مرز قاطعی میان فلسفه و ادبیات وجود ندارد

1394/12/22 ۰۹:۵۸

مرز قاطعی میان فلسفه و ادبیات وجود ندارد

تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران شاهد برگزاری نشست «ادبیات و فلسفه؛ هم‌داستانی‌ها و نا‌هم‌داستانی‌ها» بود که در آن محمدمنصور هاشمی، عضو هیات‌علمی بنیاد دایره‌المعارف اسلامی سخنرانی کرد و درباره وجوه اشتراک و افتراق ادبیات و فلسفه سخن گفت. متن پیش‌رو مشروح سخنرانی او در این نشست است.

 

تالار کمال دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران شاهد برگزاری نشست «ادبیات و فلسفه؛ هم‌داستانی‌ها و نا‌هم‌داستانی‌ها» بود که در آن محمدمنصور هاشمی، عضو هیات‌علمی بنیاد دایره‌المعارف اسلامی سخنرانی کرد و درباره وجوه اشتراک و افتراق ادبیات و فلسفه سخن گفت. متن پیش‌رو مشروح سخنرانی او در این نشست است.

  جست‌وجوی حقیقت، تمایز میان فلسفه و ادبیات نیست
محمدمنصور هاشمی: تعریف ادبیات و فلسفه کار بسیار مشکل و زمانبری است و از طرفی احتمالا نتیجه خوشایندی هم در پی نخواهد داشت، به همین جهت من تلاش می‌کنم نکاتی را راجع به فلسفه و ادبیات و نسبت این دو با یکدیگر ذکر کنم تا بحث کمی روشن‌تر شود. ما در یک قول مشهور می‌گوییم که فلسفه جست‌وجوی حقیقت است اما ادبیات صرفا بیان مطلب است. به نظرم این چندان درست نیست، چون می‌توان نشان داد ادبیات هم به همان اندازه در جست‌وجوی حقیقت است.  اگر مساله ما صدق، شناخت، اخلاق یا این دست مسائلی است که به نظر می‌رسد مسائل فلسفه هستند، می‌توان نشان داد ادبیات هم به همان اندازه می‌‌تواند زمینه درک‌شان را فراهم کند. فرض کنید آیا رمان‌هایی مانند «جنایت و مکافات» یا «برادران کارامازوف» بصیرت اخلاقی کمی دارند؟ آیا وقتی آنها را می‌خوانیم به ما در شناخت بهتر جهان کمک نمی‌کنند؟ یا تصوری از حقیقت عالم در نزد ما ایجاد نمی‌کنند؟
اگر این نکات را کنار هم بگذاریم به نظر می‌رسد این نمی‌تواند نقطه شروعی برای بیان تمایز ادبیات و فلسفه باشد. می‌گوییم ادبیات زیباست اما فلسفه می‌تواند زیبا نباشد. به یک معنی درست است. زیبایی‌شناسی درباره ادبیات خیلی بیشتر از فلسفه مدخلیت دارد. اما به این سادگی نمی‌توانیم ادعا کنیم زیبایی درباره فلسفه مدخلیت ندارد. آنهایی که اهل ریاضی هستند می‌دانند شما ممکن است بتوانید مساله‌‌ای را از سه طریق حل کنید. اما اهل ریاضی به شما می‌گویند یکی از این دو راه زیبا‌تر از دوتای دیگر است، چون ساده‌تر است، مفروضات کمتری دارد و... اگر این‌طور به مساله نگاه کنیم در فلسفه هم می‌تواند زیبایی مطرح شود و استدلالی از استدلال دیگر زیباتر بیان شود. خیلی راحت می‌توان گفت آثار افلاطون زیبا نوشته شده است.
بسیاری از کسانی که با فلسفه سروکار دارند معتقدند برخی از رساله‌های افلاطون بسیار زیبا هستند.  فیلسوفان تحلیلی قرن بیستم که نماینده منطقی و علمی نوشتن و حذف زوائد از نوشته‌هایشان هستند هم تا حد زیادی ادیبند. فرض کنید کسی مثل کواین، نویسنده چیره‌دستی است. خیلی خوب می‌نویسد. خیلی فصیح می‌نویسد و راستش خیلی زیبا می‌نویسد.


منبع: فرهیختگان

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: