شاعری همچنان مهجور و ناشناخته / ابوالفضل نجیب

1399/11/29 ۰۹:۴۷

شاعری همچنان مهجور و ناشناخته / ابوالفضل نجیب

فروغ فرخزاد بی‌تردید یكی از چهره‌های تاثیرگذار و ماندگار در حوزه ادبیات و شعر و هنر و هم در عرصه تحولات اجتماعی و فرهنگی ایران است. آنچه او را سزاوار این شایستگی می‌كند، سوای جنبه‌های ادبی، نگاه به زندگی و به تعبیری جهان‌بینی فروغ است.

 

فروغ فرخزاد بی‌تردید یكی از چهره‌های تاثیرگذار و ماندگار در حوزه ادبیات و شعر و هنر و هم در عرصه تحولات اجتماعی و فرهنگی ایران است. آنچه او را سزاوار این شایستگی می‌كند، سوای جنبه‌های ادبی، نگاه به زندگی و به تعبیری جهان‌بینی فروغ است. این جهان‌بینی به تعبیری از نقطه اذنیت یا همان جبر جهان زیست اولیه (بهشت) آغاز می‌شود. با تمرد و رانده‌شدگی تا فهم لذت اراده و آگاهی و در نهایت با ارتقای منزلت عاملیت انسان در سرنوشت و تقدیر خود كامل می‌شود.

هرچند این نگاه معطوف به فردیت جنسیتی شاعر است. اما به هر روی نمی‌توان شمولیت و تعمیم‌یافتگی فلسفی آن را به نوعیت انسانی نادیده گرفت. جبر - وسوسه-  اراده -عصیان- آزادی- اختیار - انتخاب اغلب درونمایه‌های مفغول‌مانده و كمتر درك و شناخته‌شده اشعار او را تشكیل می‌دهد. عناوین مجموعه‌های اشعار او از اسیر تا دیوار و عصیان و تولدی دیگر و در نهایت ایمان بیاورم به آغاز فصل سرد، هر كدام به نوعی ترجمان دوران گذار فروغ از اذنیت به رهایی است.  فروغ شاید از حیث همین نگاه شخصی به مفاهیم و مقولات فلسفی در ذهنیت خوانندگان و چه بسا حتی منتقدین سنتی، تنها به تجلی تمام و كمال و قوام‌یافتگی روح زنانگی در اشعارش شناخته می‌شود. برخی كج‌فهمی‌ها از این هم فراتر و فروغ را از دریچه نگاه جنسیت و جنسی‌محور و به تعبیر شفاف‌تر سویه‌های زنانه می‌شناسند. چه بسا از همین زاویه جزمیت انگار او را به چالش اخلاقی بكشند. فراموش نكنیم در دهه پنجاه و اوج مبارزات چریكی و سیاسی فروغ از جهاتی و در مقایسه با شاعره همزمان در میان نیروهای مذهبی سنتی با بی‌اعتنایی و بی‌مهری مواجه بود. آنچه به شعر فروغ برجستگی و تشخص می‌دهد در ارتباط بی واسطه و جسورانه با پژواك حس نادیده‌انگاری تاریخی و به‌طور مضاعف محاط بودن در زندان جنسیت است. این حس همان اندازه كه به درك فروغ از ریشه‌های تاریخی این وضعیت و در ابعاد اجتماعی مربوط می‌‌شد، در ارتباط بی‌واسطه و جسورانه با عواطف جریحه‌دار شده فردی موضوعیت پیدا می‌كرد. به مثابه موجودی كه جز با همان نگاه تبعیض‌آمیز موجودیت و موضوعیت پیدا نمی‌كند. فروغ از این حیث نمی‌خواست تنها صدای مظلومیت تاریخی زن باشد. این اعتراض شاید به نوعی در نمونه‌های تاریخی صدسال گذشته از جمله به لحاظ فكری و حتی سیاسی تداعی می‌شد. آنچه فروغ در پی آن بود رها كردن عواطف و احساسات و جهان شخصی و زنانه از این تقدیر تاریخی و تلاش برای به رسمیت شناخته شدن زن به مثابه یك عنصر آزاد و قائم به ذات بود.

این نگاه در عاشقانه‌های فروغ بیش از اشعار دیگر او برجستگی و نمود دارد. جایی كه فروغ می‌كوشد پنهانی‌ترین و پیچیده‌ترین لایه‌های زنانگی و جنسیتی چه در تعامل با جهان و جهان مردانه و چه عشق و موجودیت زنانه - كه فراتر در شخصی‌ترین مناسبات فردی بازتاب دهد. آنچه فروغ را در زمان خود ناشناخته و با بی‌مهری اغلب روشنفكران ایدئولوژیك مواجه می‌كند، تفاوت كمی و كیفی این مبارزه هویت‌ساز است.

در مقایسه با جریانات ادبی اغلب ایدئولوژیك كه پاسخ این چالش تاریخی را به تغییر مناسبات و ساختارهای سیاسی و تغییر محتوم مناسبات طبقاتی و البته در تقابل یكسره با حاكمیت جست‌وجو می‌كردند. از این جهت حتی چپ‌اندیش‌هایی كه در صورت ظاهر مدعی رهایی و آزادی زن از بند استثمار تاریخی و جنسیتی بودند، فروغ را پیش از آنكه از حیث یك ضرورت تاریخی برای عبور از جبر جنسیت و جنسی به رسمیت بشناسند، او را به شاعری رمانتیك با تمایلات شبه‌بورژوایی تعبیر می‌كردند و عجیب اینكه در تحلیل نهایی با كمترین اختلاف دیدگاه با جریانات و طیف‌های مختلف مذهبی همسو و اجماع نظر داشتند. البته طی این مسیر دشوار با انبوه تابوها و دیوارها كه بر سر راه امثال او بود، علاوه بر صداقت و صمیمیت، شجاعتی می‌خواست كه فروغ واجد آن بود. پشتكار و عزم فروغ در این مجال اندك شگفت‌انگیز است. مسیری كه طی كرد منزلگاه‌های متعدد داشت كه هر از گاهی معطلش می‌كرد. اما فروغ پرنده‌ای بود كه به جست‌وجوی جانب آبی و تبار خونی گل‌ها او را به زیستن متعهد كرده بود. او برای تدوین نظامنامه قلبش، از سرزمین قدكوتاهان سفر كرد و به ادراكی تازه و بدیع از شعر رسید.

 آنچه فروغ را به این جهان‌بینی سوق می‌دهد رابطه و درك جهان زیست تاریخی در مقام یك زن است. آنچه بسیاری آن را به تقدیر تعبیر می‌كنند. فروغ از جهاتی از این منزلگاه موضوعیت پیدا می‌كند. به عنوان زنی كه در چالش با گذشته و اكنون نیم‌نگاهی به برون‌رفت از این تقدیر ناخواسته دارد.  آنچه می‌توان در پروسه هنری و زندگی فروغ دنبال كرد به شكلی هوشمندانه دربرگیرنده پروسه گذار از اذنیت و به تعبیر ساده‌تر اسارت و جبر به وسوسه گریز و رسیدن به آزادی و اختیار و انتخاب و در نهایت بازگشت معنی‌دار فردیت نوعی و زنانه به اسارت فرهنگی است كه به انحای مختلف و دلایل تاریخی و ایدئولوژیكی او را بر نمی‌تابد. و مهم‌تر آنچه فروغ را در این مرحله متوقف و از مسیر طبیعی در رسیدن به بلوغ و مرحله نهایی سلوك فردی باز می‌دارد، مرگ ناخواسته است. از این زاویه فروغ را می‌توان به شاعری توصیف كرد كه از شب اكنون به جست‌وجوی اصل روشن خورشید راهی غیرممكن‌ها شد. او اولین مجموعه شعرش را به نام اسیر در نوزد‌ه‌سالگی (سال 1331) منتشر كرد. و تا سال 1342 یعنی زمانی كه به تولدی دیگر رسید، 11 سال فرصت داشت. و پس از آن نیز تنها 4 سال زنده بود تا تجربه كند و در دنیای جدید نفس بكشد و شعر بگوید. با وجود این مسیری كه او پیمود بسیاری مدعیان حتی بعد از سالیان سال در كهولت و فرتوتی نه فهم كردند و نه تلاشی برای فهم آن نشان دادند. مهم‌ترین چالش درونی فروغ پرسش حول این سوال شبه‌فلسفی بود كه چرا باید توقف كنم. و این همان اكسیری است كه از فروغ شاعری نوآور و خلاق می‌سازد. او هرگز سعی نكرد چیزی باشد كه نبود و شعری بگوید كه با آن وحدت نداشت. هیچ اصراری هم در تحمیل كردن خود به این و آن نداشت. او به تعبیر خودش آدمی بود كه در شعر جریان داشت و شعر برای او وسیله‌ای بود جدی برای روشن كردن چراغ‌های تاریك رابطه و نقب زدن به نور و روشنایی.

و در پرتو همین دریافت ذاتی از شعر و شعور زنانه قرین نوآوری‌ها و خلاقیت‌های بسیار می‌شود؛ آن‌چنان كه خواننده شعرهای فروغ پس از پایان هر شعر از آن رهایی نمی‌یابد. درگیر همان سوال‌هایی می‌شود كه فروغ شده و انگیزش‌هایی می‌یابد كه قبل از شعر نداشته است. اگر فروغ با هر شعرش چیزی از خود می‌تراشید این خواننده است كه پس از خواندن هر شعر او چیزی به فرهنگ و شعور فردی و تاریخی‌اش اضافه می‌شود. با چنین دیدگاهی فروغ خود را از سطح یك شاعر كه ظاهرا كاری جز شعر گفتن ندارد، در یك مجموعه جدید از ارزش‌های متعالی قرار می‌دهد. او این بار نه فقط یك شاعر كه بالاتر از آن یك مادر فرهنگی جامعه است كه خواننده شعرش را با دهشی مادرانه و شعری كه حاصل رنج‌ها و دریافت‌های نوینی از جهان است می‌پرورد. گاه در شعرش و گاه جذامخانه‌هایی كه در سیاهی خانه نشان‌مان داد. فروغ از حیث نوع نگرش به جهان زیست تاریخی زن و بازتاب آن در جهان زنانگی فردی چه در زمان خود و چه بعد و تا امروز همچنان ناشناخته و مهجور ماند.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: