مروری بر اندیشه سیاسی و اخلاقی امام کاظم(ع) / آیت‌الله دکتر احمد بهشتی - بخش ششم

1393/9/23 ۰۸:۵۰

مروری بر اندیشه سیاسی و اخلاقی امام کاظم(ع) / آیت‌الله دکتر احمد بهشتی - بخش ششم

ابوهروی می‌گوید: هنگام خروج امام هشتم(ع) از نیشابور با او بودم. او سوار بر استری سپید و سیاه بود. جمعی از علما و دانشمندان که در مربعه۵۴ اجتماع کرده بودند، مهار استر را گرفتند، و چنین گفتند: «تو را به حق پدران طاهر و معصومت سوگند می‌دهیم، برای ما حدیثی را که از پدرت شنیده‌ای، نقل فرما.

 

 

ابوهروی می‌گوید: هنگام خروج امام هشتم(ع) از نیشابور با او بودم. او سوار بر استری سپید و سیاه بود. جمعی از علما و دانشمندان که در مربعه۵۴ اجتماع کرده بودند، مهار استر را گرفتند، و چنین گفتند: «تو را به حق پدران طاهر و معصومت سوگند می‌دهیم، برای ما حدیثی را که از پدرت شنیده‌ای، نقل فرما.»۵۵

از این ماجرا به دو چیز پی می بریم: یکی ساده زیستی حضرت که بر اسب گران قیمت سوار نیست، بلکه بر استر شهباء سوار است و دیگری سوگند علما، که نشان می‌دهد آنها به عصمت و طهارت ذاتی ائمه اطهار معتقد بودند، و آنها را مصداق آیه تطهیر۵۶ می‌شمردند. کلمه «آبائک الطاهرین» پیامی گویا و دل نشین دارد. به همچنین از این ماجرا مشخص می‌شود که ولایتمداری مردم نیشابور از سنخ ولایتمداری انحرافی کیسانیه و زیدیه و اسماعیلیه نیست، و امامت امام هشتم را از دل و جان پذیرا شده‌اند، و باز هم آماده پذیرش امامت ائمه بعدی می‌باشند.

حضرت تقاضای آنها را پذیرفت، و حدیثی نقل کرد که سلسله ذهبنی وزرین آن را امام هفتم و سایر ائمه(ع) تشکیل می‌دهند. مطابق این سند، پیامبر گرامی اسلام می‌گوید خدای متعال فرمود: «انی اناالله لااله الا انا فاعبدونی، و من جاء منکم بشهادة ان لا اله الا الله بالاخلاص دخل فی حصنی و من دخل فی حصنی امن من عذابی:۵۷ منم خدای یگانه، بر شماست که مرا پرستش کنید. هرکس از روی اخلاص به یگانگی خدا شهادت دهد، داخل در حصار من می‌شود،و هرکس در حصارم داخل شود، از عذاب من در امان است،»

مردم و دانشمندان نیشابور از امام خود، هدیه و یادگاری از پدرش خواستند؛ حضرتش هدیه و یادگاری به آنها داد که نامش حدیث «سلسلة الذهب» و فوق حدیث است؛ چرا که وحی الهی است، و صد البته که هر وحیی قرآن نیست، ولی قرآن وحی است. طبق ضرب المثل معروف. «هر گردوئی گرد است، ولی هرگردویی گرد نیست». به سندی دیگر، حدیث فوق چنین نقل شده است: «لا اله الاالله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی: ۵۸ لا اله الا الله دژ مستحکم من است. هرکس در دژ مستحکم من داخل شود، از عذاب من در امان است.» دانشمندان مشتاق و بیدار و مردم آگاه و ولایتمدار نیشابور، حدیث را شنیدند و برلوح دل نگاشتند، و آنها که قلم به دست بودند، نوشتند. آنها می‌دیدند که مهمان محبوبشان کم کم از چشمان اشکبارشان غایب می‌شود؛ هرچند که از دلشان هرگز پنهان نخواهد شد.

امام در حالی که در لحظات آخر عمر به سر می‌برد و در عماری نشسته بود بیرون آورد و فرمود: «بشروطها و أنا من شروطها»؛۵۹ آری، توحید ناب و یکتاپرستی شرایطی دارد که اگر فراهم نشود، بی‌اثر و بی‌خاصیت است. شرایط آن اعتقاد به نبوت ختمیه و ایمان به امامت اثنا عشریه است. امام هشتم(ع) یکی از این شرایط است. این سلسله همچون حلقه‌های زنجیر به هم پیوسته‌اند، و هر کدام که حذف شود، زنجیر گسسته می‌شود.

حکومت عباسیان در ایجاد خفقان و مبارزه با ولایتمداری شیعیان دست کمی از حکومت امویان نداشتند. علی‌رغم ترورها، زندان‌ها، شکنجه‌ها، سب و لعن‌ها، به دار آویختن‌ها و تخریب قبرها، انوار امامت و ولایت تا اعماق دل‌ها نفوذ می‌کرد، و گاهی انقلابهایی هم به وجود می‌آورد که ائمه اطهار، بنا بر مصالحی عالی‌تر، خود را کنار می‌کشیدند، تا بتوانند معرفت گستر و دانش پرور و ولایت محور باشند، و سوژه‌ای به دست دشمنان قهار و خلفای جبار که خود را خلیفه خدا می‌خواندند، نه خلیفه پیامبر خدا، ندهند، و تیشه به ریشه زده نشود.

 

۳ـ داستان شطیطه

ابوجعفر عازم حجاز بود. مردم خراسان هدایایی به او سپردند که تقدیم امام صادق(ع) کند، و سؤالاتی به او دادند تا پاسخ آنها را از حضرت بگیرد. زنی به نام شطیطه هم یک درهم و یک مندیل به او داد تا تقدیم کند؛ ولی او تمایلی به قبول کردن آنها نداشت؛ چرا که در برابر هدایای دیگران بسیار ناچیز بود؛ ولی آن زن گفت: «والله لایستحیی من الحق»۶۰ خدا از گفتن و انجام حق حیا نمی‌کند. لذا ابوجعفر با بی‌رغبتی درهم را گرفت، و در کیسه پول انداخت و مندیل را هم برداشت. او در مسیر حجاز وارد کوفه شد، و قبر امام علی(ع) را زیارت کرد، سپس به ابوحمزه ثمالی برخورد کرد که به پیرانه سر نشسته بود، و سؤالات شیعیان را پاسخ می‌داد. او نیز در حلقه مستمعین نشست تا از بیانات ابوحمزه بهره‌مند شود. ناگاه یک اعرابی از راه رسید، و گفت: از مدینه می‌آیم. امام صادق(ع) از دنیا رفت. ابوحمزه ناله‌ای سر داد. سپس دست بر زمین زد و از اعرابی پرسید: امام صادق(ع) چه کسی را وصی خود قرار داده است؟ اعرابی گفت: پسرش عبدالله و پسر دیگرش موسی و منصور. ابوحمزه گفت: «الحمدلله الذی لم یضلنا، دل علی الصغیر، و بین علی‌ الکبیر و سر الأمر العظیم: ستایش برای خدا که ما را گمراه نکرد. حضرتش ما را بر فرزند کوچکش راهنمایی کرد و فرزند بزرگ را مردود ساخت و امر عظیم را پنهان داشت.»

سپس همگی به سوی قبر امیرالمؤمنین شتافتیم، و نماز گزاردیم، و زیارت کردیم، و من از او خواستم که سخنش را تفسیر کند. او توضیح داد که پسر بزرگ نقصان و معلولیت دارد و بر پسر کوچک دلالت کرده که او را در ردیف پسر بزرگ قرار داده، و با ذکر نام منصور، امر عظیم را مکتوم ساخته است. هنگامی که منصور سؤال کرد: وصی او کیست؟ پاسخ دادند: خودت.

ابوجعفر رمز گفتار ابوحمزه را نفهمید، از این رو هنگامی که به مدینه رسید، سراغ وصی امام را از مردم گرفت، به او گفتند:‌عبدالله جانشین پدر شده است. او به خانه عبدالله رفت، و از تشریفات خانه شگفت زده شد. او پس از کسب اجازه، به حضور عبدالله که بر مسند خویش تکیه زده، و غرور و تکبر از رفتار و گفتارش آشکار بود، بازیافت. برای ابوجعفر دشوار بود که عبدالله را به عنوان جانشین امام ششم(ع) بپذیرد، از این رو پرسید: آیا شمائید جانشین امامی که طاعتش واجب است؟! گفت: آری.

ابوجعفر پرسید: زکات۲۰۰ درهم نقره است؟ گفت: پنج درهم. پرسید: در صد درهم چقدر است؟ گفت: دو درهم و نیم. سپس پرسید: اگر مردمی به زنش بگوید:‌تو را به عدد ستارگان آسمان مطلقه کردم، و شاهدی در بین نباشد، چه حکمی دارد؟ عبدالله گفت: طلاق صحیح است، و به عدد رأس الجوزاء سه طلاقه است. با این جواب‌ها معلوم شد که عبدالله به کلی از مسائل فقهی بیگانه است. سپس عبدالله به او دستور داد اموالی را که آورده است، تقدیم کند؛ ولی ابوجعفر اطاعت نکرد، و به زیارت قبر پیامبر شتافت و غمگینانه به خانه برگشت.

در این زمان غلامی سیاه نزد او آمد و سلام داد و از او خواست که با او نزد مرادش برود. او با غلام به راه افتاد تا این که به خانه مهجوری رسیدند. آری ابوجعفر مطلوبش را یافته بود. او امام هفتم(ع) را در آن خانه محقر، در حالی که بر روی حصیر نشسته و نمازش را تمام کرده بود، دیدار کرد.

امام(ع) که آثار علم و ادب و منطق در چهره و رفتار و گفتارش نمایان بود، ابوجعفر را به حضور پذیرفت و فرمود: آنچه را آورده‌ای، نزد من بیاور. ابوجعفر همه را حاضر کرد. حضرت دستور داد که کیسه را باز کند و درهم‌ها را زیر و رو نماید. او اطاعت کرد و درهم کج و معوج شطیطه ظاهر شد و حضرت آن را برداشت. سپس دستور داد که کیسه دیگر را باز کند. حضرت مندیل را برداشت و گفت: «والله لایستحیی من‌ الحق». سپس کیسه‌ای به او داد و فرمود: به شطیطه سلام مرا برسان و این کیسه را به او بده، و بقیة هدایا را به صاحبانشان برگردان و بگو: قبول کرده، و به دستش رسیده است.

سپس ابوجعفر از محضر حضرت کسب فیض نمود، و داستان ابوحمزه را از زبان حضرت شنید که فرمود: «کذلک یکون المومن، إذا نورالله قلبه کان علمه بالوجه: مؤمن چنین است. هرگاه خدا قلبش را نورانی کند، به رمز کلام عالم می‌شود.» ابوجعفر با قلبی شاد، از محضر حضرت مرخص شد؛ زیرا گمشدة خود را یافته بود. در عین حال، حضرت به او دستور داد که به موثقین اصحاب رجوع کند و نصوص امامت را از آنجا بپرسد.۶۱

این داستان شگفت‌انگیز، و این حادثة عبرت‌آموز چه پیام‌هایی دارد؟ آیا این داستان بیان نمی‌دارد که نهاد امامت و ولایت، اگرچه از لحاظ حکومتی غیررسمی و زیرفشار و خفقان شدید است، اما به لحاظ مردمی، کاملاً رسمیت یافته، و مورداحترام و اعتقاد قلبی تودة مردم است؟ آیا بیان نمی‌دارد که ائمة اطهار، با پنهان‌کاری و تقیه توانسته‌اند نگاه تودة مردم را از کاخ‌های پرزرق و برق خلافت بازگردانند و آن‌ها را مجذوب معنویت و صفا و پاکی و ساده‌زیستی خود نمایند؟ آیا نه این است که مردم مستحق واقعی خمس اموال خود را اهل بیت عصمت و طهارت می‌شناختند، و می‌کوشیدند به هر قیمتی حق را به صاحب حق بشناسانند؟ از بررسی مجموع این شواهد، به این نتیجه می‌رسیم که حکومت واقعی از آن کسانی بود که بر قلب مردم حکومت می‌کردند، نه کاخ‌نشینان قلدر و عیاش و شکم‌باره و زورگو!

پی‌نوشتها:

۵۵ـ بحار الانوار، ج۳ ص۶،ح۱۵

۵۶ـ «انما یریدالله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت قدیطهیرکم تطهیرا» (احزاب:۳۳)

۵۷ـ بحارالانوار، ج۳،ص۶

۵۸ـ همان، ص۷

۵۹ـ همان

۶۰ـ احزاب: ۵۳

۶۱ـ بحارالأنوار، ج۴۷، ص۲۵۲ و۲۵۳،ح۲۳

روزنامه اطلاعات

نظر دهید
نظرات کاربران

کاربر گرامی برای ثبت نظر لطفا ثبت نام کنید.

گزارش

ورود به سایت

مرا به خاطر بسپار.

کاربر جدید هستید؟ ثبت نام در تارنما

کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟ بازیابی رمز عبور

کد تایید به شماره همراه شما ارسال گردید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.:

ثبت نام

عضویت در خبرنامه.

قبلا در تارنما ثبت نام کرده اید؟ وارد شوید

کد تایید را وارد نمایید

ارسال مجدد کد

زمان با قیمانده تا فعال شدن ارسال مجدد کد.: