1395/8/8 ۰۸:۵۷
در طول تاریخ، قومی وجود ندارد که از قید تعالیم ورزشی به عنوان اساس نیرو و اعتماد به خود و تحول و پیشرفت، تهی باشد. در تاریخ کهن ایران نیز نمونههایی از بازیها و سرگرمیها وجود داشته که از دید سیاحان خارجی دور نمانده است. این بازیها همانند قصهها و افسانهها، متلها، ترانهها، آداب و رسوم و اعتقادهای رایج در میان مردم، نشانههایی از حیات فرهنگی جامعه به شمار می آمده است.
مقدمه: در طول تاریخ، قومی وجود ندارد که از قید تعالیم ورزشی به عنوان اساس نیرو و اعتماد به خود و تحول و پیشرفت، تهی باشد. در تاریخ کهن ایران نیز نمونههایی از بازیها و سرگرمیها وجود داشته که از دید سیاحان خارجی دور نمانده است. این بازیها همانند قصهها و افسانهها، متلها، ترانهها، آداب و رسوم و اعتقادهای رایج در میان مردم، نشانههایی از حیات فرهنگی جامعه به شمار می آمده است.
سفرنامهها از جمله منابع تاریخی و ارزشمند هستند که میتوان شیوه زندگی ایرانیان را در آن جستجو کرد. سیاحان با دقت به تمامی جنبههای زندگی ایرانیان از جمله بازیها و سرگرمیهای آنها توجه کرده و دیدهها و شنیدههای خود را ثبت و ضبط کردهاند.
با توجه به اهمیت موضوع و جایگاه مهم آن در بین ایرانیان از گذشته تاکنون، تعدادی از سفرنامه¬های سیاحان انگلیسی مورد مطالعه قرار گرفته و یادداشتهای آنها راجع به بازیها و سرگرمیها و ورزش ایرانیان به طور خلاصه ارائه شده است.
تاریخ ورزش در ایران:
در دوران سلطنت هخامنشیان، تربیت جسمی و روحی ایرانیان بر اثر سازمان مجهز کشوری و لشکری که به ابتکار کورشکبیر ایجاد شده بود، بینظیر بود و افراد ارتش، پهلوانان نیرومندی بودند. (برزگر، 1350، ص 22)
در دوران داریوش کبیر و خشایارشا نیز این شیوه تربیت روحی و جسمانی افراد ادامه یافت.
هرودوت مینویسد که خود داریوش کبیر آنچنان پهلوان بود که برف و باران و یخبندان و تاریکی نمیتوانست تحت هیچ شرایطی، او و لشکریانش را از سفر باز دارد.
اشکانیان، قریب به 474 سال بر ایران سلطنت کردند. تاریخ جهان، تیراندازان و چابکسواران و دلاورانی نظیر جوانان پارت (اشکانی) را بخود ندیده است.
ساسانیان (226 تا 651 میلادی) نمونهای از پهلوانان نسل جدید ایران، پس از هخامنشیان به شمار میرفتند. داستانهای حماسی بسیار در تاریخ هست که از معروفترین آنها، شجاعت بهرامگور ساسانی است. یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسان نیز پهلوانان و سردارانی چون رستم فرخزاد در دربار خود داشت. (برزگر،1350، ص23-24)
غزنویان، که سلاطین آنها، محمود و مسعود شهرت زیادی دارند (366- 432) از سلسلههای سلطنتی مهم ایران در قرون بعد از اسلام به شمار میروند. همعصر این سلسه بود که بزرگترین حماسه ملی ایرانیان، شاهنامه، به منظور اعاده روح شجاعت و قهرمانی مردم میهن ما، در ظرف 30 سال توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی تنظیم و تدوین گردید.
سلجوقیان از سالهای 430 الی 552 هجری بر میهن ما سلطنت کردند. فرهنگ و تمدن و آداب ایرانیان چنان در وجود آنان که ترکنژاد بودند موثر افتاد که در تاریخ کشور ما ممتاز است.
تمرینات دشوار، پرش از ارتفاع و کارهای سخت دیگر از جمله و فعالیتهای جنگجویان فرقه معروف صباحیه به رهبری حسن صباح است که در آن دوره شکل گرفت.
خوارزمشاهیان سلسلهای هستند که از سال 521 تا 628 هجری بر ایران حکومت کردند. و در میان آنها سلطان جلال الدین (یکی از حاکمان این دوره)، به سبب چابکی و صلابت در کارزار، قدرت بازو و شمشیرزنی، و... شهرت زیادی دارد.
صفویان (907-1135 هجری) که شاهنشاهان بزرگی نظیر شاه اسمعیل، شاه طهماسب و شاه عباسکبیر از میان آنها به ظهور پیوست، نیروی معروف قزلباش را با کلاههای سرخ بوجود آوردند .این افراد از لحاظ جسمی و آمادگی رزمی تعلیمات خاص مییافتند و در انواع فنون جنگی تخصص داشتند.
افشاریه و زندیه، شاهنشاهان نامداری داشتند و از میان آنها نادرشاه افشار و کریمخانزند (معروف به وکیل الرعایا) با الشخصه از جهان پهلوانان و دلاوران روزگار بودند.
قاجاریه (1172-1339 هجری) که پادشاهان زیادی را در خود دید، یکی از ادوار طوفانی و متلاطم میهن ماست. چهره پهلوان و نیرومند ایران در این دوران، عباس میرزاولیعهد، پسر فتحعلیشاه قاجار است که از شجاعت و تدابیر او حماسهها ساخته شده است. (برزگر، 1350 ،ص 25-26)
در دوره پهلوی نیز زورخانهها و ورزشهای پهلوانی در ادامه سیر گذشته تاریخ گسترش یافتند تا به امروز که شاهد انواع جدیدی از ورزش به شکل بومی و محلی هستیم.
سیاحان انگلیسی که اکثریت آنها پس از دوره صفویه یعنی از زمان حکومت پادشاهان قاجار تا پایان دوره پهلوی به ایران میآمدند، شاهد انواع گوناگون بازیها و ورزشها در ایران، اعم از باستانی، زورخانهای، اسبسواری و... بوده اند و آن را به زبان خود توصیف کردهاند.
بازیها و سرگرمیها در سفرنامههای سیاحان انگلیسی:
فریزر در سفرنامه خود از برخی سرگرمیهای ایرانیان نام میبرد که یکی از آنها بازی "گرگم به هوا" است. که االبته راجع به آن توضیحی نمیدهد. (فریزر،1364، ص 179)
او در ادامه مینویسد: " سرگرمی دیگر ایرانیان عبارت است از نوعی تاب یا چرخ و فلک. یک چهارچوب عمودی مرکب از دو تیر را به وسیله یک تیر افقی کمی پائینتر از نوک آنها به هم وصل میکنند و ماشینی شبیه به یک قرقره بزرگ حول آن میچرخد. روی هر میله این قرقره نوعی صندلی تاب میخورد ... و کسانی که در آنها نشستهاند در حین بالا و پائین آمدن لذت میبرند. (فریزر، 1364، ص 180)
دکتر ویلز که در سال 1866، در دوره حکومت ناصرالدینشاه به ایران آمده راجع به سرگرمیهای ایرانیان صحبت میکند و چند نمونه آن را ذکر میکند. او مینویسد: "بازی شطرنج یکی از بازیهای قدیمی رایج در بین طبقات بالای مملکت است علاوه بر اینکه بازی «تختهنرد» هم رواج زیادی دارد که تخته بازان ماهر و قدیمی زیادی در انجام این بازی شهرت دارند. یک نوع بازی دیگر در میان طبقات پائین جامعه رواج دارد، بازی «دوز» است که با کشیدن خطوطی بر روی یک آجر یا سنگ کف حیاط یا اتاق انجام میگیرد. یکی از بازیهای خیلی قدیمی هم که بر روی یک صفحه تختهای یا پارچه برودری دوزی شده انجام میگیرد، «تخته پل» است. بازی دیگر مرسوم در بین پسربچههای کوچه و بازار، بازی "تیلهبازی" و «لیست پس لیست» است. بازی تیله بازی بوسیله سن¬ هایی گرد و کرهای و صاف شده به نام تیله انجام میگیرد و "لیست پس لیست" پرتاب سنگ یا سکه بطرف یک هدف که نزدیکترین سکه یا سنگ قرار گرفته در کنار سکه یا نشان اولی برنده محسوب میشود". (ویلز، 1368،ص 132-133)
دکتر ویلز در سفرنامه خود راجع به یکی دیگر از سرگرمیهای ایرانیان یعنی کبوتربازی مینویسد: "کبوتربازی یکی از کارهائیست که جوانان علاقه شدیدی به آن دارند و در پرورش و نگهداری و پروازدادن آنان توجه زیادی به خرج میدهند و گاه با تدابیری کبوترهای دیگران را به دام میاندازند و از این لحاظ درآمد خوبی برای خود فراهم میآورند. عجیب اینکه کبوتران اهلی یا بقول کبوتربازان «جلد» هر جا که بروند دوباره مستقیماً به روی پشتبامی که در آنجا لانه دارند برمیگردند. هر کدام از کبوترها بنا به شکل ظاهر و نحوه شیرینکاری و پروازشان نامهای متفاوتی دارند. کبوتر معلق زن، پرپا، زاغی، طوقی، باباکو و... .
آنها گله کبوتران خود را روزانه دوبار، صبح و عصر به پرواز وا میدارند. معمولاً تعداد کبوترهای هر گله تا حدود سی کبوتر بالغ میگردد. وقتی کبوتران تا ارتفاعی پرواز کردند صاحب آنها به منظور علامت دادن به برگشت چوب بلندی را که تکهپارچه سفید و کهنهای بر سر آن نصب کرده است بر هوا بلند میکند و شروع به تکان دادن آن به شکل دایرهوار میکند و این علامت حاضر بودن دانه بر روی بام است.
وقتی کبوتری غریبه به پای خود همراه با گلهای از کبوتران رقیب به پشت بام آنها میرود و به دام میافتد طبق قراری که در میان کبوتربازان همیشه محترم و مورد قبول است، کبوتر به کبوترباز موفق به صید تعلق دارد و صاحب قبل آن حق اعتراض ندارد. صاحب آن گاهی چند برابر قیمت اصلی برای خرید و برگشت دادن کبوتر خود میپردازد." (ویلز،1368،ص131-132)
پوکر:
اف هیل، یکی از سیاحان انگلیسی است که در سال 1913 و در زمان پادشاهی احمدشاه به ایران آمده است. او در زمان سفر به بیرجند در نوامبر 1913 با حاکم، بریج بازی میکند. او میگوید: "بازیکنها همه متوسط و هم قوهاند و اصطلاحاتی که در بریج به کار میبرند مخلوطی جالب از انگلیسی و فرانسه و روسی و فارسی است که از اروپاییها اقتباس یا به وسیله ایرانیها ابداع شده است".( هیل، 1378، ص30-31) مترجم به بیانات سیاح اضافه میکند که بازی بریج را بعد از شطرنج عملیترین بازی دانستهاند که راه و رسم خاصی دارد.
سرکلارمونت اسکرین که اولین بار در سال 1918 در دوره حکومت احمدشاه قاجار به ایران آمده و سالهای متمادی به ایران سفر کرده در سفرنامه خود به نام "جنگهای جهانی در ایران" مینویسد: «با دوستی که تاریخ قدیم ایران را میداند و درباره تاریخ ایام جدید ایران بسیار اندیشیده وقایع را مورد بحث قرار دادم. ما همداستان بودیم که گرچه بازی محبوب ایرانیان «پوکر» است آنها در بازی «بریج» و «کاناستا» هم زبردست هستند". اما او توضیحی در اینباره نمیدهد. (اسکرین،1363، ص493)
در دائرهالمعارف مصاحب آمده است که پوکر، نوعی بازی ورق است که ظاهراً نخستین بار در قایقهای بخاری روی رودخانهی میسی سیپی بازی شده است. در قرن 20م رواج فراوان و جنبهی بینالمللی یافت و بازی آن شباهت زیادی به بازی " آس" دارد.
و اما بازی بریج نیز در دائرهالمعارف مصاحب به این شرح آمده است: نوعی بازی با 52 ورق و 4 بازیکن که بدو شریکند. نوعی بریج در قرن 19م در شرق میانه معمول بود و از آنجا به اروپا و امریکا وارد شد.
دوچرخه سواری:
فرد ریچاردز در سال 1925 همزمان با پادشاهی احمدشاه قاجار به ایران می آید. او درباره دوچرخه سواری ایرانیان می نویسد:" از ایوانهای عالی قاپو مناظر جالبی را می توان تماشا کرد. در حال حاضر ورزشی که در این میدان معمول می باشد دوچرخهسواری است. هنگام عصر، میدان شاه از صدای زنگ و بوق دوچرخه سواران که اغلب آنها شاگردان دکانهای بازار بزرگ اصفهان هستند پر می شود. آنها نمی دانند دوچرخههایی که تازه به کشور آنها وارد شده مانند بازی گوی و چوگان قدیمی شده است. آنها با روپوشهایی شبیه به جامه خواب که انتهای آنرا به مچ پای خود بستهاند و یا آنرا لای دندان خود گرفته اند در گوشه و کنار میدان به دوچرخه سواری مشغولند و از اینکار لذت می برند. (ریچاردز، 1343، ص9)
سوارکاری و مهارتهای آن:
"ویلیام هالینگبری"، روزنامه سفر هیئت سرجان ملکم به ایران را نگاشته است. سرجان ملکم اولین بار در سال 1799 در زمان فتحعلی شاه به ایران آمد و همچنین در سالهای 1800و 1801. او مینویسد: "سوارکاران ایرانی بسیار ماهر و جسورند و بیاندازه به انجام نمایشهای سوارکاری علاقهمند هستند آنها این نمایش سوارکاری را به کمک جرید که چوب کوتاهی است و سوارکار هنگامی که با سرعت زیاد تاخت میکند، آن را محکم به زمین میزند، انجام میدهند. این چوب هنگامی که به زمین میخورد باز دوباره به هوا باز میگردد و سوارکار آن را در هوا میگیرد. برخی اوقات تنها سرگرمی آنها پرتاب جرید به سوی یکدیگر و جا خالی دادن است. این جاخالی دادن به این شکل است که سوارکار هنگام سوارکاری خود را زیر شکم اسب میبرد و این کار بیتردید مهارت زیادی میخواهد یکی دیگر از کارهای برجسته سوارکار ایرانی این است که هنگامی که باسرعت میتازند، روی زین اسب خود بر میگردند و اسلحه خود را از عقب شلیک میکنند. (هالینگبری، 1363، ص 68-69)
پاتینجر در سال 1810، همزمان با پادشاهی فتحعلی شاه قاجار به ایران آمده و سفرنامه نوشته است. او در سفرنامه خود راجع به جریده بازی می نویسد: "این بازی عمومی است و بین تمامی طبقات ایرانیان مرسوم می باشد. او این بازی را بر دو نوع می داند: یکنوع آن بوسیله دو سوارکار انجام می شود که هر یک نیزه ای چوبی بطول 12 فوت یا بیشتر به کار میبرند. نوع دیگر آن فقط توسط یک سوارکار بازی میشود و طول نیزه او نیز در حدود دو یا سه فوت است. در بازی اول دو مبارز متناوباً چهارنعل یکدیگر را تعقیب می کنند و نیزه را با حداکثر قدرت پرتاب می کنند. هدف نیزه انداز وارد کردن ضربه به حریف و انداختن او از روی اسب است. بازی دیگر ساده بوده و مشتمل است بر آنکه اسب را در نهایت سرعت می رانند و نیزه کوتاهی را از سر با ضربه شدید به سوی زمین پرتاب می کنند بقسمی که در اثر عکس العمل ضربه، نیزه به سمت بالا بپرد و سپس آنرا می ربایند. (پاتینجر، 1348، ص 215-216)
همچنین جیمزبیلی فریزر در سال 1833 مقارن با حکومت فتحعلی شاه قاجار به ایران میآید و در سفرنامه خود مینویسد: "هنگام غروب به تماشای تمرینهای نیزهبازی و جریده بازی رفتیم و این کاری است که هر روز پنج شنبه در دروازه شاه عبدالعظیم صورت میگیرد." (فریزر، 1364،ص 179)
"لیدی شیل"، همسر کلنل شیل، وزیر مختار انگلیس در اوائل سلطنت ناصرالدین شاه (1849م) به ایران آمد و از سوارکاران ایرانی مینویسد. او میگوید: "عدهای از سوارکاران شروع به بازی «قیقاج» نمودند یعنی با چهار نعل سریع به دنبال یکدیگر میتاختند و در همان حال تفنگ درازشان را شلیک میکردند. دیدن این صحنه بسیار جالب و هیجان انگیز بود مخصوصاً هنگامی که در حال تاختن اسب ناگهان بعقب برمیگشت و تیراندازی میکرد و تعقیب کننده هم خود را به زیر گردن اسب میکشید.
آنها در همان تاخت وتاز، تفنگهای خود را هم پر میکردند و در حالیکه اسبها با سرعت از روی گودالهای خطرناک میجهیدند تیراندازی میکردند.
او در ادامه می نویسد: "من شنیده بودم که ایرانیها سوارکاران بسیار پر قدرتی هستند ولی اکنون میبینم که آنها بقدری زیاد بیپروا و خشن رفتار میکنند. من شنیده بودم سوارکاران هندی از ایرانیان بهترند اما حالا متوجه شدم که قدرت و جسارت آنها بر سوارکاران عمامه به سر هندی برتری دارد. تمام ملت ایران به طور غریزی سوارکار هستند.
آنها همچنین عملیاتی با چوبدستی انجام میدهند [جریده بازی] به طوریکه یک چوبدستی به طول 4 فوت و با حرکت چهار نعل آن را مانند نیزه به سمت جلو و بالا پرتاب میکنند و بلافاصله چنان میتازند که قبل از رسیدن چوبدستی به زمین آن را در هوا میگیرند و اگر به زمین میافتاد بایستی با چوبدستی آن را از زمین بردارد. من تاکنون چنین کار برجستهای ندیده بودم". (شیل، 1362، ص20-21)
مک گرکور سیاح انگلیسی دوره ناصرالدین شاه (1875) درباره یکی از ورزشهای سوارکاران میگوید و از نمایش محیرالعقول سوارکاران مینویسد: "سوارکار چهارنعل میتاخت و سوارکاری دیگر در حالی که به دور زمین میچرخید او را تعقیب میکرد و به سوی او تیر میانداخت. سپس از زیر پای اسبهایشان شلیک میکردند و خود در طرف چپ زین پنهان میشدند. نمایش دیگر « تقلا » نامیده میشد و نحوه انجام آن به این شکل بود که سوارکار میبایست چهار نعل بتازد و چوب کوتاهی را به زمین بزند که پس از چند بار چرخیدن دوباره از زمین بلند شود و از فاصلهای آن طرفتر آن را بقاپد. ظاهراً این عملیات بسیار دشوار است زیرا تقریباً هیچ یک کاملاً موفق به انجام آن نشدند. این قبیل بازیها به جز تقویت اعصاب سوارکاران فایده دیگری ندارد." (مک کرگور، 1368-1366 ،ج1، ص74)
"ییت"، از سیاحان انگلیسی که در سال 1893 در اواخر حکومت ناصرالدین شاه به ایران آمده راجع به مسابقات اسب سواری در میان ترکمنهای گوکلان مینویسد: "در روز مسابقه مردم زیادی از دهکدههای اطراف به محل برگزاری مسابقه آمده بودند به نحوی که نزدیک 150 سوار و تعداد زیادی پیاده حوالی ظهر در محل دیده میشدند. جمعاً 80 نفر اسب سوار که بعضی نیز به آبادیهای دوردست تعلق داشتند برای شرکت در این مسابقات حضور یافتند. در تمامی قلمرو گوکلانها انجام این مسابقات بسیار مورد استقبال واقع شده بود. جوایز در نظر گرفته شده از نفر اول تا پنجم از 5تومان تا 1تومان بود. و نفر ششم 8 قران، نفر هفتم 4 قران و نفر هشتم تا بیستم 2 قران.
کلاً 20 مسابقه برگزار میگردید و قرار بود که در هر مسابقه 4 سوارکار شرکت کنند. بدین ترتیب هر یک از این 80 نفر شانس این را مییافت که در یک مسابقه و در گروه انتخابی خود شرکت کند. وکیل یا داور مسابقه از نقطه شروع، تاخت را آغاز میکردند. مسافت آنقدر طولانی بود که اسبها از دیدها محو میگردید. ترکمنها وقتی نام مسابقه اسب سواری را میشنوند هیجانزده میشوند تا چه رسد به آنکه در آن شرکت کنند. بدین ترتیب تشکیلات گستردهای لازم است تا آنها را در مسابقات تحت کنترل خود درآورد". (ییت، 1365، ص 210-211)
کشتی و ورزشهای پهلوانی (زورخانهای)
"فرانکلین" سیاح دوره زندیه، در سفرنامه خود راجع به فضای زورخانه و این ورزش می پردازد او مینویسد: "ورزشکاران با دو چماق چوبی گلابی شکل که آن را روی شانه خود میگذارند، همراه با موسیقی مرشد با نرمش خاصی به جلو و عقب می برند و پاهای خود را محکم به زمین می کوبند و اعصاب خود را تمدد می بخشند. سپس با اشاره پیش کسوت به نام پهلوان، افراد چماقها را روی زمین می گذارند، دستهای خود را دایره وار به هم می گیرند و با ریتم موسیقی، پاهای خود را با هم به چابکی حرکت می دهند.
سپس قبل از هر هنرنمایی پیش کسوت شروع به سخنرانی میکند و میگوید: شما ورزشکارها رفقای هم هستند، همه از این دنیا رفتنی می باشند و در زورآزمایی نباید بد هم را بخواهند و .... از آنها می خواهد جوانمردانه کشتی بگیرند، سپس کشتی آغاز می شود."
او در ادامه مینویسد: " تماشاچی که روی سکو نشسته و کشتی را نگاه میکند، یک شاهی، معادل سه پنس انگلیس پرداخته در ازای آن در حین تماشا با قهوه و قلیان پذیرایی میشود." (فرانکلین، 1358، 22-23)
فریزر، سیاح انگلیسی دوره فتحعلی شاه در سفرنامه خود راجع به بنای زورخانه میگوید: "زورخانه مانند گرمابهای بود که ما از راهرو تاریکی در آن فرو رفتیم و پس از عبور از دالانی به سردابهای رسیدیم هشت ضلعی در زیر گنبدی که بر دایرهای از ستونها استوار بود. در داخل این دایره گود زورخانه وجود داشت که از اطراف تا ارتفاع شش پا (82/1 متر) تختهبندی شده بود. بین این محل و دیوار خارجی در ارتفاعی مناسب جای نشستن تماشاگران بود. سقف گچی با نقشهای هولناک پهلوانانی که در حال زور ورزیها و شیرینکاریهای مختلف خود هستند نقاشی شده است.
پهلوانان کار خود را شروع کردند. این کار را با گرداندن دو میل بزرگ چوبی انجام دادند. به اینها میل میگویند و هر پهلوانی یک جفت از آنها را دارد که به نسبت قدرت بدنیش سنگینتر و یا سبکتر است. اینان که تا کمر لخت شده بودند نمونه بسیار عالی از پیکرهای ورزیده و عضلانی را نشان میدهند". ( فریزر، 1364، ص 158-157)
فریزر درباره کشتی گرفتن ایرانیان مینویسد: "هر پهلوان پیش از آغاز به انجام هر کار مهم، کرنشی عمیق به محل کشتی مینماید، گفتنی که این را در برابر «روح محل» انجام میدهد، بسیار خم میشود، نخست زمین را لمس میکند، سپس دست راستش را به سرش میکشد. پهلوان کشتیگیر سپس به جمعیت تعظیم میکند. هر کشتیگیر پیش از شروع کار به هم سلام میدهند. در آغاز کار که روبروی هم میایستند در حالی که بدنشان را خم کرده و دستهایشان را جلو برده بودند، گفتی میخواهند بجهند و مانند قوچ¬ها آمادهی شاخ به شاخ شدن هستند. هدف مهم هریک این است که کمربند شلوار حریف را بگیرد و اگر موفق به این کار نمیشدند محکم تن برهنه یکدیگر را میگرفتند و با هم گلاویز میشدند. هنر در این است که چنان بر زمین افتند که پشتشان به خاک نرسد، این آزمایش پیروزی یا شکست است ... .
هنگامی که کشتیگیران در برابر شاه کشتی میگیرند هر نوع بیرحمی تا سرحد مرگ مجاز است اما در موارد عادی دست به کارهای افراطی نمیزنند و تنها در اجرای مهارت خود را خرسند میکنند". (فریزر، 1364، 159-160)
دکتر ویلز، سیاح عصر ناصرالدین شاه مینویسد: "علتِ در گودی ساختن زورخانهها بیشتر به منظور گرم بودن در زمستان و خنکتربودن آن در تابستان است و دلیل کوچکتر از حد معمول بودن در ورودی آن بدین منظور است که پهلوان جوان پرزور دچار غرور نگردد و به هنگام خروج ضمن اجبار به خم شدن و خضوع مانع حالت خودپسندی و مبارزهطلبی شود.
کف زورخانه را با مقدار زیادی خارهای مخصوص به نام «ورگ» و «وگون» پر میکنند و تا چند روز متوالی ضمن آب پاشیدن بر روی این توده آنها را محکم میکوبند تا کاملاً به هم فشرده و ارتجاعی شود. سپس روی آنرا با قشری از گل سرخ و خاک رس مخصوص میپوشانند و آنقدر لگد میزنند تا کاملاً صاف شود". ( ویلز، 1368، ص 135)
دکتر ویلز میگوید: "کشتیگیری پهلوانی هم یکی از تماشاییترین عملیات زورخانهکاران است و فوت و فنهای مختلف دارد. تنکه یا شلوارهای چرمی مخصوص کشتی تماشایی است. بلندی ساقهای شلوار تا به زیر زانو میرسد. در محل زانوها لایه ضخیم و نرمتری جهت ضربهگیری دارد. معمولاً جنس آنها از چرم نازک و نرم و بریدری دوزی شده بوسیله نخ آبی رنگ به نقشهای زیبا میباشد. در ابتدا با هم سرشاخ میشوند و ... ".(ویلز، 1368، ص 134)
او می افزاید: "مردان ایرانی به هنگام نزاع و درگیری با هم هرگز با مشت به نزاع نمیپردازند. بلکه ابتدای درگیری را با زدن چند سیلی به صورت هم شروع میکنند. سپس دست به سوی موهای بلند میبرند و آن را میپیچانند و سرانجام منجر به کشتی میگردد". (ویلز، 1368، ص 135- 137)
او اضافه می کند: "در زورخانه ها همه انسانند، از شاه تا گدا، در آن برابرند و در آنجا تفاوتی بین غنی و فقیر نیست. همگی لباس خود را می کنند و لنگی به کمر می بندند. پهلوانان بنام یا زورخانه داران برای خود نیم شلواری از چرم یا تیماج نخدوزی یا بری دری دوزی شده به نام "تنکه" پهلوانی دارند. یک نفر ضربگیر نیز به نام مرشد با خواندن اشعار حماسی و نواختن بر ظرفی سفالی بزرگ ورزشکاران را به ادامه تشویق می کند. برنامه ابتدا با نرمش و چرخش، سپس باشنا رفتن بر روی تخته شنا و گرفتن میل های چوبی سنگین و چرخاندن آنان همراه با آهنگ ضرب مرشد ادامه پیدا می کند. ورزش دیگر که مخصوص باتجربه هاست، بلند کردن وسیله ای سنگین به نام سنگ است که به شکل دو لنگه درب است که هرکدام حدودا" 50 کیلو تا بالاتر می باشند.
وسیله دیگر "کباده" است که در اصل به شکل کمانی از فلز ساخته شده است و دارای حلقه هایی درشت و زنجیره ای است. در این میان میل بازان ماهری هستند که ضمن پرتاب میلها به هوا آنها را به طرق مختلف می تابانند و با آن نمایش میدهند." (ویلز، 1368، ص 133-134)
"رابرت بایرون"، سیاح انگلیسی دوره رضاشاه پهلوی که در سال 1933م. به ایران آمده درباره قدمت زورخانه مینویسد:" قدمت زورخانه به دوران پیش از اسلام بر میگردد. شاید از شعائر زردشتیان نشات گرفته باشد". وی در توصیف بنا میگوید: "دیوارهای آن پوشیده از از نقاشی و عکسهایی زردشده از چهرهایی میباشد. این عکسهای قهرمانان قدیمی است که در اینجا به آنها پهلوان میگویند. بالای عکسها یادگاریهایی فانتزی مثل یک رشته شلوارهای کوتاه بریدری دوزی شده و تعدادی کمان های فلزی (کباده) آویختهاند. وسط اتاق به عمق 90 تا 120 سانتیمتر گود و مساحت آن نزدیک به سه متر مربع است که کف آن ماسه ای نرم و به شدت پاخورده ریخته اند و روی آن به عمق 30 سانتیمتر کاه است و حالت فنری دارد. تعدادی ورزشکار که تنها لنگی به کمر دارند در آنجا حضور دارند. نوازنده نیز طبلش را با گرمای ذغال گرم می کند تا صدای بهتری داشته باشد."
او اضافه میکند: "ورزشکاران میلهای زورخانه را برمیداشتند، سپس نرمشهای بدنی را ادامه میدادند، بعد در حالیکه دستانشان را به دو طرف باز کرده بودند، به دور خود میچرخیدند. سرعتشان به قدری زیاد بود که در یک لحظه دو نیمرخ و یک تمام رخ ورزشکار را به وضوح میدیدم. آخرین نمایش به کمک کمانی فلزی (کباده) انجام میشد که هر یک از ورزشکاران آن را بالای سرشان نگه میداشتند و جلو و عقب میرفتند و گاهی با آن حرکات نمایشی انجام میدادند."
صاحب زورخانه می گفت هر زورخانه اغلب در محل تقاطع بازار و مناطق مسکونی واقع شدهاند تا کسبه بتوانند سرراه خانه وارد شوند و ورزش کنند. حق عضویت آن ماهی سه تومان است." (بایرون، 1381، ص 333-335)
سینیتیا هلمز سیاح دوره پهلوی (1973) به نقل از الیزا گیبسن ، از هاردوارد این گونه تعریف میکند که :" عبادت و تصوف – قهرمانان باستانی ایران، جنگ افزارهایشان، موسیقیشان، اشعار رزمی و بزمیشان، شکوه معماری ایرانی و ظرافت کاشیها، آینههای درخشنده و گودالی پرگرد و خاک، شلوارهای سوزن دوزی شده پرزرق و برق و فروتنی نفس، مجاهدت در راه کمال بدن برای برگرداندن آن به منشاءاش در پیشگاه خدا، همه اینها زورخانه، "خانه نیرومندی"، یا تشکیلاتی را که به قدمت اسلام است تشکیل میدهد، سنتی است برای پرورش جسم در ایران که هنوز زنده و پابرجا و هم سن تخت جمشید است."
هلمز اضافه می کند: "پایان کار به کمربند سیاه منتهی نمیگردد، ولی پهلوانی، مقامی است که نصیب یک قهرمان نیرومند و پاکدامن میشود. به محض رسیدن به این مقام ورود پهلوان را با نواختن زنگ و فرستادن صلوات پذیرا میشوند".
او درباره محل زورخانه ها می گوید: "زورخانهها را به سختی میتوان پیدا کرد. در کوچه ها یا پشت مسجدها پنهان شدهاند و یادآور آنست که متجاوزین خارجی و حتی رضاشاه، اولین شاه پهلویها، این سنت را تشویق ننموده و از آن بیمناک بودهاند، ولی این سنت با همان روحیه استقلالطلبی ایرانیان در دوران اشغال کشورشان بوسیله مغولها و اروپاییان (!) در طول قرنها به حیات خود ادامه داد. شاید این سنت از آنجا سرچشمه میگیرد که زردشتیان معتقدند با نیرومند شدن جسم، شیطان از عرصه وجود محو می شود. (هلمز، 1370 ، ص 49-50)
گوی و چوگان:
"سرپرسی سایکس"، سیاح اواخر دوره ناصرالدین شاه که اولین بار در سال 1893 به ایران آمده است، درباره بازی گوی و چوگان مینویسد:" این بازی به اندازهای قدیمی است که یکی از سخنسرایان معروف گفته است گوی از بدو آفرینش جهان، مورد لطمه چوگان بوده است.
در آن اوان بازیکنندگان گوی را با چوگان خود بشدت هرچه تمامتر به هوا میافکندند و بعد با سر قلابی شکل چوگان دو مرتبه آن را می گرفتند. بعدها هر سمت میدان را به چهار نفر تخصیص داده و هر یک از طرفین بازی سعی میکردهاند که گوی را از دروازه حریف خارج کنند. سرپرسی سایکس چند بیت از شاهنامه فردوسی راجع به چوگان بازی سیاوش، پدر کیخسرو نقل و اقتباس کرده و همچنین اشعاری از سعدی و حافظ را انتخاب و نوشته است.
به عقیده سایکس، سرآنتونی شرلی، سیاح دوره شاه عباس اول صفوی، شرح جالب توجهی راجع به این بازی مینویسد که به عقیده او قدیمیترین شرحی است که در این موضوع به زبان انگلیسی نوشته شده است. " شاه عباس در حالیکه بوق و کرنا مینوازد، وارد میدان می شود و 12 نفر از همراهان او به دو دسته 6تایی تقسیم شده و هر گروه یک طرف میدان مستقر میگردد. سوارها هر کدام چوبی در دست دارند که سر هر یک، قطعه چوب دیگری نصب گردیده و به چکش شباهت دارد. چابکسواران میکوشند که با این چوب دستیها که آن را چوگان میگویند گوی را همانطوریکه در بازی فوتبال انگلیسیها معمول است، از دروازه حریف خارج کنند." (سیاحتنامه شرلی، ص 70)
پس از انقراض صفویه، کشور ایران در معرض تاخت و تاز بیگانگان و بعد محل کشمکش های داخلی واقع شد و مردم از آن پس کمتر گوی و چوگان بازی کردند.
"سرمورتیمر دوراند" نیز، که در سال 1899 م. مصادف با حاکمیت مظفرالدین شاه قاجار به ایران می آید نیز فوق العاده به این بازی علاقه داشت. (سایکس، 1363، ص 350-358)
دوراند در سفرنامه خود به گوی و چوگان اشاره می کند و مینویسد:" این بازی، در گذشته ورزش ایرانیها بود ولی اینک بازی نمیکنند." (دوراند، 1346، ص 18) بنابراین با تایید گفته سرپرسی سایکس این بازی در دوره صفویه بیشتر بازی می شده است.
"هرمن نوردن"، سیاح انگلیسی است که بعد از جنگ جهانی اول، حدوداً در سال 1920 و همزمان با حکومت احمدشاه قاجار به ایران آمد. او جذب بازی گوی و چوگان شده است و به تاریخ این بازی میپردازد. او مینویسد: " این بازی را اشراف زادگان و نجبا در میدان شاه بازی می کنند و از تفریحات ایرانیان قدیم بوده است. " او میگوید این بازی از ایران به کشور چین برده شده و بعدها به ژاپن و تبت و هندوستان رفته است. آوازه این ورزش اشرافی به امپراطوری بیزانس رسید، سپس انگلیسیها و هلندی ها که این بازی را در هندوستان دیده بودند، آنرا در کشورهای اروپا متداول کردند." (نوردن، 1356، ص 119-120)
"فرد ریچاردز"، نقاش و هنرمند انگلیسی که در سال 1925م. در زمان حکومت احمدشاه قاجار به ایران آمده بود درباره این بازی مینویسد و به دست خود تصاویری از زمین بازی و تالار عالی قاپو، جایگاه تماشای بازی گوی و چوگان را ترسیم میکند. او مینویسد: " نام قدیمی این بازی "پولو" است. گرچه اندازه گوی همیشه یکسان بوده اما اندازه چوگان متفاوت است. در مورد قدمت این بازی میگویند هنگامی که اسکندر کبیر هنوز به سن رشد نرسیده بود شاهنشاه ایران برای او گوی و چوگان فرستاد و این اشارهای به این موضوع دارد که در آن زمان اسکندر کودکی بیش نبوده است."
او اضافه میکند: " سعدی، حافظ و عمرخیام شعرای ایرانی هستند که هر سه به این بازی اشاره کردهاند و اشعاری را در وصف آن سروده اند."عمر خیام میسراید:
ای رفته بچوگان قضا همچون گو چپ میخور و راست میرو و هیچ مگو
کانکس که تو را فکنده اندر تک و پو او داند و او داند و او داند و او
(ریچاردز، 1343، ص 8-9)
منابع:
1- اسکرین، کلارمونت، جنگهای جهانی در ایران: خاطرات سر کلارمونت اسکرین، ترجمه حسین نجف آبادی فراهانی، تهران: موسسه انتشارات نوین، 1363.
2- بایرون، رابرت، سفر به کرانه های جیحون؛ ترجمه لی لا سازگار، تهران: سخن، 1381.
3- برزگر، فرامرز، تاریخ ورزش ایران.- تهران: سازمان تربیت بدنی ایران، 1350.
4- پاتینجر، هنری، مسافرت سند و بلوچستان: اوضاع جغرافیای و تاریخی، ترجمه شاهپور گودرزی، تهران: کتابفروشی دهخدا، 1348.
5- حیدری، آزاده، تحلیل محتوای سفرنامه¬های ترجمه شده انگلیسی ها درباره ایران، موجود در کتابخانه های ایران". پایان نامه کارشناسی ارشد کتابداری و اطلاع رسانی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی (واحد تهران شمال)، 1385.
6- دوراند، ای. آر.، سفرنامه دوراند، ترجمه علی محمد ساکی، خرم آباد: محمدی، 1346.
7- ریچاردز، فردریک چارلز، سفرنامه فرد ریچاردز، ترجمه محسن دخت صبا، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1343.
8- سایکس، پرسی مولزورث، سفرنامه ژنرال سرپرسی سایکس، یا، ده هزار میل در ایران، ترجمه حسین سعادت نوری، تهران: لوحه، 1363.
9- سکویل وست، ویکتوریا مری، مسافر تهران، ترجمه مهران توکلی، تهران: نشر فرزان روز، 1375.
10- شیل، مری لئونورا (ویت)، خاطرات لیدی شیل، همسر وزیر مختار انگلیس در اوائل سلطنت ناصرالدین شاه، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران: نشر نو، 1362.
11- فرانکلین، ویلیام، مشاهدات سفر از بنگال به ایران در سالهای 1787-1786 میلادی، با شرح مختصری درباره ویرانه های تخت جمشید و رویدادهای جالب دیگر، ترجمه محسن جاویدان، تهران: بنیاد فرهنگ و هنر ایران، مرکز ایرانی تحقیقات تاریخی، 1358.
12- فریزر، جیمز بیلی، سفرنامه فریزر معروف به سفر زمستانی، از مرز ایران تا تهران و دیگر شهرهای ایران، ترجمه و حواشی از منوچهر امیری، تهران: توس، 1364.
13- قزل ایاغ، شهلا؛ افتخاری، شهلا. راهنمای بازیهای ایران؛ زیرنظر عباس حری.- تهران: کمیسیون ملی یونسکو در ایران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1379.
14- مصاحب، غلامحسین. دایره المعارف فارسی. تهران: شرکت سهامی کتابهای جیبی؛ امیرکبیر؛ فرانکلین، 1345-1375.
15- مک گرگور، چارلز متکاف، شرح سفری به ایالت خراسان و شمال غربی افغانستان در 1875، ترجمه مجید مهدی زاد، مشهد: آستان قدس رضوی، معاونت فرهنگی،.1366 2ج.
16- مهدوی نژاد، رضا؛ معتمدی، پژمان، تاریخ تربیت بدنی و ورزش، اصفهان: دانشگاه اصفهان، 1379.
17- نوردن، هـرمان، زیر آسمان ایران، ترجمه سیسمین سمیعی، تهران: دانشگاه تهران، 1356.- 16
18- ویلز، چارلز جیمز، سفرنامه دکتر ویلز: ایران در یک قرن پیش، ترجمه غلامحسین قراگوزلو، تهران: اقبال، 1368.
19- هالینگبری، ویلیام، روزنامه سفر هیئت سرجان ملکم به دربار ایران در سالهای 1799، 1800، 1801، ترجمه امیر هوشنگ امینی، تهران: کتاب سرا، 1363.
20- هلمز، سینتیا، خاطرات همسر سفیر، ترجمه اسماعیل زند، تهران: البرز، 1370. 19
21- هیل، اف.، نامه هایی از قهستان، ترجمه محمد حسن گنجی، مشهد: آستان قدس رضوی، 1378.
22- ییت، چارلز ادوارد، خراسان و سیستان، ترجمه قدرت الله روشنی زعفرانلو، مهرداد رهبری، تهران: یزدان، 1365.
منبع: کتابخانه مجلس شورای اسلامی
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید