یک اندرونی ایرانی

1396/7/26 ۰۹:۳۱

یک اندرونی ایرانی

خانه‌های ایرانی در روزگار گذشته، ویژگی‌هایی داشتند که در تراز با رویکرد فرهنگی و اجتماعی زیست ایرانی در این سرزمین پدید آمده بودند. مفهوم «اندرونی» دقیقا در منظومه همین پیوند و هماهنگی پدیدار شده بود. ستاره فرمانفرماییان، دختر عبدالحسین میرزا فرمانفرما شاهزاده قاجاری، در کتاب خاطرات خود «دختری از ایران»، خاطره‌ای از حضور در یک اندرونی اشرافی ایرانی روایت کرده است «تولد من همزمان با فروپاشی خاندان قاجار بود ... در این زمان پدرم خانواده‌اش را از شیراز به تهران فراخواند و تمام همسران‌اش را پس از ورود به تهران، در محله‌ای واقع در غرب تهران، معروف به باغ شاه، اسکان داد.

 استواری هویت خانه‌ها بر پایه ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی
 

خانه‌های ایرانی در روزگار گذشته، ویژگی‌هایی داشتند که در تراز با رویکرد فرهنگی و اجتماعی زیست ایرانی در این سرزمین پدید آمده بودند. مفهوم «اندرونی» دقیقا در منظومه همین پیوند و هماهنگی پدیدار شده بود. ستاره فرمانفرماییان، دختر عبدالحسین میرزا فرمانفرما شاهزاده قاجاری، در کتاب خاطرات خود «دختری از ایران»، خاطره‌ای از حضور در یک اندرونی اشرافی ایرانی روایت کرده است «تولد من همزمان با فروپاشی خاندان قاجار بود ... در این زمان پدرم خانواده‌اش را از شیراز به تهران فراخواند و تمام همسران‌اش را پس از ورود به تهران، در محله‌ای واقع در غرب تهران، معروف به باغ شاه، اسکان داد. ... کودکی من در این مکان، که اطراف‌اش را حوض‌ها و استخرها و باغچه‌های سرسبز و مصفا پوشانده بود، گذشت». او با این مقدمه، اندرونی شاهزاده عبدالحسین فرمانفرما را در روزگار کودکی خود به تصویر می‌کشد ««اندرونی» یا حرم، قسمتی از مجموعه بود که مختص همسران و فرزندان آنها بود و «بیرونی» که اختصاص به مردان داشت، باغ مرکزی و دیگر ساختمان‌ها و نیز محل کار پدرم و محل پذیرش مراجعین را شامل می‌شد. ... همسران ساکن در مجموعه، با فرزندان یکدیگر همچون فرزند خود رفتار می‌کردند و نامادری‌ها، بتول و فاطمه، از دوستان نزدیک مادرم بودند. ... پدرم اجازه خروج از مجموعه را به همسران‌اش نمی‌داد که البته آنها هم نیازی به این کار نداشتند». کودکان در چنان شرایطی و بر پایه ضابطه‌هایی، درون اندرونی رشد می‌کردند «من از بدو تولد، بچه پرجنب‌وجوشی بودم و آرام و قرار نداشتم و چون در اطراف‌ام دختر دیگری همسن‌و‌سال من در مجموعه نبود، از تنهایی دچار کسالت می‌شدم. مادرم که زنی به شدت مذهبی و سنتی بود، در مورد دختران سخت‌گیری بیشتری داشت، اما درعین‌حال زنی منطقی و واقع‌بین بود و به همین دلیل برای جلب رضایت من و رفع مزاحمت از خود، خلاف عرف و سنت، به من اجازه ترک اندرونی و همبازی‌شدن با برادران تنی و ناتنی‌ام و بچه‌های خدمتکاران را می‌داد».

 

 

منبع: شهروند

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: