1395/6/27 ۰۸:۵۱
دوران امامت امام هادی(ع)، همزمان با حکومت متوکل عباسی بود؛ حاکمی که بیشتر مورخان جهان اسلام، درباره ستمگری و خونریزی وی، اتفاق نظر دارند. افزون بر این صفات، متوکل فردی ناصبی بود و نسبت به امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان آن حضرت، بغض و کینه فراوانی داشت. «ابنجوزی»، مورخ و عالم اهلسنت، ضمن شرح دلایل فراخوانده شدن امامهادی(ع) به سامرا، مینویسد: «برخی علما بر آنند که دلیل فراخواندن علی بن محمد[(ع)] از مدینه به بغداد و سپس سامرا، بغض و کینه متوکل نسبت به علی[(ع)] و فرزندان او بودهاست.»(تذکرهالخواص؛ ص321) با این حال، رفتار ظالمانه متوکل با امامهادی(ع)، تنها ناشی از اعتقادات ناصبی خلیفه عباسی نبود.
دوران امامت امام هادی(ع)، همزمان با حکومت متوکل عباسی بود؛ حاکمی که بیشتر مورخان جهان اسلام، درباره ستمگری و خونریزی وی، اتفاق نظر دارند. افزون بر این صفات، متوکل فردی ناصبی بود و نسبت به امیرالمؤمنین(ع) و فرزندان آن حضرت، بغض و کینه فراوانی داشت. «ابنجوزی»، مورخ و عالم اهلسنت، ضمن شرح دلایل فراخوانده شدن امامهادی(ع) به سامرا، مینویسد: «برخی علما بر آنند که دلیل فراخواندن علی بن محمد[(ع)] از مدینه به بغداد و سپس سامرا، بغض و کینه متوکل نسبت به علی[(ع)] و فرزندان او بودهاست.»(تذکرهالخواص؛ ص321) با این حال، رفتار ظالمانه متوکل با امامهادی(ع)، تنها ناشی از اعتقادات ناصبی خلیفه عباسی نبود. امامهادی(ع)، با وجود همه محدودیتها، همچون خورشیدی تابنده میدرخشیدند و مسلمانان را از شعاع دانش و معنویت خویش بهرهمند میکردند و این امر باعث تشویش و وحشت خلیفه ستمگر عباسی میشد.
مکارم اخلاقی امامهادی(ع) به روایت علمای اهلسنت
شخصیت بیبدیل آن حضرت، بر تمام اندیشمندان جهان اسلام تأثیرگذار بود. این امر را میتوان از ستایشها و شرح مناقب امامهادی(ع) در آثار علمای مشهور اهلسنت دریافت. «عمر بن شجاع موصلی» درباره آن حضرت مینویسد:«کنیه علی بن محمد[(ع)]، ابوالحسن و القابش زکی، هادی و عسکری است. به بردباری شهرت داشت و همه او را آگاه به تمام فنون و دانشها و رازهای سربه مُهر میدانستند. زهد و کثرت عبادتش زبانزد بود و برایش کرامات فراوانی نقل کردهاند. چه بسیار مشکلات لاینحل که توسط او حل و چه بسیار گرههایی که با دستان او گشوده شد. علی بن محمد[(ع)] با خدای خود خلوتها داشت و مقامات بلند و معانی لطیف در او جمع شده بود.»(النعیمالمقیم؛ ص148) حتی «محمد بن احمد ذهبی» که نسبت به شیعیان نظر دوستانهای ندارد نیز، در کتاب خود امام هادی(ع) را با واژگانی مانند «شریف» و «اصیل» ستوده است و اقرار میکند که آن حضرت، یگانه روزگار خود بوده است.(سیراعلامالنبلاء؛ ص121) «خطیب بغدادی» در کتاب مشهور «تاریخ بغداد»، به ذکر مناقب و ویژگیهای شخصیتی امامهادی(ع) پرداخته و روایاتی از پاسخهای آنحضرت به پرسشهای دینی و معرفتی دانشمندان بنامی همچون «یحیی بن هبیره»، نقل کرده است.(ص56 و 57) جلوههای مکارم اخلاقی در سیره امامهادی(ع) چنان وافر و چشمگیر است که «محمد بن طلحه نصیبی»، عالم اهل سنت، در کتابش، پس از اشاره به برخی از آنها، خود را از درک و شرح همه این ویژگیهای ممتاز اخلاقی، عاجز میداند و مینویسد:«اینها که برشمردم، تنها برخی از آن روایاتی است که درباره مکارم اخلاق او به دست من رسیده و همه علما بر آن اتفاق نظر دارند.»(مطالب السؤول؛ ص308) در کتابهای علمای اهلسنت، به کرامات امامهادی(ع) نیز، اشاره شده است. «خواندمیر»، عالم شافعی مذهب، در این باره مینویسد:«جمعی از اهل اصفهان که ابوالعباس، احمد بن النصر، از جمله آنهاست، روایت کردهاند که [از] شخصی از متوطنان[ساکنان] بلده[شهر] مذکور که عبدالرحمن نام داشت و شیعی مذهب بود، پرسیدند که سبب چیست که تو به امامت علی الهادی[(ع)] اعتقاد کرده و نسبت به دیگری از سادات، این عقیده نداری؟ جواب داد که من از او چیزی مشاهده نمودم که دلالت بر امامتش میکرد. گفتند: چه چیز دیدهای از او؟ گفت: من مردی فقیر بودم، اما به صفت جرات و طلاقت لسان[سخنوری] اتصاف داشتم و در یکی از سنوات[سالها]، مردم اصفهان مرا با جمعی جهت دادخواهی به درگاه متوکل خلیفه فرستادند. روزی بر در دارالخلافه ایستاده بودم که ناگاه حکم شد که علی بن محمد[(ع)] را حاضر سازند، پس من از بعضی نزدیکان پرسیدم که کیست این شخص که خلیفه به احضار او فرمان داده؟ گفتند مردی است علوی که رَفَضه[شیعیان] او را امام میپندارند ... من با خود گفتم از اینجا به هیچ طرف نمیروم تا ببینم که این شخص، چگونه مردی است. ناگاه جناب امامت پناه، بر اسبی سوار پیدا شد و خلایق بر یَمین[راست] و یَسار[چپ] طریق[راه] ایستاده، در وی مینگریستند و چون چشم من بر وی افتاد، محبتش را در دل جای داده، در نفس خود دعا کردم که ایزد تعالی شّر متوکل را از او مندفع[دور] سازد و هادی، رضیا...عنه، پس از آنکه نزدیک رسید، به جانب من اقبال[رو] فرموده، گفت: استجاب ا... دعاک و طول عمرک و کثر مالک و ولدک[؛ خداوند دعای تو را مستجاب کند و به تو طول عمر و کثرت مال و فرزند ارزانی فرماید.] بعد از صدور این سخن از امام[(ع)]، لرزه بر اندام من افتاد، چنانچه بعضی از حضار بر تغیُّر حال من وقوف یافته، پرسیدند که تو را چه میشود؟ گفتم: خیر است و چون به اصفهان بازگشتم، واهب[بخشنده] بی منت، ابواب رزق بر من گشاده، کثرت مال من به مرتبهای رسید که آنچه در خانه دارم، قیمت آن هزارهزار درهم است؛ سوای اسباب و املاک و جهاتی که در خارج سرای من است خدای تعالی، ده فرزند دلبند به من ارزانی داشت و حالا هفتاد و چند سال از عمر من گذشته است.»(حبیب السیر؛ ص87)
عظمتی که باعث وحشت طاغوت شد
منابع اهلسنت از امامهادی(ع) به عنوان محترمترین و برجستهترین شخصیت مدینه یاد کردهاند و معتقدند که جایگاه مردمی آن حضرت و اقبال عمومی مسلمانان به ایشان، صرف نظر از نوع مذهب، باعث وحشت متوکل شد و این، یکی از دلایل فراخواندن امام هادی(ع) به سامرا بود. روایت این سفر اجباری و دلایل آن، از قول علمای اهلسنت، بسیار قابل تأمل و خواندنی است. «خواندمیر» مینویسد:«در زمان متوکل عباسی، والی مدینه، عبدا... بن محمد، بنا بر مباینتی[تفاوتی] که میان اصحاب سعادت و ارباب شقاوت میباشد، قاصد ایذای[عامل اذیت] امام، ابوالحسن علیالنقی[(ع)] شده، آغاز سعایت[بدگویی] کرده، عریضه[ای] مشتمل بر غیبت و شکایت [از] آن سَروَر اهل هدایت، به بغداد فرستاد. بنابر آن، متوکل، یحیی بن هرثمه بن اعین را به مدینه ارسال داشت تا آن امام عالی مقام را به «سُرّ مَن رأی»[سامرا] رساند و ابوالحسن، رضیا...عنه، مصحوب[همراه] یحیی، به «سُرّ مَن رأی» رفته، آنجناب را در خان الصعالیک که موضعی ناخوش بود، فرود آوردند.»(حبیبالسیر؛ ص96) تنها «خواندمیر» این چنین در مذمت رفتار متوکل و والی مدینه نسبت به امام هادی(ع) سخن نگفتهاست؛ «ابن جوزی» نیز، در کتاب خود به رفتار متوکل نسبت به امام(ع) اعتراض میکند و مینویسد:«مقام او[امامهادی(ع)] در میان اهل مدینه بالا بود و همه مردم، به او متمایل بودند. به همین دلیل، خلیفه از او ترسید و یحیی بن هرثمه را فرستاد تا علی بن محمد[(ع)] را از مدینه خارج کند و به بغداد بیاورد و زیر نظر بگیرد. هنگامی که یحیی قصد این کار را کرد و وارد خانه وی در مدینه شد، فریاد شیون و گریه از کوی و برزن برخاست.»(تذکرهالخواص؛ ص321) وحشت متوکل از نفوذ معنوی امام هادی(ع)، با شنیدن گزارش مأمورانی که آن حضرت را از مدینه به سامرا می بردند، بیشتر شد. عُمّال متوکل به او گزارش دادند که وقتی موکب امام(ع) به منطقه «یاسریه» در عراق رسید، دو طرف مسیر، مملو از جمعیت شد و مردم، بااشتیاق، به دیدار امام هادی(ع) شتافتند.(تاریخ یعقوبی؛ ص484) آن حضرت، پس از ورود به سامرا، تحت نظر قرار گرفتند و منزل امام(ع)، گاه و بیگاه توسط عُمّال خلیفه عباسی، تفتیش میشد. این آزار و اذیت مداوم از چشم مورخان و علمای جهان اسلام پوشیده نمانده است. «مسعودی» مینویسد:«از علی بن محمد[(ع)] نزد متوکل سعایت[بدگویی] کردند و درباره او گفتند: محمد بن علی در خانه خود از سلاحها و نامههایی که شیعیانش برای او میفرستند، نگهداری میکند. متوکل از این خبر برآشفت و دستور داد شبانه به خانه آن حضرت هجوم ببرند. مأموران پس از تفتیش منزل، محمد بن علی[(ع)] را در اتاقی یافتند؛ در حالی که تنپوشی مویین بر تن داشت و بر کف اتاق هیچ فرشی جز سنگریزه و شن نبود. او پارچهای پشمین بر سر کشیدهبود و در حالی که آیاتی از قرآن را تلاوت میکرد، به پروردگارش توجه داشت.»(مروجالذهب؛ ص11)
منبع: روزنامه خراسان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید