وفاداری به خاطرات / منوچهر ذاكر

1399/8/7 ۱۰:۵۲

وفاداری به خاطرات / منوچهر ذاكر

خاطرات اعم از شخصی و به ویژه اجتماعی كه حقیقتی را در خود نهان دارند، نباید فراموش شوند حتی اگر سالیانی سپری شده و شرایط جامعه در ظاهر عوض شود. مرور خاطرات جامعه یعنی یادآوری و احترام به اهداف و آرمان‌هایی كه در مقطعی از تاریخ عده‌ای بر دوش كشیدند ولی ناتمام مانده و چشم انتظار اهتمام نسل‌های آتی ماندند.

 

«ایرانیان حافظه تاریخی ندارند» چرا مطرح می‌شود؟

1. خاطرات اعم از شخصی و به ویژه اجتماعی كه حقیقتی را در خود نهان دارند، نباید فراموش شوند حتی اگر سالیانی سپری شده و شرایط جامعه در ظاهر عوض شود. مرور خاطرات جامعه یعنی یادآوری و احترام به اهداف و آرمان‌هایی كه در مقطعی از تاریخ عده‌ای بر دوش كشیدند ولی ناتمام مانده و چشم انتظار اهتمام نسل‌های آتی ماندند.

 

در باب خاطره سخنان فراوانی در منابع مختلف گفته شده ولی تحلیل مفهومی خاطره تاكنون به عمل نیامده است. آیا این موضوع به فراموشكاری ما ایرانی‌ها برمی‌گردد؟ مقوله فراموشكاری، تحت عبارت «ایرانیان حافظه تاریخی ندارند» بارها توسط مورخان و ادیبان، البته بیشتر در قالب كنایات تكرار شده است. احمد كسروی در ابتدای تاریخ مشروطه می‌نویسد: «یكی از گرفتاری‌های ایرانیان آن است كه پیش‌آمدها را زود فراموش می‌كنند.» احمد شاملو نیز اظهارنظر مشهوری دارد: «این‌ توده‌ حافظه‌ تاریخی‌ ندارد و هیچ‌گاه‌ از تجربیات‌ عینی‌ اجتماعی‌‌اش‌ چیزی‌ نیاموخته‌ و هیچ از آن‌ بهره‌ای‌ نگرفته‌ است‌ و در نتیجه‌ هرگاه كارد به‌ استخوانش‌ رسیده‌، به‌ پهلو غلتیده، از ابتذالی به ابتدال دیگر.» شفیعی‌كدكنی نیز در نوشته‌ای دردمندانه پرسیده است: «از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟» نگارنده این سطور در كتاب تازه منتشر شده «تحلیل نوینی از زمان، خاطره و هویت» به مفهوم‌‌سازی و نحوه استفاده از خاطره، نقش آن در هویت فردی و جمعی و بالاخره رهایی از معضل فراموشكاری پرداخته است.

 

2. موضوع فراموشكاری ایرانیان را باید در دو ساحت مختلف تحلیل كرد؛ در یك ساحت، نهادهای رسمی فرهنگی و تبلیغاتی كشور قرار دارد كه درخصوص وقایع و خاطرات تاریخی، تبلیغ، آموزش و برنامه‌ریزی می‌كنند. در این ساحت وابسته به محتوای عقیدتی و سیاسی نهفته در رویدادهای تاریخی و میزان همنوایی آنها با شرایط فعلی، هم نسیان و اغماض شدید و هم تذكار مكرر و مفرط خاطرات اتفاق افتاده است. در محدوده این ساحت، نمی‌توان حكم فراموشكاری را به ایرانیان اطلاق كرد، زیرا وقایع و خاطرات تاریخی، به‌طور گزینشی یا فراموش یا شدیدا یادآوری و تجلیل می‌‌شوند. به عنوان مثال، نهضت مشروطیت، همراه با جنبش‌های مدنی، اجتماعی و سیاسی مترقیانه بوده كه از برخی آنها، غفلت می‌شود. در ساحت دوم با روحیه فراموشی و خصلت بی‌اعتنایی افراد و فرهنگ عامه جامعه نسبت به وقایع و خاطرات تاریخی و نیز اهداف و آرمان‌های مندرج در خواسته‌ها و مجاهدات پیشین همان جامعه مواجه هستیم. در اینجا، فراموشكاری ایرانیان موضوعیت خاصی پیدا كرده و قابل تامل است.

 

واقعیت این است كه بر اثر تبعیت عامه مردم از «فرهنگ اینجا و اكنونی» و نیز شرایط نامطلوب اقتصادی، افراد جامعه حس و توانایی یادآوری وقایع تاریخی و توجه به اهداف و آرمان‌های پیشین را از دست می‌دهند. در چنین حالتی شاهد یك نوع عارضه و ناتوانی روانشناختی افراد جامعه هستیم كه آنها را تبدیل به افرادی فراموشكار و بی‌اعتنا به تاریخ كرده، به نحوی كه هم و غم و رسالت زمان حال آنان در شگرد برای یافتن فرصت‌ها، اكازیون‌ها و كاستن ضرر و زیان اقتصادی خلاصه می‌‌شود. از طرفی نابسامانی در امنیت روانی و توزیع خواسته‌های اقتصادی و اجتماعی، باعث بی‌تابی و تشویش شهروندان و همچنین «اینجا» و «اكنونی» شدن افراد جامعه می‌شود. هر آینه شرایط فوق‌الذكر در ایران مستولی شود، جامعه به سادگی قابلیت آموختن از تاریخ و وفاداری به اهداف جمعی پیشین خود را از دست می‌دهد. حال در چنین شرایطی كه عوامل متعددی دست به دست هم داده تا خاطرات گویای حقایق، به اوراق مرده تاریخ بدل شوند، این وظیفه نویسندگان، مورخان و روزنامه‌نگاران حقیقت‌جو است كه نگذارند وقایع و جنبش‌های تاریخی به فراموشی سپرده شده و بلكه اهداف ناتمام این جنبش‌ها را گوشزد و احیا كنند.

 

3. مهم‌ترین كاركرد «نویسنده» بیان و نقد وضعیت «انسانیت» در جامعه است. در هر جامعه‌ای اخبار تخلفات اقتصادی، ستم‌های اجتماعی و خانوادگی و ناهنجاری‌های اخلاقی توسط رسانه‌ها اطلاع‌رسانی می‌شود و مورد بحث قرار می‌گیرد، ولی فقط نویسندگان حساس به عواطف و ارزش‌های انسانی قادر به شرح و نقد وضعیت انسانیت هستند. نویسنده، وخامت شرایط را پیش‌بینی می‌كند و اتفاقات عینی را به زبان ارزش‌ها و ارتباطات انسانی و اخلاقی ترجمه می‌كند. اگر نقد حساس به ارزش‌های انسانی و حقوقی به عمل نیاید، با جامعه‌ای جاهل و غافل از خود مواجه می‌شویم كه فقط زمانی كه فجایای جامعه از حد بگذرد به خود می‌آید.

 

از جان لاك و موریس هالبواكس گرفته تا پل ریكور و كتاب «زمان، خاطره و هویت»، اهمیت خاطره روند صعودی داشته است. انسان چیزی جز خاطراتش نیست، زیرا هر انسانی با پیوند قلب، كبد، كلیه و سایر اعضا می‌تواند به حیات خود ادامه دهد ولی خاطره پیوند زدنی نیست، از این‌رو «خاطره» هویت فردی را برمی‌سازد. احترام و وفاداری به خاطرات، به معنای پذیرفتن دربست وقایع و آرمان‌های پیشینیان نیست، زیرا روند اجتماعی و سیاسی هر ملتی ممكن است آگاهانه دستخوش چرخشی رادیكال شود. بالعكس، به ‌جای تبدیل حوادث دردناك تاریخی و تصمیم‌گیری‌های سرنوشت‌ساز مملكتی به تابوهای عقیدتی، مرور مجدد چنین وقایعی، درسی برای اجتناب از اشتباهات پیشین است.

 

4. وفاداری به خاطرات به معنای نوستالژی‌های اتفاقات گذشته یا سوگواری برای آنها نیست، بلكه احیای اهدافی‌ است كه هنوز نیاز مبرم جامعه هستند. ممكن است گفته شود چه لزومی به مرور خاطرات و وفاداری به اهداف و آرمان‌های پیشین داریم، چراكه زمانه هماره در تغییر است. اما در پاسخ باید گفت: ارزش‌هایی همچون آزادی بیان، مبارزه با استبداد، عدالت و مبارزه با نظام رانتی و سوداگری، توجه به اندیشه و كثرت اندیشه‌ها، ابدی و درازمدت هستند. مرور خاطرات می‌آموزد افراد و جنبش‌هایی كه این اهداف را در مقاطع مختلف تاریخ ایران برعهده داشتند، چگونه طی طریق كرده، چه دستاوردی داشته و با چه موانعی مواجه شدند. اینها آموزه‌هایی است كه آگاهی اجتماعی، مدنی و سیاسی جامعه را افزایش می‌دهند. دقت كنیم كه خاطرات، آمیخته با انرژی روانی و تعلقات عاطفی‌ است. خاطره حاصل از یك جنبش فكری یا نهاد اجتماعی هدفدار، انرژی، انگیزه، اراده و آرمان مندرج در آن جنبش و نهاد را فرد به فرد و تا چند نسل انتقال می‌دهد. افراد جامعه با این ارتباطات، كنش‌های زمان كنونی را به اهداف پیشینیان گره زده و در واقع زمان حال خود را متعهد و رسالت‌مند می‌كنند.

 

خالی از لطف نیست در این چارچوب چند مثال عینی مطرح كنیم. هزاران بار تاسف كه برخی نهادها و جنبش‌های تاثیرگذار در سپهر فرهنگی- سیاسی ایران، مدت‌ها قبل از ظهور شرایط كرونایی به افول رفتند. جنبش دانشجویی آگاه و مصمم و دانشگاه نقاد و شجاع از جمله این موارد هستند. چقدر جای‌شان در جامعه خالی و ضروری‌ است. اتصال به خاطرات درخشان و انرژی‌بخش این نهاد و جنبش به احیای مجدد آنها یاری می‌كند. مورد دوم را جنبش عدالت‌خواهی در ایران عنوان می‌كنیم كه از مطالبات مردم و نخبگان در نهضت مشروطیت آغاز شده و مسیری پر فراز و نشیب در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران طی كرد. مطالبات عدالت‌خواهی از قوی‌ترین انگیزه‌های مبارزه در انقلاب بهمن 1357 بوده است. با وجود اینكه عصیان علیه بی‌عدالتی و نظام رانتی همواره در تاریخ معاصر ایران وجود داشته، چنین به نظر می‌رسد این جنبش اكنون تبدیل به مطالبات جسته و گریخته و دستاویز برخی خط‌مشی‌های سیاسی پوپولیستی شده و در مجموع تاریخ و هویت خود را گم كرده است. تاریخچه عدالت‌خواهی در ایران سرشار از خاطرات و تعلقات انرژی‌بخش است. مرور این خاطرات، انگیزه و انرژی مضاعفی برای احیای این مطالبه كلان مردمی در روح و روان پیروان آن به ارمغان می‌‌آورد.

منبع: روزنامه اعتماد

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: