1393/8/11 ۰۸:۰۳
بسیاری از آنچه را در زندگی میدانیم یا گمان میکنیم میدانیم یا از شخصی شنیده یا در جایی خواندهایم. از دوران کودکی که با سؤالهای خود از بزرگسالان سعی در دانستن داریم تا سنین بزرگسالی، شنیدهها و خواندههای ما حجم وسیعی از باورهای ما را تشکیل میدهند. در دنیای امروز ما، به دلیل وجود رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی و منابعی از این دست، اطلاعات بسیار زیادی در اختیار ما قرار میگیرند که شاید امکان انتقال معرفت از طریق خواندن و شنیدن را بیش از هر زمانی میسر کرده است. آیا میتوان آنچه شنیدهایم یا خواندهایم را با دیگر منابع معرفتی مثل ادراک و استنباط مقایسه کنیم؟ یا به عبارت دیگر آیا میتوانیم به گواهی شنیدهها و خواندههایمان اعتماد کنیم و بر آن اساس ادعا کنیم که معرفتی حاصل کردهایم؟ در وهله اول به نظر میرسد شنیدهها و خواندههای ما در مقایسه با منابع دیگر معرفتی مثل ادراک و استنباط در معرض اشتباهات بسیار بیشتری هستند.
تأملی پیرامون «معرفتشناسی گواهی»
بسیاری از آنچه را در زندگی میدانیم یا گمان میکنیم میدانیم یا از شخصی شنیده یا در جایی خواندهایم. از دوران کودکی که با سؤالهای خود از بزرگسالان سعی در دانستن داریم تا سنین بزرگسالی، شنیدهها و خواندههای ما حجم وسیعی از باورهای ما را تشکیل میدهند. در دنیای امروز ما، به دلیل وجود رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی و منابعی از این دست، اطلاعات بسیار زیادی در اختیار ما قرار میگیرند که شاید امکان انتقال معرفت از طریق خواندن و شنیدن را بیش از هر زمانی میسر کرده است. آیا میتوان آنچه شنیدهایم یا خواندهایم را با دیگر منابع معرفتی مثل ادراک و استنباط مقایسه کنیم؟ یا به عبارت دیگر آیا میتوانیم به گواهی شنیدهها و خواندههایمان اعتماد کنیم و بر آن اساس ادعا کنیم که معرفتی حاصل کردهایم؟ در وهله اول به نظر میرسد شنیدهها و خواندههای ما در مقایسه با منابع دیگر معرفتی مثل ادراک و استنباط در معرض اشتباهات بسیار بیشتری هستند. حداقل افرادی که با رسانهها، روزنامهها و شبکههای اجتماعی سر و کار دارند میدانند در موارد بسیاری آنچه که شنیدهاند و خواندهاند، بعدها مشخص شده که اشتباه بوده است.
کسب معرفت به واسطه گواهی
بررسی گواهی (testimony) به عنوان منبع معرفتی به شکلگیری مبحثی مجزا در معرفت شناسی انجامیده است، «معرفتشناسی گواهی» که با کتابی که در سال 1992 نوشته شد و به این موضوع اختصاص یافت به یکی از شاخههای اصلی معرفتشناسی انجامید. به عبارت دیگر، اینکه گواهی میتواند به عنوان منبعی معرفتی در نظر گرفته شود یا خیر و شرایط و زمینههای آن چیست؟ به شکلی تخصصی دنبال شد. «گواهی» پیش از انتشار این کتاب نیز در تاریخ فلسفه به صورت جسته و گریخته مورد بررسی قرار گرفته ولی هرگز به چنین جایگاهی دست نیافته بود. منظور از کسب معرفت به واسطه گواهی این است که ما به واسطه گواهی شخص دیگری (چه سخنی که میگوید یا مطلبی که مینویسد) نسبت به امری معرفت یابیم. این گواهی میتواند راجع به مسائلی بسیار پیش پا افتاده باشد، مثلاً وقتی ما در خیابان از کسی نشانی خیابانی را میپرسیم پاسخ آن شخص گواهی است و در صورتی که درست باشد ما به این معرفت که فلان خیابان فلان جا است تجهیز میشویم؛ گواهی میتواند در مورد مسائل پیچیده تری نیز باشد، مثلاً از آنجایی که بسیاری از ما از فیزیک چیز زیادی نمیدانیم، به گواهی فیزیکدانان در مورد قوانین طبیعت اعتماد میکنیم؛ یکی از کاربردهای گواهی در دادگاه است، هنگامی که شخصی در دادگاه شهادت میدهد که واقعهای را دیده است یا نسبت به آن آگاهی دارد، قاضی بر اساس این شهادت معرفتی کسب میکند و حکم خود را میدهد. اهمیت و فراگیری گواهی در زندگی ما، «معرفتشناسی گواهی» را به شاخهای تبدیل کرده است که میتواند به جوانب عملی زندگی ما نیز کمک کند.
رویکرد فروکاهشی
در بحث گواهی دو رویکرد اصلی مطرح است؛ رویکرد فروکاهشی و رویکرد ضدفروکاهشی. رویکرد فروکاهشی که تحت تأثیر آرا «دیوید هیوم» شکل گرفته است دیدگاهی است که گواهی را به صورت مستقل عامل معرفتی به حساب نمیآورد، بلکه تنها در صورتی میتوان آن را منبع معرفت نامید که بتوان آن را به «ادراک» «استنباط» یا «حافظه» فرو بکاهیم. به عبارت دیگر، آنچه میشنویم یا میخوانیم را تنها در صورتی باید به عنوان معرفت بپذیریم که بتوانیم با استفاده از ادراک، حافظه یا استنباط برای پذیرش آن دلیلی پیدا کنیم، به عنوان مثال شما همیشه شنیدهاید که خوردن اسفناج بیش از خوردن هر غذای دیگری، آهن مورد نیاز بدن شما را تأمین میکند و آن را پذیرفته اید. دلیل شما برای پذیرش این نکته نه بررسیهای علمی یا مشاهده خودتان که شنیده هایتان یا خواندههایتان است. با این حال این باور شما در مورد اسفناج غلط است. نگرش «فروکاهشی به گواهی» بر این باور است که در صورتی که ما شنیدهها و خوانده هایمان را با منابع معرفتی نسنجیم و نیازماییم، منجر به شکلگیری باورهای اشتباهی از این قبیل خواهد شد و بنابراین گواهی تنها در صورتی میتواند منبع معرفتی به حساب بیاید که بتوانیم درستی آن را با فروکاستن به دیگر منابع معرفتی توجیه کنیم.
رویکرد ضد فروکاهشی
رویکرد ضد فروکاهشی که تحت تأثیر آرای فیلسوف اسکاتلندی «توماس رید» (Thomas Reid) است، گواهی را همارز دیگر منابع معرفتی به حساب میآورد. توماس رید عنوان کرد با توجه به اینکه همه این منابع معرفتی را طبیعت بشری ما به ما بخشیده است هیچ دلیلی ندارد یکی از این منابع معرفتی را از دیگر منابع معرفتی عقلانیتر یا موجهتر بدانیم، بهعلاوه، این منابع معرفتی دارای ذات یا ماهیتی یکسان نیستند که بتوان یکی از آنها را به دیگری فروکاست و در واقع تنها وجه اشتراک آنها همین است که توسط طبیعت به ما اعطا شدهاند تا ما بتوانیم به واسطه آنها معرفت کسب کنیم.
باید در نظر داشت که توماس رید منکر این نیست که هر یک از این منابع معرفتی امکان اشتباه دارند بلکه خطاپذیری هر یک از این منابع معرفتی را دلیلی برای فروکاهش یکی از آنها به دیگری نمیداند، به عنوان مثال همانطور که ممکن است ما باوری اشتباه را بر اساس شنیدهها و گفتههای دیگران کسب کنیم ممکن است به واسطه خطای دید در بیابان هنگامی که سرابی را میبینیم به اشتباه باور کنیم در آنجا برکهای وجود دارد. این خطای دیداری ما باعث نمیشود که دیگر به چشمهای خود به طور کلی نامطمئن شویم و هر آنچه میبینیم را باور نکنیم. توماس رید اشاره میکند تنها در صورتی که خدا به ما منبعی معرفتی ببخشد که بتواند فراتر از منابع معرفتی موجود ما بایستد و بواسطه آن بتوانیم منابع معرفتی موجودمان را مقایسه کنیم، میتوانیم از فروکاستن یکی از این منابع معرفتی به دیگر منابع معرفتی سخن بگوییم. او بر این باور است که ذهن انسان به صورت طبیعی به دنبال حقیقت میگردد و در صورتی که به این منابع معرفتی این امکان داده شوند که کار خود را در همکاری با یکدیگر انجام دهند برای شکلگیری باورهای صحیح کافی است و نیازی نیست که شرایطی خاص مانند فروکاهش را برای کسب معرفت قائل شویم.
اگر بخواهیم به زبان ساده تفاوت این دو رویکرد را توضیح بدهیم باید بگوییم که رویکرد فروکاهشی بر این باور است که تنها شنیدهها و گفتههایی را باید باور کرد که بتوان آنها را اثبات کرد و رویکرد ضدفروکاهشی بر این باور است که تنها شنیدهها و باورهایی را نباید باور کرد که نقضی برای آنها وجود داشته باشد.
در مقام نقد نظریهها
حال که به معرفی این دو رویکرد پرداختیم برخی از نقدها به هر یک از این دو را مورد بررسی قرار میدهیم. یکی از نقدهایی که به رویکرد فروکاهشی وارد شده این است که کودکان هنگامی که سخن گفتن را یاد میگیرند، امکان داوری و قضاوت در مورد گواهی پدر و مادر و دیگر اطرافیان خود را ندارند و توقع فروکاستن گواهی به دیگر منابع معرفتی از کودکان، توقعی بیمعناست. همچنین شاخههای معرفتی بشر بسیار گسترده و پیچیده شدهاند و ما این امکان را نداریم که بتوانیم شنیدهها و گفتهها را در همه این شاخههای معرفتی، مورد بررسی قرار دهیم. اگر ریاضیدان، فیلسوف، پزشک و دیگر متخصصان چیزی را بگویند برای همه این امکان وجود ندارد که بتوانند خود به صورت مستقل آنها را تأیید یا اثبات کنند و در صورتی که نگرش فروکاهشی را بپذیریم یا نباید سخنان متخصصان را پذیرفت یا برای پذیرفتن سخن هر یک از آنها باید به سطحی از تخصص در آن زمینه دست یافت و سپس به بررسی سخن آن شخص پرداخت. حداقل به لحاظ عملی این امر غیرممکن به نظر میرسد.
ممکن است شما بگویید میتوان همه موارد معرفتی را که برای شما پیش میآید، بررسی کنید و در صورتی که درست بود آن را معرفت به حساب بیاورید. مثلاً دوستی به شما میگوید که غذای امروز دانشگاه قورمهسبزی است، شما به سلف سرویس دانشگاه سر میزنید و متوجه میشوید که دوست شما درست گفته است و شما میتوانید بگویید که میدانید غذای امروز قورمهسبزی است و با مثالهایی مشابه سعی کنید نشان دهید که میتوان در سنین بزرگسالی بر خلاف سنین کودکی همه آنچه به شما گفته میشود یا میخوانید را بررسی کنید و سپس بر اساس آن متوجه بشوید که آیا معرفت حاصل کردهاید یا خیر. در این موارد باید به خاطر داشت که زبان پدیدهای اجتماعی است و بنابراین معرفت نسبت به اینکه به آن مکان خاص «سلف سرویس» دانشگاه گفته میشود، یا نام این غذا «قورمهسبزی» است را بر اساس گواهی افراد دیگر در جامعه به دست آوردهاید. ما قورمهسبزی را قورمهسبزی مینامیم چون در جامعه ما به آن قورمهسبزی گفته میشود یعنی اگر کسی به شما نگوید که این غذا نامش قورمهسبزی است یا جایی نخوانید که این غذا قورمهسبزی نام دارد متوجه نخواهید شد قورمهسبزی چیست. بنابراین اگر رویکرد فروکاهشی مورد نظر ما بخواهد گواهی را به عنوان یک منبع معرفتی به دیگر منابع معرفتی فروکاهش بدهد به نظر چندان موفق به نظر نمیآید ولی اگر رویکرد فروکاهشی بر آن باشد که هر مورد از گواهی که در زندگی بزرگسالی با آن مواجه میشویم را با دیگر منابع معرفتی بسنجیم موضعی قابل بررسی است.
نگرش ضدفروکاهشی، متهم میشود به اینکه امکان ساده لوحی را افزایش میدهد. همه ما مواردی را تجربه کردهایم که شخصی به ما دروغ گفته است، چه در مسائلی پیش پاافتاده مانند پرسیدن نشانی یک خیابان و چه در مسائل پیچیدهتر انسانی، همچنین در دنیای امروز شبکههای اجتماعی و رسانهها نیز هر از چند گاهی عرصه اشاعه اکاذیب میشوند و در صورتی که ما رویکرد ضدفروکاهشی را برگزینیم ممکن است باورهای غلط زیادی را کسب کنیم در حالی که فکر میکنیم معرفتی حاصل کردهایم.
باید در نظر داشت که شرایطی همچون پیشینه شخص و میزان آگاهی شخص نسبت به یک مسأله با درجات مختلف مورد تأیید هر دو رویکرد است. اگر شخصی، روزنامهای، سایتی یا خبرگزاری ای در مواردی سخنان خلاف واقع به ما منتقل کنند، طبیعتاً نمیتوان به آنها به دید منبع قابل اطمینان معرفتی نگاه کرد. از طرف دیگر، رسانهها، روزنامهها و شبکههای خبری بسیاری اساساً ماهیتشان انتقال معرفت نیست و در این بحث بررسی نمیشوند. مثلاً اگر یک خبرگزاری، روزنامه، یا حساب کاربری در یکی از شبکههای اجتماعی، یا شبکهای تلویزیونی ابزار پروپاگاندا باشد، طبیعتاً ماهیت آن انتقال معرفت نیست و در نتیجه در این بحث که آیا میتواند معرفتی به کسی منتقل کند یا خیر جای نمیگیرد.
از طرف دیگر، اینچنین نیست که هر کسی در مواجهه با گواهی با شک و تردید به آن نگریست، ساده لوح نیست. در مواردی نپذیرفتن گواهی به «توهم توطئه» میانجامد. به عنوان مثال، در کشور امریکا، عدهای سفر به ماه را با وجود شواهدی مبنی بر انجام این سفر، نمیپذیرند. شواهدی که به آنها ارائه میشود، مانند فیلمهای سفر به ماه را ساخته شده در هالیوود میدانند و به طورکلی شواهد این سفر را نامعتبر میخوانند. این گروه از افراد به واسطه مواجههشان با گواهی در مورد سفر به ماه خود را از معرفت به واقعیت «سفر به ماه» محروم میکنند.
یکی دیگر از ابعادی که در بحث گواهی مطرح میشود این است که آیا لازم است شخصی از آنچه که منتقل میکند آگاهی کامل داشته باشد و خود به آن باور داشته باشد. مثال معروفی در این زمینه زده میشود که به آن اشاره میکنیم. اگر معلمی که به «نظریه فرگشت» باوری ندارد ولی از آنجایی که در برنامه درسی لحاظ شده است و این معلم ملزم به تدریس آن است، نظریه فرگشت را مطالعه کند و از آن آگاهی پیدا کند و آن را تدریس کند آِیا میتوان گفت که آنچه او به شاگردان خود منتقل کرده است معرفت است یا خیر.
گفتهها و شنیدهها چقدر باعث «معرفت» ما میشود؟
معرفت حاصل از گواهی مانند یک زنجیره است، شخصی برای بار اول یک مطلبی را میگوید یا مینویسد و آن مطلب به صورت زنجیرهای بین افرادی که نخستین بار با آن مطلب مواجه میشوند منتقل میشود و سپس این زنجیره گسترش مییابد. برخی همچون «مایکل دامت» بر این باور هستند که اگر شخص اول این زنجیره نسبت به آنچه که گفته یا نوشته آگاهی داشته باشد و بتواند درست یا غلط بودن آن را به ما نشان بدهد برای اینکه این باور ناشی از آگاهی برای دیگران معرفت حساب بشود کافی است. این نکته از آن رو حائز اهمیت است که ما توانایی فهم مطالب تخصصی در همه زمینهها را نداریم و اگر مثلاً یک ریاضیدان مطلبی را بگوید و بتواند به دیگر ریاضیدانها درستی آن را نشان بدهد صدق این گواهی تضمین میشود و دیگر افراد که آگاهی چندانی از ریاضیات ندارند به واسطه گواهی متخصصان میتوانند به آن یافته به دیده معرفت نگاه کنند. بنابراین از منظر نگرش ضد فروکاهشی در مثال معلمی که به نظریه فرگشت باور ندارد اگر به منابع قابل اعتماد و مورد توافق دانشمندان مراجعه کند میتواند معرفت در مورد نظریه فرگشت را به دانشآموزان خود منتقل کند، در حالی که در نگرش فروکاهشی معلم باید خود به مطالعه عمیق نظریه فرگشت بپردازد به نحوی که شواهد و استدلالهای موجود این نظریه او را مجاب کند که نظریه فرگشت یک «معرفت» است و پس از آن میتواند آن را به دانشآموزان خود به عنوان یک معرفت منتقل کند.
حال شخصی مشهور را تصور کنید، به عنوان مثال شخصی در یکی از شبکههای اجتماعی به شهرت رسیده است، یا به دلیل جایگاه سیاسی یا اقتصادی در جامعه مشهور شده است. حوزه تخصص و آگاهی این اشخاص نیز مشخص است. با این حال از آنجا که این افراد به شهرت رسیدهاند و مخاطبهای زیادی دارند گاهی برای اطلاعرسانی یا دیگر دلایلی که ممکن است داشته باشند در زمینههایی که از آنها آگاهی ندارند اظهار نظر میکنند، یا خبر یا تحلیلی را بازگو یا بازنشر میکنند. به نظر میآید که در این گونه موارد نگرش فروکاهشی دست بالاتر را دارد یا به عبارت دیگر در مواجهه با چنین مواردی از گواهی به نظرم معقولتر میآید که هر یک از موارد گواهی این گونه افراد در زمینههای غیرتخصصی شان را به طور خاص با دیگر منابع معرفتی بررسی کنیم. بویژه اینکه شهرت تضمینکننده انتقال معرفت نیست.
گواهی به عنوان یک منبع معرفتی یا معرفت شناسی گواهی به عنوان بخشی مستقل و مجزا در فلسفه، نوپا و در ابتدای راه است. علاوه بر آنچه که رفت ابعاد بسیار دیگری نیز در این زمینه نوپا مورد بررسی قرار میگیرد، به عنوان مثال ابعاد اخلاقی، عدالت، ابعاد سیاسی و اجتماعی، نقش قصدیت و عاملیت در گواهی همچنین بررسی گواهی در فلسفه حقوق و فلسفه دین از جمله دیگر مواردی هستند که مورد بررسی قرار میگیرند. از آنجا که گواهی با زندگی روزمره ما گره خورده است، و در زمانی زندگی میکنیم که به واسطه رسانهها و شبکههای اجتماعی، گفتهها و شنیدهها بیش از گذشته در شکلگیری باورهای ما نقش بازی میکنند، پرداختن به این موضوع میتواند برای افرادی که به فلسفه تعلق خاطر چندانی ندارند نیز جالب توجه باشد. در ادامه چند اثر قابل توجه در این زمینه:
Coady, C. A. J. (1992), Testimony (Oxford: Clarendon Press).
Matilal, B. K. and Chakrabarti, A. (eds. ) (1994), Knowing from Words (Dordrecht: Kluwer)
Fricker, E. 1995: «Telling and Trusting: Reductionism and Anti-Reductionism in the Epistemology of Testimony.» Mind 104, pp. 393-41 1.
Fricker, E. (1987), «The Epistemology of Testimony’, Proceedings of the Aristotelian Society, suppl. vol. 61: 57–83.
Lackey, J. (1999), «Testimonial Knowledge and Transmission’, Philosophical Quarterly, 49/197: 471–90.
Lackey, J. , & Sosa, E. (Eds. ). (2006). The epistemology of testimony. Oxford University Press
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید