ادوارد براون و میل به سیاحت

1400/4/22 ۱۱:۲۹

ادوارد براون و میل به سیاحت

ادوارد براون از مهم‌ترین ایران‌شناسان و مستشرقان بریتانیایی است که در سال ۱۸۶۲ متولد شد و در ژانویه ۱۹۲۶ از دنیا رفت. براون آثار متعددی درباره ادبیات و تاریخ ایران نوشته که برخی از آنها به گواه چهره‌های مهم ادبی و تاریخی ایران آثاری حائز اهمیت‌ و جریان‌سازند.

 

ادوارد براون از مهم‌ترین ایران‌شناسان و مستشرقان بریتانیایی است که در سال ۱۸۶۲ متولد شد و در ژانویه ۱۹۲۶ از دنیا رفت. براون آثار متعددی درباره ادبیات و تاریخ ایران نوشته که برخی از آنها به گواه چهره‌های مهم ادبی و تاریخی ایران آثاری حائز اهمیت‌ و جریان‌سازند. اینکه توجه براون چگونه به شرق و ایران جلب شد، حکایتی خواندنی است که خود او در برخی آثارش آن را شرح داده است؛ سرگذشت براون با جهان شرق پیوند نمی‌خورد اگر در اوایل جوانی او جنگی در این سوی جهان رخ نمی‌داد. براون چهره‌ای است که به واسطه فعالیت‌ها و آثارش بسیار ستایش شده اما در سوی دیگر، نگاهی منفی نیز نسبت به او وجود داشته است اگرچه ستایش از براون همواره دست بالا را داشته است.  انگلیسی بودن براون به‌خصوص در دوره‌ای كه انگلستان قدرت استعماری مهم جهان به شمار می‌رفت و نیز برخی ارتباطات او  باعث شکل‌گیری نوعی نگاه منفی به او شده بود.

ادوارد گرانویل براون در هفتم فوریه ۱۸۶۲ میلادی در ایالت گلوسترشایر در حومه نیوكاسل در یك خانواده بزرگ انگلیسی متولد شد. پدرش مالك و مدیر كارخانه كشتی‌سازی بود و اجدادش اغلب بازرگان، پزشك و فیلسوف بودند. براون هم در ابتدا می‌خواست كار پدرش را دنبال كند اما در مهندسی استعدادی نداشت و به پیشنهاد پدرش پزشكی خواند. اما سیر حوادث در زندگی او به سمت‌وسویی دیگر رفت. شاید شور و اشتیاق او به سفر كردن به سرزمین‌های دور از همان كودكی در او شكل گرفت وقتی كه زندگی جاشویان و كارگران كشتی‌های پدرش را می‌دید كه هر یك از جایی آمده‌ بودند و زندگی‌شان با سفر و وقایع عجیب همراه بود.

مهم‌ترین اتفاق زندگی براون در آغاز جوانی كه در مسیر آینده او تاثیری عمیق گذاشت، جنگ عثمانی و روس در سال‌های ۱۸۷۸-1877 بود. این جنگ باعث شد براون به آموختن تركی و سفر به استانبول علاقه‌مند شود و در واقع همین جنگ، اتفاقی بود كه موجب شد براون به عرصه شرق‌شناسی وارد شود. خود او در مقدمه كتاب «یك‌سال در میان ایرانیان» نوشته:

«اول جانبدار ترك‌ها نبودم، بلكه دوستدار طرفی بودم كه جنگ را می‌باخت، همیشه وقتی یك طرف شجاعانه می‌كوشد تا شكست نخورد، همدردی انسان را برمی‌انگیزد:‌ به علاوه كوشش دسته ضد ترك در انگلستان، كه ناجوانمردانه می‌خواستند عدالت محض را با سیاست حزبی مخلوط كنند، بیشتر موجب انزجار من شد. قبل از پایان جنگ، حاضر بودم به خاطر ترك‌ها بجنگم و سقوط پلونا چنان مرا غمگین كرد كه گفتی مصیبتی برای مملكت خودم اتفاق افتاده است. بدین ترتیب ترحم جای خود را به تحسین، و تحسین جای خود را به هواخواهی داد، تا این كه ترك‌ها در نظر من قهرمانانی واقعی شدند،‌ و اشتیاق به همراهی با هدف آنها، زیستن با آنها و همکاری با آنها در راه دفاع از سرزمین‌شان، فكر و روح مرا مشغول داشت.»

براون در آغاز تصمیم می‌گیرد كه افسر بشود تا به این ترتیب در ارتش عثمانی خدمت كند. برای این هدف شروع به آموختن زبان تركی می‌كند. در این میان جنگ روس و عثمانی پایان می‌گیرد اما علاقه براون به آموختن زبان‌های شرقی تمام نمی‌شود. براون در آموختن زبان تركی به این نتیجه می‌رسد كه اگر فارسی و عربی نداند محال است تركی بیاموزد. در نتیجه به سمت آموختن زبان‌های فارسی و عربی كشیده می‌شود. حكایت این اتفاق به زبان خود او چنین است:

«چون پدرم مهندس بود و صاحب كارخانه‌‌های متعدده در سمت شمال انگلستان، در اوایل عمر خیالی نداشتم به غیر از این‌كه مثل او باشم. لهذا در سن پانزده سالگی، ترك تحصیل مقدمات رسمیه مثل زبان لاتین و زبان یونانی كردم و بنا كردم به تحصیل آن علوم كه به كار مهندسی می‌خوردند، مثل علم هندسه و علیم كیمیا و جبر و مقابله و غیره، و در آن هنگام محاربه میان روم و روس روی نمود و هر روز با كمال شوق وقایع جنگ را می‌خواندم در روزنامه‌ها و چون دیدم عثمانی‌ها، با وجود قلت اعداد، به طور مردانه جنگ نمودند، دلم بر حال آنها سوخت و میل به آنها حاصل نمودم و خواستم زبان آنها را یاد بگیرم. آخر یك كتاب صرف و نحو عثمانی به دستم افتاد و بنا كردم به خواندن آن، لیكن چون معلمی نداشتم، با وجود سعی و كوشش بسیار، اندكی ترقی كردم، تا آخر با كشیشی آشنا شدم كه مدتی در استانبول مانده بود و زبان عثمانی یاد گرفته بود. پیش او درس خواندم، اما چون منزلش از شهر دور بود و بنده هم مشغول درس خود بودم، فرصت نداشتم كه بیش‌تر از یك دفعه هر هفته پیش او بروم. بعد از مدتی دیدم كه برای كسی كه عربی و فارسی ندانسته باشد، محال است كه زبان تركی را خوب یاد بگیرد و از معلم خود از این دو زبان خبر پرسیدم،‌ خصوصا از زبان فارسی، به جهت آن‌كه دیدم نسبت به كلمات تركی و عربی، كلمات فارسی خیلی موزون و شیرین است، حتی كسی كه آنها را بر زبان آرد، لذتی از تلفظ آنها می‌برد. مثل اكل لقمه خوش‌گوار».

معلم براون می‌گوید چیز زیادی از فارسی و عربی نمی‌داند اما شعری از سعدی كه در خاطر داشته برای براون می‌خواند تا او ببیند كه زبان فارسی چطور است. او این شعر مشهور «گلستان» سعدی را می‌خواند:

جهان ای برادر نماند به كس/ دل اندر جهان آفرین بند و بس

مكن تكیه بر ملك دنیا و پشت/ كه بسیار كس چون تو پرورد و كشت

چو آهنگ رفتن كند جان پاک/ چه بر تخت مردن چه بر روی خاك

براون از شنیدن این شعر سعدی بسیار محظوظ می‌شود و تصمیم می‌گیرد فارسی بیاموزد. به این ترتیب قید ریاضی و هندسه را میزند و مهندسی را رها می‌كند چرا كه فكر می‌كند اگر مهندس باشد باید همیشه در وطن خود باقی بماند و نه فرصتی برای تحصیل می‌ماند و نه مجالی برای سیاحت. او این تصمیم را با پدرش در میان می‌گذارد كه با مخالفت او روبرو می‌شود اما در پاسخ او می‌گوید می‌خواهد كاری را در پیش گیرد كه مانع سفر نباشد. درواقع آشنایی براون با جهان شرق به واسطه علاقه‌مندی او به تركان و حكومت عثمانی بود و او از این دریچه با فارسی و عربی هم آشنا شد. از طرف دیگر، او از كودكی میل به سیاحت داشت و برای كسی چون او شرق جایی بود كه او را به خود می‌خواند.

شاید امروز عجیب باشد كه شرق‌شناس مشهور چون براون به طور اتفاقی و به واسطه جنگ میان روس و عثمانی به جهان شرق علاقه‌مند شده است. او اگرچه در آغاز به دشواری به آموختن زبان‌ فارسی پرداخت اما بعدها چنان با زبان، ادبیات و تاریخ ایران آشنا شد كه نه انگار در جایی دیگر از جهان به دنیا آمده است.

عیسی صدیق در شرح خاطراتش از ادوارد براون درباره آشنایی و تسلط او بر زبان و ادبیات فارسی نوشته:

«براون، فارسی را مانند یك ادیب فاضل شیرازی بدون لهجه سخن می‌گفت. در مكالمات و مكاتبات خود اشعار فارسی را مانند فضلای ایران برای بیان منظور و احساسات درونی به كار می‌برد، و صحبتش را شیرین و محضرش را پر از لطف و صفا می‌كرد. اشعار فارسی را مانند ما با وزن و آهنگ قرائت می‌نمود. هرچه از ایران بود دوست می‌داشت. چنان‌كه مهر عقیقی در انگشت داشت و بند ساعتش از دانه‌های فیروزه بود. پرده‌های ایرانی بر پنجره‌ها آویخته بود، رومیزی‌های ایرانی میزها را مزین می‌ساخت. قلیان ایرانی بر بخاری قرار داشت...».

صدیق همچنین درباره خانه و محل زندگی براون شرحی داده که نشان می‌دهد رد علاقه به ایران چقدر در زندگی شخصی براون هم وجود داشته است:

«منزلش كمی بیرون از لندن در راه تروم پینگن در باغ مصفایی به نام كاجستان قرار داشت و بالای عمارتش به خط ثلث نوشته بود: مرحبا، اهلا و تسهلا. در كتابخانه شخصیش چندین هزار جلد كتاب و رساله به فارسی و عربی داشت. اثاثیه منزلش ایرانی بود. از فرش تا تزیینات. به فارسی شیوا مانند یك دانشمند شیرازی سخن می‌گفت، بدون اندك اشكال. خوش‌بیان و خوش‌برخورد و مهمان‌نواز و با سخاوت بود. همه اشعار حافظ را از حفظ داشت. از اشعار مولوی، سعدی و دیگر شعرای فارسی و عربی نیز اشعار فراوان در سینه داشت. ساده، بی‌تكلف، عاشق زیبایی، عاشق ایران و بی‌ریا بود. روزهای شنبه هنگام ظهر به بانك رفته و جیب‌های خود را پر از پول كرده و به كوی مستمندان در سمت شرقی شهر می‌رفت و به آنان كمك و دلجویی می‌كرد. یكشنبه‌ها گل و شیرینی و سیگار به بیمارستان می‌برد و میان مجروحین جنگی تقسیم می‌كرد. با وجود تمكن در بند تجملات نبود. با كلفت و نوكر و طبقه سوم و دانشجویان خود بسیار فروتن بود. در حل مشكلات افراد عادی و دانشجویان ایرانی بسیار می‌كوشید و كارهایی از قبیل استنساخ و غیره برایشان پیدا می‌كرد تا كمك‌هایش آبرومندانه باشد. از منافع و استقلال ایران در مقابل مطامع بیگانگان دفاع می‌كرد و به ایران دل می‌سوزانید. براون، كوشش می‌كرد از خیرات و مبرات او حتی‌الامكان كسی آگاه نشود.»

نام ادوارد براون با نهضت مشروطیت و به طور كلی تاریخ‌ معاصر ایران و نیز تاریخ ادبیات فارسی پیوند خورده است. اگرچه در دوران معاصر مستشرقان مهمی در ایران حضور داشته‌اند اما براون جایگاهی ویژه دارد. ذبیح‌الله منصوری درباره اهمیت آثار براون نوشته بود:

«اگر هر اروپایی كه در ادوار گذشته به ایران می‌آمد به اندازه یك دهم مرحوم ادوارد براون به ایران و جامعه اسلامی خدمت می‌كرد، امروز وضع ایران و كشورهای اسلامی غیر از این بود كه می‌بینیم، خدمتی را كه ادوارد براون به ملت ایران كرده به قدری بزرگ است كه هرگونه نظریه‌های انتقادی را نسبت به آثار او تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.»

همچنین محمد قزوینی که از مهم‌ترین ادبای دوران معاصر به شمار می‌رود و نقش مهمی در تصحیح و شناساندن آثار کلاسیک فارسی داشته است، درباره اهمیت تاریخ ادبیات براون نوشته:

«این كتاب مهم در خصوص ادبیات زمان ما نه تنها در اروپا در باب خود یگانه و منحصربه‌فرد است و هیچ‌كس از مستشرقین قبل از او مثل آن یا قریب به آن تالیف ننموده است، بلكه ما بین خود فارسی‌زبانان، چنان كه همه‌كس می‌دانند، تاكنون هیچ چنین كتابی با این نظم و ترتیب عجیب و با این بسط و تفصیل، حاوی این همه اطلاعات مهم نادره كه نتیجه سی و چهل سال زحمت و تتبع، آن هم از مثل یك چنان علامه ذوفنون عالم به السنه مختلفه‌ای است، اصلا و ابدا به عرصه ظهور نیامده است، و اصلا این نوع تالیفات متنوع محیط، كه در آن واحد هم تاریخ است، هم رجال، و هم ادبیات، و هم تذكره‌الشعرا، و هم معجم‌الادبا، و هم منتخب‌الاشعار و هم جامع‌الحكایات و هزار مزایا و محاسن دیگر، مابین ما تاكنون مرسوم نبوده است، و البته شایسته است كه این كتاب با اندكی جرح و تعدیل به فارسی ترجمه شود و در میان ایرانیان منتشر گردد تا نمونه‌ای از وضع تاریخ ادبیات‌نویسی به طرز اروپا به دست مردم بیاید».

براون به جز در ادبیات فارسی، درباره تاریخ ایران و به خصوص مشروطیت هم کارهای قابل توجهی کرده است. مجتبی مینوی درباره نقش براون در انقلاب مشروطیت نوشته است:

«براون، شب و روز، به قلم و قدم و مال و قوت خود در پیش بردن منظور میهن‌پرستان ایران كوشش می‌كرد. و مساعی او در راه حفظ و پشتیبانی از استقلال ایران در آن موقع كه قوای جهانگیرانه همسایگان مدام تیشه بر اساس آن می‌زدند، بی‌نهایت مفید فایده شد. مجاهده او را برخلاف سیاست روس تزاری و سیاست آن زمانی حكومت كشور خودش باید در حكم و از قبل خدماتی شمرد كه بایرن برای یونان، و گلادستون برای بلغارستان، و ویلفرد بنت برای مصر و عالم عربی انجام دادند».

در مقابل همه ستایش‌هایی که از براون شده است، نوعی نگاه منفی نیز نسبت به او و فعالیت‌هایش وجود داشته است. بخشی از این نگاه منفی ریشه در بدبینی کلی نسبت به مستشرقان دارد و بخشی هم البته به خود براون مربوط است. برای مثال انجوی شیرازی درباره او نوشته:

«یکی از مستشرقان سرشناس و بنام، كه هر ایرانی كتابخوان با نام او آشناست، اما شاید از باطن وی و كارهای شیطانی او آگاه نباشد، ادوارد براون است». برخی دوستان ایرانی براون و ارتباطات او در شکل‌گیری چنین نگاهی بی‌تاثیر نبوده است. كسانی چون یحیی دولت‌آبادی و سید حسن تقی‌زاده از جمله دوستان براون بودند و این باعث به وجود آمدن حساسیت‌هایی درباره او شده بود. مسئله دیگری كه موجب شكل‌گیری این نگاه منفی شده این بود كه گفته می‌شد براون به ترویج و حمایت از بابیگری می‌پردازد. همچنین گفته می‌شد كه حضور او در ایران و عثمانی به دلیل جاسوسی و سیاست‌های استعماری بوده است.

 

منابع:

- ادوارد براون و ایران، حسن جوادی، نشر نو.

- تاریخ ادبیات ایران از فردوسی تا سعدی، ادوارد براون، ترجمه فتح‌الله مجتبایی، نشر مروارید.

- نقد حال، مجتبی مینوی، نشر خوارزمی.

- یادگار عمر، عیسی صدیق، انتشارات دهخدا.

- یك سال در میان ایرانیان، ادوارد براون، ترجمه مانی صالحی علامه، نشر اختران.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی شهرکتاب

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: