1392/12/27 ۰۷:۱۸
قرآن كريم ميفرمايد: «و إن طائفتان من المومنين اقتتلوا فأصلحوا بينهما، فإن بغت إحداهما علي الاخري فقاتلوا التي تبغي حتي تفيء إلي أمرالله فإن فائت فأصلحوا بينهما بالعدل و أقسطوا إن الله يحب المقسطين: اگر دو طايفه از مؤمنان باهم بجنگند، آنها را آشتي بدهيد، و اگر يكي به ديگري تعدي كند، با او بجنگيد، تا به فرمان خدا بازگردد، و اگر بازگشت، ميانشان به عدل و داد آشتي بدهيد، و به راه انصاف برويد كه خدا اهل قسط و انصاف را دوست ميدارد.» (حجرات: 49، آيه 9)
قرآن در ميان مؤمنان اعلام اخوت و برادري ميدهد، برادري با جنگ و خونريزي ناسازگار است. اگر ديديم اين برادري با جنگافروزي خدشه ميپذيرد، بايد دست به كار شويم و موانع برادري را از ميان برداريم.1
اين توصيههاي سعادتآفرين براي اين است كه خداي متعال ميخواهد مردم مسلمان همگي در مدينه فاضله صلح و صفا زندگي كنند، و بايد در راه برانداختن موانع آن، به جد و جهد پردازند. به همين جهت است كه ميفرمايد: «يا أيُّها الذين آمنوا ادخلوا في السلم كافهً و لا تتبعوا خطوات الشيطان إنه لكم عدو مبين: اي كساني كه ايمان آوردهايد، همگي در فضاي صلح و صفا داخل شويد، و گامهاي شيطان را دنبال نكنيد كه او دشمن آشكار شماست.» (بقره: 2، آيه 208)
ممكن است گفته شود: اين قبيل دستورات، مربوط به امت اسلامي و برادران ديني است. ما بايد طبق اين دستورات در راه صلح و صفا و آشتي در ميان مسلمانان تلاش كنيم؛ اما معلوم نيست كه با مردم غيرمسلمان نيز بايد اهل صلح باشيم، و از جنگافروزي پرهيز كنيم.
پاسخ با نگاهي به آيات قرآن روشن است. بعد از آن كه خداي متعال دستور ميدهد كه بايد در برابر دشمنان دين، مجهز و نيرومند و آماده دفاع بود، ميفرمايد:« و إن جنحوا للسلم فاجنح لها و توكل علي الله إنه هو السميع العليم: و اگر دشمنان خدا و شما براي آشتي بال گشايند، تو نيز بال گشاي، و بر خدا توكل كن كه او شنوا و داناست.» (انفال: 8، آيه 61)
و نيز بعد از آنكه دستور جنگ و سركوب دشمنان دين ميدهد، ميفرمايد:« فإن اعتزلوكم و لم يقاتلوكم و ألقوا أليكم السلم فما جعلالله لكم عليكم سبيلا: اگر از شما كنارهگيري كنند و با شما نجنگند و به شما پيشنهاد صلح و سازش دهند، بپذيريد؛ زيرا خداي متعال شما را برايشان راهي قرار نداده است.» (نساء: 4، آيه 90)
سپس ميفرمايد: «فإن لم يعتزلوكم و يلقوا إليكم السلم و يكفوا أيديهم فخذوهم و اقتلوهم حيث ثقفتموهم و اُولئكم جعلنا لكم عليهم سلطانا مبينا: اگر از جنگ با شما كنارهگيري نكنند، و به شما پيشنهاد صلح و سازش ندهند، و دستها را از شما باز ندارند، آنها را هرجا يافتيد، بگيريد و بكشيد. ما شما را برايشان سلطنتي آشكار بخشيدهايم.» (همان، آيه 91)
دعوت به صلح و آشتيپذيري نبايد به گونهاي باشد كه موجب توهم دشمن شود، و چنين پندارد كه از سر ضعف و ترس و ناتواني، صلح را بر جنگ و آشتي را بر نبرد و تسليم را بر ستيز ترجيح دادهايم.
هم اعلام جنگ و هم اعلام صلح بايد از موضع قدرت باشد. دشمنان دين بايد بدانند كه لشكر ايمان و جنود ايقان، قدرتمند است، و هرگز تن به خواري و زبوني نميدهد؛ زيرا اطمينان دارد كه به «إحدي الحُسنين»2 ميرسد، و به هر حال پيروز است، خواه بر حسب ظاهر شكست بخورد يا دشمن را شكست دهد؛ از اين رو ميفرمايد: «فلاتهنوا و تدعوا إلي السلم و أنتم الأعلون و الله معكم و لن يتركم أعمالكم: سست مشويد و از روي سستي دعوت به آشتي نكنيد كه شما برتريد و خدا با شماست و هرگز از پاداش كردار شما نميكاهد.» (محمد: 47، آيه 35)
د) نيرنگ و نفاق
كسي كه پيمان صلح ميبندد، بايد اهل فريب و نيرنگ و خيانت نباشد. روبه صفتي و تزوير و بوقلمون صفت عمل كردن و نان را به نرخ روز خوردن، از مردان خدا به دور است. هنگامي كه معاويه پيمان صلح را با امام مجتبي(ع) منعقد كرد، با هيمنه و سيطره وارد كوفه شد و طي سخناني به مردم اعلام كرد كه جنگش به خاطر نماز و روزه و زكات و حج نبوده، بلكه به خاطر حكومت بوده، و مواد صلح را زير پاي خود دارد و معلوم نيست كه به آنها پايبند باشد.
چنين روحيهاي مانع انعقاد صلح و مانع استمرار آن است. اگر طرفين صلح حسن نيت خود را ثابت كنند، صلح منعقد ميشود، و اگر در حسن نيت خود، صادق و استوار باشند، صلح استمرار مييابد، و طرفين صلح از فوايد و آثار و بركات آن بهرهمند ميشوند؛ در غير اين صورت، هر دو طرف همواره در حال اضطراب به سر ميبرند، و ناگزيرند پادگانهاي خود را تجهيز كنند، و نيروهاي رزمي را در حال آمادهباش نگاه دارند.
در چنين حالتي، آن فوايدي كه بر صلح مترتب ميشود، به دست نميآيد، و هيچ كسي خواب راحت نخواهد داشت؛ از اين رو امام علي(ع) كه در آن فرمان تاريخي مالك را به پذيرش دعوت صلح ترغيب كرده، به او هشدار ميدهد، و ميفرمايد:« الحذر كل الحذر من عدوك بعد صلحه، فإن العدو ربما قارب ليتغفل:3 زنهار، زنهار، از دشمن خود پس از آشتي كردن؛ زيرا دشمن گاهي نزديك ميشود، تا غافلگير كند.» پيمانشكني كار زشتي است؛ نه تنها شرايع آسماني آن را نميپسندند، بلكه عقل سليم و وجدان پاك نيز از آن بيزار است. اگر از كساني كه به ظاهر بر سر ميز مذاكره و صلح مينشينند، اطمينان نباشد، صلحي پديد نميآيد؛ مگر اينكه طرف مقابل فريب بخورد، يا اينكه او نيز در پي فريب رقيب باشد. چنين صلحي پا نميگيرد، و اگر پا بگيرد، قابل دوام نيست؛ زيرا در درجه اول، علت محدثه ندارد، و در درجه دوم از داشتن علت مبقيه بركنار است. مگر ممكن است بدون علت محدثه، چيزي پديد آيد، و مگر ممكن است بدون علت مقبيه استمرار يابد.
امام علي(ع) نه تنها مالك اشتر را از غافلگير شدن در برابر نيرنگ دشمن برحذر ميدارد، بلكه با سفارش بسيار مؤكد، او را از پيمانشكني برحذر ميدارد، او را از اينكه به كاري روي آورد كه راه و رسم نامردهاي روزگار و شيوه دغلبازان مردمآزار است، نهي ميكند. او در مورد هوشياري و بيداري و عدم غفلت از فريبكاري دشمن ميفرمايد: «فخذ بالحزم و اتّهم في ذلك حسن الظن:4 دورانديشي پيشه كن و از خوشگماني بپرهيز.»
و در مورد پرهيز از دسيسه و نيرنگ و پيمانشكني ميفرمايد: «و إن عقدت بينك و بين عدوك عقده، أو ألبسته منك ذمّه، فحطه عهدك بالوفاء وارع ذمتك بالأمانه، واجعل نفسك جنه دون ما أعطيت:5 اگر ميان خود و دشمنت پيماني منعقد كردي يا او را در پناه خود امان دادي، به پيمان خويش وفادار باش، و نسبت به آنچه برعهده گرفتهاي امانت داري كن و جانت را سپر عهد و پيمان و امان خود گردان.»
اگر امت اسلامي پرچمدار وفا و صفا و انصاف و اخلاق نباشد، چه فرد يا جمع يا گروهي اين پرچم مقدس را برافراشته خواهد كرد؟! اين امام معصوم به اندازهاي وفاي به عهد و مراعات صلح را مقدس و مهم ميشمارد كه ارزش اين را دارد كه مسلمان راستيني چون مالك اشتر در راه آن جانفشاني كند.
در حقيقت بايد هم در زمان جنگ، هم در دوران صلح، به دشمن درس اخلاق و جوانمردي و عقلانيت داد. دشمن بايد توسط مسلمانهاي متعهد و فرماندهان معتقد و ملتزم، فرق ميان جنگ و صلح مكتبي و رباني، و جنگ و صلح نفساني و شيطاني را ادراك و تجربه كند، تا اگر زمينهاي براي صلاح و تنبه و هدايتش وجود دارد، بازگردد و اگر زمينهاي ندارد، «بگذار تا بيفتد و ببيند سزاي خويش».ما بايد برافروزنده چراغ هدايت باشيم، و مردم را بصيرت و نورانيت و معرفت بخشيم، و عقل سليم و شرع قويم حكم ميكند كه در اين راه همچون شمع ذوب شويم، تا به زندگي ديگران نور و فروغ بخشيم. همين بود سفارش مولاي همه عاقلان و متشرعان راستين، به پور نخعي كه از تربيتشدگان مخلص مكتب پرافتخار و انسانسازش بود.
نه تنها جنگ مكتبي فداكاري ميخواهد، بلكه صلح مكتبي نيز، و اگر نگوييم فداكاري بيشتري ميطلبد، كمتر هم نميطلبد.
5- مشوقات صلح
هم صلح انگيزه ميخواهد، هم جنگ. هيچ فرقي نميكند كه صلح و جنگ، مكتبي باشد، يا غيرمكتبي. رهبران جنگ و صلح مكتبي با ملاكهاي مكتب، ايجاد انگيزه ميكنند، و رهبران جنگ و صلح غيرمكتبي به انگيزههاي نژادپرستانه و ناسيوناليستي و قومي و طايفهاي و قبيلهاي روي ميآورند.
«عرب» جاهلي غير خود را «عجم» و گنگ ميناميد و برايش ارزشي قائل نبود، و ميكوشيد كه از راه تحريك غرور عربيت، عجمها را خوار و زبون و ذليل معرفي كند. با ظهور اسلام اين روحيه نژادپرستي به افول گراييد؛ ولـي بني اميه آن را تجديد كردند و مسلمانان غيرغرب را موالي (يعني بردگان آزاد شده) شمردند. تعصب قومي و غرور طايفهگرايي نيز بر عرب جاهلي حاكم بود، و منشأ جنگهاي بسيار ميشد؛ ولي اسلام آن را محو كرد؛ چنان كه فرمود: «و اذكروا نعمهالله عليكم إذ كنتم أعداءً فألف بين قلوبكم فأصبحتم بنعمته إخوانا»(آلعمران: 3، آيه 103)
پينوشتها:
1ـ إنّما المؤمنون إخوه فأصلحوا بين أخويكم و اتقوا الله لعلكم ترحمون (همان، آيه 10)
2ـ توبه: 9، آيه 52
3ـ نهجالبلاغه فيضالإسلام، نامه 53
4ـ همان
5ـ همان
کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.
کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما
کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور
کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد
زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:
قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید
فشردن دکمه ثبت نام به معنی پذیرفتن کلیه قوانین و مقررات تارنما می باشد
کد تایید را وارد نمایید