1395/5/10 ۰۷:۳۷
واژه «جوانمرد» در قرن دوازدهم در زبان فارسی مختص اشاره به عاشق محض خداوند بود. میبدی، سمعانی و احمد غزالی گاه خوانندگانشان را با این عنوان خطاب میکنند. اشاره به نقطهای است که همه باید بدان راه یابند؛ یعنی اهل فضیلت کامل، حکمت، سخاوت، مهر و شفقت شوند.
عطار سراینده «منطقالطیر»، از دیگر شاعران بزرگی است که پیش از مولانا درباره عشق سرودهاند. هلموت ریتر در «دریای جان» (انسان، عالم و خدا در حکایات عطار) درباره وی تحقیقات گستردهای کرده است. این کتاب در ۱۹۹۵ در آلمان منتشر و در ۲۰۰۳ به انگلیسی ترجمه شد. صفحاتی که منحصراً در باب عشقند، شامل پژوهشی پربارند. ریتر در مقام مورخ و ردهبندیکننده، مفاهیم و موضوعات عطار را به گزاره تبدیل میکند و خلاصه یا ترجمه حکایات را میآورد و آن داستانها را در منابع دیگر ردگیری میکند. ظاهراً او با وجود تبحر و دانش گسترده در نسخههای عربی و فارسی، به کتب سمعانی و میبدی که از منابع غنی آموزههای عشق پیش از عطارند، برنخورده بود.
نخست که به گردآوری مشغول شدم، خواستم از کتاب حسن الدیلمی (در گذشته حدود ۱۰۰۰م) استفاده کنم که نخستین اثر شناختهشده عربی درباره عشق الهی است. این کتاب نمونهای عالی از اثری است در حال گذار از دوران اولیه آثار صوفیانه که عمدتاً تلفیقی هستند از قرآن، حدیث و گفتههای شیوخ سلوک روحانی به آثار نظری متأخر؛ مانند کتاب محمد غزالی، که تبیینهای جزئیتری را بر همان منابع آوردهاند. آنچه کتاب دیلمی را از دیگر آثار نوشته شده در همان دوره جدا میکند، مانند «رساله قشیری» یا «قوت القلوب» ابوطالب مکی، طولانی بودن آن و توجهش به کلام، فلسفه و شعر و ادبیات است.
آنچه کتاب دیلمی را عرفانی میکند، این است که او در باب رازهای پیوند میان روح و خداوند بحث میکند، و آنچه ژانر دیگر را کفرآمیز میکند، این است که به این موضوع در آن مورد به طور خاص اشاره نشده است. با این حال، مؤلفان آثار در هر دو ژانر، به صورت قاعدهای کلی، از شعر عربی برداشت کردهاند و گاه حتی حکایات مشابهی (مانند داستان لیلی و مجنون) را روایت کردهاند. در جایی مؤلفان ابیات و حکایات را به عشق روحانی الهی و در جای دیگر به عشق انسانی تفسیر کردهاند. معمولاً در تفکر اسلامی میان این دو گونه از عشق تفاوت عمدهای نیست؛ چه، عشق هر جا پدید آید، حقیقتی است آسمانی (ابنسینا در رسالهای در این باره سخن میگوید).
نخست بر آن بودم که از هر دو منابع فارسی و عربی به یک میزان استفاده کنم، اما کتاب با گرایش بسیار بیشتری به فارسی پایان یافت.
در کل، متون فارسی در ساحت مسائل دینی، از منابع عربی در همان موضوعات مفهومترند؛ چه، متضمن چکیده یا شرح منابع اصلی عربیاند. مؤلفان فارسی آثارشان را برای کسانی نگاشتهاند که امکان استفاده از متون عربی یا بهرهگیری از استاد را ندارند. بسیاری از مؤلفان فارسی مطول نوشتهاند تا کلامشان روشن باشد؛ و در هر سطحی اشارات مختصر گزارههای عربی را بسط دادهاند. افزون بر این، سعی در به کارگیری تمثیلهای غنی و مفهوم داشتهاند، در حالی که در مباحث عربی در همین سطح و موضوع اصطلاحات انتزاعی و فنی مرجع است.
نگارش کتاب «عشق الهی» را با طبقهبندی منسجم بیش از هزار صفحه از متون تازه ترجمه شده درباره موضوع آغاز کردم. کمکم بر من روشن شد که نویسندگان به سه پرسش اساسی پاسخ دادهاند: عشق از کجاست؟ آدمی چگونه میتواند در زندگی روزمره عاشقانه بزید؟ آدمی را عشق به کجا میرساند؟ بنابراین، منتخبات را زیر سه عنوان اصلی قرار دادم: «سرچشمه عشق»، «حیات عشق» و «هدف عشق». با انتخاب نهایی از میان اینکه کدام متن را برگزینم و کدام را واگذارم، مصمم به ارائه زمینه ضروری الهیاتی شدم. در هیچ جا سعی در تعریف عشق نداشتهام، زیرا نویسندگان هم، حتی اگر عوارض عشق را شرحدادنی بدانند، آن را نه تعریفپذیر دانستهاند و نه بیانکردنی. حقیقت عشق فقط با در آغوش گرفتن و زیستن با آن درک میشود. به قول مولوی:
پرسید یکی که عاشقی چیست؟ گفتم که مپرس از این معانی
آنگه که چو من شوی ببینی آنگه کـه بخـوانَدَت بخـوانی
از حبّ تا عشق
اینجا باید کلامی بگویم درباره واژههایی که در عربی و فارسی برای عشق به کار میرود. در متون اولیه، معمولاً همان واژههای قرآنی «حب» و «محبت» استفاده میشد که از یک ریشه برآمده و هشتاد بار هم در قرآن به کار رفتهاند. در قرآن همچنین ریشه دومی برای عشق آمده: «وُدّ» و «مَودّه» که سی بار تکرار شده است. «وَدود» هم از همین ریشه گرفته شده است. در قرآن برای بیان عشق گمراهانه ر کفرآمیز «هوی» به کار رفته، اما همین واژه مکرراً و بدون اشاره به معنای منفی در متون متأخر استفاده شده است.
مهمترین واژهای که خارج از قرآن برای این معنا استفاده میشود، «عشق» است که گاه برای اظهار عشق شدید یا سودایی ر شهوانی به کار میرود. در متون فلسفی اولیه، این واژه نوعاً به منزله کلمه جنس استفاده میشد. اغلب مؤلفان برآنند که سودای شدید میان روابط انسانی را «عشق» ترسیم میکند. برخی نیز گفته افلاطون در فائدروس(Phaedrus) را با موافقت نقل میکنند: «عشق جنون الهی است». بسیاری نیز آن را در مقابل دوست داشتن طولانی مدت و عشق عمیق و ریشهدار همسران قرار میدهند که بهتر است «محبت» یا «مودت» نامیده شود.
متکلمان برآنند که «عشق» را نمیتوان واژه برای محبت خدا به انسان و محبت انسان به خدا به کار برد، اما محققان دیگر علوم در ایراداتشان به ندرت به این موضوع پرداختهاند. در شعر فارسی «عشق» واژة مرحج است. محققانی که به عربی مینوشتند، از دوران آغازین واژههای متعدد و متنوعی را که دربارة عشق به کار میرود، بررسی کردهاند. گیفن در نظریة «عشق کفرآمیز در میان اعراب» میگوید: «آنها که تلاشی جامع کردهاند، از شصت تا هشتاد نام و نوع عشق یافتهاند.» بل در کتاب «نظریة عشق در اسلام حنبلی» متأخر مینویسد که «ابنقیّم جوزی ۵۱ واژه دربارة عشق را در آغاز رسالة روضات المحبین خود تعریف کرده است.» قاضی بن محمود، محقق معاصر اردنی، در تأمل دقیقش دربارة عشق در قرآن مجید، ۳۶ اصطلاح قرآنی مییابد که به انواع متفاوت عشق مربوط میشوند.
وقتی مؤلفان نوشتن دربارة عشق را در فارسی آغاز کردند، نخست همان عبارات عربی را به کار میبردند و اغلب عشق و محبت را مترادف میدانستند. رهیافت عمومی به اینکه آیا میتوان عشق را در رابطة انسان و خدا هم به کار برد، همان است که عراقی در مقدمة «لمعات» خود به خوبی بازنمایانده است: «عشقش بخوانیم یا محبت، ما را در واژهها بحثی نیست.» مؤلفان اغلب دو واژة فارسی را هم به کار بردهاند: یکی «مهر» که در فارسی نو از «میترای» اوستایی زاده شده که نام یکی از دوازده فرشتة مقرب زرتشتی و معبود اسرار میترایی یونانی ـ رومی است؛ دومی که بیشتر هم به کار رفته، «دوستی» است که از «دوست» گرفته شده و به معنای عاشق یا معشوق است. در فارسی امروز دوستی همان رفاقت است و نه عشق. فعل مرکب «دوست داشتن» که مترادف «حب» عربی است، ریشه در فارسی نو دارد. این موضوع در ترجمههای میبدی از «حب» قرآنی به «دوست داشتن نمایان است.
خواجه عبدالله انصاری به جای «محبت» و «مهر»، «دوستی» را به کار میبرد. باید دانست که در عربی هم حب یکی از عمومیترین واژگان دربارة دوست داشتن است؛ بنابراین تمایز میان «دوست» و «عشق» را اغلب مترجمان پدید آوردهاند.یک پیچیدگی اصطلاحی دیگر از واژة «ولی» برمیآید که عبارت قرآنی مهم و یکی از نامهای خداست. میبدی و دیگران در ترجمه فارسی این واژه از «دوست» استفاده میکنند تا معنای «حبیب و محبوب»، «دوستی»، «ولا» و «ولایت» را برسانند که هر دو در «حب» ریشه دارند. معنای ریشهای «ولی»، «قرابت» و «عمل شایستة قرب» است؛ بنابراین ما واژة «ولی» را داریم که به معنای حاکم و کسی است که سبب نزدیکی به شاه، به وی ولایت (حکومت) بر یک ولایت (استان) داده شده است. در مکتب تشیع، پیامبر اکرم(ص) به امامان مرجعیت خاصی داده است که به آن هم «ولایه» میگویند.
در قرآن واژة «اولیا»، شکل جمع «ولی»، برای اشاره به دوستان خداوند به کار رفته و در طول قرنها مباحثات بسیاری در باب کیستی این دوستان در گرفته است. اولیا فقط پیامبران نیستند، هرچند مطمئناً پیامبران اولیای خداوندند. گرچه در قرآن آمده است: «خداوند دوست مؤمنان است» (بقره: ۲۵۷) به نظر نمیرسد که واژة «دوست» مترادف با مؤمنان باشد. معمولاً آنها را در زمرة سومی فهمیدهاند که میان مؤمنان معمولی و پیامبران قرار میگیرند. به علاوه، در جهان اسلام، از آغاز مردم برخی از درگذشتگان را «اولیاءالله» میشناختهاند؛ در نتیجه هم نام آنها و هم مقابرشان را ستایش و تکریم کردهاند. محققان معمولاً این واژه را با این بار معنایی در انگلیسی به saint ترجمة کردهاند. اولیا در اسلام با نظر اجماعی مردم و بیشتر به صورت منطقهای تعیین میشوند. قرآن همچنین روشن میسازد که شیطان هم اولیایی دارد که بیتردید آنها مقدسان نیستند. در مجموع باید دانست که واژههای «حب»، «عشق»، «ودّ» و «مهر» معمولاً به جای هم به کار رفتهاند و این به معنای ترادف آنهاست. با این حال، نویسندگان در برخی موارد میان معانی این واژهها تفاوت قائل شدهاند و شاید آشنایان با زبانها هم بخواهند بدانند که در هر وضع کدام کلمه به کار رفته است.
منبع: روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید