1393/10/8 ۰۹:۱۰
امروز مقبره بهلول گنابادی که از جنگ دژخیمان رضا خانی و از آماج گلولههای ویرانگری که بر مسجد گوهرشاد میبارید، نجات یافت و سالها در افغانستان و مصر یا در محبس بود، یا در به در و آواره ـ زیارتگاه مردم حقشناس گناباد است؛ ولی از قبر رضاخان و پسرش خبری نیست؛ تا همه بدانند که «للحق دوله و للباطل جوله».
امروز مقبره بهلول گنابادی که از جنگ دژخیمان رضا خانی و از آماج گلولههای ویرانگری که بر مسجد گوهرشاد میبارید، نجات یافت و سالها در افغانستان و مصر یا در محبس بود، یا در به در و آواره ـ زیارتگاه مردم حقشناس گناباد است؛ ولی از قبر رضاخان و پسرش خبری نیست؛ تا همه بدانند که «للحق دوله و للباطل جوله». قبور مطهر شهدا کربلا و نجف و کاظمین و طوس را تماشا کنید و آفرین بگویید، و از این و آن بپرسید که قبر یزید کجاست؟ معاویه در کجا مدفون است؟ آیا هارون و مأمون هم گنبد و بارگاهی دارند؟! آیا تکفیریها به خود اجازه میدهند که برای مراد و معشوق خود ( معاویه ) یادمانی بسازند، و بر آن بنای پوشالی فخرفروشی کنند؟ آیا آنها نمیدانند یا نمیخواهند بدانند بنایی ماندگار است که بر عشق به حقیقت استوار است، نه هر بنایی!
چه عجب گر به قرنها پاید هر بنایی که عدل بنیاد است
گشت ویران مداین سبعه طاق کسری هنوز آباد است
کربلا باعزت و افتخار ماندگار شد؛ ولی برای متوکل چیزی جز لعن و نفرین و ناسزا به یادگار نماند! او میخواست تربت پاک و مطهر امام شهیدان را محو کند و زمینش را شخم بزند؛ ولی آرزوی این کید شیطانی را به گور برد، و اینک دنیا شاهد است که هر ساله، در شب و روز اربعین میلیونها زائر پیاده و دل داده، به زیارتش میشتابند و دل و جان را به صفای تربتش جلا میبخشند!
هرکس باید از بامداد تا شامگاه اربعین در گوشهای از آن حرم مطهر ایستاد و طنین «لبیک یا حسین» زائرانی که از راههای دور و با پای پیاده آمدهاند، تماشا کند؛ زائرانی که فریادشان نه تنها زمین و آسمان را، بلکه عرش الرحمن را میلرزاند، از یک در وارد و از در مقابل خارج میشوند، تا عرصه را بر دیگر مشتاقان زیارت و بر دیگر عاشقان امامت و ولایت تنگ نکنند، و همگان از این فیض عُظمی و این سفره دلربا بهرهمند شوند! این سیل عظیم در روز عاشورای سال ۶۱ هجری کجا بودند تا ندای «هَل من ناصر» حسین را به جان و دل پاسخ گویند و آهنگ جانسوز حسینی را که با «هل من ذاب یذب عن حرم رسولالله» یارانی طلب میکرد، اهل بیتش را از چنگال دژخیمان اموی و سفیانی و زیادی نجات دهند و به شهر و دیار خود برسانند، با جان و دل بشنوند و به پای خیزند؟!
آری، اگر آن روز کسی نبود که «لبیک یاحسین» بگوید، و از امام شهیدان دفاع کند، امروز میلیونها زبان در شب و روز اربعین همصدا میشوند و میلیونها مشت گره میخورند تا «لبیک یا حسین» را فریاد بزنند، و نشان دهند که این مشتهای گره خورده آمادهاند که بر مغز پوسیده همه طاغوتها فرود آید و کاخ پسران مرجانهها و زادگان میسونها را ویران و کوخ مظلومان و محرومان و مستضعفان را آباد کند!
اکنون باید بر راه و رسم امامان معصوم، با نگاهی عبرتآمیز و حکمتآموز نگریست که توانستند با رهبری داهیانه و پیمودن طریق حکیمانه و پنهان کاری مدبرانه و آموزشهای دوراندیشانه، مکتب انسانساز، و ایدئولوژی ستم برانداز خود را بر دانش و محبت و عشق استوار سازند و به قدرتها و حکومتهای ظاهری نشان دهند که حکومت آگاهانه بر دلها، ماندگار و حکومت بر بدنها به کمک پول و زور و خفقان، ناپایدار و رو به زوال است.
حکومتی که با زور اسلحه و با کودتا و نیرنگ و فریب و تکیه بر استکبار به وجود آید، محکوم به زوال است؛ هرچند که چند صباحی تاخت و تاز و جولان کند؛ ولی حکومتی که با خواست و اراده مردم پدید آید، مادامی که وجهه خداپسندانه مردمی خود را حفظ کند، ماندگار است؛ زیرا همان که علت محدثه است، علت مبقیه است. همان مردمی که فداکارانه به میدان میآیند و حکومت دلخواه خود را پدید میآورند، محافظتش میکنند. نمونه آن، جمهوری اسلامی است. حکومت کنونی عراق هم برای شیعیان عراق درخور پاسداری و مراقبت است، و نباید با اختلافات و هواهای نفسانی تضعیفش کنند.
ائمه اطهار(ع) به دنبال چنین حکومتی بودند. آنها میتوانستند قیام کنند و از طریق جنگ و شورش، کارهایی انجام دهند؛ ولی به حکم مصلحت و حکمت، دست به چنین کارهایی نمیزدند و اسباب تحلیل نیروهای مادی و معنوی شیعیان ستمستیز را فراهم نمیکردند و تنها به کار دقیق و عمیق تشکیلاتی و مبارزه با ستمکاری و تلاش در راه روشنگری میپرداختند، تا از این رهگذر، شرایط را برای تسخیر قدرت ظاهری فراهم سازند. به فرض هم که این شرایط به طور کامل فراهم نمیشد، ثمره شیرین آن حکومت بر دلها بود که هیچ قدرتی نمیتوانست آن را به زوال بکشاند.
امام هفتم(ع) که از فرصتی طولانی برخوردار بود، در این راه که همواره الهامبخش مسلمانان مکتبی و متعهد بود، گامهایی مؤثر برداشت و نتایج درخشانی به دست آورد؛ تا آنجا که مأمونالرشید عباسی ناگزیر شد که طرح مزورانه ولایتعهدی امام هشتم(ع) را پیاده کند. او از این طرح، طرفی نیست و سرانجام همان کاری را کرد که سلسله خبیثهاش انجام میدادند؛ ولی امام هشتم(ع) این تنگنای توطئهگرانه را که دشمن فراهم کرده بود، به فرصتی طلایی تبدیل کرد، و راه پدر و نیاکان پاکش را اامه داد، و روشنگری را به اوج رسانید، و این هم نمونه دیگری است از تکرار تاریخ، که برخلاف کار ستمگران به سود عدالت و حقیقت تمام شد.
۸ـ سازمان پرهیمنه و ماندگار وکالت
از شواهد بسیار مهم، تأسیس سازمان گسترده وکالت است. این سازمان پس از شهادت امام هفتم(ع) به کار خود ادامه داد و توانست ارتباط پنهانی مردم مسلمان ـ و به ویژه عاشقان امامت و ولایت ـ را با ائمه اطهار استمرار بخشد. این سازمان، هم مشکلات مردم را از جهت دسترسی به امام برطرف میکرد، و هم ائمه اطهار(ع) را از دسترس جاسوسان و مأموران جیرهخوار دور میکرد.
وکلا هم حضور معنوی امامان را در میان مردم تضمین میکردند، و هم حضور معنوی آنان را وسعت میبخشیدند، لذا در انتخاب آنها از نظر هوشیاری و تقوا و پنهانکاری و رعایت اصول تقیه بسیار دقت میشد. مردم معتقد، توسط وکلا دیون مالی خود را به امام معصوم میپرداختند، و اگر به هارون یا سایر خلفا گزارش میشد که «خلیفتان یجبی الیهما الخراج» به خاطر همین بود؛ حال آنکه مردم خراج را به خلیفه میدادند و خمس اموال خود را به وکلا میپرداختند و وکلا با توجه به نظر موکل خویش یا به مصرف میرساندند، یا با رعایت موازین تقیه برای امام میفرستادند.
این سؤال مطرح است که: چرا بعد از شهادت امام کاظم(ع) که براثر مدت زیاد دوره زندان، غیبتی طولانی داشت، گروهی از دوستان و وکلای آن حضرت در نقاط مختلف بر این عقیده شدند که او زنده و غایب است و به عنوان قائم آل محمد(ص) ظهور میکند و حکومت عدل را تشکیل میدهد؟ این گروه به امامت و رهبری امام رضا(ع) دل نسپردند و با نام واقفیه یا ممطوره شناخته شدند؛ ولی اکثریت قاطع شیعیان با آنها همراه نشدند.۹۲
این سؤال دو پاسخ دارد: یکی اینکه شیعیان از جور و ستم بنیعباسی و هارونی به تنگ آمده بودند و انتظار فرج داشتند؛ به خصوص که آوازه شهرت و اقتدار معنوی و محبوبیت آن معصوم مسجون در عالم پهناور اسلام طنین افکن بود و چنان امید و انتظاری را در دلها پدید میآورد.
پاسخ دیگر این است که در دوران طولانی زندان امام(ع) وجوهات بسیاری نزد وکلا جمع شده بود، اینان وظیفه داشتند که وجوهات را به امام هشتم(ع) بدهند یا زیرنظر آن حضرت به مصرف شرعی برسانند. برخی از آن دلها گرفتار حب دنیا شدند و نخواستند به وظیفه شرعی خود عمل کنند. میگفتند: «امام هفتم زنده و غایب است و به زودی ظهور میکند.» آنها میخواستند با این دسیسه از اطاعت امام هشتم(ع) سرباز زنند و وجوهات را از آن خود کنند. البته اکثریت قاطع شیعیان و وکلا، استمرار امامت را در وجود مطهر امام رضا(ع) و امام جواد(ع) ـ که در کودکی به امامت رسید ـ یافتند و حتی وسوسه و دغدغه صغر سن امام نهم چندان مؤثر نیفتاد.
مسأله غیبت و قیام امام هفتم(ع) آن گونه جا افتاد که دستگاه خلافت هم ناگزیر شد در برابرش واکنش نشان دهد، از این رو پیکر مطهر آن حضرت را پس از شهادت، بر پل (جسر) بغداد نهادند و اعلام کردند که: «موسی ابن جعفر الذی تزعم الرافضیه انّه لایموت فانظروا الیه: بنگرید به جسد بی جان موسی بن جعفر که رافضیان گمان میکنند او نمیمیرد!»۹۳
مقام و موقعیت و نفوذ سیاسی و اجتماعی آن حضرت بر هیچکس پوشیده نبود. بنیعباس که درکاخهای پرنقش و نگار، برخوردار از سلطه ظاهری بودند، همواره در بیم و هراس به سر میبرد، به همین جهت، مهدی عباسی نیز حضرت را محبوس کرد؛ ولی به خاطر خوابی که دیده بود، تصمیم گرفت او را آزاد کند. هنگامی که او با حضرت دیدار کرد، نگرانی خود را بر زبان آورد، و حضرت سوگند یاد کرد که هرگز چنین داعیهای ندارد.۹۴
یکی از شخصیتهای خاندان نوبخت به افتخار وکالت آن حضرت نائل شد، و به شخص دیگری که به لحاظ علم و فضیلت بر او برتری داشت، چنان سمت مبارکی داده نشد. برخی علت را پرسیدند. وی پاسخ داد که او اهل کتمان سرّ است و به قدری استقامت دارد که به هیچ قیمتی راز وکالت خود را پیش نامحرمان آشکار نمیکند. به همین علت است که امام(ع) او را به وکالت برگزیده است.
شقیق بلخی در سفر حجاز حضرتش را در منزل قادسیه، تنها و منزوی مییابد و گمان میکند که فقیری ژندهپوش است که میخواهد خود را بر مردم تحمیل کند؛ از این رو تصمیم میگیرد او را سرزنش کند. چون به حضرت نزدیک میشود، حضرت میفرماید: «ای شقیق، اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعض الظن اثم»؛۹۵ از گمانهای زیاد اجتناب کنید که برخی از گمانها گناه است. حضرت این را گفت و رفت و شقیق را در حیرت فرو برد.
شقیق بار دیگر در منزل بعد، حضرت را لرزان و اشکریزان در نماز یافت. چون نمازش تمام شد، فرمود: «این آیه را بخوان: و انّی لغفّار لمن تاب و آمن و عمل صالحاً ثم اهتدی»؛۹۶ من آمرزنده کسی میباشم که توبه و ایمان و عمل صالح پیشه کند و هدایت شود. حضرت این را گفت و رفت.
در منزل دیگر حضرت را بر سر چاهی یافت که میخواست آب بکشد؛ ولی دلوش در چاه افتاد. و او به درگاه خدا استغاثه کرد. ناگاه آب چاه بالا آمد و او دلو را برداشت و وضو گرفت و نماز خواند و به سوی تپهای رفت و ریگها را گرفت و در دلو ریخت و جنبانید و پر آب شد و نوشید. شقیق به حضورش رفت و سلام کرد و حضرت از آنچه در دلو بود، به او نیز خورانید و سیراب گشت.
سرانجام حضرت را در حال طواف دید که غلامان و خادمان و دوستان ملازمش بودند. پرسید: «این شخص عجیب و غریب کیست؟» گفتند: «موسی بن جعفر…» شقیق گفت: «آنچه دیدم، از چنین انسان برتری نه عجیب است و نه غریب!»۹۷
امام هفتم(ع) با برقراری نظام پیچیده وکالت، به موقعیت خطیر شیعیان استحکام میبخشید، و نیازهای مادی و معنوی آنها را برطرف میکرد. راوی میگوید: یکی از اصحاب، صد دینار به من داد که تقدیم آن حضرت کنم. چون به مدینه رسیدم، پول را شمردم. یک دینار کم بود. ناگزیر دیناری بر آن افزودم و شبانه نزد آن حضرت بردم؛ ولی حضرت دینار مرا جدا کرد و به من پس داد و فرمود: «وزن پول، صد دینار بوده، نه عدد آن!»۹۸
امام اهل دین موسی بن جعفر جهان از نکهت خلقش معطر
ز روی علم، هادیّ امم بود به فرط علم در عالم، علَم بود
ز خُویش فایح آثار سعادت ز رویش لایح انوار سیادت
علوّ قدر او بـرتـر ز افـلاک ز علمش گشته حیران عقل و ادراک
امامت را وجودش بود لایق وز آن معنی خبر میداد صادق
امام هشتم(ع) در نامهای به احمدبن محمدبن ابینصر بزنطی، علی بن حمزه بطائنی و گروهش را به خاطر انحراف از وظیفه امانتداری و وکالت و عدم تحویل وجوهات، مورد نکوهش قرار داده، ولی بیشتر وکلای محلی را به لحاظ امانتداری و عمل به وظیفه شرعی و گریز از دنیاپرستی و حب مال و منال، ستایش کرده، و فرموده است: «والناس کلهم مسلمون لی».۹۹
با مروری بر روایات میتوان از خیانت برخی دیگر از وکلا نیز آگاهی یافت. از جمله آنها علی بن جعفر همانی از وکلای امام یازدهم(ع) است. او در سفر حج مبالغ زیادی هزینه کرد و به خاطر تصرف بیجا در اموال، مورد نکوهش واقع شد. در عین حال، ضایعات و خسارات وکالت در برابر فواید کلان و بیحد و حصر آن، بسیار اندک و ناچیز است. همین نظام وکالت بود که شیعیان را در دوران خفقان و اختناق پا برجا نگاه داشت و عصر حضور امام را با کمترین آسیب، به عصر غیبت صغری و عصر غیبت کبری متصل ساخت و شیعه اثناعشری را حفظ کرد.
در دوران غیبت صغری و کبری به جای اصطلاح وکالت، اصطلاح نیابت مطرح شد؛ با این فرق که در عصر غیبت صغری نائبان چهارگانه، نواب خاص بودند و در دوران غیبت کبری، مجتهدان جامع شرایط، بر منصب نیابت عامه تکیه زدند. نایبان خاص و عام، استمرار مکتب و پاسداری مذهب را برعهده داشته و دارند. در دوران غیبت کبری کسی حق ندارد ادعای نیابت خاصه کند. آنهایی که چنان ادعایی کردهاند، در میان شیعیان جایگاه و پایگاهی نداشته و ندارند.
شیخیه که به رکن رابع معتقدند، و رهبر خود را به عنوان رکن چهارم مذهب۱۰۰و نایب خاص امام غایب میشمارند، نتوانستهاند خود را به عنوان شیعه واقعی جا بیندازند و در انزوای کامل به سر میبرند. سیدعلی محمدباب هم در آغاز، خود را نایب خاص میشمرد. سپس ادعای امامت و نبوت و الوهیت کرد، و به قتل رسید. فرقه ضالّه بابیه هم رونقی نیافته است. بهائیت با کمکهای استعماری سرپا ایستاده، و پایگاهی ندارد. بهائیها دین خود را فاسخ اسلام میشمارند و اصل مسلّم خاتمیت را انکار میکنند. اینها در برابر امت اسلامی به مخالفت برخاستهاند، و تنها با شیعه طرف نیستند.
نواب عامه نه تنها نیابت علمی، بلکه نیابت عملی و سیاسی هم دارند. اینها معصوم نیستند. مدعی نیابت خاصه هم نیستند؛ ولی با اشرافی که بر مکتب دارند، و با اجتهاد پویایی که همواره آن را استمرار میبخشند، و با عدالت و تقوایی که وجودشان را به کمال آراسته و از هواهای نفسانی پیراسته، پرچم ولایت را بر دوش گرفته و شیعه را رهبری کرده و حیاتش را نشاط بخشیدهاند؛ زیرا هیچ فردی به جز اینان نمیتواند خلأ امامت را پر کند و تشییع را پاس بدارد.
امروز در پرتو نیابت عامه و ولایت تفویضی ائمه(ع) حوزههای علمیه تشیع از نشاط ویژهای برخوردار است و طلاب این حوزهها در تمام ابعاد علمی در حال تحقیق و پژوهش و آماده دفاع و تبلیغاند. و همگان به پویایی و موفقیت این نهاد مقدس شهادت میدهند.
بیدلیل نیست که پرچمداران استکبار با علم کردن وهابیت و تقویت گروههای سلفی تکفیری میکوشند که شیعه را در بنبست قرار دهند و گسترش آرمانهای عدالتجویانه آن را از راه تحمیل جنگ و توسعه ترور و زیر سوال بردن اعتقادات ناب تشیع و شبههپراکنی و تقویت گروهکهای الحادی مانع شوند و از صدور افکار و انقلابش جلوگیری کنند.
ایران شیعی انقلابی اگر گرفتار جنگ میشود و اگر به بهانه واهی ساخت سلاح هستهای با تحریمهای ظالمانه روبرو میشود، همه و همه به خاطر گرایش به اسلام ناب و انقلابی است و اگر از این راه باز گردد، شاید کمتر مزاحمش شوند؛ ولی مادامی که پرچم نیابت عامه برافراشته است، نه ایران از راه خودش باز میگردد و نه در این راه، کارش به شکست میانجامد. «أنتم الأعلون إن کنتم مؤمنین».۱۰۱
پینوشتها:
۹۲ـ مکتب در فرایند تکامل، ص۱۲۳ و ۱۲۴، از سیدحسین مدرسی طباطبائی (انتشارات کویر، چاپ هشتم ۱۳۸۹)
۹۳ـ لغتنامه دهخدا، ج۳۹، ص۲۰۶: کاظم
۹۴ـ همان، ص۲۰۵
۹۵ـ حجرات: ۱۲
۹۶ـ طه: ۸۲
۹۷ـ لغتنامه دهخدا، ج۳۹، ص۲۰۴ و ۲۰۵: کاظم
۹۸ـ همان، ص۲۰۵
۹۹ـ مکتب در فرایند تکامل، ص ۱۲۵ و ۱۲۶ (پیشین)۲ـ لغتنامه دهخدا، ج۱۱، ص۱۳۴: بطاینی
۱۰۰ـ سه رکن دیگر، عبارتند از: توحید، نبوت و امامت.
۱۰۱ـ آل عمران: ۱۳۹
روزنامه اطلاعات
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید