چنین كنند بزرگان

1402/7/19 ۱۱:۵۰

چنین كنند بزرگان

شعار امسال فدراسیون بین‌المللی مترجمان بر پایه احترام به چهره‌های ادبی و داستانی كه ترجمه آنها را به جهانیان معرفی كرده، طراحی شده است. مترجمان، نور می‌تابانند بر فرهنگ‌ها، چهره‌ها و زندگی در جهان داستان و بیرون از جهان داستان. این همان كاری است كه «نجف دریابندری» به‌خوبی انجام می‌داد.

درنگی بر زندگی و كارنامه ادبی نجف دریابندری
دریابندری جدای از درخشش ترجمه‌هایش نویسنده‌ای خوش‌قریحه و منتقدی تیزبین هم بود

شبنم كهن‌چی: شعار امسال فدراسیون بین‌المللی مترجمان بر پایه احترام به چهره‌های ادبی و داستانی كه ترجمه آنها را به جهانیان معرفی كرده، طراحی شده است. مترجمان، نور می‌تابانند بر فرهنگ‌ها، چهره‌ها و زندگی در جهان داستان و بیرون از جهان داستان. این همان كاری است كه «نجف دریابندری» به‌خوبی انجام می‌داد. او با نثر روانش، با خلاقیت و نگاه عمیقی كه در ترجمه داشت، در طول زندگی خود، نوری تاباند بر ادبیات داستانی، هنر و فلسفه. به مناسبت روز جهانی ترجمه، نگاهی انداخته‌ایم به برخی از آثار این مترجم و نویسنده.
نجف كه بود
اگر از اهالی ادبیات و دوستداران داستان باشید به ‌احتمال زیاد گذارتان به صفحه ویكی‌پدیای نجف دریابندری یا گفت‌وگوها و فیلم‌های مستندی كه درباره او ساخته شده افتاده است. پس مختصر اشاره می‌كنم كه او فرزند ناخدا خلف بود و سال 1308 در آبادان به دنیا آمد. هنگامی كه سوم دبیرستان بود درس را رها كرد اما زبان انگلیسی را به واسطه حضور انگلیسی‌ها در تاسیسات نفتی آبادان و رفت و آمدشان به شهر و دیدن فیلم به زبان اصلی، یاد گرفت و همین زبان بود كه راه او را به دنیای ترجمه باز كرد. هرچند نجف دریابندری فقط مترجم نبود بلكه یك مترجم و نویسنده بود. او در هیچ مقطعی از زندگی دست از تالیف نكشید. حتی زمانی كه ترجمه می‌كرد، مقدمه‌هایش، تالیفی تمام‌عیار درباره نویسنده و اثرش بود.
همینگوی در آینه دریابندری
اولین كتاب داستانی كه نجف دریابندری ترجمه كرد، «وداع با اسلحه» نوشته همینگوی بود. پیش از آن داستان‌هایی از فاكنر و نویسنده‌ای ایرلندی به نام لیام اوفلاهرتی در نشریه‌ای هفتگی و یك روزنامه‌ با ترجمه او منتشر شده بود. وداع با اسلحه سال 1331 ترجمه شد، سالی كه جامعه دستخوش ناآرامی و التهاب بود، مصدق از نخست‌وزیری استعفا داده بود و مردم به خیابان‌ها ریخته بودند و سال 1333 منتشر شد؛ یكسال بعد از كودتای 28 مرداد سال 1332. شیوه ترجمه و نثر روان این داستان یكی از بهترین نمونه‌های برگردان داستان است. در فصل بیست‌و‌هفتم این كتاب به ترجمه دریابندری آمده: «این كلمه‌ها را خوانده بودیم در اعلامیه‌هایی كه روی اعلامیه‌های دیگر چسبانده می‌شد. و اكنون مدتی گذشته بود و من هیچ چیز مقدسی ندیده بودم و چیزهایی كه پر افتخار بودند، افتخاری نداشتند و قربانیان مانند گاو و گوسفند كشتارگاه شیكاگو بودند- اگر با لاشه‌های گوشت كاری نمی‌كردند جز اینكه دفن‌شان كنند. كلمه‌های بسیاری بود كه آدم دیگر طاقت شنیدنشان را نداشت و سرانجام فقط اسم مكان‌ها آبرویی داشتند... كلمات مجرد، مانند افتخار و شرف و شهامت، یا مقدس، پوچ در كنار نام‌های دهكده‌ها، شماره جاده‌ها شماره فوج‌ها و تاریخ‌ها ننگین می‌نمود.»
زندان، دری به جهان ادبیات و فلسفه
انتشار اولین ترجمه دریابندری از كتاب وداع با اسلحه همزمان شد با دستگیری او به خاطر عضویتش در حزب توده. دستگیری كه برایش حكم اعدام به همراه آورد اما در نهایت او پس از چهار سال آزاد شد. اما نجف دریابندری در زندان هم دست از مطالعه و ترجمه برنداشت. او طی چهار سالی كه در زندان بود با علاقه‌ای كه به فلسفه پیدا كرد مشغول ترجمه كتاب تاریخ فلسفه غرب نوشته برتراند راسل شد. پنج سال بعد او با برتراند راسل در خانه‌اش در ولز دیدار كرد.
هرچند پس از آزادی از زندان كتاب آیزایا برلین را نیز ترجمه كرد اما باز به دنیای داستان بازگشت؛ پیرمرد و دریای همینگوی، ماجراهای هاكلبری‌فین ِ مارك تواین و... شاید برخی دلیل این بازگشت را كار در موسسه انتشارات فرانكلین بدانند اما نجف هركجا سرك می‌كشید باز به دنیای داستان بازمی‌گشت. او سال 54 از موسسه فرانكلین بیرون زد و مشغول ترجمه متون فیلم‌های خارجی شد. اما باز سال 57 از این كار دست كشید و دوباره به ترجمه و نویسندگی بازگشت. او آثاری مانند یك گل سرخ برای امیلی و گوربه‌گور نوشته ویلیام فاكنر، رگتایم و بیلی باتگیت نوشته‌ یی.ال. دكتروف، معنی هنر از هربرت رید و پیامبر و دیوانه نوشته جبران خلیل جبران، پیرمرد و دریا و برف‌های كلیمانجارو را به جامعه ادبی ایران معرفی كرد.
گوهری به نام نجف
ترجمه‌های نجف دریابندری، به‌ خاطر روانی نثر و به‌كارگیری خلاقیت در ترجمه، برجسته است. او در واژه‌گزینی و معادل‌یابی درخشان عمل می‌كرد و نمونه‌اش انتخاب «گور به گور» به عنوان معادل نام كتاب فاكنر است: «همچون كه دراز كشیده بودم و داشتم می‌مردم». در كنار خلاقیت و روانی نثر او در ترجمه، آنچه كتاب‌های ترجمه دریابندری را ویژه و خواندنی می‌كرد، مقدمه‌های مفصل و دقیقش درباره سبك كار و زندگی نویسنده است. برخی از این مقدمه‌ها هنوز هم مرجعی برای علاقه‌مندان به ادبیات است كه در كتاب «در عین حال» جمع‌آوری شده است. فهرست این كتاب بر حسب موضوع تنظیم شده است؛ كتاب اول «در ادبیات» شامل مقدمه‌های دریابندری بر وداع با اسلحه، قضیه رابرت اوپنهایمر، چنین كنند بزرگان، رگتایم، پیرمرد و دریا، سرگذشت هكلبری فین، بازمانده روز، بیلی باتگیت، پیامبر و دیوانه، آنتیگونه، و خانه برناردا آلبا. كتاب دوم «در فلسفه» شامل مقدمه‌های مترجم بر ترجمه تاریخ فلسفه غرب، متفكران روس، قدرت، افسانه دولت، و فلسفه روشن‌اندیشی. كتاب سوم «در تاریخ» شامل مقدمه‌های تاریخ روسیه شوروی و ترجمه گفت‌وگویی با نویسنده‌اش است. این كتاب شامل ضمایمی است كه از میان آنها می‌توان به مقدمه نمایشنامه آنتیگونه و ضمیمه‌های آن نوشته مارتین هایدگر و زیگموند فروید، مقدمه نمایشنامه خانه برناردا آلبا و ضمیمه آن به قلم فرانسیسكو گارسیا لوركا و فصل سرگذشت هكلبری فین برای اولین‌بار در این كتاب اشاره كرد.
دریابندری در انتخاب اثر برای ترجمه، دقت و ریزبینی زیادی به خرج می‌داد و تلاش می‌كرد با هوشمندی، تنوع در ترجمه را نیز مد نظر قرار دهد؛ گوشه‌به‌گوشه جهان ادبیات سرك می‌كشید و در میان ترجمه‌هایش همه‌چیز پیدا می‌شود؛ از داستان كوتاه گرفته تا تاریخ و فلسفه، داستان بلند، هنر و سینما. او تنوع را علاوه بر انتخاب آثار برای ترجمه در زبان خود در ترجمه نیز لحاظ می‌كرد؛ گاهی طنز، گاهی رسمی، گاهی داستانی، گاهی پژوهشی و... هرچند تمام این زبان‌ها ساده و روان بود اما همین تنوع و خلاقیت ترجمه‌ها را زنده و ماندنی می‌كرد.
او در گفت‌وگوهایش به خصوص گفت‌وگو با سیروس علی‌نژاد و صفدر تقی‌زاده به صراحت گفته ابراهیم گلستان، كسروی، فریدون كار، احسان طبری و چوبك بر او و كارش تاثیر گذاشته‌اند. ناصر تقوایی، كارگردان ایرانی نیز مهم‌ترین ویژگی نجف دریابندری را در این می‌داند كه او مترجمی را به عنوان كسب و كار انتخاب نمی‌كرد: «ترجمه عشقِ زندگی‌اش بود. كتابی را كه خوانده بود، مال خود می‌كرد و یك بار تحریرش می‌كرد و این میراث نجف دریابندری است در ادبیات ما و نه تنها در ادبیات ما كه در بقیه هنرها.»
محمدعلی موحد نیز در شب‌ نجف دریابندری در بخارا (1393) درباره این مترجم و نویسنده گفت: «نجف آدمی است خودآموز، به معنی خودآموخته. خود استاد خود بوده. خود كشته و خود دُروده. به تعبیر نظامی كباب از ران خود خرده. ‌گر به ز خود گلبنی دیدمی/ گل سرخی را زرد از او چیدمی. از ران خود خورد باید كباب. این یك نكته بود. نكته دیگری هم دارم كه باید عرض بكنم كه در این دور و زمان كه ما هستیم، سرعت حیرت‎‌انگیز و فوق‌العاده و هولناك تحولات چنان است كه پیوند میان نسل‎‌ها در كمترین مسافت و كوتاه‎‌ترین زمان پیوند می‌‎گسلد. پدر و پسر چنان باهم بیگانه می‌‎شوند كه زبان یكدیگر را نمی‌فهمند. در چنین محشری كه برپا شده، نویسنده‎ای كه امروز چیز می‌‎نویسد و مورد توجه عامه قرار می‌‎گیرد، هر دم در خطر آن است كه مخاطبان خود را از دست بدهد و رابطه‎اش با نسل‎های بعدی قطع بشود. نجف از معدود نویسندگانی است كه من فكر می‌‎كنم تا حدود زیادی در این میدان موفق عمل كرده است. نجف همواره مورد توجه و علاقه جوانان بوده. به همین جهت از‌‌ همان شصت و چند سال پیش در باشگاه ایران شركت نفت جوان‎‌ها برایش كف می‌‎زدند و جوان‎‌ها هنوز پای منبر ایشان هستند. نجف جذابیتش را در میان جوانان از دست نداده است. به همین جهت من فكر می‌‎كنم كه من و امثال من در این همایش در سخن گفتن به حداقل قناعت كنیم و عرصه را برای جوانان باز بگذاریم تا بیایند و درباره شناختی كه از نجف دارند، از جایگاهی كه او در میان جوانان دارد سخن بگویند.»
انحطاطی آمیخته با طنز
یكی از كتاب‌های مهم دریابندری، «چنین كنند بزرگان» است. او در این كتاب با مهارت از طنز بهره برده و خواندن كتاب را مفرح كرده است. پیش از انتشار كتاب، بخش‌هایی از آن با ترجمه دریابندری در مجله خوشه به سردبیری احمد شاملو به چاپ رسید و پس از آن كتاب ترجمه شد. دریابندری در مقدمه این كتاب نوشته: «در این كتاب مترجم نه تنها اصل امانت‌داری در ترجمه را زیر پا گذاشته، بلكه در حقیقت می‌توان گفت كه به هیچ اصلی پایبند نمانده است. ... از همه اینها گذشته، مترجم اسم كتاب را هم بدون ضرورت خاصی تغییر داده و در نتیجه ناچار شده است اسم دیگری روی كتاب بگذارد كه با عنوان اصلی فرق دارد.» نام كتاب كه ویل كاپی آن را نوشته، «انحطاط و سقوط غالب اشخاص» بود كه دریابندری آن را «چنین كنند بزرگان» ترجمه كرد.
برگردان چهره امریكا در دهه 1960
«كلمه رگتایم نام نوعی موسیقی است كه از ترانه‌های بردگان سیاه‌پوست جنوب امریكا سرچشمه گرفته است و در آغاز قرن در امریكا بسیار رایج بود. «رگ» به معنای ژنده و پاره و گسیخته است و «تایم» به معنای وزن و ضربان موسیقی...» این توضیحی است كه نجف دریابندری در مقدمه كتاب «رگتایم» نوشت. داستان این كتاب یك لحظه از تاریخ است و دریابندری با به‌كارگیری زبان عامیانه در ترجمه آن، یكی از بهترین نمونه‌های ترجمه ادبیات امریكا را به جامعه ایرانیان عرضه كرد.

ادگار لورنس دكترو فرمان رگتایم را با استفاده از صناعت رمانس در برابر رمان نوشت و ویژگی خاص آن استفاده از دو دسته شخصیت است: شخصیت‌های تاریخی از جمله هنری فورد و اما گلدمن و مریلین مونرو، در كنار آدم‌های بی‌نام و نشان مانند امریكایی‌ها، مهاجران و سیاهپوستان. زمان داستان به دوران پیدایش هنر سینما و پیروزی انقلاب هنری اروپا بازمی‌گردد. دریابندری رگتایم را چهره امریكا در دهه 1960، «دهه تجاوز و خونریزی و رسوایی» توصیف كرد.
زبان قاجار در بازمانده روز
یكی از بهترین ترجمه‌های نجف دریابندری، ترجمه كتاب بازمانده روز نوشته كازو ایشی گورو است. دریابندری در این برگردان از لحن و زبانی یگانه استفاده كرده است. او برای نزدیكی به لحن راوی تلاش كرده از زبان دوره قاجار بهره ببرد. دریابندری در مقدمه این كتاب نوشته: «حقیقت این است كه خود من هم پس از خواندن بازمانده روز درآوردن آن را به زبان فارسی آسان نمی‌دیدم. مشكل در پیدا كردن «صدا»یی بود كه بتواند جانشین صدای راوی داستان بشود و من به زودی به این نتیجه رسیدم كه چیزی بسیار نزدیك به این صدا در لابه‌لای سفرنامه‌ها و خاطرات و مكاتبات دوره قاجار به گوش می‌رسد و البته در آنچه از زبان ارباب‌ها و نوكرها و پیش‌خدمت‌های آن دوره در خاطره‌ها مانده است. همین كه این صدا پیدا شد، روند ترجمه در عمل نه تنها به آسانی پیش رفت، بلكه باید بگویم كه دنبال كردن آن بسیار لذت‌بخش شد.»
كتاب «خانه برناردا آلبا»ی لوركا كه سال ۱۳۹۲ در نشر كارنامه به چاپ رسید، آخرین اثر ترجمه منتشرشده از دریابندری است و پس از آن، بیماری او را خانه‌نشین كرد.
گفتنی است دریابندری به دلیل ترجمه آثار ادبی امریكایی موفق به دریافت جایزه تورنتون وایلدر از دانشگاه كلمبیا شد.
تالیفات
مشهورترین اثر تالیفی نجف دریابندری، كتاب مستطاب آشپزی است كه همراه همسرش فهیمه راستكار با نثری آغشته به طنز نوشت و تبدیل به یكی از محبوب‌ترین كتاب‌های آشپزی ایران شد. دریابندری و همسرش در این كتاب مكاتب آشپزی (ایرانی و چینی و ژاپنی و عربی و تركی و فرانسوی و...) را معرفی و بررسی كرده‌اند. همچنین درباره طراحی آشپزخانه و وسایل و ابزارهای آن نیز نوشته‌اند و در كنار این موضوعات دستور انواع پیش‌غذاها، سس‌ها، شیرینی‌ها، نان‌ها، غذاهای دریایی، غذاهای گیاه‌خواران، سالاد‌ها، ترشی‌ها و... همراه با تاریخچه و نكات خاص ارایه شده است.
از دیگر كتب تالیفی نجف دریابندری، غیر از كتاب «در عین حال» كه پیش‌تر به آن اشاره شد، می‌توان از «به عبارت دیگر» نام برد كه حاوی مجموعه مقالات، نقدها و سخنرانی‌های او بین سال‌ها 52 تا 63 است. «درد بی‌خویشتنی» از دیگر نوشته‌های دریابندری است؛ كتابی در واكاوی مفهوم الیناسیون یا آن گونه كه اغلب به فارسی ترجمه شده است: از خود بیگانگی كه نجف دریابندری آن را بی‌خویشتنی ترجمه كرده است. او این مفهوم را شكافته و تعابیر مختلف فلاسفه غربی از آن را معرفی و بررسی كرده و توضیح داده است. بنابرآنچه دریابندری خود توضیح می‌دهد انگیزه او از نوشتن این كتاب ابهام مفهوم از خود بیگانگی است. به اعتقاد دریابندری «اگر مشكل انسان به‌طور كلی از خود بیگانگی او باشد» برای رفع این مشكل نخست باید مفهوم از خود بیگانگی را شكافت و به شناختی از «تعبیر آن بر حسب مفاهیم عملی» دست یافت. كوشش دریابندری در كتاب درد بی‌خویشتنی در جهت ارایه چنین شناختی است.
نقد و گفت‌وگو
دریابندری فقط یك مترجم یا نویسنده نبود. او یك منتقد تیزبین بود و یك مصاحبه‌كننده و مصاحبه‌شونده باهوش. شاید یكی از بهترین گفت‌وگوهای او، گفت‌وگو با ناصر حریری باشد كه در كتاب «یك گفت‌وگو: ناصر حریری با نجف دریابندری» منتشر شد. این گفت‌وگو را كه ناصر حریری تنظیم كرده بود، دریابندری ویرایش و بازنویسی كرد. از سوی دیگر نقدهای او جنجال‌برانگیز بود. او «بوف كور» صادق هدایت را «زیادی منحط»، «ملكوت» بهرام صادقی را «خرت‌وپرت» و «سنگ صبور» صادق چوبك را «كوششی رقت‌آور برای اثبات وجود» می‌دانست. نقد دریابندری روی كتاب «شوهر آهوخانم» نوشته علی‌محمد افغانی از نمونه‌های قابل‌اعتنای نقد داستان است.
زوال ِ نجف
سیروس علی‌نژاد در یادداشتی بلند سال‌های آخر زندگی نجف دریابندری را اینطور به تصویر كشیده است: «اما نجف سال‌های اخیر دیگر آن نجف سابق نیست. گاهی می‌پرسم چه می‌نویسی؟ می‌گوید هیچ! سكته‌های پی‌درپی مغزی او را از توش و توان انداخته است. فراموشی ضربه‌ای به او وارد كرده كه اغلب چیزها را به یاد نمی‌آورد. كسی كه به گفته صفدر تقی‌زاده قصاید بلند زبان فارسی را از بر بود از به یادآوردن حرف‌های دیروز خود عاجز شده است. از همه هوش و حواس او كه شهره شهر بود تنها دو چشم با هوش برایش مانده است... مثل پیرمردی كه از نبرد با دریا بازگشته باشد، قوی بنیه، درشت اندام و خوش سیما بر تخت غنوده بود و با دیدن دوستانی كه بر درگاه اتاق ظاهر می‌شدند، دستی تكان می‌داد. این علامت این بود كه حرف نمی‌تواند بزند. البته این اواخر او حرف چندانی هم نمی‌زد. روزهای جمعه كه دوستان به دیدارش می‌روند در مجلس می‌نشست و با نگاهش حاضران را سیر می‌كرد یا سرش را در كتابی فرو می‌برد و در فكر شنیدن بحث‌های دیگران نبود. اما حضور خاموشش همچنان مجلس را برپا می‌داشت. آیا از این پس هم برپا خواهد داشت؟»
نجف دریابندری نیمه اردیبهشت سال 99 در 90 سالگی درگذشت، در سال‌ قرنطینه؛ اما پیش از این اردیبهشت او دچار زوال شده بود.
منبع: روزنامه اعتماد
 

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: