آغازی بر پایان امپراتوری عثمانی

1395/3/9 ۰۷:۴۸

آغازی بر پایان امپراتوری عثمانی

در ابتدای قرن بیستم در نقشه سیاسی جهان امپراتوری‌ها در خطر فروپاشی قرار داشتند. روسیه، چین، ژاپن، اسپانیا، اتریش، مجارستان، عثمانی و... از جمله امپراتوری هایی بودند که ریشه شکل‌گیری شان در قرن 16 بود و در شاکله‌ای از سازماندهی سیاسی به انقضای خودشان نزدیک می‌شدند. آنها یا دچار آشوب‌های داخلی و جنبش‌های ناسیونالیستی شده بودند یا درگیر مطامع ارضی و مرزی همسایگان و ابرقدرتها.


پایان جنگ اول بالکان
 

 

محمد گرشاسبی: در ابتدای قرن بیستم در نقشه سیاسی جهان امپراتوری‌ها در خطر فروپاشی قرار داشتند. روسیه، چین، ژاپن، اسپانیا، اتریش، مجارستان، عثمانی و... از جمله امپراتوری هایی بودند که ریشه شکل‌گیری شان در قرن 16 بود و در شاکله‌ای از سازماندهی سیاسی به انقضای خودشان نزدیک می‌شدند. آنها یا دچار آشوب‌های داخلی و جنبش‌های ناسیونالیستی شده بودند یا درگیر مطامع ارضی و مرزی همسایگان و ابرقدرتها. از این رو هر آینه امکان تجزیه شان وجود داشت. درون اروپا نیروهای اجتماعی و سیاسی جدید‌زاده می‌شدند که هدف مهم شان دگرگونی مفهوم امپراتوری در قرن بیستم بود. ناسیونالیسم آنقدر اهمیت پیدا کرده بود که تلاطم آن، همه اروپا را فراگرفته بود. درچنین شرایطی مخالفان ناسیونالیسم و حامیان سلطنت سنتی همه تلاش خود را برای حفظ امپراتوری به کار می‌بستند. در کنار این تقابل‌های داخلی، امپراتوری‌ها برای بقای خود به سرحدات امپراتوری‌های دیگر چشم طمع دوخته‌اند و مجموع هزینه‌های داخلی و خارجی این دو، شمارش معکوس فروپاشی‌های شان را رقم می‌زد.

امپراتوری عثمانی با سابقه‌ای بیش از 4 قرن توانسته بود تا قرن نوزدهم گستره بزرگی از جهان از جمله جنوب شرق اروپا، شمال آفریقا، خاورمیانه و نواحی غربی قفقاز را تحت سلطه خود بگیرد. اما در این قرن این امپراتوری به سمت تجزیه می‌رفت و شمارش معکوس پیوستنش به تاریخ رقم می‌خورد. مصر با هشت سال جنگ حاکمیت عثمانی را صوری کرد، یونان استقلالش را به‌دست آورد و رومانی و مونته نگرو و بلغارستان خودمختاری شان را به‌دست آوردند. فرانسه الجزایر را اشغال و آن را از عثمانی جدا کرد. صربها هم سالها بود که برای ایجاد کشوری واحد از اسلاوها، تصمیم به اشغال بوسنی داشتند و اتریش نیز درصدد تحکیم حکومت خود بر بوسنی و هرزگوین بود. ایتالیا نیز به سهم خود وارد معرکه شد و جزایر دودکانس در جنوب بالکان را از عثمانی جدا کرد.در درون عثمانی استبداد سلطان عبدالحمید دوم در تضاد با تنظیمات (اصلاحات) بود و هزینه‌های امپراتوری را افزایش می‌داد و سرچشمه اختلافات بود. نتیجه این اوضاع تعویق حقوق نظامیان در همه قلمرو این امپراتوری از جمله بالکان بود که ابتدا موجب اعتراض افسران و کم کم شاکله ارتش این کشور از هم پاشیده ‌شد. پس از شورش بزرگ در عثمانی و بی‌ثباتی در ارتش این امپراتوری، دولت‌های امپراتوری اروپا تجاوزات خود به سرحدات عثمانی را تشدید کردند که این تعدی‌ها یا برای توسعه و افزایش منافع اقتصادی صورت می‌گرفت یا منشأ ایدئولوژیک داشت و برای حمایت از مسیحیان ساکن در قلمرو عثمانی انجام می‌شد. چرا که مردم بالکان توسط امپراتوری عثمانی سالها در فقر نگاه داشته شده بودند. از این رو امپراتوری‌های مسیحی کاتولیک اتریش و ارتدوکس روسیه که همکیشان خود را در بالکان در وضعیت اسفناکی می‌دیدند همه سعی شان را می‌کردند تا متفقان و متحدان خود را از سلطه عثمانی‌ها نجات دهند. آنها برای حل مشکلات‌شان تنها یک راه پیش روی خود می‌دیدند؛ یورش به قلمرو باقیمانده عثمانی در اروپا. در ابتدای سال 1912 روس‌ها از سران این ممالک خواستار مذاکراتی برای همکاری متقابل بر ضد امپراتوری عثمانی شدند. روسیه می‌خواست با انجام این مذاکرات و طولانی کردن آن بالکانی‌ها را از انجام هرگونه اقدام نظامی منصرف و خود اقدامات توسعه طلبانه خود را برای اراضی عثمانی پیش ببرد. اتریش نیز که مانند روسیه چشم طمع به قلمرو باقیمانده عثمانی داشت همراه روس‌ها به بالکانی‌ها در اکتبر همان سال هشدار دادند که دست از اقدامات تجاوزکارانه بردارند. اما ظاهراً کشورهای بالکان دست دو ابرقدرت را خوانده بودند و از این رو در 8 اکتبر 1912 جنگ اول بالکان را آغاز کردند.
آغازگر جنگ مونته نگرو بود و پس از آن صربستان، یونان و بلغارستان تحت لوای واحد «مجمع بالکان» به معرکه جنگ با عثمانی اضافه شدند. ارتش 700 هزارنفری بالکان نبرد سنگین و پرتلفاتی را با قوای 320 هزار نفری عثمانی شروع کرد. نیروهای بالکان علاوه بر اینکه شمارشان حدود دو برابر نیروهای عثمانی بود از انگیزه بالای نظامی برای جبران کردن خلأ به وجود آمده در سرزمین‌های خود برخوردار بودند. اما در نقطه مقابل قوای عثمانی در شرایطی بودند که به دلیل پرداخت نشدن حقوق شان انگیزه چندانی برای جنگیدن نداشتند. اصلاً تجدید قوا برای ترک‌های عثمانی دشوار بود. چون نیروی دریایی یونان به منطقه اشراف پیدا کرده بود و اجازه هیچ گونه مانوری به نیروی دریایی ترک‌ها نمی‌داد.  نیروهای بلغارستان در ادامه جنگ توانستند شهر آدریانوپل –که ترک‌ها به آن ادیرنه می‌گفتند- را محاصره کنند تا به عنوان اهرم فشاری بر ترک‌ها تلقی شود. دست آخر هم بلغارها بعد از معاهده ماه مه 1913 که به خاتمه جنگ اول بالکان منجر شد صاحب آن شهر شدند. در سمت دیگر جبهه جنگ قوای یونان و صرب به پایگاه‌های قوای عثمانی در آلبانی حمله و محاصره اش کردند. آنقدر روحیه سربازان عثمانی ضعیف بود که نیروهای یونان و صربستان می‌خواستند با این شرایط همه آلبانی را تصاحب کنند. چرا که‌بندرهای آلبانی در کنار دریای آدریاتیک بود و یکی از دروازه‌های تجاری اروپا قلمداد می‌شد. حالا سهم امپراتوری عثمانی بزرگ از همه آنچه در 5 قرن به دست آورده بود تنها باریکه‌ای در اروپا مانده بود و قسطنطنیه. اروپاییان هم در چارچوب راه حل سنتی خود و با توجه به اینکه بحران بالکان سال 1870 با تشکیل کنگره برلین و میانجیگری بیسمارک حل شده بود این بار نیز با پیشنهاد قدرت‌های استعماری کنفرانس صلح لندن تشکیل شد. در این کنفرانس با توافق آلمان و انگلستان کشور جدیدی به نام آلبانی تشکیل شد تا همه طرف‌های درگیر از رسیدن به راههای آبی محروم باشند. اولین بحران بالکان این گونه با موفقیت اتریش و سکوت اجباری صرب‌ها و روس‌ها پایان یافت. صلحی که بسیار زود در هم شکست و جنگ دوم بالکان و پیروش جنگ جهانی اول آغاز شد.


منبع: ایران

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: