جذابیت‌های بی‌پایان گابریل گارسیا مارکز

1395/2/6 ۱۱:۰۷

جذابیت‌های بی‌پایان گابریل گارسیا مارکز

ابریل گارسیا مارکز هنوز هم یکی از پرخواننده‌ترین نویسندگان ادبیات آمریکای ‌لاتین و جهان است. حتی تعداد ترجمه‌هایی که از «صد سال تنهایی» او به فارسی صورت گرفته، هم نشان‌دهنده خوانندگان وسیع آثار اوست و هم گویای جذابیتی که او برای مترجمان داشته است. «صد سال تنهایی» اولین‌بار در اوایل دهه پنجاه توسط بهمن فرزانه به فارسی برگردانده شد و انتشارات امیرکبیرِ آن زمان این کتاب را منتشر کرد. اگرچه ترجمه فرزانه از «صدسال تنهایی» ترجمه‌ای قابل قبول بود اما بعد از آن و در طول این سال‌ها ترجمه‌های متعدد دیگری از این شاهکار ادبیات آمریکای‌ لاتین به فارسی منتشر شده است.

 ترجمه «صد سال تنهایی» از زبان اصلی

پیام حیدرقزوینی : گابریل گارسیا مارکز هنوز هم یکی از پرخواننده‌ترین نویسندگان ادبیات آمریکای ‌لاتین و جهان است. حتی تعداد ترجمه‌هایی که از «صد سال تنهایی» او به فارسی صورت گرفته، هم نشان‌دهنده خوانندگان وسیع آثار اوست و هم گویای جذابیتی که او برای مترجمان داشته است. «صد سال تنهایی» اولین‌بار در اوایل دهه پنجاه توسط بهمن فرزانه به فارسی برگردانده شد و انتشارات امیرکبیرِ آن زمان این کتاب را منتشر کرد. اگرچه ترجمه فرزانه از «صدسال تنهایی» ترجمه‌ای قابل قبول بود اما بعد از آن و در طول این سال‌ها ترجمه‌های متعدد دیگری از این شاهکار ادبیات آمریکای‌ لاتین به فارسی منتشر شده است. ترجمه‌هایی که هیچ‌یک به قوت ترجمه فرزانه نبودند اما بااین‌حال شهرت و جذابیت «صد سال تنهایی» آن‌قدر زیاد است که حتی ترجمه‌های دست‌وپاشکسته این رمان هم به فروش رفته و خوانده شده‌اند. ترجمه فرزانه تا مدت‌ها امکان چاپ نداشت اما بااین‌حال نسخه افست‌شده آن یکی از پرفروش‌های کتاب‌های افستی در همه این سال‌ها بوده است. انتشارات امیرکبیر چند سال پیش چاپ مجددی از «صد سال تنهایی» با ترجمه فرزانه منتشر کرد و البته چاپ مجدد تفاوت‌هایی با چاپ اول کتاب داشت و تغییراتی در آن صورت گرفته بود تا امکان انتشارش مهیا شود. با این‌حال خود فرزانه در توضیح کوتاهی که برای چاپ مجدد ترجمه‌اش از «صد سال تنهایی» نوشته بود، تأکید داشت که تغییرات اعمال‌شده آسیبی به ساختار رمان و کلیت روایت وارد نکرده و خوانندگان می‌توانند با خیالی آسوده این شاهکار ادبیات جهان را بخوانند. با این‌حال هنوز هم نسخه افستی این رمان تولید می‌شود و به فروش می‌رود و احتمالا همچنان جزء پرفروش‌های کتاب‌فروشی‌های کنار خیابان است.
به‌تازگی، ترجمه دیگری از «صد سال تنهایی» به فارسی منتشر شده که اولین تفاوتش با ترجمه‌های دیگر کتاب در این است که این ترجمه از زبان اصلی صورت گرفته است. این‌بار کاوه میرعباسی به سراغ مشهورترین رمان مارکز رفته و از زبان اسپانیایی آن را به فارسی برگردانده. میرعباسی از مترجمان شناخته‌شده این سال‌ها به‌شمار می‌رود و تاکنون آثار زیادی از ادبیات آمریکای لاتین به فارسی ترجمه کرده و گویا حالا قرار است آثار مارکز را در قالب یک پروژه به فارسی برگرداند و «صد سال تنهایی» اولین کتاب این پروژه است که توسط کتاب‌سرای نیک منتشر شده است. گویا «عشق در روزگار وبا» یا همان «عشق سال‌های وبا» نیز توسط میرعباسی ترجمه شده که احتمالا در آینده‌ای نزدیک منتشر خواهد شد و بعد از آن آثار دیگر مارکز با ترجمه همین مترجم به چاپ خواهند رسید. در عالم ترجمه، ترجمه مجدد یک اثر را نقدی بر ترجمه‌های قبلی آن می‌دانند و حال می‌توان بررسی کرد که ترجمه میرعباسی تا چه‌حد توانسته کاستی‌های ترجمه‌های پیشین را جبران کند. میرعباسی مترجمی حرفه‌ای است و تاکنون ترجمه‌هایی از رمان‌ها و داستان‌های مشهور ادبیات جهان و همچنین ترجمه‌هایی از آثار و ژانرهای کمترشناخته‌شده ادبیات منتشر کرده است. اما در ترجمه‌ای که او از «صد سال تنهایی» به دست داده، جای مقدمه‌ مترجم خالی است. مقدمه‌ای که احتمالا در آن می‌شد به ضرورت ترجمه‌ای دیگر از این رمان اشاره کرد و مهم‌ترین کاستی‌های ترجمه‌های پیشین را برشمرد تا تصویر روشن‌تری از ترجمه‌های موجود این رمان در اختیار خواننده قرار گیرد. این مسئله را می‌توان درباره ترجمه میرعباسی از شاهکار دانته یعنی «کمدی الهی» هم ذکر کرد. با این‌حال تفاوت ترجمه میرعباسی از «صد سال تنهایی» با ترجمه‌های قبلی از همان آغاز رمان پیداست. ترجمه میرعباسی از شاهکار مارکز این‌طور شروع می‌شود: «خیلی سال بعد، جلوی جوخه آتش، سرهنگ آئورلیانو بوئندیا بی‌اختیار بعدازظهرِ دوری را به یاد آورد که پدرش او را برد تا یخ را بشناسد. آن وقت‌ها، ماکاندو روستایی بود با بیست تا خانه کاهگلی بناشده بر کرانه رودی که آب زلالش بر بستری جاری می‌شد از سنگ‌های صاف و سفید و به درشتی تخم‌های ماقبل تاریخی. دنیا آن‌قدر جدید بود که خیلی چیزها هنوز اسم نداشتند و برای اشاره به آنها باید با انگشت نشانشان می‌دادند. هر سال، حوالی ماه مارس، خانواده‌ای از کولی‌های شندرپندرپوش خیمه‌شان را نزدیک روستا برپا می‌کردند و با هیاهوی بلندِ نایچه و دهل از تازه‌ترین اختراع‌ها خبر می‌دادند. اول از همه، آهن‌ربا آوردند. کولی تنومندی، با ریش انبوه و دست‌هایی مثل پنجه پرستو، که خود را ملکیادس معرفی کرد، آنچه را مدعی بود هشتمین شگفتی کیمیاگران دانای مقدونیه است، به شکلی مهیب به نمایش گذاشت. در حالی که دوتا شمش فلزی را خرکش‌کنان دنبال می‌کشید، خانه‌به‌خانه رفت و همه به هراس افتادند وقتی دیدند چطور قابلمه‌ها، ماهیتابه‌ها، انبرک‌ها و منقل‌ها سرجای‌شان بند نمی‌شوند، الوارها، در اثر بی‌قراری میخ‌ها و پیچ‌هایی که سعی می‌کردند از جا درآیند، غژغژشان بلند شده و حتی اشیایی که از مدت‌ها قبل گم‌شده بودند در محل‌هایی پیدا می‌شوند که بیشتر از همه آنجا جست‌وجویشان کرده بودند و با ناآرامی آشفته از پی آهن‌های جادویی ملکیادس می‌روند. مرد کولی با لهجه غلیظ اعلام کرد: چیزها زندگی خاص خودشان را دارند...». «صد سال تنهایی» رمانی است که هم توسط خوانندگان عادی ادبیات در همه جهان خوانده شده و هم تأثیر زیادی بر نویسندگانی متعدد گذاشته است. یوسا، این رمان مارکز را «زمین‌لرزه‌‌ای ادبی» نامیده بود. رمانی که از حیث شیوه روایت و درهم‌تنیدگی خیال و واقعیت نمونه‌ای درخشان در ادبیات جهانی است. «صد سال تنهایی» عرصه درآمیختن امر شگفت و خیالی با امر واقع است و به‌عبارتی در روایت این رمان جهان ناممکن چنان با جهان ممکن درآمیخته که امر ناممکن کاملا باورپذیر جلوه می‌کند. مارکز با این رمان امکان‌های تازه‌ای پیش‌ِروی ادبیات جهان گشود. اگرچه می‌توان نمونه‌هایی از شیوه روایت این رمان و رئالیسم جادویی را در آثاری قبل‌تر از «صد سال تنهایی» هم یافت، اما به‌هرحال این اثر مارکز از شاهکارهای این سبک ادبی به‌شمار می‌رود و به این خاطر تأثیر بیشتری بر نویسندگان بعد از خود گذاشته است. در برخی رمان‌ها و داستان‌های ایرانی هم می‌توان رگه‌هایی از رئالیسم‌ جادویی یافت و البته شاملو معتقد بود که غلامحسین ساعدی در آثارش پیش از مارکز به رئالیسم جادویی دست‌ یافته بود.


منبع: شرق

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.