1393/2/7 ۱۲:۱۵
استعاره را عموماً به عنوان یک آرایه یا صنعت ادبی میشناسیم که در آثار ادبی و بویژه شعر کاربرد دارد. این تصور، دست کم در پرتو مطالعات جدید، کاملاً نادرست به نظر میرسد. در دوران معاصر، از زوایای گوناگون به نقش استعاره در تفکر انسان و ابعاد مختلف زندگی روزمره پرداخته شده است. واقعیت این است که با کمی غور و تعمَق در مطالعات سنتی این حوزه – که با عنوان بلاغت شناخته میشود – درمییابیم که استعاره و بعضاً مقولات دیگری از این دست، هیچگاه محدود به ادبیات نبودهاند و در گذشته نیز گاه به این نکته اشاراتی شده است.
مفهوم و کارکرد«استعاره» در زبان و ذهن
برای روشنتر شدن بحث باید به ارسطو اشاره کرد. ظاهراً او نخستین کسی است که تعریفی از استعاره به دست داده و در باب آن سخن گفته است. تعریف ارسطو، تعریفی بسیار ساده است: «انتقال اسم چیزی به چیزی دیگر». این تعریف از معنای لغوی استعاره (metaphora) در زبان یونانی بر میآید که از فعل pherein به معنی انتقال دادن اخذ شده است. تعریف ارسطو بسیار کلی است، اما بلاغتدانان کلاسیک روم، نظیر «سیسرون و کویین-تیلیان»، استعاره را بر اساس تشبیه تعریف کرده و آن را شکل فشرده تشبیه شمردهاند. این همان تعریفی است که در سنت بلاغی عربی – اسلامی نیز به رسمیت شناخته شده و از همین رو اکثر ما با آن آشنایی داریم.
امبرتو اکو، نشانهشناس و نظریهپرداز معاصر، با استناد به مطالبی از دو کتاب فن شعر و فن خطابه، معتقد است ارسطو خود این نکته را دریافته بود که استعاره نه صرفاً صنعتی برای زینتبندی کلام که ابزاری در خدمت شناخت آدمی از جهان است؛ اما مفسران کلاسیک آثارش همچون همیشه به تفسیری سطحی از آرای او بسنده کردهاند. حال چه نظر اکو را بپذیریم و چه نپذیریم، به هر روی همان گونه که او خود بیان کرده، در مجموع استعاره را در طول تاریخ بلاغت سنتی یا کلاسیک به مثابه یک صنعت یا شگرد زبانی نگریستهاند.
شگردی که البته نه فقط در متون ادبی، اما غالباً در متون قدسی، عرفانی و ادبی و در یک کلام متون غیر متعارف و غیر علمی به کار میرود. حتی به صراحت میتوان گفت که استعاره در نزد نوکلاسیکها و متفکران عصر روشنگری، تا حدی به چشم امری فریبنده و ناقض حقیقت نگریسته میشد.
این نگاه در دوره رمانتیکها به چالش کشیده شد. ویکو، اندیشمند بزرگ ایتالیایی، در اوایل قرن 18م به شکل نبوغآمیزی به توأمان بودن زبان و استعاره با همدیگر اشاره میکند و درک انسان نخستین از بدن خویش را عامل اصلی ایجاد استعارهها میداند. این همان مطلبی است که رویکرد شناختی در دوره معاصر، به دنبال تبیین و بسط آن بوده است.
فیلسوفان رمانتیک آلمانی نیز نکتههای مشابه را در این باب بیان کردهاند. از دیدگاه آنها استعاره درمجموع راهی برای رسیدن به نوعی درک بیواسطه از جهان قلمداد میشد.
چنانچه میبینیم این دیدگاه با دیدگاه کلاسیک در مورد استعاره کاملاً متفاوت است، با وجود این باید گفت که در نگاه شاعرانه و گاه عرفانی رمانتیکها، استعاره همچنان رنگ و بویی شاعرانه و خاص دارد که به نوعی درک شهودی و غیر قابل توضیح از جهان منجر میشود. در واقع آنها علاقه چندانی به ابعاد متنوع کاربرد استعاره در زبان و زندگی عادی انسانها نداشتند.
در قرن بیستم میلادی از زوایای متفاوتی به استعاره نگریسته شد و در قالب نظریات مختلف زبانی و غیر زبانی در باب آن سخن گفتند.
در این میان نقش فروید را در آغاز این قرن نمیتوان نادیده گرفت. کاربرد مفهوم استعاره در چارچوب نظریه روانکاوی، تاریخچه مطالعات استعاره را دگرگون ساخت و زمینهساز تغییراتی اساسی در این حوزه شد. در واقع اینجا استعاره به عنوان امری روانشناختی در نظر گرفته شد؛ امری عام و فراگیر که بخشی از روان همه انسانها را تشکیل میدهد.
چنانچه شاهدیم میان این نگاه و نگاهی که استعاره را صرفاً شگردی زبانی برآمده از نبوغ شاعرانه میدانست، فاصله عظیمی به چشم میخورد. بررسی استعاره از دیدگاه روانکاوی با نظرات ژاک لکان، روانکاو بزرگ فرانسوی، تداوم و گسترش یافت.
در کنار نگاههای روانشناسانه به استعاره، به بررسیها و مطالعات زبانی استعاره در طول قرن بیستم و تأثیر آنها نیز باید اشاره کرد. زبانشناسانی همچون رومن یاکوبسن، با بهرهگیری از قواعد و نظریههای زبانشناسی مدرن، کوشیدند تا استعاره را به مثابه مقولهای زبانی تبیین کنند. این تلاشها در کنار مطالعات روانشناختی، در مجموع استعاره را از سلطه تاریخ کلاسیک خود رهاند و به کلید واژهای در گفتمان نقد و نظریه معاصر بدل ساخت که در عرصهها و حوزههای متفاوتی کاربرد داشت. نقطه اوج یا دست کم یکی از نقاط اوج مطالعات استعاره را میتوان در کار زبانشناسان شناختی مشاهده کرد.
زبانشناسی شناختی، جریانی در مطالعات زبان است که از اواخر قرن گذشته نضج یافت و تا امروز همچنان در حال فعالیت و پیشروی در حوزههای مختلف زبانشناسی است. این جریان از یک سو به علوم شناختی و بخصوص روانشناسی شناختی وابستگی دارد و از دیگرسو به مثابه یک سنت زبانشناختی وامدار علم زبانشناسی و یافتههای آن است.
در دل این جریان، بیش از هر زمان دیگری به کاربرد استعاره در زندگی روزمره انسانها پرداخته شد. انتشار کتاب «استعارههایی که با آنها زندگی میکنیم» در سال 1980م قدم مهمی در این راه بود. نویسندگان این کتاب، «جورج لیکاف» و «مارک جانسون»، با طرح نظریه «استعارههای مفهومی» نشان میدهند که چگونه استعارهها در سرتاسر زبان روزمره و به اصطلاح خودکار ما و در عادیترین جملاتی که به کار میبریم، حضور دارند.
کاربرد استعارههای مفهومی را در رسانهها، متون علمی و آموزشی و گفتوگوهای روزانه میتوان مشاهده کرد.
به عنوان یک مثال بسیار ساده، عبارت رایجی همچون «بالا رفتن قیمت طلا» که به کرات آن را در روزنامهها میخوانیم یا از دیگران میشنویم، یک استعاره مفهومی است.
در اینجا بالا که یکی از جهتهای ششگانه و مقولهای مکانی است برای بازنمایی مفهوم کمیت به کار رفته است. در همین جا باید گفت که مسلماً همین درک استعاری در پس نمودارها و اَشکال فراوانی که در کتابهای ریاضیات و دیگر متون علمی دیده میشوند، وجود دارد. مفاهیمی همچون زمان، کمیت، کیفیت، علیت و بسیاری از مقولات منطقی از طریق استعارههای مفهومی درک میشوند. مثلاً در جمله رایج و متعارف «خرداد فرا رسید»، گذر زمان به مثابه حرکتی فیزیکی درک و بیان شده است. مثال در این زمینه فراوان است و در واقع اگر به صفحههای همین روزنامهای که اکنون در دست دارید، با دقت بنگرید، نمونههای فراوانی از استعاره مفهومی را در دل اخبار و مطالب سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، ورزشی و... مشاهده خواهید کرد.
چنانچه اشاره شد، از منظر شناختیها، گستردگی کاربرد استعاره در زبان روزمره نشانه آن است که استعاره مقولهای شناختی است؛ به تعبیری دیگر ذهن انسان برای درک و شناخت بیشتر جهان از استعاره کمک میگیرد و از این طریق جهان را درمییابد.
به این ترتیب انسان مفاهیم و مقولات انتزاعی را از طریق تجربههای حسی خود درک میکند؛ به این شکل که تجربههای حسی بستری میشوند برای انعکاس مفاهیم انتزاعی. از جمله مفهوم زمان از طریق مکان درک میشود که امری فیزیکی و محسوس است.
علاوه بر آنچه گفته شد، باید این نکته را نیز در نظر داشت که با رشد و گسترش علم نشانهشناسی جدید، به کاربرد استعاره در سایر نظامهای نشانهای به غیر از زبان نیز پرداخته شده است. از جمله میتوان به استعاره در سینما اشاره کرد که در مباحث نشانهشناسی، سبکشناسی و نقد فیلم موضوع مهمی به شمار میآید. همین مطلب را در غالب نظامهای نشانهای ممزوج با زندگی روزمره همچون نظام پوشاک نیز میتوان بررسی کرد.
روزنامه ایران
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید