دینانی فیلسوف‌ است اما بیش از فیلسوف بودن، یک فقیه اصولی‌ است

1403/3/29 ۱۳:۳۲

دینانی فیلسوف‌ است اما بیش از فیلسوف بودن، یک فقیه اصولی‌ است

سید صادق موسوی گفت: دینانی فیلسوف‌است اما بیش از فیلسوف بودن، یک فقیه اصولی‌ است. آقای دینانی، کل «تهذیب‌الاصولی» که آقای سبحانی تقریر کردند را در مدت 13سال در درس امام تلمذ کرد.

روز یکشنبه ۲۷ خرداد ماه به همت سازمان مرکز اسناد و کتابخانه ملی، نشست صد کتاب ماندگار قرن؛ با محوریت معرفی و بررسی کتاب ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلامی؛ تالیف دکتر غلامحسین دینانی، برگزار شد. در این نشست انشاءالله رحمتی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، حسن سیدعرب، عضو هیئت علمی بنیاد دایرۀالمعارف اسلامی سخنرانانی خواهند و کرد و دبیری علمی این نشست نیز برعهده سیدصادق موسوی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید مطهری بود.

در ابتدای این نشست، سیدصادق موسوی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید مطهری، در بیان مقام علمی دینانی گفت: در حدود چهل سال هم‌نشینی با آقای دینانی یک‌بار ندیدم ایشان در جلساتشان، به جز عقل و عقلانیت، چیزی گفته باشند. یاد ندارم که هرگز در راستای کسب امور دنیوی گفته باشد.

او افزود: کسی که برای اولین بار به ایشان حکیم گفتند من بودم که حدود ده سال با ایشان جنگ داشتم و اصرار داشتند که این حرف را به من نگویید. هرکس با دینانی محشور باشد، آثار ایشان را نمی‌خواد؛ کتاب‌های ایشان صامت است و ما شاگردان در محضر ناطق بودیم و آقای دینانی، محضری عالمانه و متعقلانه دارند. دکتر دینانی فیلسوف‌است اما بیش از فیلسوف بودن، یک فقیه اصولی‌است. آقای دینانی، کل «تهذیب‌الاصولی» که آقای سبحانی تقریر کردند را در مدت ۱۳ سال در درس امام تلمذ کرد.

او ادامه داد: تکیه‌گاه و نقطه کانونی اندیشه‌های دینانی عقل است. فلسفه دینانی از اصولی‌گری و فقاهتی که خدمت اساتید بودند، رشد یافته است. دینانی عقل را در فلسفه طرح کرد اما ریشه‌های طرح او برگرفته از علم اصول است. ایشان مصداق وصیت حضرت ختمی مرتبت به امیرالمومنین است که فرمودند، علی جان، اگر مردم برای تقربت به خدا به انواع «بر» متوسل می‌شوند، تو به عقل توسل کن.

عقل طربناک

در ادامه این نشست، انشاءالله رحمتی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، در رابطه با کتاب «ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام» گفت: در مقدمه، از کربن آغاز می‌کنم و عبارتی از او در کتاب اسلام ایرانی را نقل می‌کنم که به‌نظرم شخصیت آقای دینانی را نشان می‌دهد. او در این کتاب می‌گوید، روحانی جوان سی‌ساله‌ای، با اعتقاد راسخ می‌گفت که اگرچه در مذهب تشیع به همه عالم باز است اما، خواص و اهل معنا بهره می‌برند و هدف هم رستگاری همینان است. من حدس می‌زدم که این حرف از آقای دینانی باشد و بعداً پرسیدم و متوجه شدم که این حرف از ایشان است. کربن شبیه به این حرف را نقل می‌کند که بارها این سخن به گوشم خورده است که اگر خود امام تو را به این حقانیت راه ندهد، از هیچ کلامی که به بیرون به گوشت می‌خورد، راهی پیش نمی‌بری.

او گفت: کتاب ماجرای فکرفلسفی، ماجرای فکر فلسفی خود دینانی است. کربن بحثی دارد که ماجرای فکر فلسفی را به خوبی نشان می‌دهد. او می‌گوید که حکیم شیعه در پیکاری سه ضلعی است. یک وجه این پیکار در برابر اهل سنت است، اهل سنت به معنای کسانی که دین را به ظاهر محدود می‌کنند. وجه دیگر این پیکار با صوفیه و وجه آخر با ظاهرگرایان شیعه است. به‌نظرم این پیکار یک وجه دیگر دارد و آن پیکار هم با اصحاب عقل استدلالی است. آقای دینانی طرفدار عقل است؛ اما استدلالی محض نیست. عقل استدلالی، عقلی است که تجلی آن در علم کلام و فلسفه تحلیلی است. عقل دینانی عقل اشراقی و سهروردی است. عقل اشراقی نوعی از طربناک دارد.

او افزود: این کتاب ماجرای فکری، تلاش برای مقابله با این عقل استدلالی و نقطه عطف این کتاب هم میرداماد و حکمت معنوی تشیع است. میرداماد، فتح الفتوح این حکمت است. جامعیت و مقبولیت میرداماد در حکمت ما مثال‌زدنی است. میرداماد توانسته الگویی از حکمت را ارائه کند که بی‌بدیل است. او درعین‌حال که به کسی باج نمی‌دهد، شخصیتی دارد که همه او را می‌پذیرند. شخصیت فقهی، سیاسی و حکمی را با هم دارد. دو تن از اخلاف او، مجلسی و ملاصدرا هر دو میرداماد را ستودند.

منبع واحد عقل و وحی

رحمتی ادامه داد: ملاصدرا به میرداماد «استاد البشر» و «عقل حادی‌العشر» می‌گوید. حرف او برمبنای تلقی‌اش از حکیم است. حکیم قطب است؛ پس ملاصدرا اصلاً استعاری نمی‌گوید. معنای قطبی که در میرداماد محقق می‌شود، همانی است که سهرودی می‌گوید که اگر حکومت به دستش باشد، زمانه نورانی خواهد شد. در فتوحات هم فصلی داریم که گویی توصیف این مفهوم قطب است. ابن‌عربی می‌گوید که قطب به اعتبار ثبات است نه یاران، پس حرف ملاصدرا تعارف نیست. مجلسی هم عبارت شگفتی‌سازی در توصیف او دارد؛ میرداماد گزارش بلندی به نام «خلعیه» دارد که گزارشی از ترک بدن میرداماد است. مجلسی می‌گوید که خود این رساله نشان می‌دهد که میرداماد چه سیرت پاک و مقدسی دارد.

او گفت: دینانی از علم‌داران حکمت شیعی است. بحث مهم دیگر اتهام التقاط است. به حکمت شیعه و ملاصدرا اتهام التقاط می‌زنند. دینانی در این کتاب می‌گوید که آن‌چه در حکمت شیعی است، وحدت و جمع است و این وحدت اعتباری نیست و حقیقی است. این اجزا اصلاً میل ترکیبی دارند و باید باهم هماهنگ شوند و هنر حکمت شیعی کنار هم قرار دادن این‌ها بوده است.

او ادامه داد: این ترکیب، هوشمندی حکمت شیعی بود که فهمید منبع عقل و وحی یکی است. درحالی که در فلسفه‌های دیگر فرض می‌شود که عقل و وحی دو منبع متفاوت دارند. سهروردی می‌گوید، علم و دین به کسی اختصاص ندارد و «واهب‌العلم» بخلی ندارد. حکیمان شیعه توانستند این فتح‌الفتوح ترکیب را به‌خوبی انجام دهند. اگر می‌خواهیم بدانیم فلسفه به چه کار می‌آید، برویم ببینیم ملاصدرا چگونه از این عقل در فهم دین استفاده کرد.

در ادامه این نشست، حسن سیدعرب، عضو هیئت علمی بنیاد دایرۀالمعارف اسلامی، به بیان نکاتی در رابطه با اهمیت کتاب پرداخت و گفت: این کتاب تاریخ فلسفه نیست. نه تاریخ فلسفه و نه تاریخ فلاسفه است اما هر دو این‌ها هم هست. این کتاب گونه‌ای خودآگاهی ما به فکر فلسفی و در واقع نوعی تحلیل فکر فلسفی در ایران و اسلام است. ماجرای فکر فلسفی تحلیل تاریخ فلسفی است. تحلیل یک فکر فلسفی در ایران بسیار دشوار و پیچیده است و تحلیل نیازمند یک نظرگاه است. ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام سنجش حافظه تاریخی ما براساس رشد و کمال اندیشه فلسفی و جوهره اصلی آن مبنای عقلی استاد دینانی در کتاب است.

او اضافه کرد: عقل استاد دینانی هم یک عقل فلسفی است. من قصد دارم تا بیشتر به جلد سوم این کتاب بپردازم که بیشترین توجه به این جلد بود. بارها و سال‌ها از ایشان مکرر خواسته می‌شد تا تک‌نگاری‌ای از ملاصدرا داشته باشند که استاد در جلد سوم کتاب این کار را کرد. در مجلد سوم، ایشان این پرسش را طرح می‌کنند که آیا فیلسوفان مسلمان به جمع نقل و عقل موفق شدند؟ کتاب پاسخ به این پرسش است. در جلد سوم نسبت دین و عقل و فلسفه و شریعت بحث می‌شود و تفسیر آرا ملاصدرا هم برای پاسخ به این پرسش است. در کتاب چنین طرح می‌شود که ظاهراً در بین حکمای مسلمان، ملاصدرا بیش از دیگران به این توفیق نائل آمده است. جریان‌هایی مثل مکتب تفکیک، به این کتاب نقدهای فراوانی نوشتند. نقادان جلد سوم معتقدند که مخالفان ملاصدرا مخالف خردورزی نبودند، بلکه مخالف فلسفه بودند.

او ادامه داد: این مخالفان دقت نداشتند که استدلال در فهم دین، منافاتی با ایمان ندارد و اصلاً ضرورت ایمان آوردن از عقل برمی‌آید؛ در زبان حکمت متعالیه این مسئله چنان تعالی پیدا می‌کند که ملاصدرا می‌گوید اگر خداوند نبود، من نمی‌توانستم بگویم من هم هستم. بنابراین، نقل بدون عقل اعتبار ندارد و اصلاً نقل خالص نداریم.

سیدعرب در پایان گفت: مخالفان مجلد سوم، بخش مهمی از مخالفت‌شان را براساس استناد به نصوص دینی گذاشتند و تلاش کردند تا نقد آن‌ها به ملاصدرا فارغ از استدلال فلسفی باشد؛ چون مفروضشان این بود که بدون روی آوردن به زبان فلسفه، می‌توان خردورزی کرد؛ اما خردورزی بدون تعشق به فلسفه ممکن نیست. جهل از خردورزی‌ای که تعقل فلسفی نداشته باشد، بهتر است. این کتاب در دهۀ هفتاد اثر مهمی داشت و هرچقدر که بیشتر زمان می‌گذرد، بیشتر به دیدگاه‌های استاد در تالیف این کتاب پی می‌بریم.

اگر علامه طباطبایی را ندیده بودم، عمرم تضییع شده بود

در پایان این مراسم، غلامحسین ابراهیمی دینانی هم دقایق مختصری به بیان نکاتی در رابطه با اثر علامه طباطبایی بر زندگی فلسفی‌اش پرداخت و گفت: من سال‌ها افتخار شاگردی امام در فقه و اصول را داشتم. یک سال هم درس سیدمحمد محقق داماد رفتم و فلسفه را در محضر علامه خواندم. آن‌چه من از علامه آموختم هیچ‌جای دیگر یافت نمی‌شد.

او افزود: کُربن شاگرد هایدگر بود و تمام جهان فلسفه را در ذهن داشت. او وقتی به علامه رسید، تمام آن جهان را کنار گذاشت. علامه نابغه‌ای بود که من نظیرشان را ندیدم. در مقطعی، علامه روزها اسفار می‌گفت و هفته‌ای دو شب درس آزاد داشت. یکی از حاضرین این جلسه آقای جوادی آملی بود. علامه در این جلسات هرچه فکر داشت، راحت می‌گفت. من هنوز نوشته‌های آن شب‌های درس علامه را دارم و منتشر نکردم. وقتی ایشان اسفار می‌گفت، عده‌ای از طلاب به آقای بروجردی شکایت کردند و درس تعطیل شد.

ابراهیمی دینانی گفت: من اگر چیزی بلدم، از محضر علامه آموختم. کُربن واقعاً در محضر علامه حیران می‌شد؛ کربن نه ظاهراً اما شیعه‌ای تمام عیار بود. یک‌بار از کربن پرسیدم ذکر جلی شما چیست؟ لبخند زد و گفت جوان! ذکر جلی من همین است که شب‌ها تا صبح قال الصادق و قال الباقر می‌خوانم. کربن از برکت علامه شیعه خالص بود. یقین دارم که اگر علامه را ندیده بودم، عمرم تضییع شده بود.

در پایان مراسم نیز، پیام داوری اردکانی خطاب به دینانی قرائت شد که در آن، داوری مزیت بزرگ دینانی را برخورداری از درد فلسفه دانسته بود.

منبع: ایبنا

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: