خرازي:نقش حاكميتي ايران در خليج‌فارس با تبليغات تغيير نمي‌كند

1388/2/9 ۰۴:۳۰

خرازي:نقش حاكميتي ايران در خليج‌فارس با تبليغات تغيير نمي‌كند

سفیر سابق ایران در فرانسه گفت: سهم تاريخي ايران و نقش حاكميت ايرانيان در خليج فارس امري نيست كه با تبليغات دلارهاي نفتي تغيير پيدا كند.



به گزارش خبرنگار ستاد خبری همایش اولین نشست خلیج فارس، متن کامل سخنرانی صادق خرازي در اولين نشست «خليج فارس؛ طرح تدوين دانشنامه بدین شرح است:
به نظر مي‌رسد گاهي مرور خاطرات تلخ و شيرين گذشته در دوران نقاهت يگانه تسكين‌دهندة آلام جسماني و گاه روحي مي‌تواند باشد. در چنين شرايطي براي اينجانب وقتي موضوع بزرگداشت و گراميداشت روز ملّي خليج‌ فارس از ناحية انديشمند فاضل و مجاهد نستوه جناب آقاي بجنوردي مطرح شد، ناخواسته صفحات نه چندان دوري از فصول گذشتة تلاش در دستگاه ديپلماسي و در معيت ياران همراه بر ذهنم رقم خورد، كه در اين فرصت به برخي از جنبه هاي آن اشاره خواهم نمود.
حوزة مأموريتي كه در سال 1377 بر آن گمارده شدم، بخشي از پژوهشها و تحقيقات مبنايي براي كمك به فضاي بيشتر سياست خارجيِ شكوفايي بود كه مي‌كوشيد در عين عزّت و با درايت از منافع ملّي و بنيادي كشورِ ديرپاي ايران، و اصول و ارزشهاي نظام جمهوري اسلامي صيانت به عمل آورد.
بديهي است كه در صدر اين نكات مقولة مطالعات در حوزة همسايگان، مرزها و طبيعتاً خليج فارس اولويتي غيرقابل انكار بوده و هست. در شرايط آن عهد نه چندان دور، ايجاد يك سلول فكر و انديشه براي تعيين ضرورتهاي مطالعاتي گام نخستي بود كه شكل گرفت. در اين گوشه‌هايِ انديشه‌ورزي، اينجانب و همكاران ميزبان اهالي تحقيق و معرفت در حوزه‌هاي مرتبط بوديم. ميهماناني كه گاه به لحاظ سليقة سياسي يا گرايش‌هاي فكري با ما همراه نبودند اما به دليل اصل خدمت به تاريخ و فرهنگ غني ايران اسلامي دستگير و همراه دلسوزي در پيشبرد اهداف بودند. مرور اين خاطرات شايد به صرف بيان و انتقال تجربه‌اي مختصر در آغاز راهي دشوار كه اينك توسط بنياد دايره‌المعارف بزرگ اسلامي و تحت مديريت دوست ارجمند و برادر بزرگوارم جناب آقاي بجنوردي برگزيده شده است، خالي از لطف و اثر نباشد.
این گام سترگ و ارزنده صيانت از مرزها و حقوق تاريخيِ ايراني است، كه اگرچه امروز در جغرافياي سياسي كوچكتري از مرزهاي فرهنگي خود جاي گرفته است، اما این تلاش ، خاطرة عزّت و شرافت كهن پدران خود را زنده نگاه دارد.
سخن از نياكاني است كه در مرزهايي گسترده‌تر از تصوّر كنوني ما، از كاشغر تا قازان، يا از قازان تا قيروان، و از قيروان تا زنگبار و سرانجام از زنگبار تا طوطيستان هند و بنگال؛ نام ايران، ايراني، پارس و پارسي را گسترانيدند.
اگر درياي مازندران ما كه امروز آن را خزر مي‌نامند آبراهي بسته براي ارتباط با صفحات شمالي مرزهاي تاريخي بود، خليج فارس دروازه‌اي دريايي براي گسترش حضور فرهنگي، تجاري و حتي سياسي ايران از يك سو به افريقا و از ديگر سو تا آسياي جنوب شرقي به شمار مي‌آمد. بي‌سبب نبود كه دريانوردان ايراني چند قرن پيش از آنكه اروپاييان به عصر اكتشافات دريايي قدم نهند، بادبان بركشيده و از زنگبار و يمن، تا صيام و جاوه را درنورديده‌ بودند.
روايت دوران كمك به اعادة حاكميت ملوك يمن در عهد ساساني يا گسترش اسلام به جزاير جنوب شرق آسيا و ديگر خاطرات بازمانده از اين تاريخ كهن، شاهدي بر صدق اين سخن و تأييدي است بر ضرورت توجه فراگير جامعة علمي كشور به بازشناسي هويت، تاريخ، جغرافيا، اقتصاد و سياست خليج فارس.
شايد اصلي‌ترين موضوع براي ما در رابطه با مطالعات خليج فارس تعيين ضرورت‌ها باشد. سخن از ضرورت به معناي آنست كه بينديشيم امروز چه مقوله‌اي در ارتباط با خليج فارس مورد دستبرد و يا تغيير در مفاهيم و معاني قرار گرفته است.
بي‌مناسبت نيست اگر بگوييم وقتي خبري از مشكلات آبزيان اين پهنة دريا به ساحل زدن دلفين‌ها را مي‌شنويم متأثر شده و درمي‌يابيم كه محيط زيست اين جانداران در معرض تهديد است.
پس اگر نيك بينديشيم ضروريست نخست مسئوليت خود را نسبت به آنچه كه خليج فارس را تهديد مي‌كند، دريافته و در مسير اهتمام به ايفاي نقش منطقه‌اي و تاريخي خود عمل كنيم. اگر بخواهم مثالي را در اين زمينه برگزينم بايد از خود پرسش كنم كه وقتي دلفين‌هاي خليج فارس براي هُشياري ما نسبت به محيط زيست دريايي خود را به ساحل زده و خود از خويش مردن را برمي‌گزيند، ما در برابر تهديد نسبت به هويت تاريخي و ملّي خود در برابر خليج فارس چه سياقي را بايد انتخاب كنيم؟
دفاع از خليج فارس و تعصب نسبت به تاريخ و هويت تاريخي آن نه ريشه در ناسيوناليسم دارد و نه حاصل تبليغات عوام فريبانانه حكومتها است. بلكه اهتمامي غيرتمندانه که به هُشياري عمومي بيافزايد.
سهم تاريخي ايرانيان و نقش حاكميتي آنان در خليج فارس امري نيست كه با تبليغات حاصل از دلارهاي نفتي دهه‌هاي اخير ناديده انگاشته شود. شايد اين لوح زريّن تمدن ايراني در منطقة خليج فارس از چنين تبليغاتي غباراندود شود. اما زنگارزدايي از اين جعليات امر دشواري نيست؛ اگر همت ملّي ايرانيان همراه شده و اينك كه اهل انديشه و قلم مي‌كوشند به هُشياري عمومي بپردازند، از آنها حمايت و تجليل كنند.
در مقولة خليج فارس ما سالهاست كه دچار گونه‌اي شتاب‌زدگي در تصميمات و در جازدگي در تحقيقات هستيم. در چنين فضايي رقباي ما كوشيدند، سرمايه گذاشتند و بهره بردند. الفاظ و عبارات بَرساخته و هويت جعلي را سامان دادند و ما نيز گاه به ضرورت شتاب‌زدگي در تصميمات فردي در زير تابلوي تحريف شدة آنها از خليج فارس، به عنوان نماینده عظمت ايراني مسلمان جاي خوش كرديم و نابخردانه خرسند از آن بوديم كه مي‌توانيم با عباراتي چون «اسلامي» و «دوستي» فصل مشتركي را پيدا كنيم و بحرانهاي حاصل از كم كاري علمي – پژوهشي خود را كاهش دهيم. غافل از آن كه خليج فارس نه پسوندي دارد و نه اطلاقي ديگر غيراز دو واژة سادة ؛ «خليج فارس».
در آن سالها ما در زمينة ضرورتها مي‌انديشيديم كه بايد مأخذسازي و تك‌نگاري مقدم بر جامع‌نگري رايج در سنت دايره‌المعارف‌نويسي شود. چرا كه چهار دهه كم‌توجهي در مطالعات دقيق و علمي پيرامون خليج فارس از ناحية ما و سفارشات و توليدات بي‌شمار رقبا سبب شده بود در هر نوع توصيف عمومي از مقولات مختلف با خليج فارس حجم منابع و مصادر تحقيقي بر منابع كلاسيك و مراجع تاريخي رجحان يابد.
تحقيقاتي كه با پول رقبا و با خامة محققان اروپايي يا امريكايي و طي سالهاي اخير چيني و ژاپني گردآوري شده و امروز در عصر ارتباطات در قالب مقالات و كتب، تارنماها و شبكه‌هاي رسانه‌اي عرضه مي‌شود. اينجا ديگر سخن از سياست و سياست‌ورزي صِرف نيست كه با نگرش سنتي خود بگوييم عصر استعمار يا شوونيسم عربي سبب شده چنين اقبالي به مطالعات مربوط به تاريخ منطقه جلوه نمايد. بلكه در كنار اين دو عامل قديمي شوق و اشتياقي به بازيافتن هويت و تاريخ خود نيز جلوه نموده كه اگر آنرا درست تشخيص ندهيم به خطا رفته ايم.
اينجانب بر تأثير تفكر استعماري و شوونيستي تأكيد دارد اما بر اين واقعيت نيز تصريح دارم كه موج هويت‌يابي جديدي كه در منطقه ما طي دو دهة اخير ظهور يافته و اشتهاي سيرناپذير جامعة جوان مردمان اين نواحي در بازشناسي هويت خود، سبب شده بازار تحقيقات و تتبعات دربارة خليج فارس و خاورميانه رونقي بيش از آنچه كه در گذشته بود بگيرد. پس در اين ميان مي تواند بروز اعوجاجات اذهان مشوّش و مخرّب با سياستهاي توسعه‌طلبانة بيگانگان درهم آميخته و توليداتي را سبب شودكه محك زدن و قضاوت كردن دربارة آنها خود نياز به دهها سال نقادي نكته‌سنجان و صاحب نظران مسلط دارد.
جمع‌آوري نقشه‌هاي تاريخي خليج فارس، بازكاوي اسناد و ساماندهي به آرشيو غني مرزي وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي ايران، انتشار اطلس‌هاي چند زبانه، اعزام محققان به منطقه و حمايت از تحقيقات محلي بيشتر از ناحية پژوهندگان بومي براي نگارش تك نگاشت‌هايي مختصر اما مهم، همچون آجرهاي ساخت يك بناي فاخر، اولويت اصلي رويكرد سازماني ما بود.
از اين رو مراكز تحقيقاتي متعددي چون بنياد ايرانشناسي، بنياد فارس‌شناسي، بنياد بوشهرشناسي، دانشگاه خليج فارس،‌ دانشگاه شيراز را در منطقه و مؤسسات متعدد بي‌شماري را در مركز به ياري فراخوانده با استفاده از امكانات وزارت خارجه در ارتباط با خارج از مرزها خواسته در حوزة همسايگان و سپس مراكز علمي زمينة برقراري ارتباطات اين مجموعه‌ها را سامان بخشيده بر آن شديم، از تحقيقاتي چون اطلس نقشه‌هاي خليج‌ فارس كه با مشاركت مركز اسناد و تاريخ ديپلماسي وزارت امور خارجه و بنياد فارس‌شناسي انتشار يافت، يا اطلس سه زبانة خليج فارس كه توسط مركز اسناد با مشاركت مدرسة مطالعات جغرافيايي سوربن فرانسه و دانشگاه تهران به همراه دو سمينار در تهران و پاريس انتشار و ارائه گرديد، حمايت كنيم.
در كنار اين وجه در قالب تك‌نگاشت‌هاي متنوعي زمينه‌هاي مأخذسازي در حوزة تحقيقات جديد براي مطالعات بعدي را نيز در دستور قرار داديم. در اين ميان موضوع انتشار دانشنامة سياسي خليج فارس به دليل تبعات حقوقي ناشي از تولد دولت‌هاي جديد در منطقه و تثبيت اسناد حقوقي مرتبط با آنها نيز گام ديگري بود كه در آن به پيش رفتيم.
يك دهة پيش، رويكرد ما چنين بود كه ضرورت توليد مأخذ و مستندسازي بر اولويت‌ها برتري دارد. اينك اگرچه از ارزش‌ ضرورت‌ها كماكان كاسته نشده اما بر اولويت‌ها در رويكردهاي مطالعاتي نسبت به خليج فارس نيز افزوده شده است. اولويتي كه ما را موظف مي‌دارد تا تدوين دانشنامة خليج فارس را با كمك محققان ايراني و غيرايراني و بدور از شتاب‌زدگي و با عبور از در جازدگي سنت تحقيقاتي خود پيشنهاد همت خويش قرار دهيم.
در آستانة چنين تلاش ميمون و خجسته‌اي كه به همت اين بنياد محترم آغاز شده است اشاره به برخي از اولويت‌ها به نظر اينجانب قابل تأمل است.
• باید پذیرفت مخاطبان این دانشنامه دیگر نه تنها اهل تحقیق و تاریخ یا فرهنگ و جغرافیا نیستند، بلکه خیل گسترده ای از مسافران، صاحبان شرکتها، اصحاب رسانه، سیاست ورزان و منتقدانی از کشورهای مختلفی جهان هستند که صرفنظر از قلت دانش عمومی خود درباره این جغرافیا و پیرامون آن فارغ از قیود و رسومات اهل معنا و اندیشه به مطالعه و قضاوت برخواهند نشست. فلذا در نگاه این مخاطبان کاربردی بودن این دانشنامه هنگامی نمایان است که دامنه مداخل متنوع باشد.
• گسترش دامنه عناوین - ولو به ضرورت کاستن از حجم آنها - ما را از مسیر جمع آوری و مُنقح سازی توصیفات عمومی دور ساخته و به مسیر خلق هویتهایی نو خواهد کشاند که با طرح آنها و گزینش مناسب خواهیم توانست تصویرحضور تاریخیِ ایرانی خود در منطقه را بیش از آنکه در کلیات و عناوین عمومی قوام و دوام دهیم، در اجزا موضوعات توسعه بخشیم.
• یک وجه دیگر این رويكردي، مشمول ساختن تمام عناوین مرتبط و حتی غیر ایرانی موجود در منطقه با عنوان کلی « خلیج فارس » است. در تشریح این مصداق باید به رویکرد مصادره مفاخر و میراث فرهنگی خود در سنوات گذشته توسط ترکها، اعراب یا جمهوریهای مستقل مشترک المنافع توجه داشت. به عنوان مثال وقتی ازبکستان بوعلی سینا، خوارزمی ، امام بخاری و ... را ترک و اعراب ایشان را عرب می شمارند ما می توانیم با مستندات و احتجاجات خود وجه علمی این جعل را مورد سوال قرار داده حتی با اینکار - اگر همت کنیم - بر ترویج فرهنگ ملی خود چه در داخل و چه در صحنه جهانی بیافزائیم. اما تصور نمائید وقتی ما با افزایش دامنه شمول عناوین خصوصا در ساحل عربی منطقه، به معرفی آنها تحت عنوان عمومی خلیج فارس بپردازیم، میراث داران این مداخل برای گریز از اطلاق این نام و پیوند به آن به چه استدلال هایی باید رجوع کنند؟
• در يك بيان ديگر، می توان پنداشت تصویر دانشنامه ای با عناوین بیشمار از هرآنچه که امروز موجب تفاخر آن سوی آب است، در حالیکه توصیف آن مداخل به سطوری محدود و تقریبا مشابه منتهی خواهد گشت، در برابر حجم عناوین میراث بالادستی آب در سواحل شمالی ( اعم از رجال، اماکن، و ...) با گستره در ساحت فرهنگ، جغرافیا، تاریخ، متون، و .. چه قضاوتی را در ذهن مخاطب برخواهد انگیخت؟ آیا غیر از این است که هر مطالعه کننده این مجموعه به سیطره وسیع و پُردامنه میراث ایرانی و فقر تاریخی و فرهنگی بخش ديگر خلیج فارس معترف خواهد شد؟ • یکی از مقولات مهم که ما را اسیر خود کرده ابعاد و پیکره کهن و پُربار فرهنگ، تاریخ و تمدن ایران زمین است. بنظر می رسد که جغرافیای ذهن ما چنان در تسخیر این هویت درخشان قرار گرفته که گاه لغزشها، خباثتها و دخالتها در تحریف ابعاد این تاریخ را در بعضي مقاطع بی اثر و کم دامنه برمي شمارد. لذا به جای توجه به حرکت خزنده آنها به صرف تنآوری فرهنگ و تمدن خود به مواجه با این رویه ها برنخاسته، اجازه می دهیم این مسیر در طول زمان بر شاهراه منتهی به تمدن و فرهنگ کهن ما طعنه زند. به عنوان مثال بی توجهی به اطلاق واژه خلیج، خلیج عربی، خلیج عربی – فارسی، خلیج اسلامی، خليج دوستي و ... طی این سالها، و پناه گرفتن جامعه فرهنگی ما در پَس اسناد قابل تغییر سیاسی چون سند شورای امنیت که خاستگاه تدوین آن برپایه درک افکار عمومی یا سیاست بین الملل شکل گرفته و نه تاریخ - و چه بسا مجددا در قالبی دیگر و براساس همین دو معیار تصحیح و تجدید شود – خطری است که ناشی از کم توجهی اهل تحقیق به وظیفه ملی و میهنی خود است. البته این درست است که ما در این سالها دهها آلبوم و اطلس، مقاله و کتاب در اثبات نام خلیج فارس انتشار داده و می دهیم، اما کراهت توجه به واژه خلیج عربی هم متاسفانه سبب شده که اهل پژوهش و صاحبان آرا با اثبات یکی، به ضرورت رّد دیگری کمتر توجه کنند. از این رو شاید یکی از مهمترین عناوین ضروری برای نگارش در این دانشنامه که از سر همین باور مورد توجه واقع نشده، مدخل خلیج عربی و امثالهم است که می طلبد عالمان و محققان این دانشنامه در قالب رّدیه های مستند و متقن، چرایی، سوابق و دلایل بهرگیری از این عنوان را مستدل به نقد برگیرند.
انتهای پیام
نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

برچسب ها

اخبار مرتبط

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: