بلند ایران ماندگار شده است؛ چنانکه به گفته و نوشتۀ شاهدان عینی، ازجمله منوچهر ملکقاسمی، از اعضای مرکزی جبهۀ ملی ایران، در 1324 ش، هنگام استقرار نیروهای شوروی و طرفداران تجزیهطلب فرقۀ پیشهوری در آذربایجان، برای نخستینبار، سرود «ای ایران»،از رادیو تهران پخش شد و مردم این خطه با شنیدن آن، خودآگاه و ناخودآگاه، آرمانهایشان را در این سرود یافتند؛ بهطوریکه جوانان و نوجوانان هرآنچه از ابیاتش را به یاد داشتند، یادداشت و زیرلب، ترنم میکردند و روز پایین کشیدهشدن پرچم داس و چکش فرقۀ دموکرات، مردم در گروههای چندنفره سرود «ای ایران! ای مرز پر گهر!» را در کوی و برزن سردادند و کمکم، به گروهی چندصدنفره تبدیل شدند و در میدان ساعت (شهرداری) تجمع کردند و این به واقع واکنش و اعتراض آنها در برابر هواخواهان همسایۀ اشغالگر شمالی بود.
زندهیاد دکتر عنایتالله رضا خاطرهای از دورۀ سرایش این ترانه به یاد داشت که خواندنی است؛ در همان ایام ایشان سمتی نظامی داشت و بهسبب ارتباط با حزب توده دستگیر شده بود. برخی از خانمها، که برادر یا پسر یا همسرشان رابازداشت کرده بودند و از جمله همسر دکتر رضا در انتظار تعیین تکلیف بودند. آنها به دیدن دکتر مصدق، رهبر وقت اقلیت مجلس شورای ملی، رفتند. بعد از گزارش یک یک خانوادهها، همسر آقای رضا هم از دستگیری و بازداشت شوهرش میگوید. پس از آن، دکتر مصدق با تأثر فراوان رو به او گفت اگر بقیۀ دستگیرشدگان به ظن همکاری با انگلیس به زندان افتادهاند، این یکی به ظن همکاری با شوروی بازداشت شده. سپس چندبار بر پیشانی خود کوبید و گفت: پس کجاست ایران و ایرانی؟. دکتر رضا ادامه داد: «من بعد از شنیدن مجموعۀ سخنان این دیدار، تکان خوردم، گرچه همچنان در حزب باقی ماندم و آخر سر به شوروی پناه بردم».
قطعاً، شاعری نازکخیال چون حسین گل گلاب، عضو نخستین فرهنگستان زبان و ادب فارسی و استاد گیاهشناسی دانشگاه تهران، از اشغال ایران و فشار روزافزون بر مردم و جسارتهای بیگانگان که در گزارشهای روزانۀ نیروهای انتظامی و امنیتی آن موقع آمده، و اینک، در دسترس است، سخت متأثر شده و همین رنج و ملال را به شعری حماسی و سرودی پرشکوه تبدیل کرده آنچنان که پس از این همه سال به همت همان مردم همچون اثری ملی تلقی شده است. هرچند که «ای ایران» هیچگاه، از سوی نهادهای دولتی در هیچ برههای، بهمنزلۀ سرود رسمی پذیرفته نشد؛ اما برای مردم عظمت و جلال به همراه آورد و به حرمت همین کلام و ساز و صداست که هر کجا شنیده شود، همه از جای برمیخیزند و یکپارچه غرور و شور و حماسه میشوند.
در سالهای پیش، هنگام اجرای این سرود، برمیخاستیم و این کار برای گروهی قابل درک نبود؛ درحالیکه خوشبختانه، اکنون، همه هنگام اجرای آن، به پا میخیزند. جالب آنکه روایت سرایش این ترانه به حوزۀ نمایش نیز راه یافته و آثاری از این دست در صحنههای تئاتر بازخوانی و بازسازی شده است؛ همچون قصۀ ترانههای ماندگار، که همین چند ماه پیش در تالار وحدت، به روی صحنه رفت. اوج این اجراها زمانی است که سرود ای ایران خوانده می شود و همۀ بازیگران و تماشاگران به احترام ایران از جای برمیخیزند و دستهجمعی و همدلانه این سرود را میخوانند و با وجد و غرور همراه با کفزدنهای متوالی هنرمندان و اجراکنندگان و پدیدآوردگان را بدرقه میکنند. خوشبختانه، نسل امروز حتی بیش از گذشتگان، به این آداب احترام میگذارند و نمونۀ آن در اجرای کنسرت ـ نمایش «سیصد» در کاخ سعدآباد است که هر شب، چندهزار تن همین سرود را ایستاده همخوانی میکنند.
سرود ملی آن چیزی است که در روح و جان مردم جای دارد و دلبستگی و پیوستگی و همبستگی میلیونها انسان از قومیتهای گوناگون و اقلیتهای متفاوت را نشان میدهد.
حالا و در پی این همه سال، امسال یادآور آن آوا و آواز و نواست وهنوز میتوان حضور پررنگ و تأثیرگذار این ستارههای درخشان شعر و موسیقی و آواز را از اعماق جان مردم این سرزمین دید و لذت برد، ترانهای که با صدای آسمانی بنان خوانده شد و پس از هشت دهه، باز هم واضحتر و شفافتر شنیده میشود و به دل مینشیند و به فراسوی خیال میرود و رفیقی میشود برای ایران عزیزمان، جایی برای بالیدن مردمی که میخواهند بر قلۀ اخلاق و فرهنگ و ادب و شرف و آزادی و آزادگی و پاسداری از میهن و انسانیت، استوار بنشینند و البته که شانهای میشود برای گریستن دلهای شکستۀ همان مردمان در هر روز و روزگاری. از این روست که «ای ایران» تا همیشه میشود از سرودهای منتخب مردمان ایرانزمین.
منبع: ماهنامۀ تجربه، شمارۀ 34، مهر 1403
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید