آقای دکتر علی مظاهری، نامه پر مغز و پر از عواطف شما را خواندم. معنی وطندوستی همین است. چقدر خوشوقت شدم که مانند شما مرد فاضلی در آن گنجینة بی نظیر وطن ما که به دست فرنگیان افتاده است، راه یافتهاید و به جای آنکه مانند بسی از متظاهران و مدعیان، در شهر پاریس به قاچاقیگری و راهزنی و گردآوری جیفة دنیا مشغول شوید، به رهنمونی بخت و ستاره، وارد مباحث علمی و فرهنگی شده و به نفیسترین مطالعات مفید پرداختهاید.
دعای عرفه عنوان دعایی است مفصل که در روز عرفه و در صحرای عرفات (در ۲۰ کیلومتری مکه) امام حسین(ع) خواندند. در این دعا مضامین متعددی بیان شده است و بدین جهت مقالات و کتب متعددی در شرحش به نگارش در آمده است و افراد مختلفی آن را ترجمه کردهاند. آنچه در پی میآید، بخشی از مطالب مرحوم استاد جعفری در ترجمه و شرح این دعاست.
درها راببندید. محاکمه سری خواهد بود. صدای گرفته و بیحال عالیجناب حامد با این لحن آمرانه فراشان را به بستن درهای تالار واداشت. با این حال آهسته زیرلب منگید: این دفعه هم ممکن است امیر حاجب نصر قشوری به خاطر مرشد و پیر خود حلاج، خلیفه مادرش سیده را بر ما بشوراندبه این پچ پچ او گویا هیچ کس توجه نکرد و این که بنده، کاتب خفیه نویس صاحب شرطه به حکم وظیفه در این گزارش آن را شایسته یادآوری یافته
بسیاری از علاقه مندان ویلیام هرشل (1738-1822) منجم بزرگ آلمانی – انگلیسی را میشناسند. وی کاشف سیاره «اورانوس» و دو قمر این سیاره و نیز دو قمر «زحل» بوده است. کشف تابش فروسرخ نیز از دستاوردهای اوست.
دیگر وقت آن گذشته است که ادبیات کودکان را محدود کنیم به تبلیغ و تلقین نصایح خشک و بیبروبرگرد، نظافت دست و پا و بدن، اطاعت از پدر و مادر، حرفشنوی از بزرگان، سروصدا نکردن در حضور مهمان، سحرخیز باش تا کامروا باشی، بخند تا دنیا به رویت بخندد، دستگیری از بینوایان به سبک و سیاق بنگاههای خیریه و مسائلی از این قبیل که نتیجهی کلی و نهایی همهی اینها بیخبر ماندن کودکان از مسائل بزرگ و حاد و حیاتی محیط زندگی است.
"30 سال قبل، قلب گرم و تپنده یک آذری «عاشیق میلت» در آب سرد آراز از حرکت بازایستاد. ایستادنی پر اما و اگر و پر ابهام و تردید. «صمد عمی جان» که با یک کت مشکی، یک بغل کتاب و یک سینه صفا، عمر را وقف «حرکت» در مسیرهای روستایی سرزمین مادری کرده بود و بی وقفه در حدفاصل آبادی های ممقان، دهخوارگان، خسروشاه و… نقطه چین سبز می زد، بسیار زود دیدگان خیل عموزادگان کوچک را بر افق جاده های خاکی منتظر گذاشت.
دو ستون برای کار خود برگزیدم؛ یکی فرهنگ و دیگری ایران. در مورد ایران هیچ نوع تعصبی ندارم، هیچ نوع اضافه بینیای ندارم،
امسال نیز چهاردهمِ مرداد تنها در گوشه ای از تقویم گذشت. نه مطبوعات که زمانی رُکنِ چهارمِ مشروطه بودند «سالگردِ مشروطیت» را به یادِ کسی آوردند، و نه کسی به تداعی، نامی از آن راند. حال آنکه ما ملتی مناسبت-جو و مناسبت-پردازیم؛ و روزی نیست که به حرف یا به عمل از مناسبتی یاد نکنیم.
عزيزِ من، اين چند کلمه را برای اين مینويسم که اين يک جلد “افسانه” از من در پيش شما يادگاری باشد. شما واردترين کس بر کارِ من و روحيهی من هستيد و با جراتی که التهاب و قدرت رويت لازم دارد، وارديد. اشعار شما گرم و جاندار است و همين علتش وارد بودن شماست که پی بردهايد در چه حال و موقعيت مخصوصی برای هر قطعه شعر من دست به کار میزنم. مخصوصن چند سطر که در مقدمه راجع به زندهگانی خصوصی من نوشتهايد به من کيف میدهد شما خوب دريافتهايد که من از رنجهای متناوبی که به زندهگانی شخصی خودِ من چسبيدهاست چطور حرف نمیزنم.
انقلاب ایران خود انقلاب گونهای در صنعت نشر کتاب ایران پدید آورده است. پس از هفت هشت ماه رونق عظیم (در طول پاییز و زمستان 1357) که باعث شد ــ به حساب سرانگشتی یک حاشیهنشین ــ ظرف یک سال به اندازۀ مجموع 25 سال پیش از آن کتاب به فروش برود به آنچنان کسادی و رکودی در بهار آزادی و نخستین تابستان جمهوری اسلامی رسیدهایم که نظیرش ــ باز به قول یکی از همکاران ــ ظرف ده سال گذشته دیده نشده است.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید