1395/6/28 ۰۷:۲۸
چندی پیش محمدجان شکوری، تاریخ ناطق ملت تاجیک به تاریخ پیوست و در این مجال مغتنم قصد داریم تا برگ زرینی از تاریخ معاصرپارسیزبانان را ورق زده، به اهمیت و نقش استاد فقید بپردازیم. در معرفی محمدجان شکوری هیچ قلمی گویاتر و هیچ سخنی رساتر از قلم و بیانات این مرد بخارایی نمیتواند باشد که گویند: «عالم مردان کور را حس لامسه، جهان ابلهان را لاف و گزاف و دنیای مردان بزرگ را نگرش و دیدگاهشان تشکیل میدهد».۱ بنابراین در این مقال اندک، قلم از وی به عاریه گیریم و خاطرات ایام با او ورق زنیم که به راستی تاریخ ناطق ملت تاجیک بود
مقدمه: چندی پیش محمدجان شکوری، تاریخ ناطق ملت تاجیک به تاریخ پیوست و در این مجال مغتنم قصد داریم تا برگ زرینی از تاریخ معاصرپارسیزبانان را ورق زده، به اهمیت و نقش استاد فقید بپردازیم. در معرفی محمدجان شکوری هیچ قلمی گویاتر و هیچ سخنی رساتر از قلم و بیانات این مرد بخارایی نمیتواند باشد که گویند: «عالم مردان کور را حس لامسه، جهان ابلهان را لاف و گزاف و دنیای مردان بزرگ را نگرش و دیدگاهشان تشکیل میدهد».۱ بنابراین در این مقال اندک، قلم از وی به عاریه گیریم و خاطرات ایام با او ورق زنیم که به راستی تاریخ ناطق ملت تاجیک بود.
کودکی و نوجوانیاش در کوچه پسکوچههای بخارا سپری شده بود، از آن بخارای باستان که «تاریخ صنعت معماری» (محمدجان شکوری: راه من به بخارا بسته است، ۱۳ آبان ۱۳۹۰) هزارساله را در خود نهفته داشت؛ از آن بخارای شریف و قبهالاسلام فقط تصویر ویرانی و ناآبادیاش در ذهن محمد جان نقش بسته بود. راه بخارای امروز به جهت گناه کبیرهاش،۲ دفاع آشکار از حقوق تاجیکان و حسن نظر به مبارزه جوانان سمرقند، تا آخر عمر به روی وی بسته ماند. خبر آبادیاش را میشنید و در حسرت دیدنش میسوخت و میساخت؛ اما بخارایی دگر در وجودش، چشم امید به بخارای فردا داشت که میبایست در دوشنبه سر برمیآورد؛ دوشنبهای که پس از استقلال و کسب حاکمیت سیاسی، خانه امید تاجیکان شد. اگر راه بخارا را بستند، راه ایران، راه نیاکان را بایست پیش گرفت و بوی جوی مولیان از آن شنفت.
در دی ماه ۱۳۷۰ش با افتتاح سفارت ایران، بارقه امیدی در دل تاجیکان پدیدار شد. هر روز سفیر ایران در خانه میزبان، پذیرای مردان و زنان تاجیک شد و رسم مهمانکوبی رسمی رایج در سفارت گشت. محمدجان نیز از جمله کسانی بود که هر هفته چندین بار به ملاقات سفیر کبیر میآمد و از نگرانیها و تشویش و دغدغههای خویش با وی سخن میگفت و گاه به جهت همسویی دیدگاههایشان مجلس پربارتری تشکیل میشد و ساعتها به طول میانجامید و درپی آن قلم محمدجان بر روی کاغذ، مطالب ماندگاری برای آیندگان به یادگار میگذاشت.
«در این کتاب [نویسنده، خلق و تاریخ] کوششی در راه دورهبندی تحولات فکری استاد عینی پیش گرفته بودیم. اما تحقیق درباره خلاقیت ایجادی او ادامه دارد و بیشک من بعد بیشتر گسترش خواهد یافت. بهویژه پس از پاشخورد امپراتوری شوروی و فرارسیدن استقلال ملی تاجیکستان، ضروری است که به نگاشتههای این استاد بزرگ با نوبینی نگاهی اندازیم و از جمله، تحولات دید اجتماعی و ادبی او از پیشگاه امروزی به اندیشه بگیریم. از این رو سال ۱۹۹۵، با التماس سفیر کبیر آن وقت ایران در تاجیکستان، جناب آقای علیاشرف مجتهدشبستری، که قدرشناس فرهنگ و ادب معاصر تاجیکی است، کمینه مقالهای طولانی به نام «صدرالدین عینی، روشنگر بزرگ تاجیک» نوشته بودم که شاید اکنون در تهران از چاپ برآمده باشد. بازجست علمی که به شرافت این دوست صمیمی ملت تاجیک در آن مقاله کمینه صورت گرفت، همچنان دوام دارد…»(سیر ادبی صدرالدین عینی و مرحلههای آن، پاییز۱۳۷۶: ۷۶)
در روزهای جنگ برادرکشی تاجیکان محمدجان به همراه لایق شیرعلی و برخی دیگر از ضیائیان دیدارهایی با سفیر ایران داشتند که سراسر درد بود. شکوری درد اختلافات بین خلق تاجیک، درد فرهنگ و معنویت، درد یکپارچگی ملت را داشت. ترس آن داشت که این اختلافات و دیگرگونیهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بیش از آنکه باعث «عمیق رفت شعور اجتماعی» (واژه گزینی در تاجیکستان و بعضی مشکلات آن، پاییز۱۳۷۸: ۷۵) و «خود آگاهی ملی» (همان) شود آنان را از «اندیشه ملی که باید برابر با زبان پیش رود» (همان) باز دارد.
او تنها راه پر کردن خلأ معنوی ایجادشده در تاجیکستان را در «فرهنگ معنوی ایرانی اصیل» (خلأ معنوی در تاجیکستان و رسالت تاریخی آن، زمستان۱۳۷۵: ۳۷) میجست؛ ولی از فراگیری فرهنگ پیشرفته غرب نیز بینیاز نمیدید و آن را مکمل هستی معنوی تاجیکان میدانست و معتقد بود «بنیاد آن را حتما فرهنگ ملی و معنویت والای خاور زمین باید تشکیل بدهد.
دستاوردهای بزرگ علم و فرهنگ ایران از ارکان اساسی بنیاد هستی معنوی تاجیکان قرن بیست و یکم خواهد بود. برای اینکه چنین شود لازم است که آموزشگاههای ایرانی در تاجیکستان زیاد باشد، دانشآموزان و دانشجویان تاجیک بیشتری در ایران تحصیل علم بکنند، آموزگاران و استادان دانشگاههای ایران در تاجیکستان بیشتر درس بگویند، از تاجیکستان استادان به ایران برای تدریس بروند.
چند سال است که بنده در این اندیشهام که در تاجیکستان برای انسانگرایی آموزش و پرورش زمینه آماده باید ساخت. حالا در فرهنگستان علوم تاجیکستان بنده گروهی از دانشمندان را گرد هم آوردهام که اساسهای علمی و نظری انسانگرایی آموزش و پرورش را بررسی کنیم. یک برنامه انسانگرایی به وجود بیاوریم. پژوهشگاه آموزگاری تاجیکستان به ریاست پروفسور محمد اللهلطف، مکتب ملی تاجیکی را طرحریزی کرده است که نیز من بعد باید پایه بر انسانگرایی آموزش و پرورش داشته باشد.
مقصد از برنامه انسانگرایی آن است که دانش آموزان از دبستان و دبیرستان و دانشجویان از آموزشگاههای عالینه تنها علم و دانش بلکه بیشتر از آن باید آدمیت و معنویت بیاموزند. لازم است که نورسان و جوانان نه تنها علوم زراعت، علوم صناعت، علوم تجارت و غیره، بلکه بیشتر از همه علوم آدمیت یاد بگیرند. علم آدمیت از درس زبان، ادبیات، انواع هنر (صنعت)، زیباشناسی، احکام دین، تاریخ، انسانشناسی و مانند این به دست میآید. پس پایه آموزش و پرورش باید بر علوم انسانی باشد.
آموزش زبان مادری و زبانهای خارجی در برنامه انسانگرایی موقع اساسی دارد؛ زیرا سواد شخص و جامعه از آموزش ابتدائی زبان آغاز مییابد و رشد فرهنگ و معنویت به سواد وابسته است. سواد جامعه بلند باشد شخص میتواند به پایههای بلند فرهنگ برسد. در نظر است که نخست طرز آموزش زبان مادری در تاجیکستان بهکلی دیگر شود. حالا در مکتب تاجیکی گرامر و دستور میآموزند نه زبان. قاعدههای گرامر را میدانند؛ اما سواد ندارند و کورسوادند. دستور زبان تنها به آن اندازه که برای آموختن زبان ضرور است، باید آموخته شود و اصل مقصد آموختن زبان و از خود کردن داراییهای بیپایان آن باشد…» (همان: ۳۷و۳۸)
در سال ۱۹۸۹ (قبل از استقلال) وقتی قانون زبان با تلاش فرهیختگان تاجیک قبول شد، نام زبان دولتی «فارسی تاجیکی» نوشته شده بود؛ اما به سال ۱۹۹۴ در قانون اساسی جدید، به پیشنهاد تعدادی از نمایندگان مجلس اسم فارسی از نام زبان دولتی حذف شد.
روشنفکران و ادیبان و شعرای تاجیک به این موضوع اعتراض کردند و سه تن از آنان (محمدجان شکوری، لایق شیرعلی و مؤمن قناعت) مقالهای تحت عنوان «عزیز من، خراسان است اینجا» نوشته، اقدام پارلمان را محکوم کردند.
در اوضاع سیاسی آن روز که جنگ داخلی در جریان بود چاپ چنین مقالهای جرأت و جسارت خاصی میطلبید که محمدجان شکوری به اتفاق همفکران خود با احساس مسئولیت و درک رسالت فرهنگی و ملی خود میخواستند عواقب این کار را گوشزد کنند. وی در اکثر سخنرانیهایش با غروری تمام از جشن روز زبان در کشور تاجیکستان سخن میگفت و تأکید میکرد که: «زبان نشانه اساسی ملت است تا زبان ملی هست، ملت هست. پس جشن زبان جشن هستی ملت است و مردم استواری ملی خود را با شادی و خرسندی ویژه جشن میگیرند از این رو، روز زبان، عزیزترین و بزرگترین جشنهای تاجیکستان است. ملتی که در بزرگداشت زبان خود به این اندازه همت میگمارد، بیگمان برای اصلاح وضع زبان و علاج کردن دردهای آن نیز امکان خواهد یافت. باور داریم که آینده زبان فارسی در ورارود، درخشان است.» (سرنوشت زبان بازگوی سرنوشت ملت است، بهار۱۳۸۰: ۴۷و۴۸)
با توجه به پدیداری روحی نو و روشی جدید در ادبیات و ادبیاتشناسی پس از گورباچف، مطالب نوشتاری شکوری نیز به دو دوره قبل و بعد از آن تقسیم میشود که با هم فرق اساسی دارند؛ ولی تمام تلاش وی در دوره قبل از گورباچف معطوف بر این بود که نسل تاجیکی که در قرن بیستم رئالیست شد، رئالیست تاجیکی گشت نه روسی، که البته رئالیسم تاجیکی دارای مزیتها و خصوصیات ملی است.
استاد همه عمرش را صرف حیات معنوی ملت تاجیک نمود؛ اما در این راه نیز هوشمندانه و با نگاهی درست و ژرف قدم برمیداشت؛ چون نمیخواست تجربه تلخ بیسوادی مردمان تاجیک دوباره تکرار شود. نمیخواست هزاران مرد سوادناک، دوباره بیسواد یا کمسواد شوند، هرچند اعتقاد راسخ داشت که: «زبان ملت ما در قالب همان خط [خط نیاکان] ریخته شده و تفکر ما به همان خط سخت وابستگی دارد.» (شکوری: زبان فارسی آسیای میانه ضربههای سختی دیده است، ۱۱ آبان ۱۳۹۰)
«پیش از انقلاب که مدارس اسلامی وجود داشت، کتابهای درسیشان به عربی بود. بیشترین کتابهای درسی به عربی بود، لیکن درس به فارسی بود. دانشجو از کتاب عربی، به زبان فارسی آن علم را یاد میگرفت. امروز هم این کارها را کردن لازم است. کتاب درسی به زبان روسی است؛ بگذار باشد، لیکن درس باید تاجیکی باشد. در این وضع دانشجو دو زبان را میآموزد و زبان تاجیکی علم را از آن خود میکند که بسیار مهم است…. در زمان شوروی مکتب روسی خیلی زیاد بود و در کلاسهای روسی بچههای تاجیک هم حضور داشتند، اما امروز همه شاگردان کلاسهای روسی بچههای تاجیکاند. این روحیه که من نمیدانم چه روحیه است هنوز از بین نرفته است. علم و دانش و کاردانی، همه به واسطه زبان روسی است. زبان فارسی تاجیکی گویی زبان علم نیست، زبان کسب و کار نیست. یک تصوری بسیار ضررناک پیدا شده است که مبارزه با آن هنوز نتیجه نداده است…
در عهد سامانیان میگفتند که زبان فارسی زبان قصههای شب است، زبان داستان خسروان است، برای علم و دفترداری به کار نمیآید، حتی ابوریحان بیرونی اینطور گفته و این عقیده را گویا قبول کرده بود. لیکن سامانیان ـ امیران سامانی، وزیران سامانی، بلعمیان ـ اثبات کردند که فارسی در همه شاخهها قدرت دارد. اول فتوا گرفتند و قرآن را ترجمه کردند. چون قرآن بهخوبی ترجمه شد، دیگر شک نماند که در رشتههای دیگر هم میتوان فارسی را به کار گرفت. حقیقتا هم زبان فارسی در همه رشتهها عمل کرد و یکی از مقتدرترین زبانهای جهان شد. امروز هم در تاجیکستان بسیار کسان هستند که میگویند زبان تاجیکی زبان شعر بوده، بگذار شعر بگویند، رمان بنویسند، اما در علم و فنّاوری و این ساحهها زبان تاجیکی را نزدیک نبیارید!
من به آقای رحمانف رئیسجمهوری تاجیکستان عرض کردم که امروز دوره سامانیان آمده است باز٫ باز ما در سطح بلند دولتی باید اثبات کنیم که زبان فارسی قدرت دارد که به نیازهای این زمان پاسخ بگوید. با کمک زبان روسی و انگلیسی. هرچه کمک است، باید ما از آنها بگیریم؛ اما اساس باید زبان فارسی باشد. اگر دانش و اطلاعات به این زبان نشود، رشد ملی دست نمیدهد. اطلاعات و دانش باید به زبان ملی و از خود شود. آن وقت فرهنگ ملی پیش میرود و ملت ملت میشود. وگرنه اگر زبان فارسی تاجیکی در شعر انکشاف یافته باشد، در روزنامهنویسی و رماننویسی رشد کرده باشد، ولی در علم عمل نکند، این زبان ناقص است. با این زبان ناقص ما کجا میرویم؟ در این زمان که مستقل هستیم باید یکی از خلقهای پیشرفته جهان باشیم.
لازم است که ما سواد روسی هم داشته باشیم، سواد انگلیسی هم داشته باشیم، ولی اول ما باید سواد تاجیکی داشته باشیم و اگر ما بعضا نمیتوانیم از زبان تاجیکی استفاده کنیم، سببش این است که زبان خود را نمیدانیم. آن علم را میدانیم، زبان روسی را هم برای بیان آن علم میدانیم اما تاجیکی خود را نمیدانیم. در تاجیکی خود عاجز هستیم. بنابراین نمیتوانیم آن را به تاجیکی بیان کنیم. لیکن اگر کوشش کنیم، جستجو کنیم، فداکارانه فعالیت کنیم حل مسأله یافت میشود.» (زبان فارسی در گفتگو با محمدجان شکوری بخارایی استاد ادبیات تاجیک، ۳۰ مرداد۱۳۸۵)
به وضوح دیده میشود که شکوری «در بسیاری از موارد طوری گام میزند که میان خلاقیت و به گونهای اگر نه پیروی و قاطعیت اقلا به شکل همراهی با نظام سیاسی پیش میرود که تنها راه پیشبرد ادبیات تاجیکستان همین بود که در سالهای ۷۰ـ۶۰ درخششی دارد… این مرد… واقعا یکی از کسانی است که بعد از سقوط نظام شوروی و حتی در دوره گلاسنوست و پروستریکا گامهای بلندی برداشت در راه هویت ملی دادن به ادبیات تاجیک»۳ (مستند جان دل افروز)
پس از آنکه فرهنگستان زبان و ادب فارسی اجازه قانونی برای پذیرفتن عضو پیوسته از کشورهای فارسی زبان را گرفت، جناب آقای دکتر حداد عادل از سفارت نظر خواستند و اولین فرد واجد صلاحیت برای این کار، استاد شکوری معرفی شد که مقبول افتاد و از سال ۱۹۷۵ به عنوان «عضو پیوسته فرهنگستان» فعالیت خویش را آغاز کرد و بهتدریج دامنه فعالیتهای مشترک فرهنگی ادبی استاد نیز با فرهنگستان گستردهتر شد.
«در کارهای فرهنگستان شرکت میکنم، کوشش میکنم فقط سامعه نباشم، بلکه فعالتر باشم. برای کسانی در ایران بنده تماما یک آدم نو، تازه، کیست معلوم نیست، با وجود این کسانی یافت شدند که دانستند و فهمیدند و گفتند که از چهرههای ماندگار است» (همان) این چهره ماندگار، بخارایی را بر دوش میکشید که راه نیاکان را در پیش دارد. نام و یاد محمدجان شکوری صاحب دهها کتاب و صدها مقاله، برای دوستدارانش یادآور سه کلمه و یک کتاب است: بخارا و ایران بزرگ و «زبان ملی که افاده هستی معنوی ملت است» (خلأ معنوی در تاجیکستان و رسالت تاریخی آن، زمستان ۱۳۷۵: ۳۶) و خراسان است اینجا. افسوس که همه تلاشمان در یافتن کتاب «پانتورکیزم وسرنوشت تاریخی تاجیکان» ره به جایی نبرد تا از تلاشهای وی در حمایت از حقوق و منافع تاجیکان که در نامهای به گورباچف انعکاس یافته در اینجا نقل کنیم و پیرامون آن بحثی درخور داشته باشیم که بنا به گفته پیوند گلمراد زاده: «مجموعه پان تورکیزم و سرنوشت تاریخی تاجیکان نشاندهندة دنیای رنگین اندیشه و ملاحظههای محقق نازکبیان و سعد اکبر علم و فرهنگ تاجیک بوده، هر کدام از صاحبوطنان را به خودآگاهی و خودشناسی، رفاقت و وحدت و همت و غیرت در جاده بنیاد و معمار دولت صاحب استقلالمان تلقین میکند.» (محمد جان شکوری: از تحقیق تا طلب بازگشت به فرهنگ اصیل، ۲۹ شهریور ۱۳۹۱)
نیای من، ضیای من، تو خود یک میهنی، استادر سمرقند منی، الحق، بخارای منی، استاد.۴
و آرزو و خواسته این استاد کبیر که «تاجیکستان را، ملت تاجیک را بدون دین و دیانت تصور»نداشت (محمدجان شکوری: راه من به بخارا بسته است، ۱۳ آبان ۱۳۹۰)، از ایران و ایرانیان این بود: «اما امروز… امروز به عقیده بنده رسالت تاریخی ایران آن است که در پرورش یکی از ریشههای درخت کهنسال ایرانیت که از خاک پاک فرهنگخیز و دریآفرین ماوراءالنهر شاداب میگردد، همت گمارد و نگذارد که این ریشه آسیب ببیند. فرهنگ ایرانی با آن ارزشهای گرانبها که از عهد قدیم تا امروز در ماوراءالنهر و خراسان ایجاد شدهاند، مکمل است وگرنه ناقص خواهد بود. ما باید از پی آن باشیم که یگانگی ساختار و فرهنگ ایرانی و یکپارچگی محیط زیست آن پیوسته پایداری افزاید همبستگی بخشها و منطقههای محیطزیست معنوی، رشد برابر و هماهنگ این بخشها و منطقهها از مهمترین شرطهای ترقی همهجانبه فرهنگ به صفت واحد کل و یک تکهای است از ایران. امید داریم که برای آمادگی زمینه رشد فرهنگ ایرانی در همه قلمرو زبان فارسی غمخواری ویژه ظاهر نماید.» (خلأ معنوی در تاجیکستان و رسالت تاریخی آن، زمستان ۱۳۷۵: ۴۰)
استاد در اواخر عمر میخواست مطالب پراکندهاش را گرد آورده، کتاب کند. همه نوشتههای خود در ارتباط با تاریخ یکجا جمع کند اما میگفت: «نمیتوانم، دیگر قوت نمانده است برای این کارها. ۴۷ کتاب بنده چاپ شد برای یک نفر بس٫» (مستند دلافروز)
نتیجه:
اگر بخواهیم استاد شکوری را در یک جمله توصیف کنیم، باید بگوییم که او نماد تلاش برای بازگشت به خویشتن ملت تاجیک، احیای فرهنگ و زبان و آیین نیاکان و گسترش روابط فرهنگی بین سه کشور ایران، تاجیکستان و افغانستان بود و در این راه از هیج کوششی فرو گذار نکرد و در مقابل بیمهریها و تنگ نظریهای برخی از منتقدان، با کمال متانت و ادب، محکم و استوار ایستادگی نمود. او بهخوبی تشخیص داده بود که برای تحکیم استقلال تاجیکستان همه مردم بهویژه جوانان باید تاریخ و تمدن و فرهنگ و دین خود را به خوبی بشناسند تا در جهان کنونی در مقابل تهاجمات فرهنگی مستحیل نشوند.
در شرایط حساس کنونی که مخاطرات زیادی آسیای میانه را تهدید میکند، عمل به توصیههای استاد (که در این مقاله نیز به بخشی از آنها اشاره شد)، میتواند وحدت و یکپارچگی مردم تاجیکستان را تحکیم بخشیده، تا حد قابل ملاحظهای این کشور و مردم آن را از آسیبهای احتمالی مصون بدارد. بیتردید اقدامات و سیاستهای دولت تاجیکستان و تلاشهای ضیائیان دلسوز این کشورتازه استقلال یافته در جهت احیای فرهنگ و زبان نیاکان و خودآگاهی مردم مؤثر بوده و خواهد بود؛ اما نباید ما ایرانیان فراموش کنیم که چشم امید برادران و خواهران تاجیکی که پاسدار و ورّاث خلف فرهنگ و زبان پارسی در دوران حکومت کمونیستی به رغم تمام تضییقات و سیاستهای تفرقهافکنانه آن دوران بودند، امروز به ایران دوخته شده و به حق از ما انتظار دارند که در این مسیر دشوار یار و یاورشان باشیم.
ذکر این نکته ضروری است که در این مقوله نباید توقع داشته باشیم که همه کارها توسط دولتها صورت پذیرد؛ زیرا روابط ما با تاجیکستان یک «رابطه خویشاوندی» و در قیاس با کشورهای دیگر منحصر به فرد است و محدود به زمینههای مشخص و انگشتشمار نمیشود. ایران و تاجیکستان در تمام زمینههای اقتصادی، تجاری و فرهنگی باید روابط بسیار گسترده مردمی داشته باشند که البته این گونه همکاریها با نگاه همهجانبه و نظرداشت اولویتها، نتایج مؤثرتری خواهد داشت. و در این راستا «انجمن دوستی ایران و تاجیکستان» با برنامههای خود کوشش دارد ضمن شناساندن بهتر تاجیکستان به ایرانیان، روابط مردمی بهویژه در زمینههای فرهنگی را هرچه بیشتر گسترش دهد.
پینوشتها:
۱٫ Paul Harvey
2.گناه کبیره، برگرفته از کلام استاد
۳٫ سخن دکتر احمد کریمی حکاک
۴٫ شعر از گلرخسار صفییوا
منابع:
مقالات:
۱ـ شکوری بخارایی، محمدجان (آبان ۱۳۷۲)، «گهواره تاریخی و فرهنگی تاجیک»، ماهنامه کیهان فرهنگی، ش۱۰۳
۲ـ ـــ (زمستان ۱۳۷۴)، «نگاهی به ادبیات تاجیکی سده بیست»، فصلنامه ایران شناخت، ش۱
۳ـ ـــ (زمستان ۱۳۷۵)، «خلأ معنوی در تاجیکستان و رسالت تاریخی آن»، فصلنامه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، ش۱۶
۴ـ ـــ (زمستان ۱۳۷۵)، «سه شاخه یک درخت برومند»، فصلنامه ایران شناخت، ش۳
۵ ـ ـــ (بهار ۱۳۷۶)، «جاده حق پیموده ام»، فصلنامه ایران شناخت، ش۴
۶ـ ـــ (پاییز ۱۳۷۶)، «سیر ادبی صدرالدین عینی و مرحلههای آن»، فصلنامه نامه فرهنگستان، ش۱۱
۷ـ ـــ (زمستان ۱۳۷۶)، «تذکار اشعار، تذکره منظوم صدر ضیاء»، فصلنامه نامه فرهنگستان، ش۱۶
۸ـ ـــ (زمستان ۱۳۷۷)، «قدر زر زرگر بداند»، فصلنامه ایران شناخت، ش۱۱
۹ـ ـــ (پاییز ۱۳۷۸)، «واژهگزینی در تاجیکستان و بعضی مشکلات آن»، فصلنامه نامه فرهنگستان، ش۱۳
۱۰ـ ـــ (بهار ۱۳۸۰)، «سرنوشت زبان بازگوی سرنوشت ملت است»، فصلنامه نامه انجمن، ش۱
۱۱ـ ـــ (بهار ۱۳۸۲)، «تذکار اشعار و مسئله پیدایش شعر نو»، فصلنامه نامه پارسی، سال هشتم، ش۱
۱۲ـ ـــ (تابستان ۱۳۸۳)، «از معارف پرستی تا به چنگیز پرستی»، فصلنامه نامه فرهنگستان، ش ۲۳
۱۳ـ ـــ (زمستان ۱۳۸۳)، «ادبیاتپژوهی صدرالدین عینی و خودشناسی ملی تاجیکان فرارود(۱)»، فصلنامه نامه انجمن، ش۱۶
۱۴ـ ـــ (بهار ۱۳۸۴)، «ادبیاتپژوهی صدرالدین عینی و خودشناسی ملی تاجیکان فرارود(۲)»، فصلنامه نامه انجمن، ش۱۷
مصاحبهها:
۱ـ مصاحبه با محمدجان شکوری بخارایی (آبان و آذر ۱۳۷۱)، « گفتگو با استاد محمدجان شکوراف (آب اگر صد پاره گردد، باز با هم آشناست)»، ماهنامه کلک، ش ۳۲و۳۳
۲ـ ـــ (خرداد و تیر ۱۳۷۴)، «همبستگی فرهنگی»، ماهنامه کیهان فرهنگی، ش ۱۲۱
۳ـ ـــ (پاییز ۱۳۷۶)، «گفتگو: با وجود جنگ خانگی شش ساله، کار علمی و فرهنگی در تاجیکستان ادامه دارد»، فصلنامه نامه پارسی، ش۶
۴ـ ـــ (پاییز ۱۳۷۶)، «میزگرد: زبان فارسی، هویت ملی، همبستگی فرهنگی»، فصلنامه ایران شناخت، ش۶
۵ـ ـــ (آبان ۱۳۷۶)، «استقبال فرهنگ دوستان تاجیک از انتشار دانشنامه ادب فارسی»، ماهنامه کتاب ماه ادبیات و فلسفه، ش۱
۶ـ ـــ (شهریور ۱۳۹۲)، «فرهنگ فارسی تاجیکی»، ماهنامه کتاب ماه کلیات، ش۱۸۹
رسانهها:
۱ـ آدینه، اسفندیار؛ در گفتگو با محمدجان شکوری (۱۱ آبان ۱۳۹۰)، «شکوری: زبان فارسی آسیای میانه ضربههای سختی دیده است»، بی.بی.سی
۲ـ سمرقندی، شهزاده در گفتگو با محمدجان شکوری (۱۳ آبان ۱۳۹۰)، «محمدجان شکوری: راه من به بخارا بسته است»، رادیو زمانه
۳ـ سمرقندی، شهزاده در گفتگو با محمدجان شکوری ( ۱۶ آبان ۱۳۹۰)، «محمدجان شکوری: زبان نشانه اساسی هستی یک ملت است»، رادیو زمانه
۴ـ سمرقندی، شهزاده (۲۸ شهریور ۱۳۹۱)، «محمدجان شکوری: تاجیکستان را آباد کنیم»، رادیو زمانه
۵ـ عطار، علی (۲۰ دی ۱۳۹۰)، «گفتگو با محمدجان شکوری»، بیبیسی
۶ـ علینژاد، سیروس؛ در گفتگو با محمدجان شکوری (۳۰ مرداد ۱۳۸۵)، «زبان فارسی در گفتگو با محمدجان شکوری بخارایی استاد ادبیات تاجیک»، آریانت
۷ـ گلمرادزاده، پیوند (۲۹شهریور ۱۳۹۱)، «محمدجان شکوری: از تحقیق تا طلب بازگشت به فرهنگ اصیل»، بیبیسی
۸ـ معین، باقر (۱دی ۱۳۸۹)، «شکوری، جان تاجیکان»، خبر آنلاین
۹ـ مهدی، محییالدین (۳ مهر ۱۳۹۱)، «دین شکوری، بر مدعیان هویت خراسان»، بیبیسی
۱۰ـ فیلم مستند «جان دل افروز؛ محمدجان شکوری»، کاری از علی عطار، پخش شده در ۶ دی ۱۳۹۰ از شبکه بیبیسی
۱۱ـ گفتگوی محمد جان شکوری با ایران صدا (۲۹ مهر ۱۳۸۷)، «تاریخ تحولات فرهنگی بخارا از دیدگاه محمدجان شکوری»
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید